آزادگی
«آزادگی» برتر از آزادی، از مهمترین فضایل انسانی به شمار میآید. انسان آزاده، با اراده خود از قید و بند خواستههای ذلتآور نفس رها شده و به بالاترین درجات انسانی و اخلاقی دست پیدا میکند. دین اسلام این فضیلت والای اخلاقی را ستوده و بندگی خداوند را تنها راه رسیدن به آزادگی دانسته است. در روایات، زهد، تقوا، ترک طمع و ترک شهوات، از عوامل آزادگی انسان شمرده شدهاند.
محتویات
آزادگی در لغت
کلمه «آزادگی» را حریّت، جوانمردی، اصالت، نجابت، شرافت و مروت و... تعریف کرده اند.[۱]
تفاوت آزادی و آزادگی
معمولا کلمه آزادگی در کنار آزادی به کار می رود ولی این دو تفاوتهایی با هم دارند.
- «آزادی» در مقابل بردگی، اصطلاحی حقوقی و اجتماعی است و به معنای رهایی تن از اسارت و نیز خلاصی از تنگناهای زندگی و انتخاب آگاهانه مسیر حق است؛ امّا «آزادگی»، برتر از آزادی است و نوعی رهایی انسان از قید و بندهای ذلّت آور است و نیز به معنای رهایی عقل و جان آدمی از زندان نفس و شهوت و گام برداشتن در وادی عشق و حیرت است.
- تعلّقات و پایبندیهای انسان به دنیا، ثروت، اقوام، مقام، فرزند و... در مسیر آزادی روح او، مانع ایجاد میکند و اسارت در برابر تمنّیات نفسانی، نشانه ضعف اراده بشری است. این آزادی درونی، پله اول نردبان کمال و مقدمهای برای رسیدن به درجات بالای آزادی، یعنی آزادگی نفس است. آزادگی در اوج ارزشهای انسانی قرار دارد و آدمی را از خوی پست حیوانی به بلندای معرفت و معنویت و از خاک به افلاک میرساند.[۲]
آفرینش انسان بر پایه آزادى جان، و بر اساس استقلال در امور حیات و اختیار در انتخاب است. آزادى و اختیار با وجود انسان آمیخته و سرشت آدمى با این حقیقت آفریده شده است. آزادى و استقلال از بزرگترین نعمت هاى حق بر وجود انسان و عالی ترین منبع براى رشد و کمال و رسیدن به مقامات عالیه ظاهرى و باطنى است. حرف زور شنیدن و زیر بار زور رفتن و قبول ستم، موجب دور شدن از رحمت حق و به خطر افتادن منافع مادى و معنوی است. آزادى و حریت و بناى انتخاب و اراده اى که حضرت حق براى رشد و کمال و شکوفائى استعداد به انسان عنایت فرموده حفظش واجب و به هنگام هجوم خطر باید از آن گرچه به قیمت از دست دادن جان باشد جانبدارى کرد.
آزادگی در اسلام
از نظر اسلام آزادی واقعی تنها در بندگی خداوند میسر است. بنابراین، انسانها اگرچه در پرستش و بندگی آزاد هستند، لکن بندگی غیرخداوند متعال عین اسارت و بردگی است: «إِنَّنِي أَنَا اللَّهُ لَا إِلَٰهَ إِلَّا أَنَا فَاعْبُدْنِي»؛[۳] من اللّه هستم، معبودی جز من نیست، پس مرا بپرست.
اسلام درباره آزادى و آزادگی به عنوان یک ارزش، اعتراف کرده، اما نه ارزش منحصر به فرد و نه آزادى با آن تعبیرها و تفسیرهاى ساختگى، بلکه آزادى به معناى واقعى. حضرت على علیهالسلام در وصیتنامهاش به امام حسن علیهالسلام مىفرماید: «وَأَکْرِمْ نَفْسَکَ عَنْ کُلِّ دَنِيَّة».[۴] نفس و جان و روان خودت را گرامى بدار و از هر کار و پست و از هر پستى محترم بدار.
و با تعبیر دیگری مىفرماید: «وَإِنْ سَاقَتْکَ إِلَى الرَّغَائِبِ، فَإِنَّکَ لَنْ تَعْتَاضَ بِمَا تَبْذُلُ مِنْ نَفْسِکَ عِوَضاً»؛[۵] پسرم براى هرچه که از دست بدهى و بفروشى مىتوان قیمت گذاشت ولى یک چیز دارى که اگر آن را بفروشى بهایى در همه جهان براى آن پیدا نمىکنى و آن خودت هستى، یعنى همان نفس و جان و روحت؛ اگر روحت را بفروشى و تمام دنیا را به تو بدهند، دیگر برابرى نمىکند. هرچند تو را بدانچه خواهانى رساند. و نیز مىفرماید: «وَ لَا تَکنْ عَبْدَ غَیرِک وَ قَدْ جَعَلَک اللَّهُ حُرّا»؛[۶] هرگز بنده دیگرى مباش، زیرا خدا تو را آزاد آفریده است. آزادگی در آن است که انسان کرامت و شرافت خویش را بشناسد و تن به پستی و ذلت و حقارت نفس و اسارت دنیا و زیر پا نهادن ارزشهای انسانی ندهد.
آزادگی در سیرۀ معصومان علیهم السلام
در روایات وارد شده از ائمّه معصوم علیهم السلام تأکید بسیاری بر حرّیّت شده است برای اینکه حرّ (آزاده) باشیم، لاجرم باید ردای بندگی خدا بر تن کرد. به عبارت دیگر بندگی خدا ما را از وابستگی به غیر خدا باز میدارد. اگر اصل آزادگی در زندگی ما جا بیفتد، یعنی بندۀ محضِ خدا شویم، خداوند نیز در قبال آن، حریّتی به ما میبخشد که دیگر سر تعظیم در برابر هیچ کس فرو نمیآوریم. در آن صورت دیگر از کسی پیروی نمیکنیم، مگر آنکه پیروی از او در راستای اطاعت و بندگی خداوند متعال باشد. حضرت امیر مؤمنان امام علی علیه السلام میفرماید:
الحُرُّ حُرٌّ وَ إِن مَسَّهُ الضُّرُّ (آزاد مرد، آزاده است، هر چند سختی و زیان ببیند.)[۷]
آزادگی در یک سخن به این معناست: تن به ظلم ندادن و در راستای اطاعت خدای متعال از پیروی غیر خدا سرپیچاندن. حضرت امام صادق علیه السلام نیز در این معنا میفرماید:
إِنَّ الحُرَّ حُرٌّ عَلَى جَمِيعِ أَحوالِهِ (آزاده در همه حال آزاده است.)[۸]
به جرأت میتوان آزادگی را از مهمترین شاخصههای زندگی اهلبیت علیهم السلام بر شمرد. دویست و پنجاه سال تاریخ امامت -مدّت حیات ظاهری امامان علیهم السلام به استثنای وجود مقدس مولا حضرت بقیّه الله الاعظم عجل الله تعالی فرجه الشریف – سراسر حیاتی است آمیخته به آزادگی. ائمه علیهم السلام هیچگاه سر در برابر حاکمان و خلفای جور فرو نیاوردند و از حریم دین حمایت کردند و در این راه هیچگاه از مواضع خود عقب ننشستند. طبعاً از آن سو، خلفا نیز آزادگی و ایستادگی ایشان را تاب نیاوردند و به نحوی وسیلۀ شهادت آن بزرگواران را فراهم آوردند.
نمونه بارز آزادگی
یک اصل مهم در زندگانی اهلبیت علیهم السلام اصل آزادگی و آزادمنشی و به تعبیری حُرّیّت است. امام حسین علیهالسلام -که خود سرور آزادگان جهانیان است- در این مورد می فرماید: «مَوتٌ فی عِزٍّ خَیرٌ من حَیاةٍ فی ذُلٍّ»؛[۹] مردن با عزت بهتر از زندگى با ذلت است. آن روزى که آن بزرگوار شهید شد، این اشعار را خواند:
الموت خیر من رکوب العار *** و العار اولى من دخول النار
این نگرش به زندگی، ویژه آزادگان است. نهضت عاشورا جلوه بارزی از آزادگی در مورد امام حسین علیهالسلام و خاندان و یاران شهید اوست و اگر آزادگی نبود امام تن به بیعت با یزید میداد و کشته نمیشد. وقتی میخواستند به زور از آن حضرت بیعت بگیرند، منطقش این بود که: «لا وَ اللَّهِ لَاأُعْطِیکمْ بِیدِی إِعْطَاءَ الذَّلِیلِِ وَ لَا أَفِرُّ فِرَارَ الْعَبِید»؛[۱۰] نه بخدا قسم، من خودم را بدست خویشتن ذلیل شما نخواهم کرد و نظیر غلامها فرار نخواهم نمود. یعنی نه ذلت و نه تسلیم!
صحنه کربلا نیز جلوه دیگری از این آزادگی بود که از میان دو امر شمشیر یا ذلت، مرگ با افتخار را پذیرفت و به استقبال شمشیرهای دشمن رفت و فرمود: «أَلَا وَ إِنَّ الدَّعِی ابْنَ الدَّعِی قَدْ تَرَکنِی بَینَ السِّلَّةِ وَ الذِّلَّةِ وَ هَیهَاتَ لَهُ ذَلِک هَیهَاتَ مِنِّی الذِّلَّة»؛[۱۱] آگاه باشید زنازاده که پسر زنازاده است مرا بین شمشیر کشیدن و ذلت قرار داده است. هیهات است براى او! هیهات که من ذلت را بپذیرم!
انسانهای آزاده، در لحظات حساس و دشوار انتخاب، مرگ سرخ و مبارزه خونین را بر میگزینند و فداکارانه جان میبازند تا به سعادت شهادت برسند و جامعه خود را آزاد کنند. اگر آزادیخواهان و آزادگان جهان، در راه استقلال و رهایی از ستم و طاغوتها میجنگند و الگویشان قهرمانیهای شهدای کربلا است در سایه همین درس «آزادگی» است که ارمغان عاشورا برای همیشه تاریخ است.
عوامل آزادگی
در منابع اسلامی، بندگی خالص خداوند، تزکیه نفس، رعایت زهد و تقوا، کار و تلاش و دوری از طمع ورزی، مخالفت با شهوات و هوای نفس، از عوامل آزادگی به شمار میروند.
- ۱. زهد: امام علی علیهالسلام فرمودند: «مَنْ زَهَدَ فِی الدُّنْیا أَعْتَقَ نَفْسَهُ وَأَرْضی رَبَّهُ»؛[۱۲] هر کس به دنیا پشت کند و به آن بىرغبت باشد، نفس خویش را آزاد کرده و پروردگار خود را راضى و خشنود ساخته است.
- ۲. تقوا: امام علی علیهالسلام فرمودند: «إِنَّ تَقوَی اللّهِ مِفْتاحُ سَدادٍ، وَذَخیرَةُ مَعَادٍ، وَعِتْقٌ مِنْ کلِّ مَلَکةٍ، وَنَجَاةٌ مِنْ کلِّ هَلَکةٍ»؛ همانا پرهیزگارى و تقوای الهی کلید هر در بسته و ذخیرهای براى روز بازگشت و رستاخیز و عامل آزادگی از هرگونه بردگی و نجات از هرگونه هلاکت است.[۱۳]
- ۳. ترک طمع: امام علی علیهالسلام در این باره میفرماید: «الطَّمَعُ رِقٌّ مُخَلَّدٌ»؛[۱۴] طمع کاری، بندگی دائمى و همیشگی است؛ زیرا صاحب طمع همیشه خود را بمنزله بنده کسانی قرار می دهد که از ایشان طمع دارد. در روایت دیگری میفرماید: «لا یسْتَرِقَنَّک الطَّمَعُ وَقَدْ جَعَلَک اللّهُ حُرّا»؛[۱۵] معقول نیست کسى که حق تعالى او را آزاد گردانیده باشد او خود را بنده و برده طمع گرداند.
- ۴. ترک شهوات: در برخی روایات، بندگی شهوت را بدترین و شدیدترین نوع بردگی و ضد آزادی دانستهاند، چنانکه امام امیرالمؤمنین علیهالسلام در این باره میفرماید: «مَنْ تَرک الشَّهَواتِ کانَ حُرّا»؛[۱۶] هر کس خواهشهای نفسانی را فرو گذارد، آزادمرد است.» و نیز در روایت دیگری میفرماید: «عَبْدُ الشَّهْوَةِ أَذَلُّ مِنْ عَبْدِ الرِّقِ»؛[۱۷] بنده خواهشهای نفسانی خوارتر است از بنده بردگی (بنده مملوک). چراکه بندگى شهوت باعث خوارى در آخرت مىشود، برخلاف این بندگى مملوک. در دنیا نیز گاه ذلتی که به سبب بندگى شهوت حاصل مىشود زیادتر از ذلت این بندگی مملوک می باشد. در روایت دیگری میفرماید: «عَبْدُ الشَّهْوَةِ أَسیرٌ لاینْفَک أُسْرُهُ»؛[۱۸] بنده شهوت و خواهشهای نفسانی اسیری است که اسارتش دائمی است و از آن خلاصى نمی یابد.
- ۵. بینیازی از دیگران: امام علی علیهالسلام میفرماید: «اِحْتَجْ إلَی مَنْ شِئْتَ تَکنْ اَسیرَهُ»؛[۱۹] به سوی هر کسی که می خواهی دست حاجت دراز کن، تا اسیر او باشی. زیرا هر کس که حاجتى به کسى داشته باشد تملّق و فروتنى کند به او مانند کسى که اسیر او باشد و در بند او افتد. در جای دیگری می فرمایند: «إِسْتَغْنِ عَنْ مَنْ شِئْتَ تَکنْ نَظیرَهُ»؛[۲۰] از هر کسی هم که بی نیازی کنی، مثل او خواهی بود». زیرا که کسى که از کسى بىنیاز باشد و طمع نکند نباید به او تملّق و فروتنى بکند و هر نحو که او با این رفتار کند این هم با او رفتار می کند پس گویا مثل اوست. نیز می فرمایند: «أَحْسِنْ إلی مَنْ شِئْتَ تَکنْ أَمیرَهُ»؛[۲۱] به هر کس که می خواهی احسان و نیکی بکن تا امیر و فرمان فرماى او باشی». زیرا اگر کسی به دیگری احسان کند وی فرمان بردار او می شود.
پانویس
- ↑ علی اکبر دهخدا، فرهنگ دهخدا، تهران، چاپخانه مجلس، سال ۱۳۲۵ ش، ج ۱، ص۸۳ .
- ↑ جواد محدثی، پیامهای عاشورا، قم، انتشارات تحسین، ۱۳۸۱، چاپ دوم، ص۵۵.
- ↑ سوره طه، آیه 14.
- ↑ نهج البلاغه، نامه ۳۱.
- ↑ همان
- ↑ همان.
- ↑ غرر الحکم و درر الکلم، ص 71.
- ↑ الكافی، ج 2، ص 49.
- ↑ بحار الانوار، ج ۴۴، ص ۱۹۲.
- ↑ همان.
- ↑ همان.
- ↑ همان، ص۲۷۷
- ↑ خطبه 230 نهج البلاغه.
- ↑ همان، ص۲۹۸
- ↑ همان.
- ↑ همان، ج۷۴ ص ۲۹۱ .
- ↑ عبدالواحد تمیمی آمدی؛ تصنیف غررالحکم و دررالکلم، قم، مرکز انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی، ۱۳۷۸، ص ۳۰۴.
- ↑ همان، ص ۳۰۵
- ↑ همان، ص۳۶۷
- ↑ همان، ص۳۶۶
- ↑ همان، ص۳۸۵
منابع
- "آزادگی"، دانشنامه پژوهه، علی اکبریان تبریزی، تاریخ بازیابی: ۵ اردیبهشت ۱۳۹۱.