ابوحذیفة بن عتبه
«قیس بن عتبة بن ربیعه» معروف به «ابوحذیفه»، از صحابه فاضل و نامدار رسول خدا صلى الله علیه وآله است. ابوحذیفه سرانجام در جنگ یمامه کشته شد.
زندگینامه
ابوحذیفه قیس بن عتبة بن ربیعة بن عبدشمس قریشى، فرزند عتبة بن ربیعة از بزرگان قریش و از سردمداران مشرکان در جنگ بدر بود. همچنین ولید بن عتبه و هند بنت عتبه (همسر ابوسفیان) برادر و خواهر او هستند.
ابوحذیفه پیش از رفتن پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله به دارالارقم (سال چهارم بعثت) مسلمان شد.[۱] او با همسرش، سهلة بنت سهیل بن عمرو به حبشه مهاجرت کرد؛ اما با شنیدن شایعه مصالحه پیامبر و مکیان از آنجا بازگشت[۲] و در پناه اُمیّة بن خلف یا پدرش عُتبه قرار گرفت.[۳]
همراهى ابوحذیفه با پیامبر صلى الله علیه و آله در مهاجرت به مدینه و پیمان برادرى میان او و عباد بن بشر[۴] شرکت وى در مهاجرت دوم به حبشه را[۵] به روایتى ضعیف بدل مىکند. بر پایه دو روایت پیشین، لقب ذوهجرتین و ذوقبلتین[۶] نیز بر وى صادق است.
ابوحذیفه در همه غزوات پیامبر صلى الله علیه و آله[۷] حضور داشت و نیز در سریههایى که به فرماندهى حمزة بن عبدالمطلب، سعد بن ابىوقاص، عبدالله بن جحش و ابوسلمه انجام شد، شرکت کرد.[۸]
وى در غزوه بدر در قتل پدرش عُتبه که در سپاه مشرکان بود، شرکت کرد و به نقلى، خود پدرش را به مبارزه فراخواند؛ به همین جهت خواهرش هند، همسر ابوسفیان او را با دو بیت شعر هجو کرد؛[۹] البته روایتهاى معتبر دیگرى حکایت از آن دارند که عُتبه بدست حمزة بن عبدالمطلب[۱۰] یا حضرت على علیهالسلام کشته شده است.[۱۱]
ابوحذیفه چون جنازه پدر را دید، رنگ از رخسارش پرید. پیامبر صلى الله علیه و آله پرسید: آیا دچار تردید شدهاى؟ ابوحذیفه گفت: خیر اى رسول خدا! بلکه در پدرم فضل و بردبارى و دانشى سراغ داشتم که گمان مىکردم ایمان خواهد آورد.[۱۲]
در همین نبرد چون پیامبر اعلام کرد که گروهى از بنىهاشم به اکراه به میدان نبرد آمدهاند و مسلمانان نباید آنها را بکشند، ابوحذیفه با ناراحتى فریاد برآورد: بستگان خویش را بکشیم و خویشان پیامبر صلى الله علیه و آله را رها کنیم؟ هرگز.[۱۳]
بر پایه این روایت، پیامبر خشم خود را از سخنان ابوحذیفه به عمر بن خطاب ابراز و عُمر اعلام کرد که ابوحذیفه منافق شده است. بعضى از محدثان شیعه، سخنان عمر را درباره نفاق ابوحذیفه نقل کرده، بر این باورند که اگر اجتهاد مصطلح اهل سنت درباره خلفا و صحابه روا است و هر سخن آنها را باید اجتهاد شخصى ایشان دانست، پس سخنان ابوحذیفه نیز از سنخ همین اجتهاد مصطلح است و عمر نباید او را به نفاق متهم مىکرد.[۱۴] به هر روى ابوحذیفه از سخنان خود در غزوه بدر در برابر پیامبر صلى الله علیه و آله پشیمان شد و اعتقاد یافت که فقط شهادت، گناه او را پاک مىکند.[۱۵]
شخصیت علمى ابوحذیفه را مىتوان از تفسیرى که از کلمه «کن» در آیه «فَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّک وَکن مِّنَ السَّاجِدِینَ» (سوره حجر، ۹۸) انجام داد و آن را نشان دهنده وجوب سجده گرفت[۱۶] و نیز اینکه یکى از معدود افرادى بود که در آغاز بعثت توان خواندن و نوشتن داشت،[۱۷] به خوبى دریافت.
ابوحذیفه سرانجام در دوره خلافت ابوبکر، هنگام نبرد با مسیلمه کذاب در جنگ یمامه در ۵۳ یا ۵۴ سالگى کشته شد.[۱۸] از میان فرزندان او محمد که در هجرت حبشه به دنیا آمده بود،[۱۹] پس از کشته شدن پدر، در کفالت عثمان قرار گرفت و در شورش مردم مصر بر ضد عثمان نقش مهمى را ایفا کرد.[۲۰]
ابوحذیفه در شأن نزول
- آیه ۲۱۷ و ۲۱۸ سوره بقره: «یسْأَلُونَک عَنِ الشَّهْرِ الْحَرَامِ قِتَالٍ فِیهِ قُلْ قِتَالٌ فِیهِ کبِیرٌ وَصَدٌّ عَنْ سَبِیلِ اللَّهِ وَکفْرٌ بِهِ وَالْمَسْجِدِ الْحَرَامِ وَإِخْرَاجُ أَهْلِهِ مِنْهُ أَکبَرُ عِنْدَ اللَّهِ ۚ وَالْفِتْنَةُ أَکبَرُ مِنَ الْقَتْلِ ...»؛ مفسران شأن نزول این دو آیه را سریه عبدالله بن جحش مىدانند که با هفت تن از مسلمانان از جمله ابوحذیفه به فرمان پیامبر صلى الله علیه وآله براى ارزیابى موقعیت کاروانهاى تجارى مشرکان مکه از مدینه بیرون آمدند و برخلاف دستور پیامبر در ماه رجب با مشرکان جنگیده، یکى از آنان را کشتند. مشرکان زبان به سرزنش گشودند که دو آیه بالا در پاسخ به آنها نازل شد و ضمن تأیید حرمت ماههاى حرام، فتنههاى مشرکان چون اخراج از مسجدالحرام و کفر به خداوند را بالاتر و زشتتر از کشتار در ماه حرام دانست؛ بدین گونه مؤمنان، مهاجران و مجاهدان راه خدا حمایت شدند.[۲۱]
- آیه ۱۵۵ سوره آل عمران: «إِنَّ الَّذِینَ تَوَلَّوْا مِنْکمْ یوْمَ الْتَقَى الْجَمْعَانِ إِنَّمَا اسْتَزَلَّهُمُ الشَّیطَانُ بِبَعْضِ مَا کسَبُوا وَلَقَدْ عَفَا اللَّهُ عَنْهُمْ ۗ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ حَلِیمٌ»؛ همانا کسانى از شما که روز برخورد دو سپاه روى برگرداندند (و فرار کردند،) جز این نبود که شیطان به خاطر بعضى از کردارشان آنها را لغزانید و البتّه خداوند از آنها گذشت، براستى که خداوند آمرزندهى بردبار است. این آیه در خصوص فراریان جنگ اُحُد که پیامبر صلى الله علیه و آله را رها کردند، نازل شده و بنابر روایتى ابوحذیفه یکى از آنها بوده است.[۲۲]
پانویس
- ↑ اسدالغابه، ج ۶، ص ۶۸.
- ↑ سیره ابن هشام، ج ۱، ص ۳۶۵.
- ↑ انسابالاشراف، ج ۱، ص ۲۶۲؛ الکامل، ج ۲، ص ۷۷.
- ↑ الطبقات، ج ۳، ص ۶۲.
- ↑ همان.
- ↑ الاصابه، ج ۷، ص ۷۴.
- ↑ الطبقات، ج ۳، ص ۶۲.
- ↑ المغازى، ج ۱، ص ۹، ۱۹ و ۳۴۵.
- ↑ همان، ص ۷۰؛ الطبقات، ج ۳، ص ۶۲؛ الاستیعاب، ج ۴، ص ۱۹۷.
- ↑ سیره ابن هشام، ج ۲، ص ۶۲۵.
- ↑ نهجالبلاغه، ص ۶۳۱. نامه ۶۴.
- ↑ المغازى، ج ۱، ص ۱۱۲.
- ↑ الطبقات، ج ۴، ص ۷.
- ↑ بحارالانوار، ج ۳۴، ص ۳۸۰.
- ↑ الطبقات، ج ۴، ص ۷.
- ↑ قرطبى، ج ۱۰، ص ۴۲.
- ↑ العقد الفرید، ج ۴، ص ۱۴۹.
- ↑ الطبقات، ج ۳، ص ۶۲.
- ↑ اسدالغابه، ج ۶، ص ۶۸.
- ↑ المعارف، ص ۲۷۲.
- ↑ جامعالبیان، مج ۲، ج ۲، ص ۴۷۵، ۴۸۲ و ۴۸۳.
- ↑ مبهمات القرآن، ج۱، ص ۳۱۰.
منابع
- دائرةالمعارف قرآن کریم، محمد باغستانى، جلد ۱، صفحه ۶۵۱-۶۵۳.