محمد حسین کاشف الغطاء

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو

شیخ محمدحسین کاشف الغطاء از علماى طراز اول عراق و از شخصیت هاى معروف جهان اسلام و در دولت عراق و ایران متنفذ بود.

ولادت

شیخ محمدحسین كاشف ‎الغطاء در سال 1294 ق. در محله عماره نجف دیده به جهان گشود.[۱] جد او آیت الله شیخ جعفر كاشف ‎الغطاء (متوفی 1228 ق) سرشناس‎ترین و پرآوازه‎ترین فرد این خاندان است و فرزندان و نوادگان وی از دانشمندان و مجتهدان بزرگ عراق بودند. آیت الله شیخ علی كاشف ‎الغطاء (متوفی 1320 ق) ـ پدر قهرمان این دفتر ـ از مراجع بلندپایه تقلید عراق بود.[۲]

سالهایِ سبز

محمدحسین در ده سالگی وارد حوزه علمیه نجف شد. ادبیان عرب، حساب، نجوم، فقه و اصول را با پشتكار و شوق فراوان فراگرفت. عطش یادگیری او را بی‎قرار كرده بود. نوجوان بود و آرزومند فراگیری علوم بیشتر.

محمدحسین در كنار تحصیل علوم حوزوی به مطالعه عمیق در ادبیات عرب پرداخت. ذوق ادبی خوبی داشت. نثر و نظم زیبای نوشته‎ها و سروده‎های او از ابتدای نوجوانی، هویدای روح لطیف و مهربانش بود. محمدحسین از ابتدای نوجوانی به سرودن شعر و نویسندگی پرداخت. پانزده ساله بود كه كتاب «العبقات العنبریه...» را درباره خاندان خود نوشت. هنوز هیجده بهار بیش ندیده بود كه دروس سطح حوزه را به پایان برد و به درس خارج فقه و اصول آیت الله سید محمدكاظم یزدی و آیت الله آخوند خراسانی راه یافت.

روح ناآرامی داشت. ادبیات عرب و تاریخ نتوانست عطشِ ذهنش را فرونشاند. به امید این كه گمشده‎اش را در اشعار شاعران و تاریخ خاندانش بیاید، سالها در وادی شعر و ادب و تاریخ گام نهاد. اما باز تشنه بود. شگفت كه خود نمی‎دانست تشنه چیست! به سراغ بركه حكمت و فلسفه رفت تا روحِ تشنه‎اش را سیراب نماید.

وی در این باره می‎گوید: تمام كتابهای صدرالمتألهین، ملاصدرا شیرازی ـ از مشاعر، عرشیه و شرح هدایه گرفته تا اسفار و شرح اصول كافی ـ را نزد استادان برجسته آموختم... زمانی نیز به یادگیری علم حدیث، تفسیر و عرفان پرداخت تا بتواند اندكی از عطش خود بكاهد. به كتاب های فصوص، نصوص، فكوك و دیوان اشعار مولوی، جامی و... پناه برد.

سالها نزد استادان برجسته حوزه علمیه نجف مانند آیات بزرگوار مصطفی تبریزی، میرزا محمدباقر اصطهباناتی، احمد شیرازی، علی محمد نجف آبادی، ملا علی‌اصغر مازندرانی، حاج آقا رضا همدانی، محمدتقی شیرازی و علامه حسین نوری (محدث نوری) به شاگردی پرداخت.[۳]

در این میان، كاشف ‎الغطاء علاقه وافری به محدث نوری داشت. محدث نوری از كارشناسان سرشناس علم حدیث بود. كاشف ‎الغطاء همواره با استاد نشست و برخاست داشت. از پندهای استاد برای سیر و سلوك و پیمودن راه های سعادت بهره می‎جست. روزی به استاد گفت: رطوبت جوانی در جان من رسوخ كرده و مرا از برخاستن برای نماز شب سنگین نموده است. از این رو در برخی از شبها نماز شب از دستم می‎رود. استاد فریاد برآورد: چرا؟ برخیز! برخیز! كاشف ‎الغطاء سالها پس از رحلت استاد، از آن سرزنش استاد یاد می‎كند و می‎گوید: صدای استاد مرحومم در هر شب، پیش از سحر مرا برای نماز شب بیدار می‎كند.[۴]

كاشف ‎الغطاء چند دوره در درس خارج فقه و اصول آیت الله سید محمدكاظم یزدی و آیت الله آخوند خراسانی شركت كرد[۵] تا توانست قله اجتهاد را فتح نماید. وی شرحی بر كتاب «العروه الوثقی» نوشته آیت الله سید محمدكاظم یزدی نگاشت كه احتمالاً نخستین شرحی است كه بر این كتاب نوشته شده باشد، این شرح چهار جلد است.[۶]

آیت الله كاشف ‎الغطاء پس از سالها تحصیل و رسیدن به مقام اجتهاد به تدریس آموخته‎هایش برای طلاب جوان پرداخت. دهها طلبه در مسجد هندی و مقبره میرزای شیرازی در صحن حرم حضرت امام علی علیه السلام گرد می‎آمدند و در درس او شركت می‎جستند.

آثار و تأليفات

برخی از مقلدان آیت الله سید محمدكاظم یزدی كه پس از فوت او از كاشف ‎الغطا تقلید می‎كردند، نزدش آمدند و با اصرار از او خواستند كه رساله عملیه خود را چاپ كند. «شرح تبصره المتعلمین» و «وجیزه الاحكام» نوشته اوست كه در پی اصرار مقلدانش نوشته شده است. حاشیه بر «سفینه ‎النجاه» نوشته برادرش، حاشیه بر «مجمع ‎الرسائل» كه حاوی فتواهای مراجع تقلید مشهور است، «مناسك حج» و... از كتب فقهی وی و «سؤال و جواب» و «زادالمقلدین» پاسخ استفتائات مقلدان اوست.

از اشتغالات مهم كاشف الغطا، نوشتن مقاله و كتاب بود. گفته‌ اند از اين بزرگمرد، هشتاد اثر به يادگار مانده است. در اواخر عمر به بيمارى‌هاى گوناگون مبتلا شده بود. مع ذلك از تحقيق و تأليف بازنمى‌ايستاد و براى پاسخ‌گويى به نيازهاى عصر خويش، آنى قلم از دستش نمى‌افتاد.

برخى از نوشته هايش از اهميت ويژه‌اى برخوردار است. او نويسنده‌اى قوى و ماهر و ادبياتش كم نظير است. نثرى زيبا و شعرى لطيف دارد و مى‌توان گفت: جنبه ادبى آثارش بر جنبه علمى و اجتماعى غلبه دارد.

اين آثار از او به چاپ رسيده است:

  • 1. الآيات البينات كه در نقد آراى وهابيان و بابيان و بهاييان و ماديين و مويين جديد است و ما در اين كتاب از اين اثر ارزشمند بهره بسيار گرفته‌ايم. اين كتاب در سال 1345 به چاپ رسيده است.
  • 2. كتاب اصل الشيعه واصولها كه در سال 1351 در صيدا به طبع رسيده و بارها تجديد چاپ شده و به زبان‌هاى مختلف از جمله زبان فارسى ترجمه شده است.

درباره اين اثر نفيس عده‌اى از علما و مستشرقين، اظهارنظر كرده و مؤلف را به خاطر آن، حسين كرده‌اند و نظريات آنها در مجله اعتدال به چاپ رسيده است.

كراتشكوفيسكى از لنينگراد نوشت: «كتاب اصل الشيعه و اصولها از كتب پرارزش و معتبرى است كه هيچ دانشمندى از آن بى‌نياز نيست. من اين كتاب را در برابر كتاب فجر اسلام كه سال گذشته بدست آوردم، مى‌خوانم.

دانشمند آلمانى ژوزف شخت از كونيكو سوج مى ‌نويسد: كاشف ‎الغطاء در طول سالیان دراز تدریس شاگردان بسیار تربیت نمود. آیت ‎الله العظمی سید محسن حكیم، آیت‎ الله محمدجواد مغنیه (نویسنده معروف) و شهید آیت ‎الله قاضی طباطبایی «امام جمعه تبریز» از شاگردان اویند.

تولیت مدرسه علمیه «معتمد» با پیشینه یك قرن بر عهده خاندان كاشف ‎الغطاء بود. این مكان كه زمانی رونقی چشمگیر داشت به مرور زمان رو به خرابی نهاد اما ایشان آن را بازسازی كرد و رونقی تازه بخشید.[۷]

كتابخانه مدرسه كاشف ‎الغطاء از كتابخانه‎های بزرگ نجف بود كه كتابهای خطی كمیابی در آن وجود داشت. كاشف ‎الغطاء هر روز به مدرسه می‎آمد و بیشتر دیدارهای سیاسی او و گفتگوهای علمی‎اش با نویسندگان و دانشمندان عراق در مدرسه صورت می‎گرفت. ایشان همواره در اندیشه حل مشكلات طلاب بود و با زحمات فراوان توانست برای طلاب مدرسه، معافیت تحصیلی بگیرد.[۸]

کتاب کاشف الغطا برای وحدت

«اصل الشیعه و اصول ها» از زیباترین نوشته‎های كاشف ‎الغطاست. كاشف ‎الغطاء این کتاب را به تعبیر خود نه از این نظر كه بخواهد از شیعه در برابر سیل تهمت ها که خود نمونه ای از آنها را ذکر می کند دفاع کند بلكه از این نظر كه پرده‎های نادانی را از برابر چشم مسلمانان كنار بزند تا افراد با انصاف در داوری درباره شیعه راه عدالت پیش بگیرند نگاشت و هم برای این که عذر و بهانه‎ای هم برای آن دسته از دانشمندان كه یاوه‎هایی بر زیان شیعه می‎گویند و می‎نویسند، باقی نماند كه بگویند دانشمندان شیعه، مذهب خود را معرفی نكردند.

بدین امید که در سایه این كتاب پیوندهای دوستی در میان مسلمانان استوار گردد و دشمنی از بین آنها برچیده شود.[۹]

«اصل الشیعه و اصول ها» در سال 1351 ق چاپ شد و مورد استقبال خوانندگان قرار گرفت. كاشف ‎الغطاء در این كتاب می‎نویسد: نخستین فردی كه بذر تشیع را در سرزمین اسلام كاشت بنیانگذار اسلام، حضرت محمد صلی الله علیه و آله بود.

دهها حدیث در كتابهای اهل سنت آمده است كه در آنها پیامبر صلی الله علیه و آله، امام علی علیه السلام و شیعیانش او را رستگاران جهان آخرت یاد كرده است... اندیشه شیعی از زمان پیامبر آغاز شد... شیعه در لغت به معنای «پیرو» است و به پیروان حضرت علی علیه السلام در زمان پیامبر، شیعیان علی علیه السلام می‎گفتند...

سلمان فارسی كه پیامبر درباره‎اش فرمود: سلمان از اهل ‎بیت ماست و ابوذر كه پیامبر درباره‎اش فرمود: آسمان سایه نیفكنده و زمین دربرنگرفته كسی را كه راستگوتر از ابوذر باشد، هر دو از یاران حضرت علی علیه السلام بودند.

ابوالاسود دوئلی، بنیانگذار علم نحو از شیعیان حضرت امام علی علیه السلام است. خلیل بن احمد فراهیدی، بنیانگذار علم لغت و عروض نیز از یاران اوست. ابومسلم معاذ بن مسلم هراء، پایه‎گذار علم صرف و عبدالله مفسر بزرگ قرآن نیز شیعه بودند. محمد بن عمر واقدی نخستین فردی كه علوم قرآنی را گردآوری كرد، شیعه بود. ابورافع بنیانگذار علم حدیث و پسرش علی كه نخستین فردی است كه كتابی در علم فقه نوشت و پسر دیگرش عبدالله كه نخستین مسلمانی است كه كتابی در علم تاریخ نوشت، شیعه بود.

ابان بن عثمان الاحمر شیعی نخستین فردی است كه كتابی در علم تاریخ اسلام نوشت... نابغه جعدی، كعب بن زهیر، فرزدق، كمیت، حمیری، دعبل، ابونواس و... بسیاری از شاعران بزرگ عرب در دامان مكتب شیعه پرورش یافتند.[۱۰] آیا این بزرگان میدان دانش، ادب و جهاد می‎خواستند اسلام را نابود كنند؟!

ولایت فقیه

كاشف ‎الغطاء به خوبی نقش زمان و مكان در اجتهاد را یافته بود و بر این باور بود كه نباید احكام اسلام در تنگنای سلیقه مجتهد قرار بگیرد، زیرا فرجام چنین كاری این است كه احكام اسلام، به صورت خشك و بی‎روح درآید.

كاشف ‎الغطاء در مورد اختیارات ولایت فقیه نظرات بسیار بلندی دارد. امام خمینی می‎فرماید: ولایتی كه برای پیامبر صلی الله علیه و آله و امامان است، برای فقیه نیز ثابت است. موضوع ولایت فقیه چیز تازه‎ای نیست كه ما آورده باشیم. بلكه این مسئله از اول مورد بحث بوده است... به طوری كه نقل كرده‎اند، مرحوم كاشف ‎الغطاء نیز بسیاری از مطالب را فرموده‎اند.[۱۱]

او درباره حدود اختیارات ولی فقیه می‎نویسد: ولایت فقیه همه مواردی را كه به مصلحت اسلام و مسلمانان است، دربرمی‎گیرد.

آیت الله کاشف الغطا و سیاست

آیت ‎الله كاشف ‎الغطاء هماره در مسایل سیاسی دخالت می‎كرد. برخی از كج‎اندیشان كه دین را از سیاست جدا می‎دانستند. از او می‎پرسیدند چرا در سیاست دخالت می‎كند. او در پاسخ می‎گفت: اگر سیاست به معنای پند، راهنمایی، نهی از فساد، نصیحت و مبارزه با استعمار است من اهل سیاستم. آری، من تا فرق سر غرق در سیاستم. چنین سیاستی از واجبات است.

پدر، پدربزرگ، جد و تمام خاندان من، بیش از سیصد سال رهبری دینی جهان اسلام را بر عهده داشتند. در زیارت جامعه، درباره ائمه معصوم آمده است: انتم ساسه العباد: شما سیاستمداران مردم هستید. سیاست ما سیاست پیامبر و امامان است. زمانی هم كاشف ‎الغطاء نامه‎ای به محمدعلی جناح، اولین نخست ‎وزیر پاكستان می‎نویسد و هدفهای استعماری پیمانهای نظامی آمریكا را به او گوشزد می‎كند.[۱۲]

سرجان تروتبیك، سفیر انگلیس در عراق، در تاریخ 27 محرم 1373 ق. به دیدار كاشف ‎الغطاء می‎رود. گفتگو بین آنها درباره كمونیسم، اسرائیل و مسایل دیگر صورت می‎گیرد. كاشف ‎الغطاء جنایتهای انگلیس در جهان را به او گوشزد می‎كند. سفیر كه درمانده بود، می‎گوید: آیا در این كتابخانه بسیار بزرگ شما كه هزاران جلد كتاب در آن هست، كتابی علیه ما هست. سفیر فكر می‎كرد كه كاشف ‎الغطاء پاسخی نخواهد داشت. زیرا كتابهای او درباره فقه، اصول، تفسیر، حدیث و دیگر علوم اسلامی است كه در آنها اسمی از انگلیس هم نیامده است. كاشف ‎الغطاء فریاد برآورد: كتاب كه چیزی نیست. قلب های همه ما علیه شماست. از دل یكایك ما به خاطر نیزه‎ای كه شما به جهان عرب زدید، خون می‎چكد. گفتگوی كاشف ‎الغطاء با سفیران انگلیس و آمریكا با نام «محاوره الامام مع السفیرین»، سه بار در نجف و یك بار در آرژانتین چاپ شد.[۱۳]

وفات

آیت ‎الله العظمی شیخ محمدحسین كاشف ‎الغطاء سرانجام پس از عمری تلاش خستگی ‎ناپذیر در ذی القعده 1373 ق، رخت از جهان بربست. تشییع جنازه باشكوه او در نجف تا قبرستان وادی ‎السلام گویای علاقه وافر مردم به او بود. مراسم یادبود رحلت او در عراق، ایران، پاكستان، لبنان و بسیاری از كشورهای مسلمان برگزار شد.[۱۴]

كاشف ‎الغطاء از نوجوانی به سرودن شعر پرداخت. بیش از هشت هزار بیت شعر از او به یادگار مانده است. او كتابهای بسیار سودمندی نیز به نگارش درآورد، كه چندی از آنها چاپ شده است.

پانویس

  1. آوای بیداری (ویژه نامه روزنامه جمهوری اسلامی)، فروردین 1372، ص12.
  2. همان، ص11 و 19 و 94.
  3. همان، ص 12، 15 و 79؛ جنه‎المأوی، مقدمه.
  4. آوای بیداری، ص118.
  5. همان، ص 7 و 12.
  6. همان، ص31.
  7. ماضی النجف و حاضرها، ج1، ص128 و 129، 152ـ153، 163 و 164؛ موسوعه العتبات المقدسه، جعفر خلیلی، ج6، ص182؛ آوای بیداری، ص33، 32ـ34 و 117.
  8. شخصیت و اندیشه‎های كاشف ‎الغطاء، ص8.
  9. این است آیین ما، محمدحسین كاشف ‎الغطاء ترجمه آیت ‎الله ناصر مكارم شیرازی، ص81ـ83.
  10. همان، ص37ـ86.
  11. همان، ص40.
  12. همان، ص89 و 90.
  13. آوای بیداری، ص61، 126 و 127.
  14. همان، ص15.

منابع