شیخ الشریعه اصفهانی
آیت الله فتح الله شریعت اصفهانی (۱۲۶۶ - ۱۳۳۹ ق)، فقیهی اصولی، حکیم، متکلم، ادیب، مفسر قرآن، مجتهدی جامع و دانشمندی مجاهد و مبارز بود. شیخ الشریعه از درک و استنباط و قوۀ حافظه عجیبی برخوردار بود و در تمام فنون علمی حتی طب و ریاضی و طبیعی مهارت داشت. آیت الله شریعت اهدف و نقشههای استعمار را برای مسلمانان بازگو کرده، و از آنان میخواست که در صف واحد در برابر دشمن متجاوز بایستند.
نام کامل | ملا فتح الله شیخ الشریعه اصفهانی |
زادروز | ۱۲۶۶ قمری |
زادگاه | اصفهان |
وفات | ۱۳۳۹ قمری |
مدفن | نجف |
اساتید |
میرزا حبیب الله رشتی، شیخ محمدحسین کاظمی، شیخ محمدتقی هروی،... |
شاگردان |
شیخ عبدالکریم حائری، سید ابوالقاسم خویی، آقا ضیاءالدین عراقی،... |
آثار |
ابانه، صیانه، اصاله، افاضه، اناره،... |
محتویات
ولادت
مرحوم حاج ملا فتح الله فرزند ملا محمد جواد نمازی، معروف به «آقا شریعت» در سال ۱۲۶۶ قمری در اصفهان متولد شد و از کودکی به دنبال دانش های دینی بود. فتح الله در دامان پُرمهر مادری مؤمن که هیچ گاه او را بدون وضو شیر نمیداد و پدری دلسوز که لحظهای از تربیت فرزندش غافل نمیشد رشد کرد و پس از سپری کردن دوران کودکی راهی کلاس قرآن و دیگر کتاب های مذهبی شد.
تحصیلات و اساتید
او ابتدا در حوزه علمیه اصفهان به تحصیل مشغول بود. استعداد و پشتکار فتح الله موجب شد که بتواند با سرعت، مقدمات علوم اسلامی را فراگرفته، در درس فقه و اصول بزرگان مدارس علمیه زانوی ادب به زمین بزند. با این حال حضور در درس بهترین اساتید حوزه علمیه اصفهان نتوانست تشنگی دانش اندوزی او را فرونشاند، از این رو راهی حوزه علمیه مشهد مقدس شد. در آن شهر از محضر اساتید برجستهای چون آیت الله حاج میرزا نصرالله مدرس، آیت الله محمدابراهیم بروجردی و سید مرتضی حائری بهره فراوان جست تا در ردیف اساتید آن دیار شناخته شد. سپس به سوی اصفهان مراجعت کرد. تا آن زمان نظریات شیخ مرتضی انصاری در اصفهان شهرتی نداشت ولی شیخ شریعت به بیان مسلک شیخ انصاری همت گماشت.[۱]
او در سال ۱۲۹۵ ق. راهی نجف اشراف شد و در محضر مراجع تقلید آن زمان (آیات بزرگوار شیخ محمدحسین کاظمی و میرزا حبیب الله رشتی) حاضر شد و خود نیز مجلس درس مهمی تشکیل داد که بسیاری از دانشمندان حوزه علمیه نجف در آن شرکت میکردند.
شیخ الشریعه در سال ۱۳۱۳ ق. به شوق معشوق رو به خانه معبود نهاد. او در مکه به مباحثه و گفتگو با علمای اهل سنت پرداخت، به گونهای که آن ها از احاطه کامل وی به کتاب های اهل سنت در شگفت شدند.[۲]
غیر از اساتید مذکور، شیخ الرشیعه در محضر شریعت مداران زیادی درس شریعت آموخت تا شیخ شریعت شد که به پاس احترامشان نام آنان در ذیل میآید:
- ملا حیدرعلی اصفهانی
- آیت الله نصرالله مدرس
- شیخ محمدصادق تنکابنی
- ملا احمد سبزواری
- شیخ عبدالجواد خراسانی
- آیت الله ملا محمدباقر اصفهانی
- شیخ حسین علی تویسرکانی ملایری
- آیت الله شیخ محمدتقی هروی
- آیت الله شیخ محمدرحیم بروجردی
تدریس و شاگردان
پس از بازگشت از حج پروانههای فضیلت پیرامون آن شمع شریعت گردآمدند. در این زمان درس او از مهمترین درس های نجف بشمار میرفت که صدها نفر در آن شرکت میکردند. این درس ها عبارت بودند از:
- دروس عالی فقه و اصول
- رجال و درایه
- تفسیر و علوم قرآن
- فلسفه و کلام
- درس خلافیات که در این درس علت اختلاف نظریات و فتواهای فقیه بررسی میشد.
او به علاوه خطیبی توانا بود که جمعهها منبر میرفت و به موعظه میپراخت. از دیگر امتیازات ایشان این که وی به تحصیل طب و ریاضیات همت گماشته و علاوه بر فرمول ها و معادلات ریاضی، مطالب زیادی درباره علم پزشکی آموخته بود. گویند روزی ایشان بیمار شد و وقتی پزشک برای معالجه بر بالین او آمد، شیخ الشریعه در مورد بیماریاش از کتاب «قانون» ابوعلی سینا مطلبی گفت. پزشک تصور کرد چون شیخ نوع بیماری خود را میدانسته تنها همان قسمت کتاب را به خاطر سپرده است ولی در گفتگوهای بعدی مشخص شد او بیشتر مطالب قانون را آماده در ذهن دارد.
صدها نفر از طلاب علوم دینی در جلسات درس ایشان شرکت میکردند که بسیاری از آنان بعدها در زمره مراجع تقلید درآمدند؛ نامیترین آنان عبارتند از:
- شیخ عبدالکریم حائری
- سید حسین بروجردی
- سید ابوالقاسم خویی
- آقا ضیاءالدین عراقی
- سید شهاب الدین مرعشی نجفی
- سید عبدالهادی حسینی شیرازی
- سید محسن طباطبایی حکیم
- سید محمدحجت کوه کمرهای
- سید محمدتقی خوانساری
- محمدعلی شاه آبادی
آثار و تألیفات
از آنجا که شیخ الشریعه در علوم گوناگون اسلامی مهارت داشت، در بسیاری از رشتهها نوشتههایی پربها از خود به یادگار گذاشت که هر یک در علوم مختلف حاکی از فزونی دانش اوست. از آن همه، پارهای رساله در موضوعات فقهی و اصولی است. در علم تفسیر، فلسفه، کلام و ادبیات عرب، فقه و اصول، علم حدیث و رجال نیز دارای آثاری نیکوست. از آن جمله است: ابانه، صیانه، اصاله، افاضه، اناره، قاعده و چند حاشیه.
فعالیتهای سیاسی و اجتماعی
مرجعیت:
پس از وفات آیت الله میرزا حبیب الله رشتی و آیت الله شیخ محمدحسین کاظمینی شماری از مردم از شیخ الشریعه تقلید میکردند، ولی پس از رحلت میرزا محمدتقی شیرازی، شیخ الشریعه یگانه مرجع جهان تشیع شد. با این حال وی رهبری دینی را چون باری سنگین بر دوش خود احساس میکرد. او در خلوت دیده شده بود که اشک ریزان با خدای خود چنین مناجات میکرد: «خدایا، در آخرین روزهای زندگیم در دنیا به ریاست مبتلا شدهام! و باید سنگینی این بار امانت را به دوش کشم! بارالها، من طاقت تحمل این امر بزرگ را ندارم... و حال آن که تو فردای قیامت از من سؤال خواهی کرد...».
مبارزه با استعمار:
شیخ الشریعه در پی مبارزه با تهاجم فرهنگی دشمن، کتابخانه مهمی ایجاد کرد که دانش پژوهان از آن استفاده میکردند و از دیگر اقدامات ایشان صدور اعلامیههای فراوان بود که پرده از چهره استعمار میزدود. در قسمت هائی از یکی از این اعلامیهها آمده است: «خدمت علمای بزرگ... و عموم مردم روستاها و شهرها و کوچ نشینان... بر آقایان و هوشیاران... پوشیده نیست که بیگانگان از سدههای پیشین و مدت ها قبل کوشیدهاند دارایی مسلمانان را بدزدند و شهر و کشورشان را تصاحب کنند... قرآن سراسر حکمت را از میان آنان بردارند و آن چه از وسایل مادی و معنوی نزد آنان است نابود سازند، بیگانگان همواره برای دستیابی به این هدف ها نقشههایی ترتیب دادهاند».
آن گاه آیت الله شریعت چندین نمونه از نقشهها و هدف های دشمن را در ۱۰ مورد بازگو کرده، در پایان دردمندانه از مسلمانان و ایرانیان میخواهد که در صف واحد در برابر دشمن متجاوز بایستند.[۳]
در زمانی که عراق تحت سلطه انگلستان بود، حکومت استعمارگر به مزدوران خود دستور داده بود هر جا کتاب نفیس و قدیمی یافتند آن را تصاحب کرده، و به کتابخانه لندن بفرستند! در این میان روحانیون آگاهی که نمیخواستند فرهنگ اسلامی به دست کفار غارت شود، در مقابل آنان میایستادند و استعمارگران با به زندان افکندن ایشان سعی میکردند به اهداف شوم خود جامه عمل بپوشانند. ولی شیخ شریعت به کمک طلاب آمده، آن ها را از بند نجات میداد. برای نمونه میتوان به زندان افتادن آیت الله مرعشی نجفی برای خریدن یک کتاب و سپس آزادی او به همت شیخ الشریعه اشاره کرد.
تقسیم ایران:
یک سال پس از انقلاب مشروطه (در سال ۱۹۰۷ م) دو کشور استعمارگر روسیه و انگلستان در یک توافق سری، ایران را به ۳ منطقه تقسیم کردند؛ مناطق جنوبی سهمیه انگلستان و شمال ایران از آن روسیه شد و برای آن که با هم اختلافی پیدا نکنند قسمت های مرکزی را به عنوان منطقه بیطرف سهم ایران قرار دادند.
در این هنگام که تمامیت ارضی و استقلال ایران در معرض خطر جدی قرار داشت، شیخ الشریعه و دیگر علما درس های حوزه علمیه را تعطیل و خود را برای جهاد آماده کردند؛ چنان که در تلگرافی که بدین مناسبت انتشار دادند میخوانیم: «اخبار موحشه مداخله اجانب در بلاد اسلامیه خصوصاً به اشتهار معاهده مشئومه جدیده با دولتین موجب وحشت عموم علمای اعلام... (شده است). قاطبه علمای این مشاهد مشرفه وظایف مقامیه را تعطیل و در حفظ اسلام به ادای آخرین تکلیف (جهاد) حاضر...».
از دیگر اقدامات علما در مبارزه با استکبار جهانی پیشنهاد طرح اتحاد دنیای اسلام بود که گامی برای پیشبرد اهداف اسلامی بشمار میرفت اما دولت ایران و عثمانی از آن طرح استقبال نکردند.
در سال ۱۳۳۰ ق با حمله روسیه به ایران، شهرهای تبریز، گیلان، رشت، مشهد مقدس و چندین شهر و روستای ایران اشغال شد. در این زمان که ایران در سراشیبی سقوط قرار گرفته بود، مراجع تقلید شیعه که در آن ایام در عراق بودند تصمیم گرفتند با مقاومتی قهرمانانه جلو متجاوزان را بگیرند.
در یازدهم محرم ۱۳۳۰ هیأت علمیه نجف به همراه صدها نفر از طلاب حوزه علمیه و دویست هزار تن از عشایر مسلح به طرف ایران حرکت کردند. آنان تصمیم گرفتند در سر راه خود به ایران چند روزی در کاظمین توقف کرده، پس از آماده کردن مقدمات لازم به طرف ایران حرکت کنند. از جمله اقدامات آنان در کاظمین میتوان به ارسال هیأتهایی به کشورهای مختلف برای مذاکره با سران آن کشورها و ارسال اطلاعیههای فراوان به مسلمانان جهان اشاره کرد.
و دیگر آماده کردن عشایر ایران برای جهاد بود که با ارسال تلگراف های متعدد آنان را به جهاد دعوت کردند. در یکی از این برگ های زرین چنین میخوانیم: «به عموم حجج اسلام، سرداران عظام و رؤسای عشایر... از قدیم زمان الی کنون به واسطه مردانگی عشایر... هرگز به خیال اجانب نمیرسید که دست اندازی به خاک ایران نمایند چه رسد به سوق عساکر و جسارت... در ممالک اسلامیه. مگر در این عصر مردانگی ایرانیان محو و نابود و عقاید اسلام پشت گوش ها افتاده... یا للمسلمین یک مشهد مقدس... در مملکت شماست، آیا رواست که با وجود امثال شماها به تصرف کفار درآید و ننگ تاریخی برای شما، باقی بماند!...».[۴]
وقتی مردم مسلمان و عشایر غیور ایران خود را برای دفاعی جانانه آماده کردند، وثوق الدوله که در آن زمان ریاست هیأت وزرا را به عهده داشت با نیرنگ اولاً از حرکت علما به طرف ایران ممانعت کرد. وانگهی از عشایر و دیگر امت مسلمان ایران خواست از هر گونه اقدامی که مخالف سیاست های روسیه و انگلستان باشد خودداری کنند و به آن ها هشدار داد که اگر با نیروهای در حال پیشروی انگلستان مقابله کنند دولت آن ها را مؤاخذه خواهد کرد. و از طرف دیگر مصرانه از علما خواست که از کاظمین متفرق شوند.
عقب نشیتی نیروهای روسیه و اقدامات وثوق الدوله کارگر افتاد و تندری که میرفت خصم را بسوزد توسط دولت ایران خاموش شد و علما که نمیخواستند جنگ داخلی مشکلات ایران را دو چندان کنند از حرکت به طرف ایران منصرف شدند.
نبرد اقتصادی:
شیخ شریعت در کنار دیگر علما در برابر هجوم اقتصادی دشمن دو اقدام مهم انجام داد:
- تشویق مردم به ایجاد شرکتهای تعاونی
- تحریم خرید و فروش اجناس و وسایل روسیه و انگلستان
البته در این جبهه نیز زمانی که میرفت این مبارزه منفی شکوفه دهد، سفارت انگلیس با یک نامه فدایت شوم به وثوقالدوله نوشت که از علما بخواهد فتواهای خود را ملغی اعلام کنند و وثوق هم همین کار را کرد.
در بستر انقلاب:
عراق در جنگ جهانی اول به تصرف انگلستان درآمد و شیخ الشریعه ضمن صدور فتوای جهاد، خود به جبهه شتافت و فرماندهی جبهه قرنه را به عهده گرفت. یکبار که مجتهد مجاهد با کشتی کوچکی به طرف یکی از جبههها در حرکت بود، کشتی آن ها شکست و نزدیک بود ایشان غرق شود که دیگر مجاهدان وی را نجات دادند. نیروهای مردمی به فرماندهی علما به مدت هیجده ماه در برابر نیروهای عظیم انگلستان مقاومت کردند و اگر پیروزی نهایی متفقین و ضعف شکست عثمانی و دیگر متحدانش نبود اشغالگران هیچ گاه موفق به اشغال عراق نمیشدند.[۵]
نیروهای انگلستان و همدستانش در جنگ جهانی اول با طرح این شعار که هدف ما رهایی کامل ملت هاست، توانستند عراق و دیگر کشورهای عربی را تصرف کنند اما پس از اشغال عراق نه تنها به آن ها استقلال ندادند که سعی کردند با برگزاری رفراندوم فرمایشی به اشغال خود حالت قانونی دهند و آن گاه که عدهای از آزادی خواهان درخواست استقلال کردند آن ها را تبعید و زندانی کردند. متعاقب این اوضاع شیخ الشریعه با ارسال تلگراف هایی به حاکمان انگلیسی و فرماندهان ارشد نظامی آنان، از آن ها خواست با اعطای استقلال به عراق از خونریزی بیشتر خودداری کنند. اما آنان از این درخواست سرباز زدند و سعی کردند با سرکوب جلو انقلاب را بگیرند.
در این هنگام آیت الله میرزا محمدتقی شیرازی با صدور فتوایی به عراقیان اجازه داد که اگر انگلیسیان از دادن حقوق آن ها سرباز زدند آنان دست به اسلحه برند و حق خود را باز پس گیرند. و این گونه بود که آتش انقلاب در عراق زبانه کشید.
در هنگامی که تمامی شهرهای عراق در آتش انقلاب میسوخت، ناگهان آیت الله میرزا محمدتقی شیرازی که در این زمان رهبری انقلاب را به عهده داشت به طور مرموزانهای درگذشت ولی در آن لحظات حساس آیت الله شریعت اصفهانی علم بر زمین افتاده میرزای شیرازی را برداشت و با صدور بیانیهای از مردم عراق خواست به انقلاب ادامه دهند و سپس در اجتماعی که در صحن حضرت امام علی علیه السلام برگزار شده بود حاضر شد و در حالی که به علت کهولت و ناتوانی نمیتوانست به تنهایی راه برود با کمک چند نفر از اطرافیان بر فراز منبر قرار گرفت و پس از تسلیت از دست دادن میرزا، مجاهدان را به استقامت فراخواند و آن گاه آیت الله سید ابوالحسن اصفهانی را به عنوان نماینده خود انتخاب کرد و پرچم جهاد را بدست او سپرد. در همین ایام ویلسون، نماینده انگلستان در عراق تصمیم گرفت با فرستادن پیام تسلیتی باب گفتگو با شیخ را باز کند، او را به پندار خود بفریبد اما نتوانست و انقلاب همچنان ادامه یافت.[۶]
متعاقب این اوضاع نیروهای انگلیسی که در ایران و هند مستقر بودند به طرف عراق روانه شدند تا این که تعداد آن ها به یکصد و پنجاه هزار نفر رسید که به انواع سلاح های پیشرفته و هواپیماهای جنگی مجهز بودند. قدرت روزافزون نیروهای انگلستان، تمام شدن منابع مالی مجاهدان و قرار گرفتن آنان در محاصره اقتصادی و نظامی، نیز تغییر سیاست انگلستان و پیشنهاد تشکیل حکومت ملی در عراق از طرف دیگر موجب شد که بین رهبران جهاد اختلاف افتد و انقلاب متوقف شود.
دولت انگلستان به طور رسمی تغییر سیاست خود را اعلام کرد و بدین سان استقلال خود را هر چند ناقص بدست آورد. اگر انقلاب به پیروزی نظامی میرسید علما میتوانستند با تشکیل حکومت اسلامی، عراقی آباد و آزاد بسازند. عوامل فوق در کنار سستی که به مناسبت شروع فصل کشاورزی در مردم عراق پدید آورده بود باعث شد که نیروهای انگلستان بتوانند به طرف شهرهای مقدس پیشروی و کربلا، کوفه و آن گاه نجف را اشغال کنند. پس از اشغال نجف ۱۷ تن از علما و از جمله شیخ حسن فرزند شیخ الشریعه دستگیر و برای تبعید روانه بصره شدند.
وفات
سرانجام مرحوم آیت الله شریعت اصفهانی پس از عمری تلاش در راه اسلام و قرآن، در شب یکشنبه هشتم ربیع الثانی سال ۱۳۳۹ ق. بدرود حیات گفت و پیکر مطهرش در جوار قبر امیرالمومنین علیه السلام به خاک سپرده شد.
در سال ۱۳۶۶ ق. که آیت الله حاج آقا حسین قمی رحلت نمود و میخواستند او را کنار شیخ الشریعه دفن کنند، در هنگام حفر قبر مقداری از قبر شیخ شریعت خراب شد و حاضران با تعجب دیدند جسد آن فقیه فرزانه هنوز کاملاً تازه است چنان که گویا روز پیش به خاک سپرده شده است.
پانویس
منابع
- تلخيص از مجموعه گلشن ابرار، جلد 1، زندگی نامه "ملا فتح الله اصفهانی" از محمدعلی محمدی.
- سايت شعائر.