غزوه ذوالعشیره
«غزوه ذوالعُشَیره» پس از «غزوه بواط» پیش آمد. به پیامبر اسلام (صلى الله علیه وآله) خبر رسیده بود که کاروان مجهزى که قریش اموال خود را در آن جمع کردهاند، از مکه بیرون آمده و آهنگ شام دارد. البته در این غزوه ملاقات و جنگی بین طرفین شکل نگرفت.
| غزوه ذوالعشیره | |
| زمان | جمادى الاول سال دوم هجرت |
| مکان | عشیره در راه نقب بنیدینار |
| غزوه قبلی | غزوه بواط |
| غزوه بعدی | غزوه بدر |
| علت غزوه | تعقیب کاروان ابوسفیان توسط مسلمانان |
| نتیجه | فرار کاروان ابوسفیان |
| دوطرف درگیری و تعداد آنها | |
| مسلمانان
۱۵۰ تا ۲۰۰ نفر |
کفار قریش |
| فرماندهان | |
| رسول خدا(ص) | ابوسفیان |
| پرچم داران | |
| امام علی(ع) | ــــــ |
| تلفات | |
| ــــــ | ــــــ |
| گفته شده لقب ابوتراب در این غزوه به امیرالمؤمنین (ع) داده شد. | |
سبب غزوه ذوالعشیره
پیامبر اکرم (صلى الله علیه و آله) در ماه جمادی الاول - سال دوم هجرت - ابا سلمة بن عبدالاسد را در مدینه منصوب فرمود و خود با گروهى از مهاجرین از شهر بیرون آمد و راه «نقب بنى دینار» را پیش گرفته و همچنان تا جایى به نام «عُشیره» رفت و در آن جا توقف کرد.[۱] و عُشَیره نام موضعى است از براى «بنى مدلج» به «ینبع» در میان مکه و مدینه.
و آن چنان است که رسول خدا (صلى الله علیه و آله) شنید که ابوسفیان با جماعتى از قریش به جهت تجارت مسافر شام هستند.[۲] پیامبر (صلى الله علیه و آله) به منظور حمله به کاروانهاى قریش، یاران خود را فرا خواند و همراه یکصد و پنجاه نفر -یا به قولى دویست نفر- بیرون آمد و سپس به ارض ذوالعُشیره رسید. ولی ابوسفیان را ملاقات نفرمود، لکن بزرگان بنى مدلج که در نواحى ذوالعشیره بودند به خدمت آن حضرت رسیدند و کار بر مصالحه و مهادنه نهادند. پیامبر اکرم تا چند روز از ماه جمادی الثانی را نیز در آن جا ماند.
دادن کنیه ابوتراب به امیرالمؤمنین
ابن هشام و دیگران از عمار بن یاسر نقل کرده اند که گفته است: در غزوه عشیره من و على بن ابی طالب همسفر و مأنوس بودیم و در آن چند روزى که در عشیره توقف داشتیم روزى على بن ابى طالب به من گفت: بیا تا به تماشاى بنى مدلج که در نخلستان در آن نزدیکى کار مى کردند برویم و من با او به آن نزدیکى رفتیم و همچنان که نشسته بودیم و کار آن ها را تماشا مى کردیم خوابمان گرفت؛ پس هر دو برخاسته زیر نخله خرما و روى شن هاى نرمى که آن جا بود خوابیدیم.
هنگامى به خود آمدیم که رسول خدا صلی الله علیه و آله بالاى سر ما ایستاده بود و ما را با پاى خود حرکت مى داد، من و على بن ابی طالب که سر و رویمان خاک آلود شده بود برخاسته و در برابر آن حضرت ایستادیم، پیغمبر اسلام که سر و صورت خاک آلود على را دید فرمود: اى ابوتراب این چه حالى است؟ [۳] و سپس فرمود: آیا شما را از بدبخت ترین و شقى ترین مردم آگاه نکنم که آن ها کیان اند؟ عرض کردیم: چرا یا رسول الله! فرمود: یکى همان پىکننده ناقه (صالح) است؛ - سپس در حالى که اشاره به علی بن ابی طالب مى کرد فرمود: - و دیگرى آن کسى است که بر سر تو ضربت مى زند و محاسن تو را از آن رنگین مى سازد.[۴]
پانویس
منابع
- منتهی الآمال، شیخ عباس قمی.
- زندگانى محمد(ص) پیامبر اسلام، ابن هشام حمیری، ترجمه سید هاشم رسولى، تهران، انتشارات کتابچى، ۱۳۷۵ش.
- مغازى؛ تاریخ جنگهاى پیامبر(ص)، محمد بن عمر واقدى، ترجمه محمود مهدوى دامغانى، تهران، مرکز نشر دانشگاهى، ۱۳۶۹ش.
| غزوات پیامبر اکرم (ص) | ||||||
| 2 هجری | غزوه ودّان * غزوه بواط * غزوه عشيره * غزوه كدر * غزوه بنى قينقاع * غزوه سويق | |||||
| 3 هجری | غزوه بدر * غزوه غطفان * غزوه احد * غزوه حمراء الأسد | |||||
| 4 هجری | غزوه بنى نضير * غزوه ذات الرقاع * غزوه بدر الموعد | |||||
| 5 هجری | غزوه دومة الجندل * غزوه خندق یا احزاب * غزوه بنى قريظه | |||||
| 6 هجری | غزوه بنى لحيان * غزوه ذى قرد * غزوه بنى مصطلق * غزوه حديبيه | |||||
| 7 هجری | غزوه خيبر | |||||
| 8 هجری | غزوه فتح مكه * غزوه حنين * غزوه طائف | |||||
| 9 هجری | غزوه تبوك | |||||




