محمد بن حسن اشعری قمی

از دانشنامه‌ی اسلامی
نسخهٔ تاریخ ‏۱۰ ژانویهٔ ۲۰۲۵، ساعت ۱۱:۰۵ توسط مهدی موسوی (بحث | مشارکت‌ها)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)
پرش به ناوبری پرش به جستجو

این مدخل از دانشنامه هنوز نوشته نشده است.

Icon book.jpg

محتوای فعلی بخشی از یک کتاب متناسب با عنوان است.

(احتمالا تصرف اندکی صورت گرفته است)

«محمد بن حسن اشعری قمی» از محدثان موثق شیعه در قرن سوم قمری و از یاران و راویان امام کاظم، امام رضا و امام جواد علیهم‌السلام است. اشعری قمی، رابطه عمیقى با امامان معصوم داشت؛ چنانکه گاهى نامه‌هاى شیعیان را به امامان مى‌رساند و گاهى هم خودش مسائل و احکام دینى را از ایشان مى‌پرسید و جواب مى‌گرفت.

نام کامل محمد بن حسن اشعری قمی
زادگاه قم
وفات قرن سوم قمری
مدفن قم

Line.png

اساتید

محمد بن عبدالله بن سعد اشعرى قمى، سعد بن سعد اشعرى قمى، ادریس بن عبدالله بن سعد اشعرى، زکریا بن آدم اشعرى قمى،...

شاگردان

احمد بن محمد بن خالد برقى، احمد بن محمد بن عیسى اشعرى قمى، محمد بن اورمه قمى، عباس بن معروف قمى،...


زندگی‌نامه

محمد بن حسن قمی تقریباً در نیمه دوم سده دوم هجرى در خانه حسن بن ابى خالد که از خاندان پرآوازه اشعرى هاى قم به حساب مى آمد، پا به عرصه هستى نهاد؛ و چون در این خاندان با شرافت بالندگى یافت، به اشعرى قمى معروف شد. لقب معروف و مشهور او نیز «شنبوله» است.[۱] گفته اند: «این کلمه از واژه شنبله گرفته شده و شنبله به معناى در آغوش گرفتن است».[۲]

محمد بن حسن اشعری قمی یکى از نخبگان و سرسپردگان مکتب اهل بیت علیهم‌السلام و یکى از مروّجان اندیشه و تفکر امامان معصوم علیهم‌السلام است. وى در فراگرفتن مسائل و احکام دینى به ائمه بزرگوار مراجعه مى کرد و دیگران را هم به این مسیر نورانى رهنمون مى شد؛ لذا درباره اش گفته اند: «کان یرجع و یرجع الناس الى ائمة اهل البیت علیهم السلام».[۳] او بر این باور بود که تنها خانه اى که خانه حقیقت و اسلام ناب مى باشد، درگاه خاندان امامان شیعه است؛ زیرا دین و احکام آن منحصر در نزد آنان موجود است، نه دیگران که بیگانه از مکتب وحى هستند. در روایتى وى مى گوید: «بین دو تن از پسرعموهاى من در اموال مورد ارث اختلاف به وجود آمد. من به آنان گفتم: براى رفع این منازعه و اختلاف، به محضر امام علیه‌السلام نامه بنویسید و هر چه امام علیه‌السلام بفرمایند همان را انجام دهید».[۴]

قرائنی حکایت از آن دارد که محمد بن حسن اشعری قمی تا سال ۲۲۰ هـ.ق در قید حیات بوده است؛ همان سالى که امام جواد علیه‌السلام به شهادت رسیدند؛ اما بعد از این تاریخ، در این که چند سال دیگر زندگى کرده، یا در کدامین سال یا این که در کجا وفات یافته، اطلاع دقیقى در دست نیست. اما ممکن است او هم مانند شمارى از محدثان قمى، در جوار حرم حضرت فاطمه معصومه علیهاالسلام آرمیده باشد.

از دیدگاه عالمان

شیخ طوسى در رجال خود، او را یکی از یاران امام رضا علیه‌السلام مى داند.[۵] اما آیت الله خوئى او را از یاران امام موسى بن جعفر و امام رضا و امام جواد علیهم‌السلام و از روایتگران شیعه معرفی کرده است.[۶]

برخى از بزرگان سده هاى اخیر نیز، محمد اشعری قمی را ستوده اند؛ علامه مجلسى در کتاب «الوجیزه» او را از محدثان نیکو حال به شمار مى آورد.[۷]

علامه وحید بهبهانى که در شناخت رجال شیعه متبحر است، درباره اش مى گوید: از اخبار فراوان بدست مى آید که محمد بن حسن اشعرى قمى، وصى سعد بن سعد اشعری قمی بوده است و این حکایتگر تشخص اخلاقى او از منظر عدالت و پاکى و صداقت است.[۸]

علامه مامقانى نیز چنین مى نگارد: از مجموع بررسى ها بدست مى آید که او از نیکان است.[۹]

استادان

محمد بن حسن اشعرى هر چه را روایت مى کند، بدون واسطه از امامان معصوم علیهم‌السلام فراگرفته است. غیر از امامان، استادان کمترى براى او در کتاب هاى تراجم ذکر شده که شاید از پنج نفر تجاوز نکند:

  • محمد بن عبدالله بن سعد اشعرى قمى؛
  • عیسى بن عبدالله اشعرى قمى؛

شاگردان و راویان

چون این محدث توانمند، روایات زیادى را از امامان علیهم‌السلام فراگرفت، در نهایت خود در شمار محدثان و استادان بزرگ حدیث، واقع شد. به گونه اى که جمع زیادى از دانش طلبان و فقیهان شیعه به دور شمع وجود او گرد آمدند و از محضر پرفیض او بهره بردند. در اینجا به نام جمعى از آنان اشاره مى شود:

  • هیثم بن ابى مسروق؛
  • على بن سیف؛
  • حمزة بن ابى یعلى.[۱۱]

جایگاه علمی و روایی

محمد بن حسن اشعرى، که در محیط دینى قم بر اساس باورهاى شیعه مى زیست، کم‌کم عشق و علاقه به اهل بیت در دل و جانش ریشه دوانید. همین گرایش پاک بود که او را از زادگاه خویش حرکت داد و باعث شد راه دور و دراز حجاز را بپیماید تا خویش را به سرچشمه هاى ایمان و نور و وحى برساند و از محضر امامان معصوم بهره ها ببرد. او در این راستا، گاهى نامه هاى شیعیان را به امامان مى رسانید و گاهى هم خودش مسائل و احکام دینى را از امام علیه‌السلام مى پرسید و جواب مى گرفت. با تعمق در روایاتى که از او در کتاب هاى حدیثى شیعه نقل شده است مى توان آنچه را گفته شد کاملاً اثبات کرد.[۱۲]

از بعضى روایات بدست مى آید که اشعری قمی، رابطه عمیقى با امامان علیهم السلام داشته است و وجود این رابطه در میان شیعیان قم مشهور بود. بر این اساس، شیعیان قم هنگامى که در مسائل دینی، با مشکلى برخورد مى کردند -به طورى که لازم بوده از امام معصوم حل مشکل را فراگیرند-، نامه هائى را خدمت امامان مى نوشته اند تا پاسخ هاى لازم را دریافت کنند. پیک برخى از این نامه ها، محمد بن حسن اشعرى بود. وى مى گوید: «بعضى از شیعیان قم به توسط من نامه هائى به محضر امام جواد علیه‌السلام مى فرستادند و مسائل خود را از امام سؤال مى کردند».[۱۳]

و نیز آن گونه که اشاره شد، از برخى روایات برمى آید که این محدث بزرگوار، وصىّ سعد بن سعد اشعری قمی بود. سعد قمى که یکى از محدثان موجه و برجسته شیعه است، در آخرین لحظات زندگى، محمد بن حسن اشعرى را وصى خود قرار داد، تا بعد از مرگش، بعضى از اعمال مذهبى را به نیابت از او انجام دهد.[۱۴]

آثار و روایات

با این که محمد بن حسن اشعری قمی از بزرگان دانش حدیث است و در کتاب هاى حدیثى شیعه از او روایات فراوانى نقل شده، اما اثرى و تألیفى در این راستا از او به دست نیامده است.

در انتها برخی احادیث نقل شده از طریق او ذکر می شود:

اعتبار آثار علمای شیعه:

محمد بن حسن اشعرى مى گوید: به امام جواد علیه‌السلام عرض کردم: «جانم به فدایت! بزرگان دانشمندان شیعه از امام باقر و امام صادق علیهماالسلام روایاتى نقل کرده اند؛ اما از آن رو که در آن روزگار تقیه شدیداً بر جامعه شیعه حاکم بود، محدثان شیعه کتاب هاى خویش را از مخالفین پنهان مى کردند و آن‌ها را به عنوان حدیث براى دیگران نشر نمى دادند؛ ولى اکنون همان کتاب ها به دست ما رسیده است. حالا چه باید کرد؟ به این کتاب ها اعتماد کنیم یا خیر؟ امام علیه‌السلام در پاسخ مى فرمایند: «حدّثوا عنها فانّه حقّ»؛ تمام روایات این کتاب ها را شما نقل کنید چون آن‌ها حق است.[۱۵]

اکراه در ازدواج:

محمد بن حسن اشعرى مى گوید: «یکى از پسرعموهایم به واسطه من، نامه اى به امام جواد علیه‌السلام نوشت و این سؤال را مطرح کرد که نظر آن امام بزرگوار درباره «دخترى که عمویش او را به عقد مردى درآورده، اما دختر چون به سن بلوغ رسید، به این ازدواج راضى نشد و از آن سر باز مى زند» چیست و در این صورت چه باید کرد؟ امام علیه‌السلام در جواب نامه چنین نوشتند: «لاتُکره ذالک والأمر أمرها»؛ نباید او را به این ازدواج مجبور کرد، اختیار با خود اوست».[۱۶]

انجام حج:

محمد بن حسن اشعرى مى گوید: «از امام جواد علیه‌السلام درباره مردى سؤال کردم که هنگام مردن، وصیت مى کند تا از طرف او حجى انجام دهند؛ ولى چگونگى انجام آن را مشخص نکرده است. امام علیه‌السلام در پاسخ چنین مرقوم مى فرمایند: «یحجّ عنه ما بقى من ثُلثه شىء...»؛ با آنچه از ثلث مال او باقى مانده براى او حج بجا آورند».[۱۷]

نحوه محاسبه خمس:

اشعری قمی مى گوید: «جمعى از شیعیان به حضرت امام جواد علیه‌السلام نامه اى نوشتند و از آن بزرگوار سؤال کردند که آیا وجوب خمس بر تمام سودى است که انسان از کسب و کار به دست مى آورد، چه کم و چه زیاد؟ و آیا بر تمام مشاغل و صنعت ها خمس تعلق مى گیرد؟ براى ما روشن فرمائید که چگونه باید خمس اموال خویش را بپردازیم؟ امام در پاسخ چنین نگاشتند: «الخمس بعد المؤونه...»؛ دادن خمس بعد از مخارج زندگى است (آنچه را که در امور مربوط به زندگى خرج کرده اید خمس ندارد، آنچه زیاد مى آید و بر آن سال مى گذرد خمس دارد).[۱۸]

اثبات اول ماه رمضان:

او با واسطه از امام صادق علیه‌السلام روایت مى کند که فرمودند: «از هنگامى که در اول ماه رجب، ماه دیده مى شود ۵۹ روز بشمار و آنگاه ششمین روز را به عنوان اول ماه رمضان، روزه بگیر».[۱۹]

پانویس

  1. رجال نجاشى، ص ۷۶؛ رجال، شیخ طوسى، ص ۳۹۱.
  2. قاموس اللغه، ج ۳، ص ۴۱۵؛ تنقیح المقال، ج ۳، ص ۹۹.
  3. موسوعه طبقات الفقهاء، ج ۳، ص ۲۵۵.
  4. معجم الرجال، ج ۱۵، ص ۲۰۳.
  5. رجال شیخ طوسی، ص ۳۹۱.
  6. معجم رجال الحدیث، ص ۲۰۳، ج ۱۵.
  7. تنقیح المقال، ج ۳، ص ۹۹.
  8. تنقیح المقال، ج ۳، ص ۹۹.
  9. تنقیح المقال، ج ۳، ص ۹۹.
  10. رجال نجاشى، ص ۷۶؛ فهرست شیخ طوسی، ص ۱۱۶؛ معجم الرجال، ج ۱۵، ص ۲۰۰.
  11. رجال نجاشى، ص ۷۶؛ فهرست شیخ طوسى، ص ۷۶؛ معجم الرجال، ج ۱۵، ص ۲۰۴؛ جامع الروات، ج ۲، ص ۸۹.
  12. الاستبصار، شیخ طوسى، ج ۴، ص ۱۳۷؛ من لایحضره الفقیه، ج ۴، ص ۲۳۱.
  13. من لایحضره الفقیه، ج ۴، ص ۲۳۱.
  14. الاستبصار، ج ۴، ص ۱۳۷.
  15. اصول کافى، ج ۱، ص ۵۳.
  16. فروع کافى، ج ۵، ص ۳۹۴.
  17. الاستبصار، ج ۵، ص ۱۳۷.
  18. وسائل الشیعه، ج ۶، ص ۳۴۸، باب ۸، حدیث ۱.
  19. وسائل الشیعه، ج ۷، ص ۲۱۶، حدیث ۳.

منابع