احمد بن علی نجاشی
منبع: تلخيص از كتاب گلشن ابرار، جلد 1، صفحه 69
نویسنده: محمدحسن اماني
احمد بن علی نجاشی
ابوالحسن احمد بن علی نجاشی از اساتید و بنیانگذاران «علم رجال» است كه در اواخر قرن چهارم و نیمه اول قرن پنجم میزیست. متأسفانه از جزئیات زندگیاش همچون زادگاه، سفرها و... اطلاع دقیقی كه نگاشته خود وی یا معاصرانش باشد در دست نیست. از این رو با استفاده از شواهد و قراین و با توجه به آثاری كه از او به یادگار مانده است، سعی گردیده از میان اقوال و نظرات مختلف، نظر و قولی كه به حقیقت نزدیكتر است برگزیده و به پیشگاه دوستداران علم و عالمان راستین تقدیم گردد.
ستارهأی در افق بغداد
از سالی كه ستارگان فرو ریختند[۱] و جهان خاكی بیفروغ گشت آخرین حجت حق امام زمان عجل الله تعالی فرجه شریف در پس پرده غیبت طولانی پنهان شد 43 سال میگذشت. در طول این مدت علویان رنج و محنت فراوان از عباسیان كشیدند ولی با ایمان و عشق به خاندان عصمت و طهارت علیهمالسلام و امید به آینده روشن، زندانها، دوری از وطن و شكنجههای طاقت فرسا را تحمل كردند و سرانجام با جنبشهای مستقلی كه با اندیشه و فكر مذهب شیعی در گوشه و كنار به وقوع پیوست آرام آرام زمینه رشد و بالندگی شیعیان فراهم گشت. بغداد پایتخت عباسیان، میرفت كه بندهای تزویر و ستم حاكم بر آن یكی پس از دیگری پاره گردد و از خلفای عباسی نامی نفرتانگیز بیش نماند. در این سال فقها و دانشوران شیعی به تربیت شاگردان و محكم كردن استوانههای فقه مشغول شدند و در محله كرخ بغداد ـ منطقهای شیعهنشین ـ حوزهای تشكیل دادند كه آوازه آن در عرصه گاه فرهنگی و علمی سراسر جهان پیچید.
در گوشهای از شهر بغداد منزل شیخ علی نجاشی قرار داشت كه یكی از دانشمندان آن زمان بود او كه از فرصت بدست آمده برای دوستداران علم و خاندان رسول الله صلی الله علیه و آله بسیار مسرور بود در سال 372 ق شادمانیاش فزون گشت، چرا كه در این سال خداوند به او فرزندی بخشید كه امید میرفت تا روز رستاخیز نامش جاودان ماند.
تولد نوزاد نورسیده، سرور و مهربانی فراوانی را به كانون گرم خانواده شیخ علی به ارمغان آورد و شیخ به سبب علاقه زیادی كه به پیامبر بزرگوار اسلام صلی الله علیه و آله داشت نام «احمد» را ـ كه نام آسمانی پیامبر است و نیز برای زنده نگهداشتن نام و یاد پدرش ـ بر فرزند خویش نهاد. احمد در دامن مادر بزرگوار و تحت سرپرستی و نظارت پدر ارجمندش دوران كودكی را سپری و كمكم خود را برای تحصیل دانش و كسب معارف آماده میكرد.
نجاشی
چون یكی از نیاكان احمد به نام «عبدالله» بر اهواز حكومت میكرد و به نجاشی شهرت داشت بدین سبب او نیز به لقب «نجاشی» مشهور گشت. احمد نجاشی به دو كنیه «ابوالحسین» و «ابوالعباس» نیز معروف شد. شاید فرزندانی به نامهای حسین و عباس داشته و در كوچكی از دنیا رفته باشند.[۲]
پدر و خاندان وی همه اهل كوفه بودهاند ولی از آنجا كه پدرش پس از ورود شیخ صدوق در سال 355 ق به بغداد از محضر او استفاده كرده و جدش هم در بغداد منزل داشته و خود نیز دوران كودكی و كسب معارف و علوم را در آنجا گذرانده است صحیحتر آن است كه بگوییم او در همان شهر بغداد به دنیا آمده است. چنان كه علامه محقق شوشتری مینویسد: نجاشی بغدادی است نظیر شیخ مفید، سید مرتضی و سید رضی و شیخ طوسی در كتاب رجالش فرموده است: منزل جد نجاشی در كنار نهر است و نهر هم از شهر بغداد به شمار میآید.[۳]
آشنایی با زبان وحی
وی با راهنمایی پدر دلسوز و اندیشمندش فراگیری دانش و معارف دین را در مسجد محله آغاز كرد او در مدتی كوتاه با حضور پیوسته در مسجد «نفطویه نحوی»[۴] (معروف به مسجد لؤلؤی) نزد امام جماعت مسجد روخوانی قرآن را فراگرفت.[۵]
در محیط فرهنگی بغداد مدارس زیادی وجود داشت خانه هر دانشمند و فقیهی كلاس درس و آموزشگاهی بود كه شیفتگان علم و ادب را به خود جذب میكرد. اما بیش از هر مدرسهای مدرسه اهل بیت علیهمالسلام در محله شیعهنشین كرخ بغداد آوازه جهانی داشت. وجود دانشمندان بزرگ و چهرههای سرشناس در این پایگاه فرهنگی شیعی موجب گشته بود تا عمیقترین و دقیقترین مباحث علمی و دینی در آن مورد بحث و نظر قرار گیرد. آنان با نبوغ فكری و ابتكارات خود شیوههای نوی را در تدریس و استدلال علمی گشوده بودند كه همین ویژگیهای برجسته باعث جذب طلاب به مدرسه اهل بیت علیهمالسلام شد. محققان و دانشپژوهان دوستداران اهل بیت عصمت و طهارت علیهمالسلام پروانهوار به گرد آن جمع شدند و از جویبار زلال اخبار و سخنان خاندان رسالت سیراب میشدند.[۶]
نجاشی از كودكی به این محیط فرهنگی و مدرسه غنی و پرآوازه وارد شد و به دنبال گمشده خویش، فضایل و كرامتهای انسانی و علم حدیث میگشت. او برای رسیدن به این هدف با مردان و فرزانگان آشنا شد كه خویشتن را به علم، تقوا و شب زندهداری آراسته بودند و از ابرار و محدثان بزرگ به شمار میآمدند.
وی در خردسالی با فرزندان علمای بنام دوست میشد و همراه آنان به محضر بزرگان میرفت و از نزدیك مطالب زیادی میشنید و گفتار آنها در ذهن پاك او نقش میبست. او در پی ارتباط با خانواده هارون بن موسی تلعكبری كه از بنیشیعیان و از شخصیت های درخشان شیعی و محدثان بود، با فرزندان این استاد بزرگ رفاقت پیدا كرد.[۷] هنوز سیزده بهار از طلوع زندگیاش نگذشته بود كه هارون بن موسی در سال 385 ق از دنیا رفت و غبار این حادثه غمانگیز را در ذهن نجاشی تا آخر عمر باقی گذارد.
با اساتید و راویان
از آنجا كه شناخت راویان و بدست آوردن تخصص لازم در این رشته مبتنی بر شنیدنیهای زیاد و مراجعه به اساتید بزرگ این فن است نجاشی برای كسب مهارت در این رشته، از دریای دانش اساتید بسیاری بهره برد و از دست مبارك آنان به دریافت اجازه نقل روایت مفتخر گشت و در دانش رجال تخصص افزون یافت. حال به اختصار از آن بزرگان نام میبریم:
- 1. علی بن احمد بن عباس نجاشی (پدر نجاشی): نجاشی بعضی از كتابهای شیخ صدوق را نزد پدرش خواند و از دست او اجازه نقل روایت كتابهای شیخ صدوق نایل آمد.[۸]
- 2. احمد بن محمد بن عمران معروف به «ابن جُندی» (305ـ396).[۹]
- 3. احمد بن محمد بن موسی معروف به «ابن صلت اهوازی» (324ـ409) ق.
- 4. احمد بن عبدالواحد بن احمد بزاز معروف به «ابن عبدون» یا «ابن حاشر» (330ـ423) ق.
- 5. احمد بن علی بن عباس سیرافی معروف به ابن نوح سیرافی.[۱۰]
- 6. ابواسحاق ابراهیم بن مخلد (325 ـ 410).
- 7. ابوالحسن اسد بن ابراهیم بن كلیب (متوفی 400) ق.
- 8. القاضی ابوعبدالله جعفی.
- 9. ابوالحسین بن محمد بن ابی سعید.
- 10. حسن بن احمد بن ابراهیم (339ـ426) ق.
- 11. حسن بن احمد بن محمد معروف به «ابن هیثم عجلی».
- 12. حسن بن محمد بن یحیی فحام (متوفی 408) ق.
- 13. ابوعبدالله حسین به عبیدالله غضائری (متوفی 411) ق. نجاشی از این استادش كه شنیدنیهای زیاد داشت و آگاه به زندگی راویان حدیث بود، به دریافت اجازه نقل حدیث نایل آمد.[۱۱]
- 14. حسین بن احمد بن موسی.
- 15. حسین بن جعفر بن محمد مخزومی معروف به «ابن خمری».
- 16. سلامه بن ذكاء ابوالخیر موصلی.
- 17. عباس بن عمر بن عباس معروف به «ابن ابی مروان».[۱۲]
- 18. عبدالواحد بن مهری (318ـ410) ق. نجاشی كتاب «مسند عمار بن یاسر» را نزد این استاد خوانده است.[۱۳]
- 19. عبدالسلام بن حسین ادیب (329ـ405) ق. كتاب «مهدی عجل الله تعالی فرجه شریف» را نزد این استادش خوانده است.[۱۴]
- 20. عبدالله بن محمد بن عبدالله معروف به «ابومحمد حذاء علجی».[۱۵]
- 21. عثمان بن حاتم منتاب تغلبی.
- 22. عثمان بن احمد واسطی.
- 23. علی بن احمد بن محمد قمی معروف به «ابن ابی جید» (متوفی 408) ق.
- 24. ابوالقاسم علی بن شبل بن اسد.[۱۶]
- 25. ابوالحسن محمد بن احمد قمی.
- 26. محمد بن جعفر ادیب معروف به «ابوالحسن تمیمی» (303ـ402) ق.
- 27. محمد بن عثمان بن حسن معروف به «نصیبی معدل». نجاشی كتاب «مارووا من الحدیث» ابوشجاع ارجانی و نوشتهای از عبدالله بن علی كه تمام آن نوشته را از امام رضا علیهالسلام روایت كرده است، نزد این استاد خوانده است.[۱۷]
- 28. محمد بن علی بن شاذان قزوینی.
- 29. محمد بن علی بن یعقوب معروف به «ابوالفرح قنائی كاتب».[۱۸]
در محضر شیخ مفید رحمه الله علیه و سید مرتضی رحمه الله علیه
محمد بن محمد بن نعمان معروف به «شیخ مفید» یا «ابن معلم» پیشوا و استاد علمای شیعه است كه زمانی زعامت شیعیان به او منتهی گردید. تمام كسانی كه بعد از او آمدند از محضرش و از آثار ماندگارش بهرهها بردند. حدود دویست كتاب و اثر ماندنی در موضوعات مختلف اسلامی، از این فقیه و محقق ژرفنگر به جای مانده است كه به منزله دائره المعارف بزرگ اسلامی و شیعی محسوب میشود.
نجاشی در محضر چنین اندیشمند و عالمی سالیان متمادی زانو زد و از اندوختههای علمیاش خوشهها برچید. بیشتر كتابهای جعفر بن محمد قولویه ـ استاد شیخ مفید ـ و شماری دیگر را نزد او خوانده است.[۱۹] وی سرانجام در شب جمعه آخر ماه مبارك رمضان سال 413 ق. استادش را از دست داد و ارتحال استاد بزرگی چون شیخ مفید برای او بسیار سنگین بود.
پس از درگذشت شیخ مفید رحمه الله علیه زعامت و پیشوایی شیعیان به سید مرتضی رحمه الله علیه منتقل شد؛ شخصیتی كه در دانشهای مختلف یگانه عصر خود و در فضل و كرم زبانزد بود.
نجاشی سالیان دراز در درس سید مرتضی حاضر شد و از دانشها و روح بلند این استاد بزرگ كه تجسم تقوا و پاك دامنی بود، بهرهها برد، او گرچه از سید مرتضی در كتاب ارزشمندش روایتی نقل نمیكند، ولی به فرموده محقق خوانساری، در نزد سید مرتضی بیشترین درس را خوانده است.[۲۰]
سید مرتضی پس از عمری پربار و خدمات ارزنده علمی و اجتماعی در ربیع الاول سال 436 ق در شهر بغداد ستاره عمرش افول كرد و به جوار حق شتافت. مصیبت فراق و از دست دادن استاد وارسته و مجتهد سخت كوش چون سید مرتضی نیز برای نجاشی كه زمان طولانی با او مأنوس بود بسیار سنگین آمد ولی او چارهای جز صبر و بردباری نداشت. وی بدن مطهر استادش را با كمك ابوالعلی محمد بن حسن جعفری و سلار بن عبدالعزیز، غسل داد و پس از این كه فرزند سید مرتضی بر بدن پدرش نماز گزارد او را دفن كردند.[۲۱]
آثار ماندگار
ابوالعباس نجاشی در شناخت راویان حدیث گوی سبقت را از دیگر دانشمندان این فن ربود و بر آنان برتری كامل یافت. گرچه پیش از عصر نجاشی و شیخ طوسی محققان و علمای زیادی در رشته رجال قلم بر صفحه كاغذ گذارده، آثار ارزشمندی به یادگار گذاشتند ولی دانش شناسایی حدیث در زمان این دو ابرمرد كه شایسته عنوان «پدر علم حدیث»اند، تحول چشمگیری یافت[۲۲] و آثاری كه این دو خورشید فروزان شیعه در این زمینه از خویش به یادگار گذاردند به عنوان كتابهای اصول علم رجال معروف گشت و از آن تاریخ تاكنون عالمانی كه متخصص در این رشتهاند مطابق دیدگاههای آن دو تحقیق كرده و بر محور آثار آن دو بزرگوار، كتابها نوشتهاند.
«رجال نجاشی» از گرانبهاترین آثار شیعی در فن علم رجال است كه در بین چهار كتاب اصلی علم رجال درخشندگی خاصی دارد؛ نظیر درخشش كتاب «كافی» در بین چهار كتاب حدیثی.
نجاشی این گنجینه و اثر ماندگارش را در زمان حیات استادش سید مرتضی رحمه الله علیه و پس از تألیف كتابهای شیخ طوسی در این زمینه، نوشته است. گویا سید مرتضی در یكی از جلسات درس، از سخن آن دسته از مخالفان كه شیعه را به نداشتن آثار و سابقه علمی سرزنش میكردند و مورد استفاده قرار میدادند، اظهار ناراحتی میكند و همین مسأله سبب میشود كه نجاشی با تصمیم و اراده جدی دست به تحقیق زند و دانشوران شیعی و آثار ارزشمند آنان را معرفی كند.
بنابراین كتاب وی حاوی نام 1270 فرزانه از محدثان و علمای شیعی است كه در بیشتر موارد، سلسله سند از نجاشی تا راوی و شخصیتی كه به معرفی و آثار او پرداخته، ذكر شده است. آن طور كه از سخن خود نجاشی برمیآید نام این كتاب «فهرس اسماء مصنفی الشیعه» است كه در آن به شناساندن آثار، كنیه، القاب، نیاكان و محل سكونت و زندگی علمای بزرگ پرداخته است. از این رو نام این مجموعه گرانسنگ «فهرست» معروف به «رجال النجاشی» است كه بر روی جلدهای چاپ شده آن مزین است. نجاشی این كتاب را در دو جزء تهیه و تنظیم كرده و به همان ترتیبی كه خود صورت داده است بارها منتشر شده است.[۲۳]
نجاشی غیر از اثر مشهورش كتابهای دیگری به رشته تحریر درآورد ولی متأسفانه نشر نگردیده و در دسترس نیست حتی به نسخههای خطی آنها نیز تا به حال آگاهی نیافتهاند. نجاشی آن جا كه شرح حالش را یادآور شده آثار زیر را از نوشتههای خویش شمرده است:
- 1. «الجمعه»: این كتاب درباره وظایف و اعمال عبادی در روز جمعه است.
- 2. «الكوفه»: در معرفی آثار و اماكن تاریخی شهر كوفه و نیز فضیلت آنها است.
- 3. «انساب بنی نضر بن قُعین»: در این كتاب خاندان بنی نضر بن قعین را معرفی میكند.
- 4. «مختصر الانوار و مواضع النجوم».[۲۴]
روایتگران
گرچه نجاشی شاگردان زیادی را تربیت نكرد، چند نفر از دانشمندان، از روح بلند، تعهد، تقوا و اخلاص نجاشی بهرهها برده و به مقام نقل روایت از كتابهای او نایل آمدند و از جمله:
- 1. ابوصمصام ذوالفقار بن معبد حسینی. وی از سادات بزرگواری است كه از سید مرتضی، نجاشی و شیخ طوسی روایت میكند. نیز فقها و دانشمندانی چون قطب راوندی (متوفی 573 ق) و ابن شهر آشوب (متوفی 588 ق) از ابوصمصام حدیث نقل میكنند.[۲۵]
- 2. ابوالحسن سلیمان بن حسن صهرشتی. وی از فقها و شخصیتهای برجسته شعیی و از شاگردان ممتاز سید مرتضی و شیخ طوسی است. او از این دو بزرگوار و نیز از شیخ مفید و نجاشی و دیگر فرزانگان روایت نقل میكند. از جمله كتابهای او «قبس المصباح» در زمینه دعاست.
- 3. ابوالحسن علی بن احمد نجاشی. وی فرزند نجاشی است كه در شمار اساتید بزرگ و دانشمندان جای دارد.[۲۶]
جلوههایی از زندگی
عشق به اهل بیت و خاندان عصمت و طهارت علیهمالسلام چنان در روح و روان نجاشی درآمیخته بود كه آرامش را از وی گرفته و پیوسته در خروش و جوشش بود. گاهی غدیر او را به ساحل امن ولایت و حرم مولا علی علیهالسلام میكشاند و زمانی نیز عاشورا او را به مكتب سرخ ولایت و مسلخ عاشقان به كربلا میبرد.
هر سال عید غدیر كه از راه میرسید شادمانی در چهره نجاشی ظاهر میگشت و شوق زیارت مولایش وی را از بغداد به نجف میكشاند و شتابان به وادی نور حركت میكرد. به سرزمین ولایت كه میرسید گویا در جوار بارگاه ملكوتی امیرالمومنین علیهالسلام رحل اقامت میافكند و با بهرهجویی معنوی از روح بلند آن حضرت، از فرصت بدست آمده سود جسته، از اساتید بزرگ استفاده میكرد و از دریای دانش آنان سیراب میگشت و از دست مبارك آنان به دریافت اجازه نقل روایت نایل میآمد به طوری كه با كولهباری از معنویات و معارف، از نجف اشرف به دیار خود مراجعت میكرد.[۲۷]
از جلوههای حیات نجاشی روح توحید و عبودیتی بود كه در جانش رسوخ كرده بود و رد پای این سبز قامت الهی را همچون نیاكان پاك نهادش باید در مساجد و مكانهای زیارتی دنبال كرد.
او هرگاه به قصد كوفه ـ شهر اجدادش ـ حركت میكرد با زاد و توشه تقوا و با روحی سرشار از اخلاص بار سفر میبست و در جای جای شهر با قلبی آكنده از عشق به اهل بیت علیهمالسلام و زبانی گویا به ذكر خدا قدم میگذاشت و به زیارت مكانهای مقدس این شهر میرفت. وی به عظمت و فصیلت مساجد شهر كوفه آگاه بود و در همانجا كه پیامبران و جانشینان آنها و دیگر زاهدان و با تقوایان نماز میگذاردند، نماز میخواند.[۲۸]
عشق و محبت به ستارگان آسمان فقاهت و دیدار با محدثان و راویان، در سراسر وجود نجاشی موج میزد و احترام فرزانگان شیعی را نیك نگه میداشت و چه در شهر بغداد یا در مسافرتهایش به نجف و كوفه به دیدار صاحبان فضیلت و ابرار میرفت و از دریای دانش و اخلاص آنان بهره كافی میبرد.
وفات
دست تقدیر این گونه رقم خورد كه حوزه علمیه بغداد كه تا سال 448 ق از رونق و شهرت جهانی برخوردار بود و عالمان و پژوهشگران را از گوشه و كنار مجذوب خود ساخته بود دیگر آن حرارت و جنب و جوش فرهنگی را نداشته باشد.
جنگ و گریزهایی كه در بغداد به وجود آمد و آشوبهای داخلی و خارجی برای انتقال قدرت، محیط دانش و آرامش حوزههای درس را آشفته ساخت و در نهایت اوضاع نابسامان به جایی رسید كه حكومت از آل بویه به سلجوقیان منتقل شد و شیخ طوسی، پیشوای شیعیان، به ناچار از بغداد به نجف هجرت كرد. از آن پس فقها، محدثان و علمای بزرگ یكی پس از دیگری بغداد را رها كرده، بعضی به نجف و عدهای به نقاط دیگر هجرت كردند.
نجاشی، محدث و چهرهسرشناس نیز با دگرگونی اوضاع سیاسی و اجتماعی شهر بغداد و از بین رفتن حوزه فرهنگ شیعی در سال 448 ق به ناچار آنجا را رها كرد و احتمال دارد بر اثر كهولت و گرمای زیاد و نیز علاقه قلبی كه نسبت به خاندان رسالت داشت به منطقهای در شمال بغداد نزدیك سامرا هجرت كرده باشد. او در حالی كه اواخر عمر را میگذراند هر چند گاه به سامرا میرفت و به زیارت امام هادی و امام حسن عسکری علیهمالسلام میشتافت و در حالی كه اشكهایش جاری بود زیر لب برای تعجیل ظهور امام زمان عجل الله تعالی فرجه شریف دعا میكرد.
...او كه عمری را در خدمت معارف اهل بیت علیهمالسلام سپری كرد و در معرفی ابرار و ستارههای همیشه جاوید تشیع و شناساندن آثار ارزشمند آنان همت بلندی داشت، همچنان در انتظار رؤیت خورشید اهل بیت باقی ماند تا آن كه دست اجل مهلتش نداد و در جمادی الاول سال 450 ق در مطیه آباد[۲۹] روح پاكش به ارواح مطهر ابرار و صالحان و اولیای خاص الهی پیوند خورد و در جوار رحمت ربوبی جای گرفت.[۳۰]
پانویس
- ↑ سال 329 ق به «تناثر نجوم» یعنی فروریختن ستارگان معروف است در این سال علی بن محمد سمری، چهارمین نایب خاص حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه شریف چشم از جهان فروبست و با درگذشت او درِ نیابت خاص بسته و غیبت كبری آن حضرت آغاز شد.
- ↑ در كتابهای تاریخی به این دو نام به عنوان فرزندان نجاشی دست نیافتیم.
- ↑ قاموس الرجال، علامه شوشتری، جامعه مدرسین قم، ج 1، ص 523.
- ↑ وی ابوعبدالله ابراهیم فرزند مجد بن عرفه (240ـ323 ق) ملقب به «نفطویه نحوی» است. (تاریخ بغداد، خطیب بغدادی، چاپ بیروت، ج 6، ص 159)
- ↑ همان مأخذ، ص 291.
- ↑ مقدمه لمعه، محمدمهدی آصفی، چاپ ده جلدی، ج 1، ص 52.
- ↑ رجال النجاشی، ج 2، ص 407؛ خلاصه الاقوال، علامه حلی، چاپ تهران، ص 87.
- ↑ همان مأخذ، ج 2، ص 316، ج 1، ص 220؛ طبقات اعلام الشیعه، علامه آقا بزرگ تهرانی، چاپ دوم، اسماعیلیان، ج 2، ص 19.
- ↑ همان مأخذ، ج 1، ص 224؛ خلاصه، ص 11.
- ↑ رجال النجاشی، ج 1، ص 226، ج 2، ص 417؛ رجال طوسی، ص 417؛ خلاصه، ص 12.
- ↑ همان مأخذ، ج 1، ص 202 و 203 و 220 و 306، ج 2، ص 306؛ رجال طوسی، ص 332 و 351 و 425؛ خلاصه، ص 26.
- ↑ همان، ج 1، ص 343.
- ↑ همان، ج 2، ص 428.
- ↑ همان، ص 151.
- ↑ همان، ص 36. خلاصه، ص 55.
- ↑ همان، ج 1، ص 95 و 458.
- ↑ همان، ج 1، ص 98. ج 2، ص 32 و 175.
- ↑ همان، ج 2، ص 326؛ اعیان الشیعه، ج 3، ص 33؛ مشیخه النجاشی، محمود دُریاب نجفی، چاپ اول 1413 ق، قم، ص 98.
- ↑ همان، ج 1، ص 121 و 153 و 154 و 306.
- ↑ روضات الجنات، محمدباقر خوانساری، اسماعیلیان، قم، ج 1، ص 63.
- ↑ رجال النجاشی، ج 2، ص 104، خلاصه، ص 46.
- ↑ كتابهای اصلی علم رجال چهار كتاباند به نامهای: 1. اختصار الرجال 2. الفهرست 3. الرجال 4. رجال نجاشی كه كتاب تحت تألیف شیخ طوسی است.
- ↑ این اثر ماندگار تاكنون بارها چاپ شده كه جدیدترین چاپ آن با تحقیق محمدجواد نائینی، زیر نظر استاد جعفر سبحانی، در سال 1408 ق در بیروت به زیور طبع آراسته گردیده است.
- ↑ همان، ج 1، ص 254.
- ↑ طبقات اعلام الشیعه، ج 2، ص 180؛ روضات الجنات، ج 1، ص 63.
- ↑ ر.ك: «طبقات اعلام الشیعه».
- ↑ رجال النجاشی، ج 1، ص 190، ج 2، ص 85 و 409.
- ↑ همان، ج 1، ص 297 و 378 و 408.
- ↑ همان مَطیَره است و آن منطقه سرسبزی است در اطراف سامرا و از گردشگاههای عمومی بغداد و سامرا. (ر.ك: معجم البلدان، ج 5، ص 151)
- ↑ خلاصه، ص 12؛ الكنی والالقاب، ج 3، ص 239.
تاليفات