آیه 5 سوره حج
<<4 | آیه 5 سوره حج | 6>> | |||||||||||||
|
محتویات
ترجمه های فارسی
ای مردم، اگر شما در (روز قیامت و قدرت خدا بر) بعث مردگان شک و ریبی دارید (برای رفع شک خود بدین دلیل توجه کنید که) ما شما را نخست از خاک آفریدیم آن گاه از آب نطفه، آن گاه از خون بسته، آنگاه از پارهای گوشت با آفرینشی تمام و ناتمام، تا (در این انتقال و تحولات قدرت خود را) بر شما آشکار سازیم و (از نطفهها) آنچه را مشیّت ما تعلق گیرد در رحمها قرار میبخشیم تا به وقتی معین، آن گاه شما را به صورت طفلی (چون گوهر از صدف رحم) بیرون آریم تا (زیست کرده و) سپس به حد بلوغ و رشد خود برسید و برخی از شما (در این بین) بمیرد و برخی به سن پیری و دوران ضعف و ناتوانی رسد تا آنجا که پس از دانش و هوش خرف شود و هیچ فهم نکند، و (دلیل دیگر از ادله قدرت خدا بر معاد آن که) زمین را بنگری وقتی خشک و بیگیاه باشد آن گاه چون باران بر آن فرو باریم سبز و خرم شود و (تخمها در آن) نمو کند و از هر نوع گیاه زیبا برویاند.
ای مردم! اگر درباره برانگیخته شدن [پس از مرگ] در تردید هستید، پس [به این واقعیت توجه کنید که] ما شما را از خاک آفریدیم، سپس از نطفه، سپس از علقه، سپس از پاره گوشتی با آفرینشی کامل یا غیر کامل آفریدیم تا برای شما روشن کنیم [که ما به برانگیختن مردگان تواناییم]؛ و آنچه را می خواهیم تا مدتی معین در رحم ها مستقر می کنیم؛ آن گاه شما را به صورت کودک [از رحم مادر] بیرون می آوریم تا آنکه به قدرت فکری و نیرومندی جسمی خود برسید. و برخی از شما [پیش از فرتوتی] قبض روح می شود، و برخی از شما را به پست ترین دوره عمر [که ایام پیری است] برمی گردانند تا در نتیجه از دانشی که داشتند چیزی ندانند. و [از نشانه های دیگر قدرت ما اینکه] زمین را [در زمستان] خشک و افسرده می بینی، پس چون آب [باران] را بر آن نازل می کنیم، می جنبد و برمی آید و از هر نوع گیاه تر و تازه و بهجت انگیزی می رویاند.
اى مردم، اگر در باره برانگيخته شدن در شكّيد، پس [بدانيد] كه ما شما را از خاك آفريدهايم، سپس از نطفه، سپس از علقه، آنگاه از مضغه، داراى خلقت كامل و [احياناً] خلقت ناقص، تا [قدرت خود را] بر شما روشن گردانيم. و آنچه را اراده مىكنيم تا مدتى معين در رحمها قرار مىدهيم، آنگاه شما را [به صورت] كودك برون مىآوريم، سپس [حيات شما را ادامه مىدهيم] تا به حد رشدتان برسيد، و برخى از شما [زودرس] مىميرد، و برخى از شما به غايت پيرى مىرسد به گونهاى كه پس از دانستن [بسى چيزها] چيزى نمىداند. و زمين را خشكيده مىبينى و[لى] چون آب بر آن فرود آوريم به جنبش درمىآيد و نمو مىكند و از هر نوع [رستنيهاى] نيكو مىروياند.
اى مردم، اگر از روز رستاخيز در ترديد هستيد، ما شما را از خاك و سپس از نطفه، آنگاه از لختهخونى و سپس از پارهگوشتى گاه تمام آفريده گاه ناتمام، بيافريدهايم، تا قدرت خود را برايتان آشكار كنيم. و تا زمانى معين هر چه را خواهيم در رحمها نگه مىداريم. آنگاه شما را كه كودكى هستيد بيرون مىآوريم تا به حد زورمندى خود رسيد. بعضى از شما مىميرند و بعضى به سالخوردگى برده مىشوند تا آنگاه كه هر چه آموختهاند فراموش كنند. و تو زمين را فسرده مىبينى. چون باران بر آن بفرستيم، در اهتزاز آيد و نمو كند و از هر گونه گياه بهجتانگيز بروياند.
ای مردم! اگر در رستاخیز شک دارید، (به این نکته توجّه کنید که:) ما شما را از خاک آفریدیم، سپس از نطفه، و بعد از خون بسته شده، سپس از «مضغه» [= چیزی شبیه گوشت جویده شده]، که بعضی دارای شکل و خلقت است و بعضی بدون شکل؛ تا برای شما روشن سازیم (که بر هر چیز قادریم)! و جنینهایی را که بخواهیم تا مدّت معیّنی در رحم (مادران) قرارمیدهیم؛ (و آنچه را بخواهیم ساقظ میکنیم؛) بعد شما را بصورت طفل بیرون میآوریم؛ سپس هدف این است که به حدّ رشد و بلوغ خویش برسید. در این میان بعضی از شما میمیرند؛ و بعضی آن قدر عمر میکنند که به بدترین مرحله زندگی (و پیری) میرسند؛ آنچنان که بعد از علم و آگاهی، چیزی نمیدانند! (از سوی دیگر،) زمین را (در فصل زمستان) خشک و مرده میبینی، اما هنگامی که آب باران بر آن فرو میفرستیم، به حرکت درمیآید و میروید؛ و از هر نوع گیاهان زیبا میرویاند!
ترجمه های انگلیسی(English translations)
معانی کلمات آیه
- نطفه: آب كم. آب صاف شده. راغب گويد: «النطفة: الماء الصافي» طبرسى فرموده: نطفه به معنى آب كم است از مذكر و مؤنث و هر آب صاف را نطفه گويند. گاهى به آب زياد نيز نطفه گويند على عليه السّلام درباره خوارج فرموده: «مصارعهم دون النطفة» خطبه 59 كه مرادش رود نهروان است.
- علقة: خون منعقد شده. در مجمع البيان فرموده: علق جمع علقه و آن خون منعقد است ... و نيز علق زالو است.
- مضغه: مضغ: جويدن. مضغه تكه گوشتى را گويند كه به اندازه يك دفعه جويدن است، آن در آيه حالت بعدى علقه است.
- اشد: حالت جوانى و اشتداد اعضاء و نيروها (حالت اجتماع عقل و نيرومندى) از دل: پستتر ناپسندتر. آن اسم تفصيل رذل و رذيل است.
- هامدة: همود: خاموش شدن. مردن. خشك شدن «همدت النار»: آتش خاموش شد. «هامدة» مرده و خشك شده.
- اهتزت: هز: تكان دادن. اهتزاز: تكان خوردن.
- ربت: ربو: زيادت «ربا المال» يعنى مال زياد شد. راغب آن را زيادت و بالا آمدن گفته است «ربت»: بالا آمد و انتفاخ پيدا كرد.
- بهيج: بهجت: خوش منظرى و شادى آوردن. بهيج: خوش منظر و شادى آور.[۱]
تفسیر آیه
تفسیر نور (محسن قرائتی)
يا أَيُّهَا النَّاسُ إِنْ كُنْتُمْ فِي رَيْبٍ مِنَ الْبَعْثِ فَإِنَّا خَلَقْناكُمْ مِنْ تُرابٍ ثُمَّ مِنْ نُطْفَةٍ ثُمَّ مِنْ عَلَقَةٍ ثُمَّ مِنْ مُضْغَةٍ مُخَلَّقَةٍ وَ غَيْرِ مُخَلَّقَةٍ لِنُبَيِّنَ لَكُمْ وَ نُقِرُّ فِي الْأَرْحامِ ما نَشاءُ إِلى أَجَلٍ مُسَمًّى ثُمَّ نُخْرِجُكُمْ طِفْلًا ثُمَّ لِتَبْلُغُوا أَشُدَّكُمْ وَ مِنْكُمْ مَنْ يُتَوَفَّى وَ مِنْكُمْ مَنْ يُرَدُّ إِلى أَرْذَلِ الْعُمُرِ لِكَيْلا يَعْلَمَ مِنْ بَعْدِ عِلْمٍ شَيْئاً وَ تَرَى الْأَرْضَ هامِدَةً فَإِذا أَنْزَلْنا عَلَيْهَا الْماءَ اهْتَزَّتْ وَ رَبَتْ وَ أَنْبَتَتْ مِنْ كُلِّ زَوْجٍ بَهِيجٍ «5»
اى مردم! اگر دربارهى قيامت شك داريد (با دقّت در وجود خود، شكّ خود را برطرف كنيد،) ما شمارا از خاك آفريديم (مواد غذايى خاك از طريق غذا به صورت نطفه در آمد) سپس از نطفه، سپس (به صورت) خون بسته شده، سپس (به صورت چيزى مانند) گوشت جويده شده كه بعضى خلقت كامل يافته (وبه دنيا آيد) وبعضى خلقت كامل نيافته (و سقط شود)، تا براى شما روشن سازيم (كه بر هرچيز قادريم) وآنچه (از جنينها) را كه بخواهيم تا سرآمدى معيّن در رحم مادران قرار دهيم، سپس شمارا به صورت طفل بيرون مىآوريم، تا به حدّ رشد و بلوغ برسيد و (در اين ميان) بعضى از شما مىميريد و بعضى به پستترين مرحلهى زندگى (و پيرى) مىرسيد تا جايى كه دانستههاى خودرا از دست دهند. (همچنين) زمين را (در زمستان) خشك و مرده مىبينى امّا هنگامى كه باران بر آن فرو مىباريم، به حركت درآيد و رشد كند و انواع گياهان زيبا مىروياند.
نکته ها
كلمهى «يُتَوَفَّى» كه از ريشهى «وفاة» است، به معناى گرفتن كامل روح از وجود انسان و بيانگر بقاى روح بشر پس از مرگ است.
جلد 6 - صفحه 19
كلمهى «بَهِيجٍ» از ريشهى «بَهْجَةٍ» به معناى شادابى و خرّمى است. چنانكه نگاه به سبزه و گياه مايهى ابتهاج و شادابى انسان مىشود.
گرچه در اين آيه، دوران پيرى و كهنسالى، پستترين دوران عمر انسان شمرده شده، امّا علّتى كه براى آن بيان گرديده، اختصاص به پيران ندارد، بلكه هر زمان كه قواى عقلانى انسان ضعيف و ناتوان گردد، دوران پستى است، گرچه در جوانى باشد. أَرْذَلِ الْعُمُرِ ...
لِكَيْلا يَعْلَمَ مِنْ بَعْدِ عِلْمٍ شَيْئاً
پیام ها
1- سرچشمهى شك غفلت از قدرت خداوند است. إِنْ كُنْتُمْ فِي رَيْبٍ ... فَإِنَّا خَلَقْناكُمْ
2- با كفّار، مستدلّ، منطقى وقابل فهم سخن بگوييم. إِنْ كُنْتُمْ فِي رَيْبٍ ... فَإِنَّا خَلَقْناكُمْ
3- از راه محسوسات، مىتوان با معقولات آشنا شد. إِنْ كُنْتُمْ فِي رَيْبٍ ... فَإِنَّا خَلَقْناكُمْ
4- معاد، هم جسمانى است و هم روحانى. «إِنْ كُنْتُمْ فِي رَيْبٍ مِنَ الْبَعْثِ فَإِنَّا خَلَقْناكُمْ»
5- منشأ انسان و مادّه اوّليهى او از خاك است. «خَلَقْناكُمْ مِنْ تُرابٍ»
6- انسان، پيش از مرگ، هفت مرحله را طى مىكند. (تراب، نطفه، علقه، مضغه، طفوليّت، بلوغ، پيرى) خَلَقْناكُمْ مِنْ تُرابٍ ثُمَّ مِنْ نُطْفَةٍ ...
7- دوران مُضغه (كه انسان در رحم مادر به شكل لخته گوشتى است) دوران شكلگيرى انسان است. «مُضْغَةٍ مُخَلَّقَةٍ»
8- كسى كه در دنيا از خاكِ بىجان انسان آفريد، پس در قيامت هم مىتواند.
«لِنُبَيِّنَ لَكُمْ»
9- زندگى داراى دو منحنى صعود و نزول است. صعود از خاك تا رسيدن به مرحله «أَشُدَّكُمْ» و منحنى نزول رسيدن به مرحله «أَرْذَلِ الْعُمُرِ»
10- تمام مراحل خلقت، از استقرار نطفه تا تولد طفل، به دست خداست. «خَلَقْناكُمْ- نُقِرُّ فِي الْأَرْحامِ- نُخْرِجُكُمْ طِفْلًا»
11- تحوّلات طبيعى، نياز به زمان دارد. (در آيه چندبار كلمه «ثُمَّ» كه براى فاصله زمانى است، تكرار شده است)
جلد 6 - صفحه 20
12- استقرار نطفه و يا سِقط آن با خواست خداست. «نُقِرُّ فِي الْأَرْحامِ ما نَشاءُ»
13- مدّت حمل، از جانب خدا زمانبندى شده است. «إِلى أَجَلٍ مُسَمًّى»
14- تولّد انسان، به ارادهى خداوند است. «نُخْرِجُكُمْ»
15- همهى انسانها روز اوّل يكسانند. «طِفْلًا» نه «اطفالا» بعد به خاطر تغذيه و تربيت هركدام داراى اخلاق و رفتارى مخصوص مىگردند.
16- مرگ، مخصوص پيران نيست. «وَ مِنْكُمْ مَنْ يُتَوَفَّى»
17- انسان با مرگ محو نمىشود. «يُتَوَفَّى»
18- ارزش انسان و زندگى او در پرتو علم و آگاهى و عقل اوست. (قرآن دليل پستترين مرحله عمر را فراموش كردن دانستهها و اندوختههاى علمى مىداند). «أَرْذَلِ الْعُمُرِ لِكَيْلا يَعْلَمَ مِنْ بَعْدِ عِلْمٍ شَيْئاً»
19- زوجيّت و نر و ماده بودن، در گياهان نيز مطرح است. «مِنْ كُلِّ زَوْجٍ بَهِيجٍ»
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
يا أَيُّهَا النَّاسُ إِنْ كُنْتُمْ فِي رَيْبٍ مِنَ الْبَعْثِ فَإِنَّا خَلَقْناكُمْ مِنْ تُرابٍ ثُمَّ مِنْ نُطْفَةٍ ثُمَّ مِنْ عَلَقَةٍ ثُمَّ مِنْ مُضْغَةٍ مُخَلَّقَةٍ وَ غَيْرِ مُخَلَّقَةٍ لِنُبَيِّنَ لَكُمْ وَ نُقِرُّ فِي الْأَرْحامِ ما نَشاءُ إِلى أَجَلٍ مُسَمًّى ثُمَّ نُخْرِجُكُمْ طِفْلاً ثُمَّ لِتَبْلُغُوا أَشُدَّكُمْ وَ مِنْكُمْ مَنْ يُتَوَفَّى وَ مِنْكُمْ مَنْ يُرَدُّ إِلى أَرْذَلِ الْعُمُرِ لِكَيْلا يَعْلَمَ مِنْ بَعْدِ عِلْمٍ شَيْئاً وَ تَرَى الْأَرْضَ هامِدَةً فَإِذا أَنْزَلْنا عَلَيْهَا الْماءَ اهْتَزَّتْ وَ رَبَتْ وَ أَنْبَتَتْ مِنْ كُلِّ زَوْجٍ بَهِيجٍ «5»
«1». تفسير منهج الصادقين، ج 6، ص 135، چاپ كتابفروشى اسلاميّه.
جلد 9 - صفحه 15
چون اكثر جدال اهل كفر و شرك در باب بعث و نشور است، لذا حق تعالى به دليل ساطع و برهان لامع، بيان تحقق و وقوع آن را فرمايد:
يا أَيُّهَا النَّاسُ: اى گروه مردمان. إِنْ كُنْتُمْ فِي رَيْبٍ مِنَ الْبَعْثِ: اگر هستيد شما در شك از برانگيختن و مبعوث نمودن حق تعالى همه مردمان را و مىگوئيد كه اعاده اجساد مقدور و ممكن نيست بر ذات سبحانى؛ آخر قدرى تأمل و تفكر كنيد در اول حال خود كه ظهور و بروزى نداشتيد. فَإِنَّا خَلَقْناكُمْ مِنْ تُرابٍ: پس بدرستى كه آفريديم پدر شما را از خاك، و آدم اصل و همه شما فرع او هستيد. و هر كه قادر باشد كه آدمى به تمام خلقت و صورت از خاك بيافريند، البته توانا خواهد بود كه گوشت و استخوان پوسيده را جمع و دو مرتبه به هيئت و صورت اوليه در آورد. يا آنكه آفريد انسان را از منى و خون حيض، و اين دو توليد شوند از اغذيه. و اغذيه يا حيوانى است يا نباتى، و غذاى حيوان منتهى شود قطعا به سبب تسلسل به نبات، و نبات هم توليد شود از زمين و آب. پس صحيح است فرمايش خلق انسانى از خاك.
بعد از آن شروع به بيان مراتب شش گانه مىفرمايد:
مرتبه اول: ثُمَّ مِنْ نُطْفَةٍ: پس از منى، و آن آبى است كه از پشت مرد و سينه زن در رحم جمع مىشود.
مرتبه دوم: ثُمَّ مِنْ عَلَقَةٍ: پس از مقدار خون بسته.
مرتبه سوم: ثُمَّ مِنْ مُضْغَةٍ: پس از قطعه گوشت به مقدارى كه بجايند. مُخَلَّقَةٍ:
تمام خلقت كه در او هيچ نقص و عيبى نباشد. وَ غَيْرِ مُخَلَّقَةٍ: و ناتمام خلقت كه در بعضى اجزاى آن نقصانى باشد، يا مصور و غير مصور. واحدى در تفسير خود «وسيط» ذكر نموده كه: غير مخلقه در سقط است كه بعضى از آن مصور باشد. خلاصه آنكه ما شما را منتقل ساختيم از جائى بجائى و از حالى به حالى
جلد 9 - صفحه 16
و از هيئتى به هيئتى. لِنُبَيِّنَ لَكُمْ: تا بيان نمائيم براى شما به اين انتقال بر سبيل تدريج قدرت و حكمت خود را.
تبصره: اين فرمايش ناظر به وجه استدلال است، يعنى تا استدلال كنيد بر اين احوال بر مبدء و معاد، و تأمل نمائيد كه هر چه قابل تغير و فساد تكون است بار ديگر قبول آن مىتواند كرد. و ذاتى كه قادر باشد كه خلق بشر كند از خاك.
اولا، پس از آن نطفه ثانيا، كه هيچ مناسبتى بين آندو نيست، و نطفه را علقه گردانيد ثالثا، و اين افعال مثبت و مبين است قدرت و حكمت الهى را كه به ذكر، احاطه آن نتوان نمود و به وصف به كنه آن نتوان رسيد.
وَ نُقِرُّ فِي الْأَرْحامِ ما نَشاءُ: و قرار مىدهيم و باقى مىگذاريم در رحمها آنچه خواهيم كه قرار دهيم و باقى گذاريم، يعنى جنينى را كه مشيت ما تعلق يابد كه سقط نشود در رحم بماند. إِلى أَجَلٍ مُسَمًّى: تا مدتى كه نام برده شده كه زمان وضع است، يعنى تا زمانى كه معين و مقرر شده در لوح كه وضع در آن واقع شود، و اقل آن ششماه و اكثر آن ده ماه است.
ابن مسعود روايت نموده كه چون نطفه در رحم مادر قرار گيرد، حق تعالى ملكى را بر آن موكل سازد، آن ملك گويد: بار خدايا اين نطفه تام باشد يا غير تام. اگر خطاب رسد غير تام، او را بيندازد؛ و اگر خطاب شود تام، گويد: خدايا مرد باشد يا زن، رزق او از كجا خواهد بود، اجلش چقدر است، سعيد باشد يا شقى. خطاب فرمايد: در لوح محفوظ نگاه كن و آن را بنويس و نگاهدار نسخه آن را. ملك همه صفات او را از آنجا نويسد و نزد خود نگاهدارد و ملازم حال او باشد تا زمان حمل، بعد از آن به امر الهى او را از شكم مادر بيرون آورد كه مرتبه چهارم باشد «1» چنانكه فرمايد:
ثُمَّ نُخْرِجُكُمْ طِفْلًا: پس بيرون آوريم شما را از شكم مادران در حالتى كه كودك باشيد كه از غايت ضعف و ناتوانى به امور خود قيام نتوانيد نمود.
مرتبه پنجم: ثُمَّ لِتَبْلُغُوا أَشُدَّكُمْ: يعنى شير خورديد و به آن پرورش يافتيد، به
«1». تفسير ابو الفتوح رازى، ج 8، ص 72، چاپ كتابفروشى اسلاميّه.
جلد 9 - صفحه 17
سن جوانى درآييد، پس برسيد به كمال سختيهاى خود در قوت عقل، يعنى نهايت قوت و غايت فهم و خرد كه آن ميان سى و چهل سالگى است. نزد بعضى از هيجده سالگى يا زمان احتلام تا چهل سالگى است؛ و اول اصح باشد.
مرتبه ششم: وَ مِنْكُمْ مَنْ يُتَوَفَّى: و بعضى از شما كسى باشد كه وفات يابد نزد بلوغ يا قبل از آن، يعنى در حالت كودكى يا جوانى بميرد و فوت كند. و مِنْكُمْ مَنْ يُرَدُّ إِلى أَرْذَلِ الْعُمُرِ: و بعضى از شما كسى باشد كه رد كرده شود تا پستترين زندگانى كه سن خرافت و نهايت پيرى است. على بن ابراهيم از حضرت باقر و صادق عليهما السلام فرمود: وقتى برسد بنده به صد سال، پس آن ارذل عمر مىباشد. «1» لِكَيْلا يَعْلَمَ مِنْ بَعْدِ عِلْمٍ شَيْئاً: تا اينكه نداند بعد از دانستن امور چيزى را، يعنى به حالت كودكى باز گردد، كه آن سخافت عقل و قلت فهم است، پس هر چه دانسته باشد فراموش كند.
تنبيه: در عود آدمى از نهايت به بدايت، اشارت است به آنكه قدرت كامله الهيه عاجز نيست از اعاده، چنانكه در بدايه ظهور يافته. پس آيه استدلال دوم است بر امكان بعث بر آنچه عارض آدمى مىشود در سنوات از امور مختلفه و احوال متضاده؛ چه هر كه قادر بر اين باشد، قادر بر نظاير آن خواهد بود. و حق تعالى سن خرافت را «ارذل العمر» فرموده، زيرا آدمى در آن اميد به صحت و قوت ندارد، بلكه هر چند برمىآيد، خفت عقل و ضعف بدن و ذلت او بيشتر مىگردد و پيوسته مترقب موت و فنا باشد؛ به خلاف حال طفوليت كه در آن اميدوارى تمام به قوت و كمال عقل دارد. و لذا گفتهاند: پيرى يكى از دو موت است، مقدم شود يكى، و مؤخر شود ديگرى. و رفتن علم يا نسبت به جميع معلومات، يا به اعتبار اكثر، چه رفتن جميع بر اكثر كثير الاستعمال است.
عكرمه نقل نموده: هر كه تلاوت قرآن نمايد، حق تعالى او را از خرافت و نقص عقل نگهدارد به دليل قوله تعالى «ثُمَّ رَدَدْناهُ أَسْفَلَ سافِلِينَ إِلَّا الَّذِينَ آمَنُوا
«1». تفسير على بن ابراهيم، ج 2، ص 78 و 79، چاپ كتابفروشى علّامه قم.
جلد 9 - صفحه 18
وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ» و عمل صالح را تفسير به قرائت قرآن نموده. «1» بعد از آن استدلال ديگر فرمايد بر بعث:
وَ تَرَى الْأَرْضَ هامِدَةً: و مىبينى اى آدمى زمين را در حالتى كه خشك و بىرونق و پژمرده و مانند مرده افسرده است. فَإِذا أَنْزَلْنا عَلَيْهَا الْماءَ: پس چون فرو فرستيم از ابر، بر آن زمين آب باران را. اهْتَزَّتْ: جنبش كند آن زمين به گياه مانند كسى كه از روى نشاط در اهتزاز و حركت آيد. وَ رَبَتْ: و زياد كند و برآيد. وَ أَنْبَتَتْ مِنْ كُلِّ زَوْجٍ بَهِيجٍ: و بروياند از هر صنفى از نبات كه تر و تازه و نيكو و با بهجت باشد؛ پس قادرى كه زمين مرده را به آبى زنده سازد، البته توانا است بر آنكه اجزاى مردگان را جمع ساخته به همان حال اوليه در آورد.
تبصره: اين استدلال سوم است بر بعث و حشر بدين تقرير:
شخص عاقل منصف كه تأمل و تفكر نمايد، زمين را در فصل زمستان مانند مرده ببيند، به هيچ وجه آثار حيات از آن ظاهر نيست؛ در فصل بهار باران نازل آيد، آن را به جنبش آرد و انواع نباتات و رياحين با طراوت و نضارت به جلوه در آيد، هر يكى را رنگى، گلى، بوئى، شكلى، طعمى و خاصيتى به قدرت كامله سبحانى كه عقول را واله و متحير سازد. پس ذاتى كه قادر است بر زنده كردن زمين بعد از مردنش، البته قادر خواهد بود بر زنده نمودن انسان بعد از مردنش.
برهان ديگر: آنكه دانه وقتى به زير خاك رود، به مقتضاى طبعى بايد فاسد و متعفن گردد، زيرا هر يك از خاك و آب كافى است در حصول عفونت و فساد حبوبات، چه برسد كه هر دو جمع شوند. با وجود بر اين، به قدرت سبحانى چيزى كه به عادت طبعى موجب فساد است مايه صلاح گردد؛ به اين وجه كه شكافته شود به دو قسمت: يكى را ميل به علوى يعنى ساقه، و ديگرى ميل به سفلى يعنى ريشه، با وجود اتحاد عنصر و اتحاد دانه و آب و هوا و خاك و جميع لوازمات. آيا اين دلالت ندارد به دلالت واضحه بر قدرت كامله الهيه؟ پس اين قادر كه قدرتش جريان دارد نسبت به تمامى موجودات، چگونه عاجز شود از
«1». مجمع البيان، ج 4، ص 71، چاپ كتابخانه آية اللّه العظمى المرعشى النجفى.
جلد 9 - صفحه 19
جمع و فراهم آوردن اجزاء متفرقه و تركيب اعضا و زنده كردن مردگان؟ حاشا و كلّا، البته برهان عقلى حكم نمايد كه البته قادر خواهد بود.
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ
يا أَيُّهَا النَّاسُ اتَّقُوا رَبَّكُمْ إِنَّ زَلْزَلَةَ السَّاعَةِ شَيْءٌ عَظِيمٌ «1» يَوْمَ تَرَوْنَها تَذْهَلُ كُلُّ مُرْضِعَةٍ عَمَّا أَرْضَعَتْ وَ تَضَعُ كُلُّ ذاتِ حَمْلٍ حَمْلَها وَ تَرَى النَّاسَ سُكارى وَ ما هُمْ بِسُكارى وَ لكِنَّ عَذابَ اللَّهِ شَدِيدٌ «2» وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ يُجادِلُ فِي اللَّهِ بِغَيْرِ عِلْمٍ وَ يَتَّبِعُ كُلَّ شَيْطانٍ مَرِيدٍ «3» كُتِبَ عَلَيْهِ أَنَّهُ مَنْ تَوَلاَّهُ فَأَنَّهُ يُضِلُّهُ وَ يَهْدِيهِ إِلى عَذابِ السَّعِيرِ «4»
يا أَيُّهَا النَّاسُ إِنْ كُنْتُمْ فِي رَيْبٍ مِنَ الْبَعْثِ فَإِنَّا خَلَقْناكُمْ مِنْ تُرابٍ ثُمَّ مِنْ نُطْفَةٍ ثُمَّ مِنْ عَلَقَةٍ ثُمَّ مِنْ مُضْغَةٍ مُخَلَّقَةٍ وَ غَيْرِ مُخَلَّقَةٍ لِنُبَيِّنَ لَكُمْ وَ نُقِرُّ فِي الْأَرْحامِ ما نَشاءُ إِلى أَجَلٍ مُسَمًّى ثُمَّ نُخْرِجُكُمْ طِفْلاً ثُمَّ لِتَبْلُغُوا أَشُدَّكُمْ وَ مِنْكُمْ مَنْ يُتَوَفَّى وَ مِنْكُمْ مَنْ يُرَدُّ إِلى أَرْذَلِ الْعُمُرِ لِكَيْلا يَعْلَمَ مِنْ بَعْدِ عِلْمٍ شَيْئاً وَ تَرَى الْأَرْضَ هامِدَةً فَإِذا أَنْزَلْنا عَلَيْهَا الْماءَ اهْتَزَّتْ وَ رَبَتْ وَ أَنْبَتَتْ مِنْ كُلِّ زَوْجٍ بَهِيجٍ «5» ذلِكَ بِأَنَّ اللَّهَ هُوَ الْحَقُّ وَ أَنَّهُ يُحْيِ الْمَوْتى وَ أَنَّهُ عَلى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ «6» وَ أَنَّ السَّاعَةَ آتِيَةٌ لا رَيْبَ فِيها وَ أَنَّ اللَّهَ يَبْعَثُ مَنْ فِي الْقُبُورِ «7»
ترجمه
- اى مردمان بترسيد از پروردگارتان همانا زلزله قيامت چيزى است بزرگ
روز كه مىبينيد آنرا غافل شود هر شير دهندهئى از آنچه شير دهد و مىنهد هر زن باردارى بارش را مىبينى مردم را مستان با آنكه نباشند مستان ولى عذاب خدا سخت است
و بعضى از مردم كسى است كه مجادله ميكند در خدا بدون دانش و پيروى ميكند هر شيطان سركش را
نوشته شده است بر او كه كسيكه زير فرمان او رود پس همانا او گمراه كند او را و راهنمائى نمايد او را بسوى عذاب آتش سوزان
اى مردمان اگر هستيد در شكّ از برانگيختن خدا پس همانا ما آفريديم شما را از خاك پس از منى پس از خون بسته پس از قطعه گوشتى تمام آفريده شده و ناتمام آفريده شده تا بيان كنيم براى شما و قرار ميدهيم در رحمها چيزيرا كه ميخواهيم تا مدّتى نام برده شده پس بيرون ميآوريم شما را كودكى پس تا برسيد بحدّ كمالتان و بعضى از شما كسانى هستند كه ميميرند و بعضى از شما كسانى هستند كه بر گردانده ميشوند بپستترين زندگانى تا آنكه نداند بعد
جلد 3 صفحه 587
از دانستن چيزيرا و مىبينى زمين را خشك افتاده پس چون نازل نمائيم بر آن آب را حركت كند و بالا آيد و بروياند از هر صنف نيكو منظرى
اين براى آنستكه خداوند او حقّ است و آنكه او زنده ميكند مردگانرا و آنكه او بر هر چيزى توانا است
و آنكه قيامت آينده است نيست شكّى در آن و آنكه خدا بر مىانگيزاند كسانيرا كه باشند در قبرها.
تفسير
- خداوند متعال در اواخر سوره قبل مردم را دعوت بتوحيد فرمود و در صورت اعراض بآنها وعده عذاب داد لذا در بدو اين سوره بعد از نام خداوند مهربان شروع بذكر اهوال قيامت و بيم دادن خلق فرمود از اوضاع آنروز و شدّت عذاب الهى باين تقريب كه اى مردمان دنيا بترسيد از پروردگارتان همانا زلزلهئى كه در زمين روى ميدهد كه از علائم بپا شدن قيامت است امر بزرگ هولناك طاقت فرسائى است كه بوصف در نيايد و براى ممثّل و مصوّر نمودن شمّهئى از هول آنروز و مشاهده خلق آن زلزله را كه گفتهاند اندكى پيش از طلوع آفتاب از مغرب است ناچار بايد بعضى از احوال مردم را ذكر نمود از قبيل آنكه در آنروز هر زن بچه شير دهى از طفل شير خوار خود كه مشغول مكيدن پستان او است صرف نظر نموده و بخود مشغول ميگردد بطوريكه از حال آن طفل غافل ميشود و هر زن آبستنى از ترس جنين خود را سقط ميكند و قمّى ره فرموده هر زن آبستنى كه بميرد در وقت زلزله وضع مينمايد حمل خود را روز قيامت و مشهود و مرئى ميگردند مردم بحال مستى با آنكه مست نيستند واقعا چون حركات آنها مانند آدم مست است از وحشت و با آنكه مست نيستند واقعا چون حركات آنها مانند آدم مست است از وحشت و ترس و حيرت و قمى ره فرموده از اندوه و ترس عقلهاشان زائل ميگردد و متحيّر ميشوند و تمام اين اوضاع و احوال براى مردم از مشاهده جهنّم و شدّت عذاب آن روى ميدهد و در روايتى كه راجع بشأن نزول اين آيه از پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم در مجمع نقل نموده ذكر شده كه آنروز خداوند بحضرت آدم ميفرمايد سهم آتش را از فرزندانت بده او عرض ميكند از چه مقدار چه مقدار خدا ميفرمايد از هزار نفر نهصد و نود و نه نفر سهم جهنّم و يكنفر سهم بهشت است و آنكه اصحاب بعد از شنيدن اين كلام از پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم متأثر و گريان شدند و حضرت فرمود عدد شما كم است و مثل شما در ميان مردم مثل يك موى سفيد است در تن گاو سياه ولى
جلد 3 صفحه 588
بشارت ميدهم شما را و اميدوارم كه دو ثلث اهل بهشت از شما باشند چون آنها يكصد و بيست صف هستند كه هشتاد صفشان امّت منند و اصحاب خوشحال شدند و تكبير گفتند بعد پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم فرمود از امّت من هفتاد هزار نفر بدون حساب ببهشت ميروند و بعضى از مردم كسانى هستند كه جدال و نزاع و مخاصمه مينمايند با بزرگتر از خودشان در اوصاف الهى از روى جهالت و نادانى و متابعت ميكنند هر شيطان مجرّد براى فساد و متمرّد از فرمان الهى را چون اصل مريد بمعناى عارى است و قمّى ره فرموده مريد خبيث است و گفتهاند اين آيه نازل شده در باره نضر بن حارث كه مجادله مينمود با مسلمانان و ميگفت ملائكه دختران خدايند و قرآن افسانههاى پيشينيان است و مردم بعد از مردم مبعوث نميشوند ولى شامل او و امثال او است با آنكه مقدّر و نوشته شده براى شيطان در لوح محفوظ بسوء اختيار خودش كه كسيكه پيروى كند از او گمراه نمايد او را چون گمراه نمودن فطرى او است و راهنمائى كند او را بجهنم بآنكه وادار نمايد بكارهائيكه موجب ورود و خلود در آتش سوزان است اى مردم اگر شما شك داريد در اينكه خداوند مردگانرا روز قيامت زنده ميكند براى آنكه بعيد ميدانيد كسيكه مرد و خاك شد دو مرتبه زنده شود مگر ما شما را در ابتداى امر از خاك نيافريديم يعنى پدر و مادر شما آدم و حوّا از خاك خلق شدند و پس از آنكه آن دو وجود پيدا كردند مگر از غذاهائى كه در زمين از خاك و آب خلق ميشود نخوردند و در صلب و رحم آن دو و پدران و مادران بعدى شما آن غذاهائى كه از خاك و آب توليد شده بود مبدّل بمنى و نطفه شد و شما از آن خلق شديد پس شما بدو معنى از خاك خلق شديد يكى در بدو آفرينش و ديگر در حال كنونى كه از نطفه خلق شديد و آن از غذا و غذا از خاك پس نطفه در رحم مادر مبدّل بقطعه خونى بسته شد كه آنرا علقه گويند و شما از آن خلق شديد و پس از چندى علقه مبدّل بمضغه شد كه آن گوشتى است سرخ رنگ داراى رگهاى سبز بقدر پارهئى از گوشت كه در دهان گذارده و مضغ ميشود و در اينحال استعداد رحم براى حفظ متكوّن در آن كم و براى قبول عوارض و آفات بامر الهى زياد است وزن بايد بيشتر از تمام اوقات حمل خود را حفظ كند و الاعارضه سقط روى دهد و آن بسيار مضرّ بمزاج و مورد مخاطره است لذا خداوند
جلد 3 صفحه 589
مضغه را دو قسم فرموده يكى مخلّقه كه خلقتش بپايان ميرسد و تمام ميشود و ديگر غير مخلّقه كه خلقتش تمام نميشود و ناقص ميماند و سقط ميگردد و ذكر اين خصوصيات براى آنستكه خداوند بيان كند براى مردم اطوار و احوال مختلفه آنها را در رحم بنحو اجمال و اختصار و الا تغيّرات و تبدّلات رحمى بقدرى زياد است كه بوصف در نميآيد و دلالت بر قدرت بىپايان حقّ دارد و مستقرّ ميفرمايد خداوند در ارحام هر جنينى را بخواهد پس سقط نميشود و باقى و برقرار ميماند تا وقتى كه خداوند مقدّر فرموده كه وضع شود كه اقلّ آن ششماه و اكثرش نه ماه است يا يك سال باختلاف روايات و اقوال اگر چه مشهور نه ماه است در كافى از امام باقر عليه السّلام نقل نموده كه مخلّقه آن ذراتى است كه در صلب آدم عليه السّلام خلق شدند و خدا از آنها پيمان گرفت كه موحّد و مطيع او باشند پس جارى فرمودشان در اصلاب آباء و ارحام امّهات و آنها بدنيا ميآيند و غير مخلّقه چيزهائى است كه در صلب آدم عليه السّلام خلق نشدند و پيش از آنكه روح زندگانى باقى در آنها دميده شود مانند نطفه كه عزل شود سقط ميگردند و نيز از آنحضرت نقل نموده كه نطفه در رحم چهل روز ميماند پس علقه ميگردد و چهل روز ميماند پس مضغه ميگردد و چهل روز ميماند و چون چهار ماه تمام شود خداوند دو ملك آفريننده ميفرستد و آندو ميپرسند پروردگارا چه باشد پسر يا دختر سعيد يا شقى و بدستور الهى عمل مينمايند و تمام مقدّرات او ثبت و ميان دو چشمش ضبط ميشود حتى پيمان ازلى ولى چون بدنيا ميآيد فراموش كرده است و چون مدّت حمل بپايان رسيد خداوند بتوسط ملك زاجر او را از رحم مادر بيرون ميآورد و چون بحدّ رشد و كمال رسيد كه در كافى از امام صادق عليه السّلام نقل نموده علامت آن احتلام است اگر نمرده باشد و نميرد دو مرتبه بحال اوّل در ضعف و ناتوانى و نفهمى و كم عقلى و بىدانشى بر ميگردد و محفوظاتش از بين ميرود و اگر مقدارى هم باقى بماند چيز قابل اعتنائى نيست لذا جائز است در باره او گفته شود كه نميداند بعد از دانستن چيزيرا يعنى چيز قابل اعتنائى را و گفتهاند كسيكه مداومت بقرائت قرآن داشته باشد باين حال نميرسد چون خداوند از اينحال در سوره و التّين استثنا فرموده كسانيرا كه ايمان داشته باشند و اعمال صالحه بجا آورند و مراد از آن
جلد 3 صفحه 590
قرائت قرآن است و بنظر حقير مراد كسانى هستند كه داراى عقائد حقه و اعمال صالحه باشند كه ببركت آنها در دنيا و آخرت از انكسار و مذلّت محفوظ خواهند بود و در بعضى از روايات ائمه اطهار اينحال بسنّ هفتاد و پنج و صد سالگى تحديد شده و مىبينى اى آدميزاد زمين را مرده و افتاده بائر و خشك و بىگياه و گل ولى چون باران رحمت الهى از آسمان بر آن نازل ميگردد بجنبش و حركت ميآيد و مرتفع ميشود از جاى خود و ميروياند از هر صنف گل و گياه با صفا و بهجتآورى را و تمام اين تغييرات و تحويلات و تبديلات مذكوره از بدو خلقت تاختم آن در وجود خودت و زمين اگر اندكى فكر كنى دلالت دارد بر آنكه خداوند حقّ ثابت تغيير ناپذير است و اين تغييرات از او در عالم محقّق ميشود و او قدرت دارد كه مردم مرده را دو مرتبه زنده كند چنانچه خاك مرده و نطفه مرده را زنده كرد و نسبت قدرت او بهر امرى مساوى است اگر چه اعاده مصنوع از ابتداء بآن آسانتر است ولى براى او يكسان است و نيز دلالت دارد كه روز قيامت ميآيد و شكّى در آن نيست چون تمام اين تغييرات براى آنستكه آنروز بيايد و هر كس بپاداش عمل خود برسد و خداوند وعده فرموده كه مردم را از قبورشان زنده بيرون آورد و خواهد آورد و اگر آخرت نبود دنيا فائدهئى نداشت و كيفيّت احياء موتى در سوره بقره ذيل آيه فَقُلْنا اضْرِبُوهُ بِبَعْضِها و در تحت عنوان تبيين سماوى بنحو اكمل گذشت و در مجالس و قمى ره از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه وقتى خدا بخواهد مردگانرا زنده كند چهل روز باران ميآيد پس اجزاء متفرّقه از ابدان متّصل ميشوند و گوشتها روئيده ميگردد و مردم زنده و از قبرها بيرون ميآيند ..
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
يا أَيُّهَا النّاسُ إِن كُنتُم فِي رَيبٍ مِنَ البَعثِ فَإِنّا خَلَقناكُم مِن تُرابٍ ثُمَّ مِن نُطفَةٍ ثُمَّ مِن عَلَقَةٍ ثُمَّ مِن مُضغَةٍ مُخَلَّقَةٍ وَ غَيرِ مُخَلَّقَةٍ لِنُبَيِّنَ لَكُم وَ نُقِرُّ فِي الأَرحامِ ما نَشاءُ إِلي أَجَلٍ مُسَمًّي ثُمَّ نُخرِجُكُم طِفلاً ثُمَّ لِتَبلُغُوا أَشُدَّكُم وَ مِنكُم مَن يُتَوَفّي وَ مِنكُم مَن يُرَدُّ إِلي أَرذَلِ العُمُرِ لِكَيلا يَعلَمَ مِن بَعدِ عِلمٍ شَيئاً وَ تَرَي الأَرضَ هامِدَةً فَإِذا أَنزَلنا عَلَيهَا الماءَ اهتَزَّت وَ رَبَت وَ أَنبَتَت مِن كُلِّ زَوجٍ بَهِيجٍ «5»
اي گروه ناس اگر شما در شكّ و شبهه و ريب هستيد در أمر بعث و نشور پس بدرستي که ما شما را خلق كرديم اوّلا از خاك، سپس از نطفه، سپس از علقه يك قطعه خون، سپس از مضغه گوشت جويده مخلقه صورت بندي تامّه و غير مخلقه ناقصه تا اينكه مبين شود بر شما قدرت ما و قرار دهيم در رحم آنچه را که بخواهيم تا زمان معين، سپس از أرحام أمّهات بيرون آورديم شما را طفل رضيع که هيچگونه قدرتي نداشتيد، پس از آن شما را به حدّ رشد و بلوغ و جواني رسانديم با كمال قدرت و توانايي و بعضي از شما را در حال جواني وفات عارض شد، و بعضي را بسنّ پيري که أرذل عمر باشد رسانديم تا اندازهاي که علم و شعور و ادراك خود را از دست داديد، و ميبيني زمين را ساده و خشك پس نازل فرموديم آب را بتوسّط باران پس زمين زنده شد و گياه از او خارج شد، و اشجار و نباتات بحدّ كمال رسيد و از آنها حبوبات و فواكه بسيار زيبا و خوش طعم و خوش منظر از هر صنفي.
اينکه آيه شريفه در مقام اثبات معاد است به ادله حسّيّه که قابل هيچگونه انكار و شبهه نباشد. زيرا ادله معاد بسيار است ادله عقليّه و ادله شرعيه داريم لكن ممكن است که ادلّه عقليّه را ردّ كنند که ما تعقل نميكنيم و ادلّه شرعيّه را قبول نداريم ولي حسّ را نميتوان انكار كرد لذا ميفرمايد:
(يا أَيُّهَا النّاسُ إِن كُنتُم فِي رَيبٍ مِنَ البَعثِ): ريب شكّ ضعيف است در موردي که جاي شكّ و شبهه نباشد، نظر كنيد بحال خود و تطوّراتي که بر شما روي
جلد 13 - صفحه 267
داده، و قدرت نمايي که خداوند در مورد شما فرموده که أوّلا (فَإِنّا خَلَقناكُم مِن تُرابٍ): که آدم پدر بزرگ شما را و حوّا مادر بزرگ شما را از خاك که يك جمادي بيش نبود خلق فرمود، و طينت شما را از علّيّين يا از سجّين گرفته و اينکه حبوبات و فواكه از خاك بيرون آمده نطفه شما را خلق فرموده در صلب آباء و ارحام امّهات که اصل تمام شما از خاك است.
(ثُمَّ مِن نُطفَةٍ): که نطفه پدر و مادر را مخلوط و ممزوج نمود در رحم مادر که ميفرمايد: «إِنّا خَلَقنَا الإِنسانَ مِن نُطفَةٍ أَمشاجٍ» دهر آيه 2.
(ثُمَّ مِن عَلَقَةٍ): که خون بسته است.
(ثُمَّ مِن مُضغَةٍ): که گوشت جويده است.
(مُخَلَّقَةٍ وَ غَيرِ مُخَلَّقَةٍ): بعضي را در همان حال مضغه سقط ميفرمايد و بعضي را صورت انسانيّت ميدهد.
(لِنُبَيِّنَ لَكُم): بر اينکه انقلاب صور.
(وَ نُقِرُّ فِي الأَرحامِ ما نَشاءُ): مدّتي در رحم منزلگاه شما قرار داديم.
(إِلي أَجَلٍ مُسَمًّي) أقل آن شش ماه و أكثر يك سال و نوعا نه ماه.
(ثُمَّ نُخرِجُكُم طِفلًا): و روز بروز رشد و قوّت به شما داديم.
(ثُمَّ لِتَبلُغُوا أَشُدَّكُم): در كمال رشد و قوّت و عقل و شعور رسيديد.
(وَ مِنكُم مَن يُتَوَفّي): در همان حال كمال حدود چهل سالگي.
(وَ مِنكُم مَن يُرَدُّ إِلي أَرذَلِ العُمُرِ) که از شصت ببالا روز بروز در ضعف و تنزّلات جسماني و روحاني سير ميكنيد، و از حضرت صادق (ع) است فرمود:
«أرذل العمر مائة سنة».
(لِكَيلا يَعلَمَ مِن بَعدِ عِلمٍ شَيئاً): فراموشي زيادي پيدا ميكند، دانستنيها را از دست ميدهد، اشتباهاتي ميكند عقلش ضعيف ميشود، ادراكاتش كم ميشود، چشم نميبيند گوش نميشنود، زبان تكلّم نميكند، دست قوّت حركت ندارد،
جلد 13 - صفحه 268
پا از سير ميافتد، امراض باو متوجّه ميشود. لكن بعضي عقل و شعور آنها كاملتر ميگردد.
خداوندي که اينکه تبدّلات مادّي و معنوي و صورت نوعيّه و جنسيّه را قدرت فرمايي كرده قدرت ندارد که از خاك و استخوانهاي پوسيده دو مرتبه شما را زنده كند! اينکه نسبت بحال خود شماها.
دليل ديگر: نظر به زمين كنيد چگونه زنده ميشود مرده شما هم دو مرتبه زنده ميشود.
(وَ تَرَي الأَرضَ هامِدَةً) ساده و خشك و مرده.
(فَإِذا أَنزَلنا عَلَيهَا الماءَ): که بمنزله نطفه در رحم زمين باران قرار ميگيرد و از اينکه آب و خاك.
(اهتَزَّت): زمين به حركت ميآيد و تكان ميخورد و حمل پيدا ميكند.
(وَ رَبَت وَ أَنبَتَت): مثل طفلي که از رحم خارج شود.
(مِن كُلِّ زَوجٍ بَهِيجٍ): بحدّ رشد و كمال ميرسد هر صنفي بنحو مخصوصي بعضي به گلها و رياحين، بعضي حبوب، بعضي فواكه، بعضي ادويهجات.
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 5)- دلائل معاد در عالم جنین و گیاهان: از آنجا که در آیات گذشته گفتگو از تردید مخالفان در «مبدء» و «معاد» بود در این آیه به دو دلیل محکم و منطقی برای اثبات معاد جسمانی استدلال شده است، یکی از طریق توجه به تحولات دوران جنینی، و دیگری از طریق تحولات زمین به هنگام نمو گیاهان.
نخست همه انسانها را مخاطب ساخته، میگوید: «ای مردم! اگر در رستاخیز شکّ دارید (به این نکته توجه کنید که:) ما شما را از خاک آفریدیم، سپس از نطفه، و بعد، از خون بسته شده و سپس از مضغه [چیزی شبیه گوشت جویده شده] که
ج3، ص200
بعضی دارای شکل و خلقت است و بعضی بدون شکل» (یا أَیُّهَا النَّاسُ إِنْ کُنْتُمْ فِی رَیْبٍ مِنَ الْبَعْثِ فَإِنَّا خَلَقْناکُمْ مِنْ تُرابٍ ثُمَّ مِنْ نُطْفَةٍ ثُمَّ مِنْ عَلَقَةٍ ثُمَّ مِنْ مُضْغَةٍ مُخَلَّقَةٍ وَ غَیْرِ مُخَلَّقَةٍ).
همه اینها به خاطر آن است «تا برای شما آشکار سازیم» که بر هر چیز قادریم (لِنُبَیِّنَ لَکُمْ).
«و جنینهایی را که بخواهیم تا مدت معینی در رحم (مادران) قرار میدهیم» (وَ نُقِرُّ فِی الْأَرْحامِ ما نَشاءُ إِلی أَجَلٍ مُسَمًّی). تا دوران تکاملی خود را طی کنند، و آنچه را بخواهیم ساقط میکنیم و از نیمه راه از مدار خارجش میسازیم.
«از آن پس (یک دوران انقلابی جدید آغاز میشود و) ما شما را به صورت طفل (از شکم مادر) بیرون میفرستیم» (ثُمَّ نُخْرِجُکُمْ طِفْلًا).
به این ترتیب دوران زندگی محدود و وابسته شما در شکم مادر پایان میپذیرد، و قدم به محیطی وسیعتر، مملو از نور و صفا و امکانات بسیار فزونتر میگذارید.
باز چرخهای حرکت تکاملی شما متوقف نمیشود، و همچنان سریع در این راه به پیشروی ادامه میدهید «سپس هدف این است که به حدّ رشد و بلوغ (و کمال جسم و عقل) برسید» (ثُمَّ لِتَبْلُغُوا أَشُدَّکُمْ).
در اینجا جهل تبدیل به دانایی، و ضعف و ناتوانی تبدیل به قدرت و توانایی و وابستگی مبدل به استقلال میشود.
ولی این چرخ باز متوقف نمیگردد هر چند «در این میان بعضی از شما میمیرند و بعضی آن قدر عمر میکنند که به بدترین مرحله زندگی (و پیری) میرسند» (وَ مِنْکُمْ مَنْ یُتَوَفَّی وَ مِنْکُمْ مَنْ یُرَدُّ إِلی أَرْذَلِ الْعُمُرِ).
«آنچنان که بعد از علم و آگاهی، چیزی نمیدانند!» (لِکَیْلا یَعْلَمَ مِنْ بَعْدِ عِلْمٍ شَیْئاً).
این ضعف و ناتوانی و پژمردگی دلیل بر فرا رسیدن یک مرحله انتقالی جدید
ج3، ص201
است، همان گونه که سستی پیوند میوه با درخت دلیل بر رسیدگی آن و وصول به مرحله جدایی است.
سپس به بیان دلیل دوم که زندگی و حیات گیاهان است پرداخته، میگوید:
«زمین را (در فصل زمستان) خشک و مرده میبینی، اما هنگامی که آب باران بر آن فرو میفرستیم، به حرکت در میآید و میروید، و از هر نوع گیاهان زیبا میرویاند» (وَ تَرَی الْأَرْضَ هامِدَةً فَإِذا أَنْزَلْنا عَلَیْهَا الْماءَ اهْتَزَّتْ وَ رَبَتْ وَ أَنْبَتَتْ مِنْ کُلِّ زَوْجٍ بَهِیجٍ).
سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:
تفسیر های فارسی
ترجمه تفسیر المیزان
تفسیر خسروی
تفسیر عاملی
تفسیر جامع
تفسیر های عربی
تفسیر المیزان
تفسیر مجمع البیان
تفسیر نور الثقلین
تفسیر الصافی
تفسیر الکاشف
پانویس
- ↑ تفسير احسن الحديث، سید علی اکبر قرشی، ج7، ص7-8
منابع
- تفسیر نور، محسن قرائتی، تهران:مركز فرهنگى درسهايى از قرآن، 1383 ش، چاپ يازدهم
- اطیب البیان فی تفسیر القرآن، سید عبدالحسین طیب، تهران:انتشارات اسلام، 1378 ش، چاپ دوم
- تفسیر اثنی عشری، حسین حسینی شاه عبدالعظیمی، تهران:انتشارات ميقات، 1363 ش، چاپ اول
- تفسیر روان جاوید، محمد ثقفی تهرانی، تهران:انتشارات برهان، 1398 ق، چاپ سوم
- برگزیده تفسیر نمونه، ناصر مکارم شیرازی و جمعي از فضلا، تنظیم احمد علی بابایی، تهران: دارالکتب اسلامیه، ۱۳۸۶ش
- تفسیر راهنما، علی اکبر هاشمی رفسنجانی، قم:بوستان كتاب(انتشارات دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم)، 1386 ش، چاپ پنجم