آیه 237 سوره بقره
<<236 | آیه 237 سوره بقره | 238>> | |||||||||||||
|
محتویات
ترجمه های فارسی
و اگر زنها را قبل از مباشرت با آنها طلاق دهید، در صورتی که بر آنان مهر مقرّر داشتهاید بایستی نصف مهری را که تعیین شده به آنها بدهید مگر آنها خود گذشت کنند یا کسی که امر نکاح به دست اوست (مثل پدر یا جدّ) از آن حق در گذرند، و گذشت کردن به تقوا و خدا پرستی نزدیکتر است، و فضیلتهایی که در نیکویی به یکدیگر است فراموش مکنید، (و بدانید) که خداوند به هر کار (نیک و بد) شما بیناست.
و اگر آنان را پیش از آمیزش جنسی طلاق دهید، در حالی که برای آنان مهری تعیین کرده اید، پس [بر شما واجب است] نصف آنچه تعیین کرده اید [به آنان بپردازید]، مگر آنکه خود آنان یا کسی که پیوند ازدواج به دست اوست [مانند ولی یا وکیل] آن را ببخشند. و گذشت و بخشش شما [که تمام مهریه را به زن بپردازید،] به پرهیزکاری نزدیک تر است. و فزون بخشی و نیکوکاری را در میان خودتان فراموش نکنید که خدا به آنچه انجام می دهید، بیناست.
و اگر پيش از آنكه با آنان نزديكى كنيد، طلاقشان گفتيد، در حالى كه براى آنان مَهرى معين كردهايد، پس نصف آنچه را تعيين نمودهايد [به آنان بدهيد]، مگر اينكه آنان خود ببخشند، يا كسى كه پيوند نكاح به دست اوست ببخشد؛ و گذشت كردنِ شما به تقوا نزديكتر است. و در ميان يكديگر بزرگوارى را فراموش مكنيد، زيرا خداوند به آنچه انجام مىدهيد بيناست.
اگر برايشان مهرى معين كردهايد و پيش از نزديكى طلاقشان مى گوييد، نصف آنچه مقرر كردهايد بپردازيد؛ مگر آنكه ايشان خود، يا كسى كه عقد نكاح به دست اوست، آن را ببخشد. و بخشيدن شما به پرهيزگارى نزديكتر است. و فضيلت را ميان خود فراموش مكنيد، كه خدا به كارهايى كه مىكنيد بيناست.
و اگر آنان را، پیش از آن که با آنها تماس بگیرید و (آمیزشجنسی کنید) طلاق دهید، در حالی که مهری برای آنها تعیین کردهاید، (لازم است) نصف آنچه را تعیین کردهاید (به آنها بدهید) مگر اینکه آنها (حق خود را) ببخشند؛ یا (در صورتی که صغیر و سفیه باشند، ولیّ آنها، یعنی) آن کس که گره ازدواج به دست اوست، آن را ببخشد. و گذشت کردن شما (و بخشیدن تمام مهر به آنها) به پرهیزکاری نزدیکتر است، و گذشت و نیکوکاری را در میان خود فراموش نکنید، که خداوند به آنچه انجام میدهید، بیناست!
ترجمه های انگلیسی(English translations)
معانی کلمات آیه
«نِصْفُ»: نیم. این واژه میتواند مبتدای خبر محذوف، و یا خبر مبتدای محذوف باشد، و تقدیر چنین است: فَعَلَیْکُمْ نِصْفُ مَا فَرَضْتُمْ؛ فَالْوَاجِبُ نِصْفُ مَا فَرَضْتُمْ. «یَعْفُونَ»: زنان گذشت کنند. «یَعْفُو»: او گذشت کند. در رسمالخطّ قرآنی، الف زائدی در آخر این فعل موجود است. «الَّذِی بِیَدِهِ عُقْدَةَ الْنِّکَاحِ»: شوهر است. «فَضْل»: بزرگواری و نیک رفتاری.
تفسیر آیه
تفسیر نور (محسن قرائتی)
«237» وَ إِنْ طَلَّقْتُمُوهُنَّ مِنْ قَبْلِ أَنْ تَمَسُّوهُنَّ وَ قَدْ فَرَضْتُمْ لَهُنَّ فَرِيضَةً فَنِصْفُ ما فَرَضْتُمْ إِلَّا أَنْ يَعْفُونَ أَوْ يَعْفُوَا الَّذِي بِيَدِهِ عُقْدَةُ النِّكاحِ وَ أَنْ تَعْفُوا أَقْرَبُ لِلتَّقْوى وَ لا تَنْسَوُا الْفَضْلَ بَيْنَكُمْ إِنَّ اللَّهَ بِما تَعْمَلُونَ بَصِيرٌ
جلد 1 - صفحه 371
واگر زنان را قبل از آميزش طلاق دهيد، در حالى كه براى آنها مهريه تعيين كردهايد، نصف آنچه را تعيين كردهايد (به آنها بدهيد،) مگر اينكه آنها (حقّ خود را) ببخشند و يا كسى كه عقد ازدواج به دست اوست آنرا ببخشد، و اينكه شما گذشت كنيد، (و تمام مهر آنان را بپردازيد) به پرهيزگارى نزديكتر است. و گذشت و نيكوكارى در ميان خود را فراموش نكنيد كه همانا خداوند به آنچه انجام مىدهيد بيناست.
پیام ها
1- در گفتگو دربارهى مسائل زناشويى خانواده، عفت كلام را مراعات كنيد.
«تَمَسُّوهُنَّ»
2- تعيين و پرداخت مهريه، بر مرد واجب است. «فَرِيضَةً»
3- عفو و گذشت از سوى زن و مرد، هر دو پسنديده است. يا زن نصف مهريه را ببخشد، يا مرد تمام مهريه را بدهد. «يَعْفُونَ ... تَعْفُوا»
4- اجازه ازدواج زن، با ولىّ اوست. «بِيَدِهِ عُقْدَةُ النِّكاحِ»
5- كسانى كه بخشش دارند، به تقوا نزديكترند. «وَ أَنْ تَعْفُوا أَقْرَبُ لِلتَّقْوى»
6- طلاق بايد همراه با عفو و فضل باشد. «تَعْفُوا ... لا تَنْسَوُا الْفَضْلَ»
7- در طلاق نبايد مسائل اخلاقى و كرامتهاى انسانى را به فراموشى سپرد.
«وَ لا تَنْسَوُا الْفَضْلَ بَيْنَكُمْ»
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
وَ إِنْ طَلَّقْتُمُوهُنَّ مِنْ قَبْلِ أَنْ تَمَسُّوهُنَّ وَ قَدْ فَرَضْتُمْ لَهُنَّ فَرِيضَةً فَنِصْفُ ما فَرَضْتُمْ إِلاَّ أَنْ يَعْفُونَ أَوْ يَعْفُوَا الَّذِي بِيَدِهِ عُقْدَةُ النِّكاحِ وَ أَنْ تَعْفُوا أَقْرَبُ لِلتَّقْوى وَ لا تَنْسَوُا الْفَضْلَ بَيْنَكُمْ إِنَّ اللَّهَ بِما تَعْمَلُونَ بَصِيرٌ (237)
وَ إِنْ طَلَّقْتُمُوهُنَ: و اگر طلاق دهيد زنان را، مِنْ قَبْلِ أَنْ تَمَسُّوهُنَ:
پيش از دخول، وَ قَدْ فَرَضْتُمْ لَهُنَّ فَرِيضَةً: و حال آنكه مقرر كرده باشيد براى آنها مهرى، فَنِصْفُ ما فَرَضْتُمْ: پس بر شما است اداى نصف مهر.
قبل از نزول اين آيه هر كه زنى را قبل از دخول طلاق دادى، از مهر المسمى چيزى بر او نبود، بلكه بهره بايد بدهد، چنانچه در سوره احزاب است «فَمَتِّعُوهُنَّ وَ سَرِّحُوهُنَّ» پس به اين آيه حكم قبل منسوخ و نصف مهر لازم گشت.
إِلَّا أَنْ يَعْفُونَ: مگر آنكه زنان مطلقه كه اهليت عفو داشته باشند از بلوغ و رشد و عقل، عفو نمائيد مجموع صداق را و ذمه زوج را از آن برى سازند. أَوْ يَعْفُوَا الَّذِي بِيَدِهِ عُقْدَةُ النِّكاحِ: يا عفوكنندگان آن كسى كه بدست او است نكاح زوجه. مراد ولى زوجه كه پدر يا جد او باشد از طرف
«1» منهج الصادقين، جلد دوّم، صفحه 40.
تفسير اثنا عشرى، ج1، ص: 425
پدر هرگاه زوجه صغيره باشد، يعنى ولى صغيره جميع صداق را ابراء نمايد با غبطه صغيره. وَ أَنْ تَعْفُوا: و اينكه عفو كنيد اى اولياى عقد با ملاحظه غبطه. أَقْرَبُ لِلتَّقْوى: نزديكتر است مر پرهيزكارى را از تعدى و يافتن ثواب و فوز به فلاح. وَ لا تَنْسَوُا الْفَضْلَ بَيْنَكُمْ: و فراموش مكنيد تفضل را در ميان خودتان، يعنى اولياى زن انديشه كنند كه زوج از عقد زوجه خود محروم و مأيوس شده، پس به اين جهت هيچ مهر از او نگيرند به شرط غبطه.
إِنَّ اللَّهَ بِما تَعْمَلُونَ بَصِيرٌ: بدرستى كه خداى تعالى به آنچه مىكنيد از تفضل بينا مىباشد و احسان و فضل شما را ضايع نسازد و ثواب آن را عطا فرمايد. (احكام اين طلاق و اقسام عفو و اقسام ولايت مراجعه به كتب فقهيه است).
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
وَ إِنْ طَلَّقْتُمُوهُنَّ مِنْ قَبْلِ أَنْ تَمَسُّوهُنَّ وَ قَدْ فَرَضْتُمْ لَهُنَّ فَرِيضَةً فَنِصْفُ ما فَرَضْتُمْ إِلاَّ أَنْ يَعْفُونَ أَوْ يَعْفُوَا الَّذِي بِيَدِهِ عُقْدَةُ النِّكاحِ وَ أَنْ تَعْفُوا أَقْرَبُ لِلتَّقْوى وَ لا تَنْسَوُا الْفَضْلَ بَيْنَكُمْ إِنَّ اللَّهَ بِما تَعْمَلُونَ بَصِيرٌ (237)
ترجمه
و اگر طلاق داديد ايشان را پيش از آن كه نزديكى كنيد با ايشان و بتحقيق معين كرده باشيد براى ايشان مهرى را پس نيمه آنچه را معين كرديد مگر آنكه ببخشند يا ببخشد آنكه بدست او است عقد ازدواج و آنكه ببخشيد نزديك تر است بپرهيزكارى و فراموش نكنيد احسانرا ميانتان بدرستيكه خداوند بآنچه بجا مىآوريد بينا است..
تفسير
در صورتى كه مرد زن را طلاق دهد و مهر معين شده باشد و دخول نشده باشد پس از براى زن ثابت است نصف مهر معين شده مگر آنكه صرف نظر كنند زنان و بگذرند از حق خودشان يا آنكه عفو كند و صرف نظر نمايد آنكس كه ولايت دارد بر زن مانند پدر و جد و آنكس كه اختيار امر ازدواج از طرف زن باو واگذار شده است از اقارب و غير آنها در فقيه و تهذيب از حضرت صادق (ع) روايت شده است كه مراد پدر و آنكس است كه زن امر خود را موكول بنظر او نموده است از امثال برادر و اقوام و غير آنها و در كافى از آنحضرت در چند روايت نقل نموده كه مراد پدر و برادر و وصى و صاحب اختيار امور زن است كه براى او معامله مينمايد وقتى چنين كسى عفو نمود و صرف نظر كرد اختيارش نافذ است و در روايت عياشى نقل شده كه هر كدام از اينها عفو كنند جائز است و زن حق ندارد رد كند و در روايتى نقل شده است كه پدر اگر عفو نمايد نافذ است و برادر اگر اختيار دار است بمنزله پدر است و اگر اختيار ندارد حق عفو ندارد و از حضرت صادق (ع) مروى است كه آنكس كه
جلد 1 صفحه 300
بدست او اختيار نكاح است و عقد نموده او ولى است كه نبايد همه را ببخشد بلكه بايد بعضى را بگيرد و بعضى را صرف نظر نمايد و در مجمع از صادقين عليهما السلام نقل نموده كه آنكس كه بدست او عقده نكاح است او ولى است و از امير المؤمنين (ع) نقل شده است كه او زوج است حقير عرض مىكنم اگر زوجه صغيره باشد پدر و جد ولايت دارند بر او والا هر كس باشد بايد از طرف زن اختيار باو واگذار شده باشد و الا حق عفو ندارد و در صورت ولايت و اختيار دارى هم بايد صلاح زن منظور شود اگر مصلحت در عفو باشد عفو نمايند و اگر در اخذ باشد اخذ كنند و اينكه فرمودهاند صاحب اختيار نميتواند همه را ببخشد بلكه بايد بعضى را ببخشد و بعضى را اخذ نمايد شايد اشاره بآن باشد كه نبايد كارش جزاف باشد و مسامحه و گذشت بىوجه نمايد بلكه بايد دقت كند و هر قدر صلاح باشد بگذرد و هر قدر صلاح باشد دريافت كند و ممكن است مراد صاحب اختيار در خصوص عقد باشد كه نميتواند گذشت كند بلكه بايد نصف را بگيرد و نصف ديگر را صرف نظر نمايد چون حق ندارد و فرق نيست در ولايت پدر و جد پدرى بر صغيره بين آن كه بكارتش زائل شده باشد يا باقى باشد و پدر حيات داشته باشد يا نداشته باشد بلى اگر كبيره باشد بايد بكر باشد بنا بر قول بولايت پدر و جد بر كبيره ولى اقوى عدم ثبوت اين ولايت است و اخباريكه در اين باب وارد شده است بايد حمل بر استحباب يا دستور اخلاقى شود و شيخ استاد ما عليه الرحمه هم اين معنى را تقويت فرمودند و مسلما اگر بكر بالغه رشيده مايل بمواصلت با مردى شود كه كفو او باشد پدر و جد حق ممانعت ندارند و عامه گفتهاند مراد از آنكس كه بدست او عقده نكاح است مرد است و اين خلاف ظاهر آيه شريفه است زيرا كه عفو نسبت بزوج تصوير ندارد مگر آنكه فرض شود تمام مهر را پيش از دخول داده باشد علاوه بر آن كه چون در صدر آيه خطاب بمردان شده است اگر اين حكم هم راجع بآنها مىبود مناسب بود بصيغه خطاب ذكر شود نه غيبت در هر حال روايت اخيره كه ظاهرا از طرق عامه است مرجوح است و معمول به اماميه نيست و چون مخالف با ظاهر كتاب است بايد طرح شود و هر كس عفو از او سزاوار است خواه مرد باشد خواه زن خواه ولى اگر عفو نمايد بتقوى نزديكتر است در كافى از حضرت باقر (ع) روايت نموده است كه آنحضرت سوگند ياد نموده بود كه غلام خود را بزند ولى عمل نفرمود پرسيدند چرا عمل نفرمودى فرمود آيا خدا نفرموده است عفو نزديكتر بتقوى است و نبايد
جلد 1 صفحه 301
مسلمانان فراموش كنند فضل و احسان را نسبت بخودشان و اگر زنان يا اولياء آنها تصور نمايند كه مرد از اين وصلت هيچ بهرهمند نشده پس بهتر آنستكه ما هم هيچ از او نستانيم بهتر است و همچنين اگر مردان تصور نمايند كه زن باميد مهر وصلت نموده و در ميان اقران خود سرشكسته شده تمام مهر را بدهند مناسب با مردى و مردانگى است و سزاوار نيست مرد چيزى را كه در معامله با زن بايد باو بدهد پس بگيرد و خداوند به فضل و احسان شما بصير و بينا است و عطاء كسى را ضايع نمىنمايد و باضعاف آن عوض مرحمت مىفرمايد عياشى از امام باقر (ع) روايت نموده كه پيغمبر (ص) فرمود روزگار سختى بر مردم خواهد آمد كه ممسك مىشوند و فضل را در بين خودشان فراموش مىكنند با آنكه خداوند فرموده فراموش نكنيد فضل را بين خودتان و در عيون از امير المؤمنين (ع) و در كافى از امام صادق (ع) قريب به اين مضمون را نقل نموده است و در نهج البلاغه علاوه فرموده كه بزرگ ميشوند اشرار و پست ميشوند اخيار و مردم با اشخاص مضطر معامله مىكنند با آن كه پيغمبر (ص) نهى از آن فرموده است و در كافى از امام صادق (ع) قريب باين مضمون را نقل نموده است و شايد مراد آن باشد كه نبايد با مضطر معامله كرد بلكه بايد احسان نمود باين معنى كه اگر محتاج بفروش متاعى است كه براى اضطرار ميخواهد بفروشد قيمت آن را باو مجانا عطا كرد و اگر مضطر بخريد متاعى شده كه متمكن از اداء ثمن آن نيست آن متاع را باو واگذار كرد و عوض نگرفت و احسان نمود افسوس كه اين اخلاق از ميان مسلمانان رفت و توصيه خداوند فراموش شد و به جاى آن اخلاق اروپائيان كه ضد اين است جاىگزين گرديد خداوند عاقبت مسلمانان را بخير فرمايد كه بواسطه تقليد اجانب بحال كفر از دنيا نروند و چنانچه بخسران دنيا مبتلا شدند به عذاب ابدى دچار نگردند.
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
وَ إِن طَلَّقتُمُوهُنَّ مِن قَبلِ أَن تَمَسُّوهُنَّ وَ قَد فَرَضتُم لَهُنَّ فَرِيضَةً فَنِصفُ ما فَرَضتُم إِلاّ أَن يَعفُونَ أَو يَعفُوَا الَّذِي بِيَدِهِ عُقدَةُ النِّكاحِ وَ أَن تَعفُوا أَقرَبُ لِلتَّقوي وَ لا تَنسَوُا الفَضلَ بَينَكُم إِنَّ اللّهَ بِما تَعمَلُونَ بَصِيرٌ (237)
(اگر زنان را طلاق داديد پيش از آنكه با آنها نزديكي كنيد و حال آنكه براي آنان مهر معين نمودهايد پس نصف آنچه معين كردهايد حق آنان است مگر اينكه زنان گذشت كنند يا آنكه عقد نكاح بدست اوست گذشت كند. و عفو و گذشت بتقوي نزديكتر است و فضل و احسان در ميان خودتان را فراموش نكنيد همانا خداوند بآنچه ميكنيد بيناست) آيه شريفه در بيان حكم قسم ديگر از زنان مطلقه غير مدخوله است يعني آنهايي که مهرشان معين شده باشد چون مستفاد از جمله مَتِّعُوهُنَّ در آيه قبل بمقتضاي اطلاقش اعطاء متعه است بزنان غير مدخوله خواه تعيين مهر شده باشد يا نشده باشد و بمقتضاي اينکه آيه زنان غير مدخوله که مهرشان معين شده باشد بايد نصف مهرشان داده شود بنا بر اينکه مورد آيه متعه منحصر ميشود بزنان غير مدخوله که مهر آنان معين نشده باشد.
و آنچه بعضي توهم كردهاند که اينکه آيه ناسخ آيه قبل است فاسد است زيرا تنافي بين اينکه آيه و آن نيست بلكه آيه اول شامل دو حكم است يكي رفع جناح از طلاق دادن مطلق زنان غير مدخوله اعم از مفروضة الفريضه و غير مفروضة و ديگر اعطاء متعه بآنهاست و بمقتضاي اطلاق، عدم فرق بين آنهاست ولي اينکه اطلاق را آيه شريفه مقيد ميفرمايد بقوله تعالي وَ إِن طَلَّقتُمُوهُنَّ مِن قَبلِ أَن تَمَسُّوهُنَّ وَ قَد فَرَضتُم لَهُنَّ فَرِيضَةً فَنِصفُ ما فَرَضتُم و البته اينکه حكم مختص بطلاق است ولي اگر زوج وفات كند بايد تمام مهر بزوجه داده شود اگر چه غير
جلد 2 - صفحه 484
مدخوله باشد چنانچه صريح اخبار مأثوره از ائمه اطهار است.
إِلّا أَن يَعفُونَ مگر اينكه زوجه در صورتي که بالغه و رشيده و حره باشد از تمام نصف مهر که محقّ است يا بعض آن گذشت كند در اينصورت بر زوج لازم نيست بدهد.
أَو يَعفُوَا الَّذِي بِيَدِهِ عُقدَةُ النِّكاحِ يا آن كسي که ولي و صاحب اختيار زوجه است و نكاح بدست او و بنظر او واقع شده از نصف مهر يا بعضي از نصف گذشت كند و بنا بر مذهب شيعه الَّذِي بِيَدِهِ عُقدَةُ النِّكاحِ منحصر است بپدر و جدّ پدري و قيّمي که از طرف پدر يا جدّ پدري تعيين شود و يا حاكم شرع و يا قيّمي که از طرف حاكم شرع براي صغيره يا غير رشيده معيّن گردد يا كسي که زوجه اختيار تامّه و وكالت مطلقه باو داده باشد.
و اما ساير اقارب زوجه مانند برادر و عم و دايي و غيره هيچگونه اختياري ندارند و در بعض اخبار که از آنها ذكري شده يا بواسطه قيموميتي است که از طرف پدر يا جدّ يا حاكم دارند و يا بواسطه احترام و بزرگي و سرپرستي آنها نسبت بكوچكتران است و الا هيچگونه ولايتي نه بر صغيره و نه بر بالغه دارند.
وَ أَن تَعفُوا أَقرَبُ لِلتَّقوي اينکه جمله دليل بر استحباب عفو و ترغيب و تشويق بعفو است چون مهر در ازاي بضع است و در غير مدخوله زوج استفاده از بضع نكرده لذا بهتر اينست که زوجه هم از مهر گذشت كند.
وَ لا تَنسَوُا الفَضلَ بَينَكُم امر واجب بر طرفين، اداء نصف مهر از طرف زوج و عدم مطالبه زائد بر نصف از طرف زوجه است و فضل عبارت از احسانهاي ديگر است که زوج علاوه بر نصف مهر نسبت بزوجه روا دارد و يا گذشتي است که زوجه از گرفتن نصف مهري که حق اوست بنمايد، و در اينکه جمله خداوند همه مردم را عموما و چنين مرد و زني را خصوصا برعايت فضل امر ميفرمايد.
جلد 2 - صفحه 485
أَنَّ اللّهَ بِما تَعمَلُونَ بَصِيرٌ اينکه جمله نيز در مقام ترغيب بفضل است که بندگان بدانند هر عمل خيري که انجام دهند خداوند ميبيند و بآن جزاي خير ميدهد.
برگزیده تفسیر نمونه
(آیه 237)- در این آیه سخن از زنانی به میان آمده که برای آنها تعیین مهر شده است ولی قبل از آمیزش و عروسی، جدا میشوند، میفرماید: «اگر آنها را طلاق دهید پیش از آن که با آنان تماس پیدا کنید (و آمیزش انجام شود) در حالی که مهری برای آنها تعیین کردهاید، لازم است نصف آنچه را تعیین کردهاید به آنها بدهید» (وَ إِنْ طَلَّقْتُمُوهُنَّ مِنْ قَبْلِ أَنْ تَمَسُّوهُنَّ وَ قَدْ فَرَضْتُمْ لَهُنَّ فَرِیضَةً فَنِصْفُ ما فَرَضْتُمْ).
این حکم قانونی مسأله است، که به زن حق میدهد نصف تمام مهریه را بدون کم و کاست بگیرد هر چند آمیزشی حاصل نشده باشد.
ج1، ص216
ولی بعد به سراغ جنبههای اخلاقی و عاطفی میرود و میفرماید: «مگر این که آنها حق خود را ببخشند (و یا اگر صغیر و سفیه هستند، ولی آنها یعنی) آن کس که گره ازدواج به دست اوست آن را ببخشد» (إِلَّا أَنْ یَعْفُونَ أَوْ یَعْفُوَا الَّذِی بِیَدِهِ عُقْدَةُ النِّکاحِ).
در جمله بعد میگوید: «عفو و گذشت شما (و پرداختن تمام مهر) به پرهیزکاری نزدیکتر است و گذشت و نیکوکاری را در میان خود فراموش نکنید که خداوند به آنچه انجام میدهید بیناست» (وَ أَنْ تَعْفُوا أَقْرَبُ لِلتَّقْوی وَ لا تَنْسَوُا الْفَضْلَ بَیْنَکُمْ إِنَّ اللَّهَ بِما تَعْمَلُونَ بَصِیرٌ).
لحن مجموعه آیه، بر اصل اساسی «معروف» و «احسان» در این مسائل تأکید میکند، که حتی طلاق و جدایی آمیخته با نزاع و کشمکش و تحریک روح انتقامجویی نباشد بلکه بر اساس بزرگواری و احسان و عفو و گذشت، قرار گیرد.
سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:
تفسیر های فارسی
ترجمه تفسیر المیزان
تفسیر خسروی
تفسیر عاملی
تفسیر جامع
تفسیر های عربی
تفسیر المیزان
تفسیر مجمع البیان
تفسیر نور الثقلین
تفسیر الصافی
تفسیر الکاشف
پانویس
منابع
- تفسیر نور، محسن قرائتی، تهران:مركز فرهنگى درسهايى از قرآن، 1383 ش، چاپ يازدهم
- اطیب البیان فی تفسیر القرآن، سید عبدالحسین طیب، تهران:انتشارات اسلام، 1378 ش، چاپ دوم
- تفسیر اثنی عشری، حسین حسینی شاه عبدالعظیمی، تهران:انتشارات ميقات، 1363 ش، چاپ اول
- تفسیر روان جاوید، محمد ثقفی تهرانی، تهران:انتشارات برهان، 1398 ق، چاپ سوم
- برگزیده تفسیر نمونه، ناصر مکارم شیرازی و جمعي از فضلا، تنظیم احمد علی بابایی، تهران: دارالکتب اسلامیه، ۱۳۸۶ش
- تفسیر راهنما، علی اکبر هاشمی رفسنجانی، قم:بوستان كتاب(انتشارات دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم)، 1386 ش، چاپ پنجم