اراده
«اراده: صفت ترجیحدهنده یكى از دو طرف فعل و ترك، همراه با علم و شعور».
اراده، مصدر باب افعال به معناى خواستن و به چیزى میل و رغبت كردن[۱] و از ماده «رَوْد» به معناى طلب و رفت و آمد در جستجوى چیزى[۲] است.
اراده در فلسفه و كلام به صورتهاى گوناگونى تعریف شده است؛ مانند حالتى كه پس از تصور منافع و مصالح براى فاعل حاصل مىشود؛[۳] صفتى كه صاحبش را به یكى از دو طرف مقدور سوق مىدهد؛[۴] صفتى كه به واسطه آن، از دو طرفِ ممكن یك طرف همراه با علم و شعور ترجیح داده مىشود؛[۵] علمى كه سبب صدور فعل مىشود بدون آنكه این صدور از روى كراهت و جبر باشد؛[۶] صفتى كه اقتضاى صاحبش را بالفعل و تأثیر او را تمام مىكند كه در حق تعالى عبارت از علم عنایى یعنى علم به نظام احسن است و در انسان، غیر از علم به شمار مىرود.[۷]
داعى[۸] (علم به مصلحت موجود در فعل[۹])؛ اعتقاد منفعت؛ میلى كه در پى اعتقاد منفعت حاصل مىشود؛ شوق مؤكّدى كه به دنبال ادراك امر ملائم پدید مىآید، چه ادراك یقینى باشد و چه ظنّى یا تخیّلى؛[۱۰] شوق به برطرف كردن نقصى كه شخص در وجود خود مىبیند.[۱۱]
قصدى كه به دنبال جزمِ حاصل از ادراك تصورى و تصدیقى پدید مىآید؛[۱۲] عزم راسخى كه پس از مقدمات فعل، یعنى تصور و تصدیق و میل و جزم و عزم پدید مىآید.[۱۳] برخى نیز اراده را معنایى منافى با كراهت و اضطرار دانستهاند.[۱۴]
در معنایى جامع مىتوان اراده را حالت یا صفتى دانست كه پس از تصور منفعت یا مصلحت در فاعل حاصل و موجب ترجیح یكى از دو طرف مىشود؛ بنابراین برخى از تعاریف پیشین نادرست است و برخى نیز تعریف دقیق اراده نیستند؛ بلكه از لوازم آن شمرده مىشوند.
اراده در انسان، از كیفیات نفسانیه (امور وجدانى مانند لذت و درد) و شناختن آن براى انسانها آسان است؛ ولى علم به ماهیت آن و نیز تعریف دقیق آن مشكل است.[۱۵] در عرفان، اراده یكى از منازل سلوك دانسته شده است و برخى آن را نخستین درجه از سلوك عارفان دانسته و گفتهاند: در چنگ زدن به دستگیره محكم (الهى )رغبتى است كه باعث مىشود باطن شخص براى اتصال حقیقى به عالم قدس به سوى آن حركت كند.
این رغبت در پى تصدیق جازم (خواه از راه یقین برهانى بدست آید یا اعتقاد ایمانى) حاصل مىشود.[۱۶] برخى دیگر در تبیین آن گفتهاند: نفس را از خواستههایش منع كردن و او را به اوامر حق و رضا به قضاى او متوجه ساختن یا ترك كردن عادت و تركِ فرورفتن در شهوات و غفلت از حق و توجه به امور دنیایى[۱۷] یا انگیزههاى حقیقت را از روى میل و رغبت اجابت كردن[۱۸] یا دل را به طلب حق متوجه ساختن[۱۹] یا مبدأ محبت یا پارهاى از آتش محبت كه در دل مىافتد و شخص را به اجابت انگیزههاى حقیقت سوق مىدهد.[۲۰]
اسناد اراده به موجوداتى مانند دیوار (سوره كهف/18، 77) كه داراى شعور نیستند، مجاز است؛[۲۱] . البته در این خصوص باید به این نكته توجه داشت كه نگاه ما به موجودات، دو گونه است: گاهى با دید واقعى و حقیقى به اصل حقیقت وجود بدون در نظر گرفتن مراتب آن نظر مىكنیم.
در این صورت تمام موجودات، حتى جمادات به اندازه بهرهاى كه از وجود دارند، داراى علم و شعور و ارادهاند و اسناد اراده به آنها حقیقى است؛ ولى گاهى با دید ظاهرى به مقایسه بین مراتب وجود مىپردازیم. با این دید، موجودات به دو بخش با شعور و فاقد شعور تقسیم مىشوند و اسناد اراده به قسم اول حقیقت و به قسم دوم مجاز خواهد بود؛ بنابراین اراده مانند وجود، مشترك معنوى است كه حقیقت آن واحد ولى داراى مراتب است.[۲۲]
اراده گاهى به خداوند اسناد داده مىشود كه وجود آن در او به نحو ایجاب و فعلیت است (=>مرید) و گاهى نیز به غیرخدا اسناد داده مىشود. اراده در موجوداتى مانند انسان به گونه امكان و استعداد است.[۲۳] اراده انسان چون در طول اراده تكوینى خدا قرار دارد، همیشه مقهور آن است. (=> جبر و اختیار)
موضوع این مقاله، اراده غیرخداوند است كه در قرآن 90 بار بكار رفته و ضمن آن به موارد گوناگون اراده انسانها مانند اراده خوبىها، اراده بدىها، اراده دنیا، اراده آخرت، اراده پاداش گرفتن، اراده برترى یافتن، اراده وجه الله، اراده عزت، یا اراده امورى كه توانایى انجام آنها را ندارند، اشاره و نیز بیان شده كه اراده شیطان، گمراه كردن انسانها و ایجاد دشمنى بین آنها است.
تفاوت اراده با دیگر عناوین مشابه:
اراده با عناوین مشابهى نظیر اختیار، مشیت و قصد فرق دارد و این تفاوت چنین تبیین مىشود:
1 - اراده با اختیار ترادف ندارد؛ زیرا اولاً از آن جا كه اختیار از خیر مشتق شده، به آنچه خیر است یا خیر دیده مىشود، تعلق مىگیرد و تعلق اراده به آنچه شر است یا شر دیده مىشود نیز ممكن است. ثانیاً در حالت اجبار و اكراه و نیز در حالت اضطرار، اختیار تحقق نمىیابد ولى اراده در این دو حال نیز حاصل مىشود.[۲۴](سوره نور/24، 33) این دو فرق به استعمال واژههاى اراده و اختیار مربوط است.
2 - اراده و مشیت گاهى مترادف به نظر مىآیند ولى با هم تفاوت نیز دارند زیرا مشیت، صرفاً خواستن چیزى است ولى اراده به سمت آن چیز رفتن و اقدام كردن است و روشن است كه گاهى چیزى خواسته مىشود ولى اراده بر انجام آن تعلق نمىگیرد؛ از این رو مىتوان گفت: مشیت، مرتبه ضعیف اراده است كه با فعل فاصله دارد و اراده، مرتبه قوى مشیت و متصل به فعل است.[۲۵] در نگاه دیگر، اراده از تعیّنات مشیّت و متأخّر از آن است؛[۲۶] زیرا مشیّت مربوط به مرتبه علم و اراده، مربوط به مرتبه خارج است.
3 - اراده با قصد نیز مغایر است؛ زیرا قصد فقط به فعل خود قصدكننده تعلق مىگیرد؛ ولى اراده هم به فعل ارادهكننده و هم به فعل غیرش متعلق مىشود.[۲۷] افزون بر این در معناى قصد، نوعى میانهروى نیز مورد نظر است.[۲۸]
اراده با عناوین دیگرى مانند قدرت، شهوت و میل، تمنّى و رضا، محبت و شوق كه ممكن است با اراده یكى دانسته شوند نیز تفاوت دارد؛ زیرا قدرت صاحبش را به دو طرف فعل و ترك متمكّن مىسازد ولى اراده یكى از دو طرف را ترجیح مىدهد.
گاهى اراده هست و شهوت نیست؛ مانند خوردن دارویى تلخ كه براى انسان مفید است و گاهى شهوت هست و اراده نیست؛ مانند اینكه انسان از خوردن غذاى لذیذى كه براى وى مضر است، امتناع مىورزد.[۲۹]
اراده بنا به نظر برخى محققان فقط به مقدورى كه زمان آن نیز گذشته نباشد، تعلق مىگیرد ولى تمنّى به امر مقدور و غیرمقدور و نیز به امر گذشته و آینده تعلق مىگیرد.[۳۰]
اراده مربوط به آینده و رضا مربوط به گذشته یا حال است.[۳۱] محبت اگر به معناى شهوت نباشد، مزیتى دارد كه در اراده نیست زیرا وقتى گفته مىشود: «اُحبّه»، یعنى هیچ نوع بدى را براى او نمىخواهم؛ ولى وقتى گفته مىشود: «ارید له الخیر»، به این معنا نیست كه هیچگونه بدى را براى او نمىخواهم.[۳۲] اراده، میلى اختیارى ولى شوق، میلى طبیعى است؛ افزون بر این كه گاهى شوق هست و اراده نیست و گاهى اراده هست و شوق نیست.[۳۳]
مبادى اراده:
همان گونه كه انجام هر فعل اختیارى به اراده مسبوق است، خود اراده نیز به مبادى و عللى مسبوق است كه باعث تحقق ارادهاى خاص مىشوند. در آیاتى از قرآن به برخى از این مبادى اشاره شده؛ مانند اینكه ایمان آوردن انسان در پى آن است كه خداوند، ایمان را محبوب وى قرار داده در قلب او زینت دهد. (سوره حجرات/49، 7)
پیامبران به واسطه وحى الهى، كارهاى نیك را اراده كرده و انجام مىدهند (سوره انبیاء/21، 73). امر الهى سبب اراده برخى امور به وسیله پیامبران مىشود. (سوره كهف/18، 79 و 82) روىگردانى از یاد خدا باعث مىشود كه انسان فقط زندگى دنیا را اراده كند. (سوره نجم/53، 29) پیروى از شهوات باعث مىشود كه شخص، انحراف دیگران را نیز اراده كند و... (سوره نساء/4، 27)
از دیدگاه فلسفى، مبادى اراده به ترتیب تصور، تصدیق و شوق است؛ یعنى در ابتدا چیزى تصور مىشود و بعد از تصور، تصدیق به فایده یا ضرر پیدا مىشود و در اثر این تصدیق، شوق به جذب منفعت كه شهوت نامیده مىشود یا شوق به دفع ضرر كه غضب نام دارد، پدید مىآید و با قوى شدن این شوق، اراده تحقق مىیابد.
تصدیقى كه از مبادى اراده است به سه قسم تقسیم مىشود: اول تصدیق یقینى كه تصدیق به خیرات عالم عقل، یعنى دارالیقین است. دوم تصدیق ظنى كه تصدیق به خیرات محدود آخرتى است؛ خیراتى كه به دلیل محدود بودن، ظنى به شمار مىآیند. سوم تصدیق تخیلى كه تصدیق به خیرات دنیایى است؛ خیراتى كه به دلیل محدودیت و قابل زوال بودن تخیلى شمرده مىشوند.
قسم اول منشأ پیدایش ارادهاى مىشود كه مخصوص مقربان است. آنها با این اراده، خیرات یقینى را مىطلبند. قسم دوم، ارادهاى را پدید مىآورد كه به اصحاب یمین اختصاص دارد. آنان با این اراده به سمت خیرات آخرتى مىروند. قسم سوم باعث پیدایش ارادهاى مىشود كه خاص اصحاب شمال است. آنان با این اراده، همه همت خویش را متوجه امور دنیایى مىكنند.[۳۴]
متعلّقات اراده:
مقتضاى صفت اراده آن است كه متعلَّق داشته باشد. اراده شیطان در قرآن فقط به چیزى تعلق گرفته است كه به ضرر معنوى انسان باشد؛ مانند گمراه كردن انسانها: «و یُریدُ الشَّیطنُ اَن یُضِلَّهُم» (سوره نساء/4، 60) و ایجاد دشمنى میان آنان: «اِنَّما یُریدُ الشَّیطنُ اَن یوقِعَ بَینَكُمُ العَدوةَ والبَغضاءَ فِى الخَمرِ والمَیسِرِ و یَصُدَّكُم عَن ذِكرِ اللّهِ و عَنِ الصَّلوةِ». (سوره مائده/5، 91) قرآن با توجه به این مطلب از انسانها مىخواهد تا در برابر اراده شیطان مقاومت و گناهانى مانند شرابخوارى و قماربازى را كه شیطان خواستار آن است، ترك كنند: «...فَهَل اَنتُم مُنتَهون». (سوره مائده/5، 91) روشن است كه اراده شیطان چون به انسان مرتبط است، تأثیر آن در صورت مقاومت انسان كم و در صورت پذیرش یا سستى او فراوان مىشود.
اراده انسان به امور گوناگونى تعلق مىگیرد. حتى ممكن است انسان به عللى مانند نادانى، گمراهى و لجاجت و اشتیاق وافر به هدایت دیگران امورى را اراده كند كه از توان وى خارج است؛ چنانكه چیزى را اراده كند كه مخالف خواست تكوینى خدا است؛ مانند خروج از جهنم: «یُریدونَ اَن یَخرُجوا مِنَ النّارِ و ما هُم بِخرِجینَ مِنها» (سوره مائده/5، 37)، خاموش كردن نور خدا: «یُریدونَ اَن یُطفِوا نورَاللّهِ بِاَفوهِهِم و یَأبَى اللّهُ اِلاّ اَن یُتِمَّ نورَهُ» (سوره توبه/9، 32) نیز 8 سوره صف/61، نیرنگ به پیامبر و خیانت به او: «واَرادوا بِهِ كَیدًا فَجَعَلنهُمُ الاَخسَرین» (سوره انبیاء/21، 70؛ سوره انفال/8، 62 و 71) و هدایت كردن گمراهانى كه دیگر قابل هدایت نیستند: «اَتُریدونَ اَن تَهدوا مَن اَضَلَّ اللّهُ». (سوره نساء/4،88)
متعلَّق اراده انسان سبب راجح و پسندیده بودن یا مرجوح و ناپسند بودن آن اراده است. امورى كه اراده آنها پسندیده است؛ مانند آخرت: «و مِنكُم مَن یُریدُ الأخِرَةَ» (سوره آل عمران/3، 152)، ثواب آن: «ومَن یُرِد ثَوابَ الأخِرَةِ...» (سوره آل عمران/3، 145)، اصلاح: «اِن یُریدا اِصلحـًا» (سوره نساء/4، 35)، تحصن و پاكدامنى: «اِن اَرَدنَ تَحَصُّنـًا» (سوره نور/24، 33)، تذكّر و شكر: «لِمَن اَرادَ اَن یَذَّكَّرَ اَو اَرادَ شُكورا» (سوره فرقان/25، 62)، وجه اللّه: «یُریدونَ وجهَهُ» (سوره انعام/6، 52)، عزّت: «مَن كانَ یُریدُ العِزَّةَ...» (سوره فاطر/35، 10)، و كامل كردن دوره شیردادن به نوزاد: «...لِمَن اَرادَ اَن یُتِمَّ الرَّضاعَةَ» (سوره بقره/2، 233)؛ البته پدر و مادر با مشورت با یكدیگر مىتوانند نوزاد را از شیر بگیرند؛ چنانكه مىتوانند نوزاد را به دایه بسپارند تا او را شیر دهد.(سوره بقره/2، 233)
از دیگر آیاتى كه به اراده پسندیده انسان اشاره دارد، عبارتاند از: سوره توبه/9،46؛ سوره قصص/28،27؛ سوره ابراهیم/14، 100؛ سوره قصص/28، 19؛ سوره مائده/5، 113؛ سوره مائده/5، 29؛ سوره كهف/18، 79.
امورى كه اراده آنها ناپسند است؛ مانند دنیا: «مِنكُم مَن یُریدُ الدُّنیا» (سوره آل عمران/3، 152) و ثواب آن: «و مَن یُرِد ثَوابَ الدُّنیا...» (سوره آل عمران/3،145)؛ در حالى كه خداوند، خواهان آخرت است: «تُریدُونَ عَرَضَ الدُّنیا واللّهُ یُریدُ الأخِرَةَ» (سوره انفال/8، 67)، گمراهى مؤمنان و انحراف آنان از حق: «یُریدونَ اَن تَضِلُّوا السَّبیل» (سوره نساء/4،44)، و «یُریدُ الَّذینَ یَتَّبِعونَ الشَّهَوتِ اَن تَمیلوا» (سوره نساء/4، 27)، تحریف كلام خدا: «یُریدونَ اَن یُبَدِّلوا كَلمَ اللّهِ» (سوره فتح/48، 15)، كار خلاف عفت: «اِنَّكَ لَتَعلَمُ ما نُرید» (سوره هود/11، 79) نیز 25 سوره یوسف/12، ظلم و كجروى: «ومَن یُرِد فیهِ بِاِلحاد بِظُلم...» (سوره حج/22،25)، فرار از جنگ: «اِن یُریدونَ اِلاّ فِرارا» (سوره احزاب/33، 13)، حلول غضب پروردگار: «اَم اَرَدتُم اَن یَحِلَّ عَلَیكُم غَضَبٌ مِن رَبِّكُم».(سوره طه/20،86)
از دیگر آیاتى كه به اراده ناپسند انسان اشاره دارد، عبارتاند از: سوره نساء/4، 91؛ سوره نساء/4، 150؛ سوره صافات/37، 86؛ سوره نساء/4، 144؛ سوره قیامت/75، 5؛ سوره بقره/2، 108؛ سوره اسراء/17، 103؛ سوره مدثر/74، 52.
در آیهاى نیز بیان شده كه آخرت براى كسانى است كه طالب برترىطلبى در زمین و فساد نباشند. از این آیه استفاده مىشود كه اراده برترىطلبى در زمین و فساد ناپسند است: «تِلكَ الدّارُ الأخِرَةُ نَجعَلُها لِلَّذینَ لایُریدونَ عُلُوًّا فِى الاَرضِ ولافَسادًا». (سوره قصص/28، 83)
چگونگى برخورد خداوند با انسانها به نوع اراده آنان بستگى دارد. اگر كسى زندگى دنیا را اراده كند، خداوند در دنیا بخشى از خواستههاى وى را به او مىدهد؛ ولى جزاى چنین شخصى در آخرت، عذاب جهنم و دورى از رحمت و مغفرت الهى است: «مَن كانَ یُریدُ العاجِلَةَ عَجَّلنا لَهُ فیها ما نَشاءُ لِمَن نُریدُ ثُمَّ جَعَلنا لَهُ جَهَنَّمَ یَصلها مَذمومـًا مَدحورا» (سوره اسراء/17، 18) و اگر كسى زندگى آخرت را اراده كند و براى رسیدن به آن به گونهاى شایسته بكوشد و به توحید و نبوت و معاد اعتقاد داشته باشد، خداوند از او تشكر مىكند. به این صورت كه افزون بر پذیرش اعمال وى و اعطاى ثواب به او وى را ستایش نیز مىكند: الگو:«و مَن اَرادَ الأخِرَةَ و سَعى لَها سَعیَها و هُوَ مُؤمِنٌ فَاُولئِ كَ كانَ سَعیُهُم مَشكورا». (سوره اسراء/17، 19)[۳۵]
این مطلب در آیات دیگرى نیز بیان شده است؛ مانند: سوره آل عمران/3، 145؛ سوره شورى/42، 20؛ سوره هود/11، 15ـ16؛ بنابراین خداوند هم به كسانى كه دنیا را مىخواهند و هم به كسانى كه آخرت را اراده مىكنند، از عطاى خویش یارى مىرساند: «كُلاًّ نُمِدُّ هـؤُلاءِ و هـؤُلاءِ مِن عَطَـاءِ رَبِّكَ». (سوره اسراء/17، 20) ناگفته نماند كه مقصود از اراده دنیا در آیات قرآن، آن است كه شخص دنیا را به صورت مستقل قصد و از آخرت اعراض و آن را فراموش كند؛[۳۶] پس انسان مىتواند هم دنیا و هم آخرت را اراده كند به این صورت كه دنیا را به تبع آخرت بخواهد.[۳۷]
گاهى انسان، ارادهاى را به دیگرى نسبت مىدهد كه در وى وجود ندارد؛ چنانكه كافران قوم حضرت نوح علیهالسلام درباره حضرت به قوم خویش گفتند: او اراده كرده است بر شما برترى طلبد: «یُریدُ اَن یَتَفَضَّلَ عَلَیكُم». (سوره مؤمنون/23، 24) نیز 110 سوره اعراف/7 و 19 سوره قصص/28.
گاهى هم برخى وجود ارادهاى را در خود ادعا مىكنند كه در آنها وجود ندارد؛ چنانكه منافقان ادعا مىكنند كه اراده آنان احسانكردن است: «اِن اَرَدنا اِلاّ اِحسنـًا...». (سوره نساء/4، 62)
پانویس
- ↑ القاموسالمحیط، ج1، ص415 «رود».
- ↑ اقربالموارد، ج2، ص455 «رود»؛ شمسالعلوم، ج4، ص2681؛ المنجد، ص286 «راد».
- ↑ گوهر مراد، ص250.
- ↑ شرح المنظومه، ج3، ص647.
- ↑ المیزان، ج1، ص106.
- ↑ درةالتاج، ص569.
- ↑ دررالفوائد، ج2، ص78.
- ↑ انوارالملكوت، ص137ـ138.
- ↑ مفتاحالباب، ص117.
- ↑ شرح المنظومه، ج3، ص648.
- ↑ تهافت التهافت، ص42.
- ↑ شرح المنظومه، ج3، ص647.
- ↑ شرح المنظومه، ج3، ص647.
- ↑ المصطلحات الكلامیه، ص15.
- ↑ اسفار، ج6، ص335ـ336.
- ↑ الاشارات و التنبیهات، ج3، ص378.
- ↑ الطبقات الصوفیه، ص475.
- ↑ شرح منازل السائرین، ص66.
- ↑ مصطلحات التصوف، ص47.
- ↑ همان، ص76ـ96.
- ↑ الميزان، ج13، ص59ـ60 و 346
- ↑ اسفار، ج6، ص335ـ336؛ الدرر الفوائد، ج2، ص79.
- ↑ اسفار، ج6، ص336; شرحالمنظومه، ج3، ص648.
- ↑ الفروق اللغویه، ص28.
- ↑ همان، ص35، ش 138.
- ↑ شرح فصوص الحكم، ص816ـ817.
- ↑ الفروق اللغویه، ص429.
- ↑ نثر طوبى، ج2، ص301.
- ↑ اسفار، ج4، ص113؛ كشافاصطلاحات الفنون، ج1، ص132ـ136؛ الفروق اللغویه، ص34.
- ↑ كشاف اصطلاحاتالفنون، ج1، ص136ـ132؛ الفروقاللغویه، ص142.
- ↑ الفروق اللغویه، ص34.
- ↑ همان، ص484.
- ↑ اسفار، ج4، ص113.
- ↑ شرح المنظومه، ج3، ص648؛ شرح الاسماء، ص344ـ349؛ دررالفوائد، ج2، ص84.
- ↑ المیزان، ج13، ص63ـ66.
- ↑ همان، ص63.
- ↑ مجمعالبيان، ج6، ص628..
منابع
دایره المعارف قرآن کریم، جلد 2، مدخل اراده، از محمدحسین حشمتپور و بخش فلسفه و کلام.