علویان طبرستان
علویان طبرستان سلسلهای از سادات زیدی بودند که نخستین حکومت مستقل شیعی را در ایران و جهان اسلام در قرن سوم هجری (حدود سال ۲۵۰ق) در منطقه طبرستان (اکنون مازندران) تأسیس کردند. این سلسله بهواسطه تحولات سیاسی، اجتماعی و مذهبی آن دوره و با حمایت اقوام محلی دیلم، گیل و طبرستان، بهویژه در برابر حکومتهای عباسی و طاهری شکل گرفت و نقش مهمی در گسترش مذهب زیدیه و اسلام شیعی در شمال ایران ایفا نمود.
نخستین حاکم علوی در شمال ایران حسن بن زید بن اسماعیل بن زید بن حسن بن علی ملقب به داعی کبیر بود. پس از او ناصر اطروش از مهمترین حاکمان علوی در طبرستان به شمار میرود. دولت علویان طبرستان تا قرن ۱۰ هجری قمری ادامه داشت. علویان تا پیش از قرن ۴ هجری قمری برای حفظ قدرت خود با دولت طاهریان و سامانیان پیکار میکردند و گاه شکست خورده اما پس از مدتی مناطق از دست داده خود را پس میگرفتند.
محتویات
پیدایش و زمینههای تاریخی
از آنجا که سادات علوی در دوره اموى و عباسى در عراق و حجاز امنیت نداشتند. به مرور به ایران مهاجرت کرده در شهرهاى مختلف ایران از جمله قم، رى، اصفهان و گرگان ساکن شده بودند.
یکى از ویژگىهاى این خاندان، آن بود که در برابر عباسیان ادعاى خلافت داشتند، در حالى که سایر قبایل عربى چنین ادعایى نداشتند. این مسأله براى جریانهایى که با عباسیان مخالف بودند، بسیار اهمیت داشت. آنها در جستجوى رهبرانى بودند تا بتوانند مخالفت و مبارزه خود را با عباسیان مشروعیت بخشند و طبعاً پذیرفتن علویان به عنوان رهبر، قدم مهمى براى جلب حمایت تودههاى مردم در این مبارزات مى شد. بخصوص که علویان معمولا در زندگى مذهبى خود انسانهاى پرهیزگارى بودند و به همین دلیل، مردم به آنها احترام مى گذاشتند.
در سال ۲۵۰ جرقه تشکیل دولت علوى در طبرستان زده شد. این جرقه، رویدادى بود که ریشه در تحولات پیشین داشت. عاملان طاهرى در طبرستان به مردم ستم مىکردند و به تدریج خشم مردم را برمىانگیختند. شخصى با نام جابر بن هارون نصرانى، زمینهاى بىمالک دیلم و گیلان را به نام امیر طاهرى به تصرف درمىآورد. این رخدادها زمینه یک شورش را فراهم کرد.
دو برادر با نام محمد و جعفر فرزندان رستم ـ که به نظر مىرسد پدرشان از آیین زرتشتى بریده و مسلمان شده بود ـ نفوذ چشمگیرى در این ناحیه داشتند. آنها یکى از علویان مقیم طبرستان ـ محمد بن ابراهیم ـ را به یارى خواستند. وى گفت که شخص قوىترى را مىشناسد که بهتر مىتواند آنها را رهبرى کند. او حسن بن زید علوى را که در شهر رى اقامت داشت، به آنان معرفى کرد. آنها همراه با نامهاى از آن علوى به سوى حسن بن زید رفتند و او را به طبرستان دعوت کردند و او دعوت آنها را پذیرفت.
حسن بن زید بنیادگذار دولت علوى
آغاز قیام حسن بن زید ملقب به داعى اول یا داعى کبیر در سال ۲۵۰ هجرى بود. وى در نخستین اقدام، شهر آمل را به تصرف خود درآورد و محمد بن اوس بلخى عامل طاهریان را از آنجا فرارى داد. قدم بعدى، تصرف شهر سارى بود. سلیمان بن بن عبدالله طاهرى براى جنگ با حسن از شهر سارى که مرکز امارتش بود، بیرون آمد.
در زمان وقوع جنگ، بسیارى از شورشیان وارد شهر شدند. سلیمان که وضع را چنین دید به سوى گرگان گریخت. حسن بن زید پس از تصرف این دو شهر، سپاهى را به سوى رى فرستاد که آن شهر نیز تصرف شد و فردى علوى با نام محمد بن جعفر بر آن حاکم شد. اندکى بعد رى دچار آشوب شد و محمد بن جعفر از آنجا بیرون رانده شد، اما بار دیگر شهر به تصرف علویان درآمد.
این حوادث سریع، سبب شد تا مستعین عباسى سخت وحشت کند. علویان، رقیب اصلى عباسیان بودند و پیروزى آنها، برخلاف پیدایش دولت طاهرى یا صفارى، به گونهاى بود که مى توانست اساس خلافت عباسى را از میان ببرد. وى سپاهى به غرب ایران فرستاد تا مانع از پیشروى حسن بن زید بدان سوى شود. او از محمد بن عبدالله بن طاهر، امیر خراسان خواست تا سخت در برابر حسن بن زید بایستد.
حمایتهاى مردمى از حسن بن زید، سبب شد تا وى پایگاه محکمى در طبرستان بدست آورد، اما روشن بود که دشمن عباسى و طاهرى و صفارى در برابر او آرام نمى نشست. در سال ۲۵۵ مفلح ترکى، یکى از فرماندهان نظامى عباسیان به طبرستان حمله کرد و سپاه حسن بن زید را شکست داد، اما از آنجا که وى نتوانست در طبرستان بماند به سرعت به عراق بازگشت.
درست در همین سالها، علویان فراوانى در گوشه و کنار ممالک اسلامى سر به شورش برداشتند. گذشت که صاحب الزنج نیز به عنوان علوى در بصره شورید و براى سالها، افکار عباسیان را به خود مشغول داشت.
حسن بن زید در سال ۲۵۷ به گرگان حمله کرد و این شهر را از تصرف طاهریان خارج کرده بر قلمرو خود افزود. گرگان امروز استرآباد سابق است و گرگان آن روزگار از میان رفته است. به هر روى خروج طبرستان و گرگان از دست طاهریان، ضربه مالى سختى را بر این دولت وارد کرد. به دنبال همین ضعف بود که صفاریان در اندیشه استیلاى بر خراسان افتاده و به دنبال آن پاى صفاریان به طبرستان باز شد.
زمانى که یعقوب صفارى نیشابور را به تصرف درآورد و سلسله طاهرى را برانداخت، به ظاهر به بهانه تعقیب دشمن خود عبدالله سگزى، راهى طبرستان شد. این اقدام یعنى حمله به علویان، مى توانست خلیفه بغداد را نیز که پس از بر افتادن طاهریان، نگران اوضاع بود، نسبت به یعقوب امیدوار کند.
یعقوب در سال ۲۶۰ هجرى با سپاه علویان درگیر شد و آنها را شکست داده و وارد سارى و آمل شد. حسن بن زید، به دیلم که پناهگاه بسیار مناسبى بود، گریخت. یعقوب، خراج یک سال را به زور از مردم گرفت و به تعقیب حسن پرداخت. ورود وى به این منطقه همزمان با فرود بارانهاى مداوم چهل روزهاى شد که او را سخت اسیر خود کرد. وى با تحمل مشقت فراوان و در پى از دست دادن بسیارى از نیروهایش، مجبور به رهاکردن منطقه و بازگشت از آن شد.
بدین ترتیب طبرستان براى مدتى قریب بیست سال در اختیار حسن بن زید بود. در طى این مدت، یک بار در سال ۲۶۲ و بار دیگر در سال ۲۶۶، احمد بن عبدالله خجستانى به جنگ حسن بن زید آمد، اما کمک مردم جرجان به حسن سبب دور شدن خجستانى از طبرستان شد.
حسن بن زید از نظر مذهبى بر مذهب زیدیه بود. این مذهب، امام فکرى و سیاسى خود را زید بن علی بن الحسین علیه السلام مى دانست که در سال ۱۲۲ هجرى بر ضد امویان در کوفه شورید. پیروان وى، بسیار انقلابى بودند و امام را کسى مى دانستند که فاطمى باشد، شمشیر قیام به دست گیرد و با دشمن مبارزه کند.
حسن ضمن دستورالعملى از مردم خواست تا به مبانى مورد نظر او اعتقاد داشته و به دستورهاى فقهى که صادر مى کند، عمل کنند. برخى از این دستورات عبارت بودند از: عمل به کتاب خدا و سنت رسول صلی الله علیه و آله، اعتقاد به برترى امام على علیه السلام پس از پیامبر صلی الله علیه و آله بر همه امت، دورى از اعتقاد به جبر و تشبیه، گفتن حى على خیرالعمل در اذان، بلند خواندن بسم الله الرحمن الرحیم در نماز و چند نکته دیگر.
محمد بن زید
حسن بن زید، برادرش محمد را به عنوان جانشین خود معین کرد و براى او بیعت گرفت. وى با دشوارى هاى فراوانى روبرو بود. نخست آنها، درگیر شدن با داماد داعى کبیر، یعنى ابوالحسین بود که با زحمت توانست او را آرام کرده آمل را از دست وى خارج کند، اما دشمنان خارجیش فراوان بودند. از یک سو صفاریان، از سوى دیگر رافع بن هرثمه، از امراى وابسته به طاهریان و از سوى دیگر اذکوتگین از فرماندهان ترک.
با حمله این فرمانده ترک در سال ۲۷۱، شکست سختى بر نیروهاى محمد بن زید وارد آمده رى از دستش بیرون رفت. از سوى دیگر، رافع بن هرثمه در سال ۲۷۵ به جرجان حمله کرد و آن را تصرف نمود. داعى از طبرستان خارج شد و به دیلم پناه برد و در پناه قارن بن رستم از امراى محلى درآمد.
اندکى بعد، به سال ۲۷۹ زمانى که عمرو بن لیث به دشمنى با رافع برخاست، وى با داعى متحد شد و در جرجان و طبرستان به نام محمد بن زید خطبه خواند. این به معناى انکار خلافت عباسیان بود. چندى بعد رافع از برابر عمرو صفارى گریخت و در خوارزم به قتل رسید.
درگیرىهاى داخلى خراسان میان صفاریان و سامانیان، طبرستان را براى محمد بن زید آرام گذاشت. وى طى چندین سال، با آرامش در این ناحیه حکمرانى کرد و افزون بر آن، هر ساله اموال فراوانى را براى سادات مقیم عراق به بغداد مىفرستاد. با تصرف خراسان از سوى اسماعیل بن احمد سامانى در سال ۲۸۷، سامانیان با علویان هم مرز شدند. گفتهاند که محمد بن زید، قصد خراسان کرد. اسماعیل از وى خواست تا در گرگان و طبرستان بماند. همین مسأله سبب لشکرکشى سامانیان به طبرستان شد. میان دو سپاه نبرد سختى درگرفت و ضمن آن، محمد بن زید کشته شد. ابن اثیر نوشته است: محمد بن زید شخصى ادیب و دانشمند بود و با مردم حسن سلوک داشت.
پس از کشته شدن محمد، طبرستان زیر سلطه سامانیان درآمد تا آن که بار دیگر، ناصر علوى در طبرستان قیام کرد.
شایسته یادآورى است که در همین روزگار، یحیى بن حسین ملقب به الهادى، در یمن قیام کرد و دولت علویان در صعده، یکى از شهرهاى مهم یمن استقرار یافت. آغاز تشکیل دولت وى به سال ۲۸۰ هجرى بوده و از همان زمان، مذهب زیدى در یمن انتشار یافت. بعدها میان زیدیان ایران در طبرستان و خراسان و زیدیان یمن، ارتباط فرهنگى مستمرى برقرار شد.
دولت ناصرکبیر
حسن بن على ملقب به ناصر اطروش و الناصر للحق از عالمان و رهبران بلندپایه دولت علویان زیدى در طبرستان است. او به خاطر ضربه شمشیرى که در یکى از نبردها به سرش اصابت کرد ـ و یا به دلیل هزار تازیانهاى که رافع بن هرثمه بر او زده بود ـ ناشنوا گشته و به همین جهت، ملقب به اطروش بود. وى مذهب زیدى داشت و خود از فقیهان و متکلمان این گرایش مذهبى بود. از میان سه پسرش، ابوالحسین احمد شیعه امامى بود.
ناصر در رویدادهاى زمان محمد بن زید حضور داشت. پس از آن که سامانیان بر طبرستان مسلط شدند، امکان اقدامى نیافت. وى در طول سیزده سال در دیلم و گیلان به نشر اسلام مشغول بود. تا این زمان اسلام در گیلان انتشار چندانى نیافته و مردم بر آیین کهن خود بودند. بر اثر اقدامات وى و رفت و شد او در روستاهاى مختلف، شمار فراوانى از مردم این ناحیه به اسلام گرویدند. نوشته اند: کسى در جبل و دیلم باقى نماند جز آن که به دعوت او به اسلام گروید.
در این زمان، شخصى با نام ابوالعباس عبدالله بن نوح بر طبرستان حکومت مىکرد که مردم نیز از وى راضى بودند. پس از عزلش در سال ۳۰۱ بود که ناصر اقدام به دعوت مردم براى قیام کرد. وى امیر جدید طبرستان را که ابوالعباس صعلوک بود شکست داد و بر طبرستان تسلط یافت. این زمان بود که علمهاى سفید که نشانه علویان و شیعیان بود در همه طبرستان و دیلم و جرجان برپا گردید.
احمد بن اسماعیل سامانى که نمى توانست شکست خود را در طبرستان بپذیرد، سپاهى فراهم کرد تا خود به طبرستان بیاید اما در لشکرگاه خود به دست تنى چند از غلامانش کشته شد.
زوال دولت علویان طبرستان
ناصر الكبير در سال ۳۰۴ ه. وفات يافت و فرزندش ابو الحسين احمد كه امامى مذهب بود، قدرت را به حسن بن زيد واگذار كرد و خود به ترويج مذهب امامى پرداخت. به نوشتۀ مورّخان، داعى صغير نيز با عدل و انصاف به حكمرانى پرداخت. در اين دوران درگيريها در بين علويان افزون شد ولى در انتها، كار براى داعى صغير مسلّم شد، اما پس از چندى وى با مدّعى جديدى از سرداران مازندران مواجه شد و در سال ۳۱۶ ه. به دست مرداويج زيارى به قتل رسيد.
حكمرانى علويان در طبرستان، به صورتى پراكنده و محدود، بعدها نيز ادامه يافت، امّا نخستين و مهمترين دوران حكمرانى آنان در سل ۲۵۰ ه. آغاز و با مرگ داعى صغير در سال ۳۱۶ ه. ق. به پايان رسيد.
در مجموع سالهاى امارت علویان طبرستان به این صورت بود:
- حسن بن زید/۲۵۰ ـ ۲۷۰
- محمد بن زید/۲۷۰ ـ ۲۸۷
- از سال ۲۸۷ تا ۳۰۱ طبرستان در دست سامانیان بود.
- ناصر اطروش حسن بن على/۳۰۱ ـ ۳۰۴
- حسن بن قاسم بن حسن/۳۰۴ ـ ۳۱۶.
منابع
- جعفریان، رسول، از طلوع طاهریان تا غروب خوارزمشاهیان، ص ۹۷ .
- خواجویان، محمدکاظم، تاریخ تشیع، جهاد دانشگاهی، مشهد، 1376 ه.ش ، ص 125 و 126.




