آیه 68 سوره بقره

از دانشنامه‌ی اسلامی
نسخهٔ تاریخ ‏۹ فوریهٔ ۲۰۱۶، ساعت ۰۷:۱۹ توسط Quran (بحث | مشارکت‌ها) (صفحه‌ای تازه حاوی «{{قرآن در قاب|قَالُوا ادْعُ لَنَا رَبَّكَ يُبَيِّنْ لَنَا مَا هِيَ ۚ قَالَ إِ...» ایجاد کرد)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)
پرش به ناوبری پرش به جستجو
مشاهده آیه در سوره

قَالُوا ادْعُ لَنَا رَبَّكَ يُبَيِّنْ لَنَا مَا هِيَ ۚ قَالَ إِنَّهُ يَقُولُ إِنَّهَا بَقَرَةٌ لَا فَارِضٌ وَلَا بِكْرٌ عَوَانٌ بَيْنَ ذَٰلِكَ ۖ فَافْعَلُوا مَا تُؤْمَرُونَ

مشاهده آیه در سوره


<<67 آیه 68 سوره بقره 69>>
سوره : سوره بقره (2)
جزء : 1
نزول : مدینه

ترجمه های فارسی

گفتند: از خدایت بخواه که خصوصیت گاو را برای ما معیّن کند. موسی گفت: خدا می‌فرماید: گاوی نه پیر از کار افتاده و نه جوان کار نکرده، بلکه میانه این دو حال باشد، حال انجام دهید آنچه مأمورید.

گفتند: از پروردگارت بخواه برای ما بیان کند که آن گاو چگونه گاوی باشد؟ گفت: او می فرماید که آن گاوی است نه پیر از کارمانده، نه جوان نارسیده، [بلکه] گاوی میان این دو نوع گاو است. پس آنچه را به آن فرمان داده اند، انجام دهید.

گفتند: «پروردگارت را براى ما بخوان، تا بر ما روشن سازد كه آن چگونه [گاوى‌] است؟» گفت: «وى مى‌فرمايد: آن ماده گاوى است نه پير و نه خردسال، [بلكه‌] ميانسالى است بين اين دو. پس آنچه را [بدان ]مأموريد به جاى آريد.»

گفتند: براى ما پروردگارت را بخوان تا بيان كند كه آن چگونه گاوى است؟ گفت: مى‌گويد: گاوى است نه سخت پير و از كارافتاده، نه جوان و كارناكرده، ميانسال. اكنون بكنيد آنچه شما را مى‌فرمايند.

گفتند: «(پس) از خدای خود بخواه که برای ما روشن کند این ماده‌گاو چگونه ماده‌گاوی باشد؟» گفت: خداوند می‌فرماید: «ماده‌گاوی است که نه پیر و از کار افتاده باشد، و نه بکر و جوان؛ بلکه میان این دو باشد. آنچه به شما دستور داده شده، (هر چه زودتر) انجام دهید.»

ترجمه های انگلیسی(English translations)

They said, ‘Invoke your Lord for us that He may clarify for us what she may be.’ He said, ‘He says, she is a cow, neither old nor young, of a middle age. Now do what you are commanded.’

They said: Call on your Lord for our sake to make it plain to us what she is. Musa said: He says, Surely she is a cow neither advanced in age nor too young, of middle age between that (and this); do therefore what you are commanded.

They said: Pray for us unto thy Lord that He make clear to us what (cow) she is. (Moses) answered: Lo! He saith, Verily she is a cow neither with calf nor immature; (she is) between the two conditions; so do that which ye are commanded.

They said: "Beseech on our behalf Thy Lord to make plain to us what (heifer) it is!" He said; "He says: The heifer should be neither too old nor too young, but of middling age. Now do what ye are commanded!"

معانی کلمات آیه

«فَارِضٌ»: پیر. کهنسال. سالخورده. «بِکْرٌ»: خُردسال. نورسیده. «عَوَانٌ»: میانه‌سال. وسط. «بَیْنَ ذلِکَ»: میان آن چیزی که ذکر شد.

تفسیر آیه

تفسیر نور (محسن قرائتی)


«68» قالُوا ادْعُ لَنا رَبَّكَ يُبَيِّنْ لَنا ما هِيَ قالَ إِنَّهُ يَقُولُ إِنَّها بَقَرَةٌ لا فارِضٌ وَ لا بِكْرٌ عَوانٌ بَيْنَ ذلِكَ فَافْعَلُوا ما تُؤْمَرُونَ‌

(بنى‌اسرائيل به موسى) گفتند: از پروردگارت براى ما بخواه تا بر ما روشن كند كه آن چگونه (گاوى) است؟ (موسى) گفت: همانا خداوند مى‌فرمايد: ماده گاوى كه نه پير و از كار افتاده باشد و نه بكر و جوان، (بلكه) ميان اين دو (و ميان سال) باشد. پس آنچه به شما دستور داده شده (هر چه زودتر) انجام دهيد.

جلد 1 - صفحه 135

نکته ها

وقتى بنى‌اسرائيل فهميدند كه موضوع جدّى است، شروع به بهانه‌تراشى كردند. و به نظر برخى مفسّران، احتمال مى‌رود كه اين بهانه‌ها از طرف قاتل واقعى به مردم القا مى‌شد تا مبادا رسوا شود. «1» در هر حال روش سؤال كردنِ قوم، حكايت از روحيّه‌ى لجاجت آنان دارد كه در آيه به آن اشاره شده و پرده از باطن آنان برداشته است.

پیام ها

1- با ادب سؤال كنيد. در اين آيه كلمه «لنا» دوبار تكرار شده و به جاى «ربّنا» كلمه «ربّك» آمده كه نشانه روح تكبّر است. «ادْعُ لَنا رَبَّكَ يُبَيِّنْ لَنا»

2- فرمان خداوند را سريع انجام دهيد و از وسوسه وترديد پرهيز كنيد. «فَافْعَلُوا ما تُؤْمَرُونَ»

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



قالُوا ادْعُ لَنا رَبَّكَ يُبَيِّنْ لَنا ما هِيَ قالَ إِنَّهُ يَقُولُ إِنَّها بَقَرَةٌ لا فارِضٌ وَ لا بِكْرٌ عَوانٌ بَيْنَ ذلِكَ فَافْعَلُوا ما تُؤْمَرُونَ (68)

قالُوا ادْعُ لَنا رَبَّكَ‌: بخوان و سؤال كن از براى ما پروردگار خود را، يُبَيِّنْ لَنا ما هِيَ‌: تا بيان فرمايد براى ما چيست حقيقت آن گاو، يعنى چه صفت دارد و چند ساله است. قالَ إِنَّهُ يَقُولُ إِنَّها بَقَرَةٌ: فرمود موسى عليه السلام در جواب قوم كه به درستى كه خدا مى‌فرمايد: آن گاوى است‌

تفسير اثنا عشرى، ج‌1، ص: 171

كه: لا فارِضٌ وَ لا بِكْرٌ: نه پير است و از كار افتاده، و نه جوان و نارسيده به حدّ كار، بلكه آن گاو، عَوانٌ بَيْنَ ذلِكَ‌: متوسط باشد ميان آنچه مذكور شد، يعنى ميانه سال. فَافْعَلُوا ما تُؤْمَرُونَ‌: پس بجا آوريد آنچه امر كرده مى‌شويد، و امتثال فرمان حق تعالى نمائيد.


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


قالُوا ادْعُ لَنا رَبَّكَ يُبَيِّنْ لَنا ما هِيَ قالَ إِنَّهُ يَقُولُ إِنَّها بَقَرَةٌ لا فارِضٌ وَ لا بِكْرٌ عَوانٌ بَيْنَ ذلِكَ فَافْعَلُوا ما تُؤْمَرُونَ (68)

ترجمه‌

گفتند بخوان براى ما پروردگارت را بيان كند براى ما چگونه است آن گفت همانا او ميگويد آن گاويست نه پير و نه جوان ميان سال است بين اين دو پس بجا آوريد آنچه را مأمور شديد.

تفسير

پس از آنكه بنى اسرائيل مأمور بقتل گاوى شدند چون تعجب نمودند از چنين گاوى كه موجب احياء مرده شود سؤال از اوصاف آن نمودند بكلمه ما هى كه اگر ما حقيقيه باشد موضوع از براى سؤال از حقيقت شي‌ء است و اگر شارحه باشد سؤال از معنى لفظ است براى اشعار بآنكه ما نميدانيم مأمور به ما گاو متعارف است يا حقيقت ديگرى است لذا خدا بحضرت موسى وحى فرمود كه بگو بآنها خدا ميگويد

جلد 1 صفحه 102

آن گاوى است كه نه پير از كار افتاده است و نه جوان نارسيده بحد كار بلكه متوسط بين اين دو نوع مذكور است و واقف در حد كمال و بهمين جهت كه مشار اليه مذكور است اسم اشاره مفرد آورده شده است با آنكه لفظ بين بايد اضافه بتثنيه شود و مأمور بذبح شدند.

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


وَ إِذ قال‌َ مُوسي‌ لِقَومِه‌ِ إِن‌َّ اللّه‌َ يَأمُرُكُم‌ أَن‌ تَذبَحُوا بَقَرَةً قالُوا أَ تَتَّخِذُنا هُزُواً قال‌َ أَعُوذُ بِاللّه‌ِ أَن‌ أَكُون‌َ مِن‌َ الجاهِلِين‌َ (67) قالُوا ادع‌ُ لَنا رَبَّك‌َ يُبَيِّن‌ لَنا ما هِي‌َ قال‌َ إِنَّه‌ُ يَقُول‌ُ إِنَّها بَقَرَةٌ لا فارِض‌ٌ وَ لا بِكرٌ عَوان‌ٌ بَين‌َ ذلِك‌َ فَافعَلُوا ما تُؤمَرُون‌َ (68) قالُوا ادع‌ُ لَنا رَبَّك‌َ يُبَيِّن‌ لَنا ما لَونُها قال‌َ إِنَّه‌ُ يَقُول‌ُ إِنَّها بَقَرَةٌ صَفراءُ فاقِع‌ٌ لَونُها تَسُرُّ النّاظِرِين‌َ (69) قالُوا ادع‌ُ لَنا رَبَّك‌َ يُبَيِّن‌ لَنا ما هِي‌َ إِن‌َّ البَقَرَ تَشابَه‌َ عَلَينا وَ إِنّا إِن‌ شاءَ اللّه‌ُ لَمُهتَدُون‌َ (70) قال‌َ إِنَّه‌ُ يَقُول‌ُ إِنَّها بَقَرَةٌ لا ذَلُول‌ٌ تُثِيرُ الأَرض‌َ وَ لا تَسقِي‌ الحَرث‌َ مُسَلَّمَةٌ لا شِيَةَ فِيها قالُوا الآن‌َ جِئت‌َ بِالحَق‌ِّ فَذَبَحُوها وَ ما كادُوا يَفعَلُون‌َ (71)

(و ياد كن‌ زماني‌ ‌را‌ ‌که‌ موسي‌ بقومش‌ ‌گفت‌ خداوند ‌شما‌ ‌را‌ امر ميكند ‌که‌ گاوي‌ بكشيد، قومش‌ گفتند آيا ‌ما ‌را‌ استهزاء ميكني‌! فرمود بخدا پناه‌ ميبرم‌ ‌از‌ اينكه‌ ‌از‌ نادانان‌ باشم‌، گفتند پروردگار ترا بخوان‌ ‌براي‌ ‌ما ‌تا‌ بيان‌ كند ‌که‌ ‌آن‌ گاو چيست‌! ‌گفت‌ پروردگار ‌من‌ ميفرمايد ‌که‌ ‌آن‌ گاوي‌ ‌است‌ ‌که‌ نه‌ پير ‌باشد‌ و نه‌ جوان‌ جوان‌ بلكه‌ ميان‌ ‌اينکه‌ دو ‌باشد‌ ‌پس‌ آنچه‌ مأموريد بجاي‌ آوريد، گفتند پروردگارت‌ ‌را‌ بخوان‌ ‌که‌ ‌براي‌ ‌ما بيان‌ كند ‌که‌ ‌اينکه‌ گاو چه‌ رنگ‌ ‌است‌! موسي‌ ‌گفت‌ پروردگار ‌من‌ ميفرمايد ‌که‌ ‌آن‌ گاو زرد سير ‌است‌ رنگ‌ ‌او‌ بينندگان‌ ‌را‌ بسرور ميآورد، گفتند پروردگارت‌ ‌را‌ بخوان‌ ‌که‌ ‌براي‌ ‌ما بيان‌ كند ‌که‌ ‌اينکه‌ چگونه‌ گاوي‌ ‌است‌! زيرا ‌که‌ ‌اينکه‌ گاو ‌بر‌ ‌ما مشتبه‌ ‌است‌ و بدرستي‌ ‌که‌ ‌ما ‌اگر‌ ‌خدا‌ بخواهد ‌هر‌ آينه‌ هدايت‌ شدگانيم‌ موسي‌ ‌گفت‌ پروردگار ‌من‌

جلد 2 - صفحه 56

ميگويد ‌آن‌ گاوي‌ ‌که‌ ‌از‌ ‌او‌ زياد كار نگرفته‌اند ‌به‌ اينكه‌ ‌او‌ ‌را‌ بخيش‌ بسته‌ و زمين‌ ‌را‌ شيار نموده‌ باشند و نه‌ ‌با‌ ‌او‌ كشت‌ ‌را‌ آب‌ داده‌ باشند، و ‌آن‌ گاو بي‌عيب‌ ‌است‌ و رنگ‌ مخالف‌ رنگ‌ تنش‌ ‌در‌ ‌او‌ نيست‌، گفتند اكنون‌ حق‌ ‌را‌ آوردي‌، ‌پس‌ ‌از‌ ‌آن‌ گاو ‌را‌ ذبح‌ نمودند و حال‌ آنكه‌ نزديك‌ ‌بود‌ بجا نياورند).

شرح‌ الفاظ آيات‌

تَذبَحُوا ‌از‌ ذبح‌ ‌است‌ و اصل‌ ‌آن‌ بمعني‌ شق‌ّ و شكافتن‌ ‌باشد‌ و بمعني‌ بريدن‌ حلقوم‌ آيد و ذبح‌ شرعي‌ آنست‌ ‌که‌ شرايطي‌ ‌که‌ ‌در‌ شريعت‌ اسلام‌ ‌براي‌ ‌آن‌ مقرر ‌شده‌ رعايت‌ شود ‌که‌ مسلمان‌ بودن‌ ذبح‌ كننده‌ و نام‌ ‌خدا‌ بردن‌، و رو بقبله‌ بودن‌، و قطع‌ اوداج‌ اربعه‌ ‌با‌ آهن‌ نمودن‌ ‌است‌، و بَقَرَةً گاو ماده‌ ‌باشد‌ و گاو نر ‌را‌ ثور گويند و تاء ‌آن‌ تاء وحدت‌ ‌است‌ نه‌ تاء تأنيث‌ مانند تمر و تمرة و اصل‌ بقر بمعني‌ شكافتن‌ ‌باشد‌ و گاو ‌را‌ ‌براي‌ ‌آن‌ بقر گفتند ‌که‌ ‌براي‌ شخم‌ زمين‌ ‌را‌ ميشكافد و هُزُواً بمعني‌ سخريه‌ و استهزاء ‌باشد‌ و ‌در‌ ‌آن‌ سه‌ لغت‌ ‌است‌ هزو (بضم‌ زاء ‌با‌ واو) و هزء (بسكون‌ زاء ‌با‌ همزه‌) و هزء (بضم‌ زاء ‌با‌ همزه‌) ولي‌ چنانچه‌ ‌در‌ مقدّمه ‌اينکه‌ كتاب‌ متعرض‌ شديم‌ معتبر همان‌ قرائت‌ سياهي‌ ‌است‌ ‌که‌ بتواتر ‌از‌ زمان‌ نبي‌ صلّي‌ اللّه‌ ‌عليه‌ و آله‌ و سلّم‌ ‌تا‌ ‌اينکه‌ زمان‌ ‌بما‌ رسيده‌ ‌است‌ و قرائت‌ سياهي‌ هُزُواً بضم‌ّ زاء و ‌با‌ واو ‌است‌ و همين‌ گفتار ‌در‌ كفوا جاريست‌.

الجاهِلِين‌َ جهل‌ ‌در‌ اينجا مقابل‌ عقل‌ ‌است‌ ‌که‌ ‌آن‌ ‌را‌ حمق‌ گويند نه‌ مقابل‌ علم‌ و ‌از‌ ‌اينکه‌ جمله‌ استفاده‌ ميشود ‌که‌ استهزاء و سخره‌ نمودن‌ عمل‌ احمقانه‌ ‌است‌ و ‌از‌ ساحت‌ قدس‌ انبياء دور ‌است‌.

ما هِي‌َ ‌از‌ جواب‌ حضرت‌ موسي‌ استفاده‌ ميشود ‌که‌ ‌اينکه‌ سؤال‌ ‌از‌ سن‌ّ بقره‌ بوده‌ ‌است‌ و ‌در‌ اخبار دارد ‌که‌ ‌اگر‌ بني‌ اسرائيل‌ ‌اينکه‌ سؤالات‌ ‌را‌ ننموده‌ و يك‌ بقره ذبح‌ كرده‌ بودند امتثال‌ امر ‌شده‌ ‌بود‌ ولي‌ ‌هر‌ چه‌ بيشتر سؤال‌ شد حكم‌

جلد 2 - صفحه 57

سخت‌تر شد، و توهم‌ نشود ‌که‌ احكام‌ ثانويه‌ و ثالثيه‌ و رابعيه‌ ناسخ‌ حكم‌ اولي‌ باشند ‌تا‌ اشكال‌ شود ‌که‌ نسخ‌ قبل‌ ‌از‌ عمل‌ جايز نيست‌ بلكه‌ اينها تقييداتي‌ ‌است‌ نسبت‌ باطلاق‌ حكم‌ اول‌، و تأخر بيان‌ ‌از‌ وقت‌ حاجت‌ ‌هم‌ نيست‌ زيرا ‌که‌ وقت‌ عمل‌ موسع‌ بوده‌ و ممكن‌ ‌است‌ حكمت‌ ‌اينکه‌ تقييدات‌ عقوبت‌ ‌آنها‌ ‌در‌ كثرت‌ سؤال‌ و مسامحه‌ ‌در‌ عمل‌ ‌باشد‌ چنانچه‌ ‌در‌ روايات‌ وارده‌ ‌از‌ نبي‌ اكرم‌ صلّي‌ اللّه‌ ‌عليه‌ و آله‌ و سلّم‌ و حضرت‌ رضا «ع‌» ‌است‌ ‌که‌ «

و لكن‌ شدّدوا فشدّد اللّه‌ ‌عليهم‌

» (و فارض‌) بمعني‌ مسن‌ّ و سالدار ‌است‌ و (بكر) بمعني‌ جوان‌ ‌است‌ ‌که‌ هنوز زايش‌ ننموده‌ و فحل‌ نديده‌ ‌است‌ و فارض‌ و بكر چون‌ ‌از‌ صفات‌ مختصه‌ اناث‌ ‌است‌ ‌از‌ اينجهت‌ احتياج‌ بعلامت‌ تأنيث‌ ندارد ‌با‌ اينكه‌ بقره‌ علامت‌ تأنيث‌ دارد نه‌ ‌از‌ جهت‌ تاء زيرا گذشت‌ ‌که‌ تاء وحدت‌ ‌است‌ بلكه‌ ‌از‌ جهت‌ لفظ بقره‌ مقابل‌ ثور (و عوان‌) بمعني‌ ‌هر‌ چيزي‌ ‌است‌ ‌که‌ ‌در‌ نيمه‌ سن‌ّ ‌باشد‌، و ‌از‌ كلمه‌ فَافعَلُوا ما تُؤمَرُون‌َ ممكن‌ ‌است‌ استفاده‌ شود ‌که‌ ديگر سؤال‌ نكنيد و ‌بر‌ ‌خود‌ كار ‌را‌ مشكل‌ ننمائيد ولي‌ باز ‌آنها‌ ‌از‌ رنگ‌ بقره‌ سؤال‌ نمودند جواب‌ آمد صَفراءُ فاقِع‌ٌ لَونُها تَسُرُّ النّاظِرِين‌َ صفراء بمعني‌ زرد و فاقع‌ بمعني‌ شديد الصفرة و زرد سير ‌است‌ و تأكيد صفراء ‌است‌ (و لونها) فاعل‌ ‌است‌ ‌براي‌ فاقع‌، و ضمير (تسر) راجع‌ ببقره‌ ‌است‌ ‌يعني‌ صفاء ‌آن‌ بقره‌ ناظران‌ ‌را‌ خرّم‌ كند.

باز بني‌ اسرائيل‌ سؤال‌ ‌را‌ ادامه‌ داده‌ و ‌از‌ كار كرده‌ بودن‌ ‌ يا ‌ نبودن‌ ‌آن‌ پرسيدند جواب‌ آمد لا ذَلُول‌ٌ تُثِيرُ الأَرض‌َ وَ لا تَسقِي‌ الحَرث‌َ مُسَلَّمَةٌ لا شِيَةَ فِيها اصل‌ (ذلول‌) بمعني‌ سهل‌ الانقياد و رام‌ ‌است‌ و مراد اينست‌ ‌که‌ بواسطه‌ كار گرفتن‌ و بار كشيدن‌ ‌از‌ ‌او‌ رام‌ و كار شكسته‌ نشده‌ ‌باشد‌ (و تثير الارض‌) بيان‌ (‌لا‌ ذلول‌) ‌است‌ و اثارة الارض‌ بمعني‌ شيار كردن‌ زمين‌ ‌است‌ و گاو نر ‌را‌ ‌از‌ اينجهت‌ ثور گويند ‌که‌ زمين‌ ‌را‌ ‌با‌ ‌او‌ شيار كنند، وَ لا تَسقِي‌ الحَرث‌َ كشت‌ ‌را‌ آب‌ نداده‌ ‌باشد‌ ‌يعني‌ بوسيله‌ ‌او‌

جلد 2 - صفحه 58

آب‌ كشي‌ ‌براي‌ زراعت‌ نشده‌ ‌باشد‌ و مُسَلَّمَةٌ بمعني‌ سالم‌ و بي‌عيب‌ ‌است‌ و شية ‌از‌ و شي‌ء و بمعني‌ ‌هر‌ رنگي‌ ‌است‌ ‌که‌ مخالف‌ رنگ‌ عمده‌ چيزي‌ ‌باشد‌ مانند خالهاي‌ سفيد ‌که‌ ‌در‌ گاو سياه‌ رنگ‌ ‌باشد‌ و نحو ‌آن‌.

جِئت‌َ بِالحَق‌ِّ ‌يعني‌ حق‌ صفات‌ گاو ‌را‌ بيان‌ فرمودي‌ بطوري‌ ‌که‌ ديگر اشتباهي‌ روي‌ ندهد وَ ما كادُوا يَفعَلُون‌َ بمعني‌ كادوا ‌ان‌ ‌لا‌ يفعلون‌ ‌است‌ ‌يعني‌ نزديك‌ ‌بود‌ ‌که‌ ‌اينکه‌ كار ‌را‌ نكنند.

و ‌اينکه‌ قضيه‌ تمهيد و مقدمه‌ ‌است‌ ‌براي‌ قصه ‌که‌ ‌در‌ ‌آيه‌ ‌بعد‌ ذكر ميفرمايد و ‌آن‌ قصه‌ ملخص‌ ‌آن‌ بطوري‌ ‌که‌ قمي‌ ره‌ ‌از‌ حضرت‌ صادق‌ ‌عليه‌ السّلام‌ و صدوق‌ ره‌ ‌از‌ حضرت‌ رضا ‌عليه‌ السّلام‌ روايت‌ كرده‌اند اينست‌ ‌که‌ مردي‌ ‌در‌ بني‌ اسرائيل‌ پسر عموي‌ ‌خود‌ ‌را‌ ‌براي‌ امتناع‌ ‌از‌ دادن‌ دخترش‌ ‌را‌ باو ‌از‌ روي‌ خدعه‌ كشت‌ و بني‌ اسرائيل‌ ‌را‌ بقتل‌ ‌او‌ متهم‌ نمود و ‌خود‌ قاتل‌ مقتول‌ ‌را‌ نزد موسي‌ آورد و مطالبه‌ خون‌ ‌او‌ ‌را‌ نمود و ‌اينکه‌ امر ‌در‌ ميان‌ ‌آنها‌ سخت‌ بزرگ‌ شد و ‌هر‌ كدام‌ ‌از‌ ‌خود‌ ‌آن‌ ‌را‌ دفع‌ مينمودند ‌پس‌ ‌در‌ كار ‌خود‌ بحضرت‌ موسي‌ مراجعه‌ نمودند و خداوند خواست‌ ‌که‌ حقيقت‌ امر ‌را‌ مكشوف‌ سازد ‌پس‌ دستور فرمود گاوي‌ ‌را‌ باين‌ اوصاف‌ كشتند و بعض‌ ‌از‌ ‌آن‌ گاو ‌را‌ ‌به‌ مقتول‌ زدند ‌تا‌ زنده‌ شد و خبر داد ‌که‌ همان‌ مدعي‌ خون‌ (پسر عمش‌) قاتل‌ اوست‌.

و سرّ تقديم‌ ‌اينکه‌ قسمت‌ ‌اينکه‌ قصّه‌ ‌بر‌ قسمت‌ اول‌ ‌آن‌ ‌که‌ ‌در‌ ‌آيه‌ ‌بعد‌ ذكر ميشود اينست‌ ‌که‌ مقدمه‌ تمهيديه‌ ‌باشد‌ ‌براي‌ خطابي‌ ‌که‌ ‌در‌ ‌آن‌ ‌آيه‌ بني‌ اسرائيل‌ ‌را‌ مخاطب‌ قرار ميدهد ‌تا‌ مقصود ‌از‌ جمله‌ فقلنا اضربوه‌ ببعضها مفهوم‌ شود.

59

برگزیده تفسیر نمونه


(آیه 68)- پس از آن که آنها اطمینان پیدا کردند استهزایی در کار نیست و مسأله جدّی می‌باشد «گفتند: اکنون که چنین است از پروردگارت بخواه برای ما مشخص کند که این چگونه گاوی باید باشد»؟! (قالُوا ادْعُ لَنا رَبَّکَ یُبَیِّنْ لَنا ما هِیَ).

به هر حال، موسی در پاسخ آنها «گفت: خداوند می‌فرماید باید ماده گاوی باشد که نه پیر و از کار افتاده و نه بکر و جوان بلکه میان این دو باشد» (قالَ إِنَّهُ یَقُولُ إِنَّها بَقَرَةٌ لا فارِضٌ وَ لا بِکْرٌ عَوانٌ بَیْنَ ذلِکَ).

ج1، ص88

و برای این که آنها بیش از این مسأله را کش ندهند، و با بهانه تراشی فرمان خدا را به تأخیر نیندازند در پایان سخن خود اضافه کرد: «آنچه به شما دستور داده شده است انجام دهید» (فَافْعَلُوا ما تُؤْمَرُونَ).

سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:

تفسیر های فارسی

ترجمه تفسیر المیزان

تفسیر خسروی

تفسیر عاملی

تفسیر جامع

تفسیر های عربی

تفسیر المیزان

تفسیر مجمع البیان

تفسیر نور الثقلین

تفسیر الصافی

تفسیر الکاشف

روایات مرتبط با تفسیر آیه

۸ - از امام صادق(ع) درباره آیه «قال إنه یقول إنها بقرة لافارض و لابکر» روایت شده که فرموده اند: و «الفارض» التى قد ضربها الفحل و لم تحمل و «البکر» التى لم یضربها الفحل ...;[۱] «فارض» گاو ماده اى است که جفت گیرى کرده ولى باردار نشده است و «بکر» گاو ماده اى است که جفت گیرى نکرده است ...».

پانویس

  1. تفسیر قمى، ج ۱، ص ۴۹; نورالثقلین، ج ۱، ص ۸۸- ، ح ۲۴۰.

منابع