حسین بن منصور حلاج
حسين بن منصور حلّاج (244 ق)
محتویات
زندگینامه
ابومغيث حسين بن منصور حلّاج، در حدود سال ۲۴۴ قمری در بيضاي فارس، واقع در هشت فرسنگي شيراز ديده به جهان گشود. پدرش منصور، به حلاجی اشتغال داشت و در اهواز و تستر (شوشتر) به این کار میپرداخت تا اینکه در حدود ۲۵۵ قمری با خانوادهاش به شهر واسط در عراق کوچید.[۱] حسین بن منصور، بیشتر به نام پدرش، منصور حلاج، معروف است.
نوجوانی حسین در میان مردم واسط، که بیشتر سنّی حنبلی و کمتر شیعه بودند، گذشت و پیش از دوازده سالگی حافظ قرآن شد. او در ۲۶۰ ق، در شانزده سالگی، تحصیلات مقدّماتی خود را به سنّت حنبلیان به پایان برد و به تنهایی به تستر رفت و به حلقه مریدان سهل بن عبداللّه تستری (۲۰۳ـ۲۸۳) پیوست.
حلاج هجده ساله بود که حلقه سهل تستری را ترک گفت و به بغداد رفت و هجده ماه محضر عمرو بن عثمان مکی (متوفی ۲۹۷) را درک کرد. در همین فاصله به جرگه تصوف راه یافت و ظاهرا اولبار در تستر از دست عمرو بن عثمان مکی خرقه گرفت. حلاج سپس در بغداد به حلقه مریدان جنید بغدادی (متوفی ۲۹۸) راه یافت و دومین خرقه خود را در تصوف از دست او گرفت.
وی در حیات خود نه تنها به جاآوردن فرایض را رها نکرد و اباحی نشد، بلکه پیوسته رعایت آداب شریعت را لازم میشمرد و خود اهل زهد، دنیاگریزی و بخشش بر فقرا بود.[۲] همچنین اعتقاد عاشقانه او به مقام پیامبر اکرم صلیاللّه علیهوآلهوسلم از «طسالسراج»، که در آغاز «الطواسین» آمده، معلوم است. نیز آگاهی و علاقهاش به قرآن، که «اسلوب الطواسین» برگرفته از اوست، و از تفسیرهایی که بر آیات قرآن (صرفنظر از درستی آنها) نوشته، پیداست.
درگیری حلاج با خلافت عباسی و قتل او به فتوای فقیهان سنّی، پندار تمایل او به شیعه بودن او را برای برخی محققان قوّت بخشیده است. حلاج در بغداد به علویان پیوست و یارانی گرد آورد تا قیامی چون قیام صاحبالزنج برپاکند و دولتی چون علویان یا زیدیان طبرستان، که در سیاحتهایش با آنها آشنا شده بود، پی افکند.[۳] اما مطابق برخی گزارشهای تاریخی، حلاج از جانب بزرگان شیعه، طرد و رسوا شده است. بعد از قتل حلاج، برخی فقیهان و محدّثان شیعه، که ناقدان سرسخت تصوف بودهاند، او را طرد و تکفیر کردهاند. شیخ مفید در «المسائل الصاغانیة» حلاج را فاسق و خارج از ایمان دانسته است.[۴]
منصور حلّاج به خاطر برخي پندارها، گفتارها و ادعاهاي غيرقابل باور، باعث اختلاف و دوگانگي در ميان مردم گرديد و بزرگان صوفيه در رد و قبول او دو دسته شدند. تعدادي از آنان، وي را رد نموده و عقايدش را باطل اعلام كردند و از اين كه وي، از گروه صوفيان باشد، اكراه نمودند. اما عدهاي ديگر، مانند ابوالعباس بن عطاء، محمد خفيف و ابراهيم بن محمد نصرآبادي، وي را تأييد نمودند و تهمتهاي ديگران درباره وي را صحيح ندانسته و او را از محققان و از علماي ديني و رباني معرفي كردند.[۵]
هنگامي كه شايعات درباره وي فزوني يافت و حساسيت ويژهاي در جامعه مسلمانان پديد آورد، مأموران حكومتي دستگيرش كرده و در نزد "حامد بن عباس" وزير "مقتدر عباسي" حاضر نمودند و در نزد برخي از قضات و روحانيون معروف و سرشناس، از وي بازجويي به عمل آوردند. پس از گفت و شنودهايي در آن مجلس، علما و قضات آن عصر، از جمله "قاضي ابوعمرو" فتوا به حليت خونش داده و وي را مهدورالدم اعلام كردند. آن گاه، وي را به زندان افكنده و منتظر فرمان مقتدر عباسي ماندند.
مقتدر در پاسخشان گفت: اگر علما، فتوا به ريختن خونش دادند، وي را به جلاد بسپاريد تا هزار تازيانه بر او بزند و اگر هلاك نشد، هزار تازيانه ديگر بزند و سپس او را گردن زنند. حامد بن عباس، وي را به محمد بن عبدالصمد، رئيس شهرباني وقت سپرد تا در تاريكي شب، در كنار رود دجله و در داخل محوطه شهرباني، وي را هزار تازيانه زدند و سپس دستها و پاهايش را قطع و آنگاه، سرش را از بدن جدا نمودند و تن بيجانش را در آتش سوزانيدند و خاكسترش را در دجله ريخته و سرش را پس از مدتي آويختن بر روي پل بغداد به خراسان (مركز اصلي پيروان حلاج) فرستادند،[۶] تا درس عبرتي براي پيروانش باشد. زیارتگاهی منسوب به حلاج، نزدیک قبرستان معروف کرخی، در سمت غربی بغداد واقع است.
آثار و تألیفات
در منابع قدیم تصوف برای حلاج آثار بسیاری برشمردهاند از جمله:
- الطواسین: نثری آمیخته به شعر دارد، اما از نظر سبک باید آن را شعری منثور به شمار آورد. نام و سبک و سیاق آن، برگرفته از قرآن است و بیشتر، تجارب روحی و هیجانات عاطفی حلاج را نشان میدهد. الطواسین یازده بخش با عنوان «طس» دارد، که مهمترین آنها طاسینالسراج، در نعت و وصف پیامبر اکرم و طاسینالازل و الالتباس، در دفاع از ابلیس و ایمان فرعون است.
- السیاسة و الخلفاء: که آن را به نام مقتدر عباسی در زندان نوشت.
- الاحاطة و الفرقان: کتاب مفقود شده حلاج که نام دوازده امام شیعه را آورده و گفته است آیه «اِنَّ عِدَّةَ الشُّهورِ عندَاللّهِ...» به ایشان اشاره دارد.
- آثار حاوی تفسیر آیات قرآن: بخش دیگر از آثار حلاج، که حاوی تفسیر قرآن است، در «حقایقالتفسیر» سُلمی آمده است.
- اشعار عربی: از حلاج اشعار عربی نیز باقیمانده که با وجود معانی مشخص و محدود، از لطیفترین و مؤثرترین ابیات صوفیانه بهشمار میرود. شعر حلاج، به سنّت صوفیانه، عاری از مدح و هجا و فخر و رثاست. مهمترین موضوعات شعر وی عبارتاند از: سکر و وجد و تجلی، حلول و اتحاد، وحدت ادیان، لغز و حروف مقطّعه، مناجات غنایی، ابلیس، و بلاجویی.
پانویس
- ↑ ملأ الغيبه (محمد بن عمر فهري سبيتي)، ج 5، ص 307.
- ↑ خطیب بغدادی، تاریخ بغدادی، ج۸، ص۷۱۰؛ کتاب اخبارالحلاج، ج۱، ص۱۹ـ۲۰.
- ↑ عبدالحسین زرینکوب، شعله طور: درباره زندگی و اندیشه حلاج، ج۱، ص۲۶۴ـ۲۶۶، تهران ۱۳۷۷ش.
- ↑ شیخ مفید، المسائل الصاغانیة، ص۵۸، چاپ محمدقاضی، ۱۴۱۳.
- ↑ ملأ الغيبه (محمد بن عمر فهري سبيتي)، ج 5، ص 307.
- ↑ نك: تجارب الامم (ابن مسكویه رازی) ترجمه علينقي منزوي، ج 5، ص 133؛ وقايع الايام (شیخ عباس قمی)، ص 100؛ التنبيه والاشراف (مسعودي)، ص 335.
منابع
- دانشنامه جهان اسلام، برگرفته از مقاله "حسین بن منصور حلاج"، شماره ۶۴۱۱ و۶۴۱۲.
- مؤسسه تبیان، نرمافزار دایرةالمعارف چهارده معصوم علیهمالسلام.
منابع برای مطالعه بیشتر: