آیه 5 سوره یونس
<<4 | آیه 5 سوره یونس | 6>> | |||||||||||||
|
محتویات
ترجمه های فارسی
اوست خدایی که آفتاب را رخشان و ماه را تابان فرمود و سیر ماه را در منازلی معین کرد تا بدین واسطه شماره سنوات و حساب ایام را بدانید. اینها را خدا جز به حق نیافریده. خدا آیات خود را برای اهل علم و معرفت مفصل بیان میکند.
اوست که خورشید را فروزان و ماه را تابان قرار داد، و برای ماه منازلی [چون هلال، تربیع، بدر و محاق] مقدّر ساخت تا شمار سال و حساب [ماه، هفته، اوقات امور زندگی و تنظیم برنامه های معیشت] را بدانید. خدا آنها را جز به درستی و راستی نیافریده؛ او نشانه ها را برای گروهی که دانایند [بدون هر گونه ابهام] بیان می کند.
اوست كسى كه خورشيد را روشنايى بخشيد و ماه را تابان كرد، و براى آن منزلهايى معين كرد تا شماره سالها و حساب را بدانيد. خدا اينها را جز به حق نيافريده است. نشانهها[ى خود] را براى گروهى كه مىدانند به روشنى بيان مىكند.
اوست آن كه خورشيد را فروغ بخشيد و ماه را منور ساخت و برايش منازلى معين كرد تا از شمار سالها و حساب آگاه شويد. خدا همه اينها را جز به حق نيافريد و آيات را براى مردمى كه مىدانند به تفصيل بيان مىكند.
او کسی است که خورشید را روشنایی، و ماه را نور قرار داد؛ و برای آن منزلگاههایی مقدّر کرد، تا عدد سالها و حساب (کارها) را بدانید؛ خداوند این را جز بحق نیافریده؛ او آیات (خود را) برای گروهی که اهل دانشند، شرح میدهد!
ترجمه های انگلیسی(English translations)
معانی کلمات آیه
«ضِیَآءً»: روشنی. این واژه مصدر و برای مبالغه به جای اسم فاعل، یعنی (مُضیئَة) به معنی روشن، به کار رفته است. «نُوراً»: نور. این واژه مصدر و برای مبالغه در معنی اسم فاعل یعنی (مُنَوِّر) به معنی تابان به کار رفته است. فرق (ضِیاء و نُور) در این است که (ضِیاء) برای چیزی استعمال میگردد که نور آن از خودش باشد، و (نُور) برای چیزی به کار میرود که روشنائی آن از خودش نباشد و بلکه منعکسکننده نور چیز دیگری باشد (نگا: فرقان / ، احزاب / ، نوح / ). «مَنَازِلَ»: مراد بروج خورشید و ماه، یا تنها بروج ماه است.
تفسیر آیه
تفسیر نور (محسن قرائتی)
هُوَ الَّذِي جَعَلَ الشَّمْسَ ضِياءً وَ الْقَمَرَ نُوراً وَ قَدَّرَهُ مَنازِلَ لِتَعْلَمُوا عَدَدَ السِّنِينَ وَ الْحِسابَ ما خَلَقَ اللَّهُ ذلِكَ إِلَّا بِالْحَقِّ يُفَصِّلُ الْآياتِ لِقَوْمٍ يَعْلَمُونَ «5»
اوست كه خورشيد را درخشنده و ماه را تابان قرار داد و براى حركتِ ماه منزلگاههايى قرار داد تا شمارهى سالها و حساب را بدانيد. خداوند اينها را جز بر اساس حقّ نيافريده است. خداوند آيات را براى آنان كه (مىخواهند) بدانند، به تفصيل بيان مىكند.
نکته ها
در قرآن، براى خورشيد كلماتى همچون «سراج» و «ضِياءً» به كار رفته كه به معناى نور شديد و قوى است، و در مورد ماه، كلمات «نور» و «منير»، كه نور ضعيف را هم شامل
جلد 3 - صفحه 540
مىشود آمده است.
البتّه اگر «ضِياءً» را جمع «ضوء» بگيريم، ممكن است اشاره به اين باشد كه خورشيد داراى نورهاى گوناگونى است. «1»
مراد از «تفصيل آيات»، شايد گسترش در خلقت باشد، يعنى دست خدا در آفرينش هستى باز است و گسترش خلقت براى اهل فهم، روشن است. «2»
همان گونه كه خداوند حكيم براى شمارش سال، در آسمانها نشانهگذارى كرده است، براى هدايت مردم نيز در زمين رسولان و هاديانى قرار داده است، زيرا نياز بشر به ارشاد، مهمتر از نياز او به تعداد سالهاست. «3»
پیام ها
1- در حركت كرات آسمانى و تعيين مدار آنها، به نيازهاى انسان توجّه شده است. «لِتَعْلَمُوا»
2- نظم و ترتيب در حركت ماه، يك تقويم طبيعى، عمومى و هميشگى را بوجود آورده است. لِتَعْلَمُوا عَدَدَ السِّنِينَ ... (از تغيير شكل ماه، مىتوان روزشمارى كرد)
3- معيار محاسبات در امور شرعى، سال وماه قمرى است. لِتَعْلَمُوا عَدَدَ السِّنِينَ وَ ...
4- عدد، آمار وحساب، در زندگى انسان نقش مهمّى دارد. «لِتَعْلَمُوا عَدَدَ السِّنِينَ وَ الْحِسابَ»
5- آفرينش، بيهوده نيست، بلكه بر اساس حقّ است. «بِالْحَقِّ»
6- از شيوههاى تعليم و تربيت، روشن وباز كردن مطالب است، نه كلّى گويى.
«يُفَصِّلُ الْآياتِ»
7- پى بردن به رازهاى آفرينش، نيازمند فكر و تعليم است. «لِقَوْمٍ يَعْلَمُونَ»
«1». تفسير راهنما.
«2». تفسير الميزان.
«3». تفسير روحالمعانى.
تفسير نور(10جلدى)، ج3، ص: 541
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
هُوَ الَّذِي جَعَلَ الشَّمْسَ ضِياءً وَ الْقَمَرَ نُوراً وَ قَدَّرَهُ مَنازِلَ لِتَعْلَمُوا عَدَدَ السِّنِينَ وَ الْحِسابَ ما خَلَقَ اللَّهُ ذلِكَ إِلاَّ بِالْحَقِّ يُفَصِّلُ الْآياتِ لِقَوْمٍ يَعْلَمُونَ «5»
و نيز به جهت احتجاج به اهل كفر مىفرمايد:
هُوَ الَّذِي: ذات احديت الهى آن ذاتى است كه به قدرت كامله. جَعَلَ الشَّمْسَ ضِياءً: قرار داد آفتاب را صاحب روشنيها. وَ الْقَمَرَ نُوراً: و ماه را صاحب نور. و تسميه ماه به نور، جهت مبالغه، و اعم از ضوء است؛ و گويند:
آنچه بالذات است ضوء، و آن چه بالعرض است نور باشد، و حق تعالى به اين تنبيه فرموده بر آنكه: شمس نيرى است ذاتا، و قمر نيرى است بالعرض مقابله شمس و اكتساب نور از آن نمايد، يعنى به مقدار مقابله او با آفتاب نيّر مىشود چنانچه در علم هيئت مبين شده.
وَ قَدَّرَهُ مَنازِلَ: و تقدير فرموده براى مسير هر يك از شمس و قمر منزلها بر فلك بعد از مسير آنها. و اكثر مفسرين برآنند كه ضمير راجع به قمر است، يعنى تقدير فرمود براى سير قمر منازلها و منازل آن بيست و هشت است بر عدد شبهاى ماه، غير از دو شب محاق، و اسامى آن منازل اين است: شرطين، بطين، ثريا، دبران، هقعه، هنعه، ذراع، نثره، طرف، جبهه ربره، صرفه، عوا، سماك، غفر، زبانا، اكليل، قلب، شوله، نغايم، بلده، ذابح، سعديلع، سعد السعود، سعد الاخبيه، فرع الدلو المقدم، فرع الدلو المؤخر، بطن الحوت.
و بروج دوازده حمل و ثور تا آخر و اين منازل: ماه، آفتاب، زهره، مشترى، مريخ، زحل و عطارد است. و حق تعالى مقام اين كواكب سبعه سياره را در اين بروج مختلف گردانيده، ماه در هر برجى دو روز و ثلثى از روز بود، و منازل مذكوره را در بيست و هشت روز قطع كند، و آفتاب در هر برجى يك ماه باشد و منازل مذكوره را يك سال طى كند، و عطارد در هر برجى ده روز ماند، و زهره
ج5، ص 262
در هر يك از آن بيست و پنج روز، و مريخ چهل و پنج روز، و مشترى يك سال و نيم، و زحل دو سال، و اين اختلاف بر وفق حكمت و مصلحت او سبحانه مىباشد. و بنابر تفسير اول ضمير «قَدَّرْناهُ» راجع است به هر يك از شمس و قمر، و تقدير اينكه (و قدّر مسير كلّ واحد منهما منازل. او قدّرناه ذا منازل) و بنابر تفسير ثانى كه راجع باشد به قمر، تخصيص آن به ذكر جهت سرعت سير آن و معاينه منازل آن و اناطه احكام شرع است به آن، لهذا تعليل فرمود بقوله:
لِتَعْلَمُوا عَدَدَ السِّنِينَ وَ الْحِسابَ: براى آنكه تا بدانيد شما شماره سالها و اوقات ماهها و روزها در مهمات و معاملات خود. و چون سال مشتمله بر ماه است، ذكر ماه را نفرموده.
تبصره- به قدرت كامله الهى، به سبب حركت افلاك، زمان پديد آمد و به چهار نوع قسمت شد: سال و ماه و روز و ساعت. قسم اول: به سبب گردش خاصه آفتاب كه هر دفعه آفتاب يكدوره حركت انتقالى خود را تمام كند، يك سال باشد.
قسم دوم: ماه، هر مرتبه كه قمر از آفتاب مفارقت كند تا بار ديگر به او رسد، يك ماه توليد شود. قسم سوم: روز و شب، و آن به سبب حركت وضعى آفتاب است به دور خود حاصل گردد. قسم چهارم: ساعت كه به قسمت شبانه روزى معين شده و بواسطه اين تقسيم اوقات، روزه و زمان حج و ساير عبادات موقته و اوقات معاملات و اجارات ظاهر شود و معلوم گردد.
ما خَلَقَ اللَّهُ ذلِكَ: نيافريد خداى تعالى آنچه مذكور شد. إِلَّا بِالْحَقِ:
مگر براستى و درستى و در حالتى كه متلبّس به حق بود، و وفق حكمت و مصلحت، نه به لهو و لعب و عبث و لغو نزد بعضى «با» به معنى «لام» است، يعنى خلق فرمود براى حق نه باطل. يُفَصِّلُ الْآياتِ: بيان مىفرمائيم آيات و دلايل قدرت خود را (به قرائت حفص يفصّل به صيغه غيب) يعنى خداى تعالى روشن و ظاهر مىكند علامات و نشانههاى عظمت و جلال خود را. لِقَوْمٍ يَعْلَمُونَ: براى گروهى كه مىدانند، يعنى در آن انديشه مىنمايند و به سبب تأمل، از آن نفع مىگرداند، زيرا هر كه تأمل و تفكر نمايد، مىيابد كه شمس و قمر دو آيتند از آيات الهى، كه اعظم دلالاتند بر وحدانيت. و علم قدرت او از حيث: مخلوقيت
ج5، ص 263
ذات آنها و خلق ضياء و نور در آنها، دوران و قرب، بعد، مشارق، مغارب، كسوف، خسوف، و انتشار شعاع شمس در عالم، و تأثير آن در حرّ و برد، و اخراج نباتات و طنج ثمار به سبب آن، و تماميت و نقص قمر كه بواسطه آن در اول (هلال) و وسط (بدر) و آخر ماه (محاق) معلوم مىشود و حساب شهور و ايام تابستان و زمستان و پائيز و بهار به آنها دانسته مىشود، و اينها نعم عظيمهاند از حق تعالى بر بندگان در دين و دنيا، لذا در عقب آن فرمود: «ما خَلَقَ اللَّهُ ذلِكَ إِلَّا بِالْحَقِّ».
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
هُوَ الَّذِي جَعَلَ الشَّمْسَ ضِياءً وَ الْقَمَرَ نُوراً وَ قَدَّرَهُ مَنازِلَ لِتَعْلَمُوا عَدَدَ السِّنِينَ وَ الْحِسابَ ما خَلَقَ اللَّهُ ذلِكَ إِلاَّ بِالْحَقِّ يُفَصِّلُ الْآياتِ لِقَوْمٍ يَعْلَمُونَ «5» إِنَّ فِي اخْتِلافِ اللَّيْلِ وَ النَّهارِ وَ ما خَلَقَ اللَّهُ فِي السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ لَآياتٍ لِقَوْمٍ يَتَّقُونَ «6»
ترجمه
او است آنكه قرار داد آفتاب را روشنى و ماه را روشن و مقدّر نمود براى آن منزلها تا بدانيد شمار سالها و حساب را و نيآفريد خدا آنرا مگر بحق تفصيل ميدهد
جلد 3 صفحه 5
آيتها را براى گروهى كه دانشمندند
همانا در گردش شب و روز و آنچه آفريد خدا در آسمانها و زمين هر آينه آيتها است براى گروهى كه پرهيزكارند.
تفسير
خداوند آفتاب و ماه را داراى ضياء و نور قرار داد و چون نور آفتاب ذاتى و نور ماه مكتسب از آن است و نيز نور آفتاب شديد و نور ماه ضعيف است نسبت ضياء را كه ابلغ در كشف ظلمت است بآفتاب و نسبت نور را بماه داد و چون از هر دو جز ضياء و نور محسوس نيست براى مبالغه در روشنى دو معنى مصدرى را حمل بر ذات آندو فرمود مانند آنكه ميگويند فلانى عدل است يعنى بسيار عادل است اينجا هم مراد آنستكه بسيار داراى ضياء و نور فرمود آندو را و نيز مقدّر فرمود هر يك از آندو را صاحب منازلى يا مقدّر فرمود مسير هر يك از آندو را منازل يا خصوص ماه را براى محسوس بودن حالات آن در نقص و تمام چون هر شبى در منزلى است تا شب بيست و هشتم كه بكلّى مخفى مىشود و محاق ميگردد در هر حال منازل دوازدهگانه آفتاب كه برجهاست و منازل بيست و هشت گانه ماه كه در علم هيئت اسامى آنها ذكر شده است براى تعيين سالهاى قمرى و شمسى و ماههاى آندو و روزهاشان و بدست آمدن حساب معاملات مردم و محصولات تابستانى و زمستانى لازم است و بنظر حقير اين آيه هم دليل است بر اعتبار حساب سال و ماه قمرى چون ارجاع ضمير بهر يك از شمس و قمر بعيد است بلكه ظاهر عود ضمير است بخصوص قمر بملاحظه اقربيّت و مطابقت در تذكير و محسوس بودن منازل و حالات آن براى عامّه خلق بخلاف آفتاب و البته خلقت خداوند كلّيه موجودات را بحق و بر وفق حكمت است و بباطل و بر طبق هوى و هوس نيست و خداوند بيان ميفرمايد آيات دالّه بر وجود و حكمت صانع را براى اهل دانش چون آنها ميتوانند از اين آيات استفاده علمى نمايند و الّا كسانيكه جاهل محض و نادان صرفند از تدبّر و تفكّر در آيات عاجزند و از فوائد علم محرومند چنانچه انتفاع از آيات ارضيّه و سماويّه هم مخصوص باهل تقوى و معرفت است كه از عواقب امور انديشه دارند و كارى نميكنند كه براى آخرت آنها مضرّ باشد بخلاف مردمان بى باك و بىفكر و بى معرفت كه يا نميفهمند يا عمل بفهم خودشان نميكنند و باين ملاحظه آيه بودن آيات در آيه دوّم اختصاص باهل تقوى داده شده است «برگ درختان سبز در نظر هوشيار- هر ورقى دفترى است معرفت كردگار» وجود آفتاب و ماه و ساير
جلد 3 صفحه 6
كواكب و آمدن شب و روز در پى يكديگر يا اختلاف آندو در تاريكى و روشنى و تأثير آنها در موجودات ارضيّه دليل بر وجود صانع حكيم واحد است كه مدير اين كارخانه بزرگ او است و حافظ ارتباط و انتفاع اجزاء آن از يكديگر است تعالى شأنه و آثاره.
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
هُوَ الَّذِي جَعَلَ الشَّمسَ ضِياءً وَ القَمَرَ نُوراً وَ قَدَّرَهُ مَنازِلَ لِتَعلَمُوا عَدَدَ السِّنِينَ وَ الحِسابَ ما خَلَقَ اللّهُ ذلِكَ إِلاّ بِالحَقِّ يُفَصِّلُ الآياتِ لِقَومٍ يَعلَمُونَ «5»
او است خداوندي که جعل فرمود خورشيد را روشن و ماه را تابنده و مقدر فرمود ماه را منازلي تا اينكه بدانيد عدد سالها و حساب را خلق نفرمود اينکه را مگر بحق تفصيل ميدهد آيات را براي قومي که دانشمند هستند.
تنبيه- حكماء قديم در باب هيئت معتقد بودند بهفت طبقه آسمان که در هر يك يك ستاره قائل بودند قمر، عطارد، زهره، شمس، مريخ، مشتري، زحل که سيّارات ميگفتند و طبقه هشتم كرسي بود که بقيه ستارهها در آن ثبت شده و ثوابت ناميدند و طبقه نهم عرش که غير مكوكب و اطلس و خالي از ستاره و كره زمين را در وسط اينکه طبقات و معتقد بودند که تمام اينکه نه آسمان دور كره زمين چرخ ميخورند و غير اينکه از مزخرفات و اينکه عقيده بحمد اللّه بالحس و الوجدان فسادش ظاهر شد، و اينكه تمام اينکه كرات جوّيه در اينکه فضاء وسيع بقدرت كامله دارند چرخ ميخورند و مخصوصا اينکه منظومههاي شمسي دور كره شمس هر كدام بميزان منظمي حركت دارند بعلاوه يك حركت وضعي هم دارند که دور خود ميچرخند و تشكيل روز و شب و ماه و سال ميدهند.
بناء علي هذا ميگوييم در تفسير اينکه آيه شريفه هُوَ الَّذِي جَعَلَ الشَّمسَ ضِياءً ضياء از ماده ضوء روشنايي روز است و كره شمس بالذات نور دهنده و داراي حرارت شديدي است که هر جسمي نزديك او شود محترق ميگردد و هر فلزي آب ميشود وَ القَمَرَ نُوراً قمر بالطبيعه سرد است و جسم صيقلي است مثل آينه و از خود نور ندارد و دائما نصف آن مقابل شمس است و بحركت انتقالي که بطيئي است در يك ماه تقريبا دور زمين ميچرخد بخلاف زمين که در يك شبانه روز دور خود
جلد 9 - صفحه 349
بحركت وضعي سير ميكند و بحركت انتقالي يك سال دور شمس حركت دارد و دور ميزند و در هر روزي تقريبا يك منزل ماه طي ميكند که وَ قَدَّرَهُ مَنازِلَ و آنچه که از نصف مقابل شمس بر زمين ظاهر ميشود نور شمس که در او تابش كرده منعكس ميشود از هلال تا بدر و از بدر تا محاق و اگر در دو نقطه رأس و ذنب كره زمين فاصله شد بين شمس و قمر ماه ميگيرد و اگر ماه فاصله شد بين شمس و زمين خورشيد ميگيرد.
لِتَعلَمُوا عَدَدَ السِّنِينَ وَ الحِسابَ تشكيل زمان ميدهد از حركت اينکه كرات سال و ماه و هفته و روز و شب و ساعت و دقيقه بوجود ميآيد.
ما خَلَقَ اللّهُ ذلِكَ اينکه دستگاه را الّا بالحق که فوائد وجودي هر يك ابين من الشمس است احتياج ببيان نيست فقط طبيعي که مستند بطبيعت ميداند معرفت ندارد و الّا
(ففي کل شيئي له آية
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 5)- گوشهای از آیات عظمت خدا: در آیات گذشته اشاره کوتاهی به مسأله مبدأ و معاد شده بود، ولی از این به بعد این دو مسأله اصولی که مهمترین پایه دعوت انبیاء بوده است بطور مشروح مورد بحث قرار میگیرد.
نخست اشاره به قسمتهایی از آیات عظمت خدا در جهان آفرینش کرده،
ج2، ص273
میگوید: «او کسی است که خورشید را ضیاء و روشنی و قمر را نور قرار داد» (هُوَ الَّذِی جَعَلَ الشَّمْسَ ضِیاءً وَ الْقَمَرَ نُوراً).
خورشید با نور عالمگیرش نه تنها بستر موجودات را گرم و روشن میسازد بلکه در تربیت گیاهان و پرورش حیوانات سهم عمده و اساسی دارد و اگر روزی این اشعه حیاتبخش از کره خاکی ما قطع شود در فاصله کوتاهی تاریکی و سکوت و مرگ همه جا را فرا خواهد گرفت.
ماه با نور زیبایش چراغ شبهای تار ماست، و روشنایی ملائمش برای همه ساکنان زمین مایه آرامش و نشاط است.
سپس به یکی دیگر از آثار مفید وجود ماه اشاره کرده، میگوید: «خداوند برای آن منزلگاههایی مقدر کرد تا شماره سالها و حساب زندگی و کار خویش را بدانید» (وَ قَدَّرَهُ مَنازِلَ لِتَعْلَمُوا عَدَدَ السِّنِینَ وَ الْحِسابَ).
یعنی یک تقویم بسیار دقیق و زنده طبیعی است که عالم و جاهل میتوانند آن را بخوانند و حساب تاریخ کارها و امور زندگی خود را نگهدارند و این اضافه بر نوری است که ماه به ما میبخشد.
سپس اضافه میکند: این آفرینش و این گردش مهر و ماه سرسری و از بهر بازیگری نیست «خداوند آن را نیافریده است مگر به حق» (ما خَلَقَ اللَّهُ ذلِکَ إِلَّا بِالْحَقِّ).
و در پایان آیه تأکید میکند که: «خدا آیات و نشانههای خود را برای آنها که میفهمند و درک میکنند شرح میدهد» (یُفَصِّلُ الْآیاتِ لِقَوْمٍ یَعْلَمُونَ).
اما بیخبران بیبصر چه بسیار از کنار همه این آیات و نشانههای پروردگار میگذرند و کمترین چیزی از آن درک نمیکنند.
سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:
تفسیر های فارسی
ترجمه تفسیر المیزان
تفسیر خسروی
تفسیر عاملی
تفسیر جامع
تفسیر های عربی
تفسیر المیزان
تفسیر مجمع البیان
تفسیر نور الثقلین
تفسیر الصافی
تفسیر الکاشف
پانویس
منابع
- تفسیر نور، محسن قرائتی، تهران:مركز فرهنگى درسهايى از قرآن، 1383 ش، چاپ يازدهم
- اطیب البیان فی تفسیر القرآن، سید عبدالحسین طیب، تهران:انتشارات اسلام، 1378 ش، چاپ دوم
- تفسیر اثنی عشری، حسین حسینی شاه عبدالعظیمی، تهران:انتشارات ميقات، 1363 ش، چاپ اول
- تفسیر روان جاوید، محمد ثقفی تهرانی، تهران:انتشارات برهان، 1398 ق، چاپ سوم
- برگزیده تفسیر نمونه، ناصر مکارم شیرازی و جمعي از فضلا، تنظیم احمد علی بابایی، تهران: دارالکتب اسلامیه، ۱۳۸۶ش
- تفسیر راهنما، علی اکبر هاشمی رفسنجانی، قم:بوستان كتاب(انتشارات دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم)، 1386 ش، چاپ پنجم