حقوق فرزندان
این مدخل از دانشنامه هنوز نوشته نشده است.
(احتمالا تصرف اندکی صورت گرفته است)
"حق" در عالم تشریع و در ظرف اجتماع دینی عبارت است از چیزی که خداوند آن را به عنوان "حق" قرار داده؛ مانند: حقوق مالی، حقوق برادران و حقوقی که والدین بر فرزند و برعکس دارند.[۱] در این مقاله از حقوقی بحث میشود که فرزندان مستحق آن هستند. خداوند در قرآن کریم برای فرزندان حقوقی را بیان نموده و پدر و مادر را بر پایبند بودن به این حقوق سفارش کرده است.
محتویات
حقوق فرزندان در قرآن
قرآن کریم برای "فرزندان" واژگان متفاوتی را بکار برده، از جمله: ذریّه،[۲] بُنَیّ و بَنون،[۳] أولاد[۴] و أسباط؛[۵] در این نوشتار آیاتی بررسی میشود که دربارهی حقوق فرزندان سخن گفته است.
خداوند در قرآن کریم برای فرزندان حقوقی را بیان نموده[۶] و پدر و مادر را بر پایبند بودن به این حقوق سفارش کرده است: «یوصِیکمُ اللَّهُ فِی أَوْلَادِکمْ...»؛[۷] خداوند دربارهی فرزندانتان به شما سفارش میکند... . این حقوق عبارتند از:
۱. حق حیات
یکی از حقوقی که خداوند برای فرزند قائل شده، حق حیات است که قرآن این حق عظیم را در جامعهی بشری به شکل سزاوار برای فرزند، قبل از تولد و بعد از آن مطرح میکند:[۸]
«وَلاتَقْتُلُوا أَوْلادَکُمْ مِنْ إِمْلاقٍ نَحْنُ نَرْزُقُکُمْ وَ إِیاهُم...»؛[۹] و فرزندانتان را از (ترس) فقر، نکشید! ما شما و آنها را روزی میدهیم...
اعراب دوران جاهلی، نه تنها دختران خویش را به خاطر تعصبهای غلط، زنده به گور میکردند؛ بلکه پسران را نیز که سرمایهی بزرگی در جامعهی آن روز محسوب میشد، از ترس فقر و تنگدستی به قتل میرسانیدند.[۱۰]
هشدار آیه علاوه بر دوران بعد از تولد، دوران جنینی را نیز شامل میشود.[۱۱] امروزه نیز این نوع فرزندکشی جریان دارد که برخی افراد نادان به بهانهی درگیرشدن با مشکلات زندگی، کودکان بیگناه را در عالم جنینی سقط میکنند.[۱۲]
۲. حق نفقه
از جمله حقوق فرزند بر عهدهی پدر، نفقهی اوست که این حق را در دو بخش بیان میکنیم:
الف. نفقهی فرزند:
نفقهی کودک از بدو تولد بر عهدهی پدر است که قرآن بر تأمین شیر برای طفل شیرخوار تصریح کرده است:[۱۳]
«وَالْوَالِدَاتُ یرْضِعْنَ أَوْلَادَهُنَّ حَوْلَینِ کامِلَینِ لِمَنْ أَرَادَ أَنْ یتِمَّ الرَّضَاعَةَ...»؛[۱۴] مادران، فرزندان خود را دو سال تمام، شیر میدهند. (این) برای کسی است که بخواهد دوران شیرخوارگی را تکمیل کند...
مادران حال زنانی که طلاق گرفتهاند، نیز شامل میشود[۱۵] و کلمهی "یُرضِعنَ" به صورت مضارع مؤکد آمده که در اینجا به معنای امر بوده و خداوند به مادران امر میکند که فرزندانشان را تا دو سالگی شیر بدهند.[۱۶]
البته این امر وجوب ندارد بلکه امر استحبابی است؛ چون در آیه دیگر[۱۷] میفرماید: اگر دچار تنگدستی شدید، زن دیگری که اجرت کمتر میخواهد، کودک را شیر دهد؛ با این که در این امر مادر کودک بر زنان دیگر مقدم است، هر چند مطلقه باشد. بنابراین در فراز بعدی آیه، خداوند تهیهی نفقه را بر دوش "الْمَوْلُودِ لَهُ" قرار داده؛ یعنی کسی که فرزند از او متولد شده که همان پدر واقعی بچه است؛ پس نفقهی کودک که بر عهدهی پدر اوست، یا باید مادر او را برای شیردادن راضی کند یا برای کودک دایه بگیرد.[۱۸]
حکم وجوب نفقهی فرزند بر عهدهی پدر در دورانهای بعدی نیز هست، یعنی اگر فرزند عاجز از تهیهی نفقهی خود باشد و والدین قادر بر انفاق باشند؛ چون آیهی شریفه این حکم را در زمان شیرخوارگی فرزند به خاطر احتیاج و ضعف کودک تعلیل آورده است؛ البته این حکم را مقید کرده به وسع مالی پدر که احتیاجات فرزندش را از قبیل طعام، پوشاک و... به اندازهی توان مالی تهیه نماید؛ از سوی دیگر پدران و مادران حق ضرر رساندن و کوتاهی در تربیت فرزندشان را ندارند با این که بیش از توانایی نیز تکلیف ندارند.[۱۹]
ب. نفقهی مادر:
یکی دیگر از حقوق فرزند حق نفقهی مادر در زمان شیردهی است که بر عهدهی پدر میباشد: «...فَإِنْ أَرْضَعْنَ لَکمْ فَآتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ وَأْتَمِرُوا بَینَکمْ بِمَعْرُوفٍ ۖ...»؛[۲۰] ...و اگر برای شما (فرزند را) شیر میدهند، پاداش آنها را بپردازید و (دربارهی فرزندان، کار را) با مشاورهی شایسته انجام دهید...
این آیه دربارهی زنان "مطلّقهی بائن"[۲۱] است.[۲۲] خداوند در این آیه و آیات دیگر مانند آیه ۲۳۳ سوره بقره میفرماید: اگر مادر کودک، بخواهد به فرزند خود شیر بدهد با این که طلاق بائن گرفته باشد، بر پدر کودک لازم است که در ایام شیردادن طفل، نفقهی مادر را (خوراک، لباس و...) بدهد.[۲۳] این اجرت شیردهی در حقیقت نفقه و حق فرزند است که به عهدهی پدر واجب میباشد.[۲۴]
۳. حق تربیت
حق دیگری که در قرآن کریم برای فرزندان بر عهدهی پدر و مادر نهاده شده، حق تربیت است که ذیل چند عنوان اشاره میشود:
الف. اهمیت تربیت:
در نگاه قرآنی، تربیت اولاد جزو حقوق واجب است؛[۲۵] و چون رفتار پدر و مادر در وجود فرزند و تربیت او بسیار تأثیرگذار بوده، خداوند آنان را در مسیری که فرزندان میپیمایند، مسئول میداند و از والدین میخواهد که فرزند خود را به راه حق ارشاد کنند:[۲۶]
«وَوَصَّىٰ بِهَا إِبْرَاهِیمُ بَنِیهِ وَیعْقُوبُ یا بَنِی إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَىٰ لَکمُ الدِّینَ فَلَا تَمُوتُنَّ إِلَّا وَأَنْتُمْ مُسْلِمُونَ»؛[۲۷] و ابراهیم و یعقوب (در واپسین لحظات عمر،) فرزندان خود را به این آیین وصیت کردند (و هر کدام به فرزندان خویش گفتند:) فرزندان من! خداوند این آیین پاک را برای شما برگزیده است و شما، جز به آیین اسلام [=تسلیم در برابر فرمان خدا] از دنیا نروید!
آیه شریفه به انسان میآموزد که پدر مسئولیت دارد، فرزند خود را تربیت نموده و به دین و آئین حق راهنمائی کند.[۲۸] همچنین لقمان حکیم در گفتار و مواعظ خویش،[۲۹] فرزندش را به پارهای از دستورات اعتقادی، عملی و اخلاقی سفارش میکند و با اهمیت به این مواعظ و آثار حکمت، او را به اصل توحید متوجه نموده و به بحث معاد و حساب اعمال سوق میدهد.[۳۰]
ب. تربیت جنسی و ازدواج:
در اسلام و قرآن، تربیت جنسی مخصوص دوران بلوغ و بعد از آن نیست؛ بلکه قرآن کریم تربیت جنسی را در کودکان نیز در نظر گرفته و به آن پرداخته است:[۳۱]
«یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا لِیسْتَأْذِنْکمُ الَّذِینَ مَلَکتْ أَیمَانُکمْ وَالَّذِینَ لَمْ یبْلُغُوا الْحُلُمَ مِنْکمْ ثَلَاثَ مَرَّاتٍ مِنْ قَبْلِ صَلَاةِ الْفَجْرِ وَحِینَ تَضَعُونَ ثِیابَکمْ مِنَ الظَّهِیرَةِ وَمِنْ بَعْدِ صَلَاةِ الْعِشَاءِ ثَلَاثُ عَوْرَاتٍ لَکمْ...»؛[۳۲] ای کسانی که ایمان آوردهاید! بردگان شما و همچنین کودکانتان که به حدّ بلوغ نرسیدهاند، در سه وقت باید از شما اجازه بگیرند: پیش از نماز صبح و نیمروز، هنگامی که لباسهای (معمولی) خود را بیرون میآورید و بعد از نماز عشا؛ این سه وقت خصوصی برای شماست...
بر اساس این آیه، پدر و مادر نخست باید فرزندان را از این که سرزده وارد اتاق آنان شوند، هشدار داده و به اجازه گرفتن وادار کنند و دیگر آن که معاشرتهای خود را تحت کنترل قرار داده و هر حرکتی که غرایز جنسی را در آنها بیدار میکند، ترک کنند.[۳۳]
در بحث تربیت جنسی فرزند، قرآن کریم همراه با مبارزه منفی، مقابله مثبت را مورد توجه قرار داده و از طریق ترویج فرهنگ ازدواج آسان که اشباع صحیح و مشروع غرائز بوده، سبب برچیده شدن گناه را فراهم میکند:[۳۴]
«وَأَنْکحُوا الْأَیامَىٰ مِنْکمْ وَالصَّالِحِینَ مِنْ عِبَادِکمْ وَإِمَائِکمْ إِنْ یکونُوا فُقَرَاءَ یغْنِهِمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ...»؛[۳۵] مردان و زنان بیهمسر خود را همسر دهید، همچنین غلامان و کنیزان صالح و درستکارتان را اگر فقیر و تنگدست باشند، خداوند از فضل خود آنان را بینیاز میسازد...
خطاب این آیه به اولیاء و سرپرستان مسلمانان است.[۳۶] "أیامىٰ" به کسانی میگویند که همسر نداشته باشند؛ خواه مجرد باشند یا همسرشان طلاق گرفته یا مرده باشد؛[۳۷] و "صالحین" در این آیه به معنای صلاحیت در مورد ازدواج است، نه صالح در اعمال.[۳۸]
امر در اصل برای وجوب بوده؛ اما در این آیه امر برای فعل مستحب آمده که نشان از استحباب مؤکد میدهد؛ اما گاهی به مرحلهی وجوب میرسد؛ هنگامی که انسان در معرض گناه باشد و فاصله گرفتن از ازدواج، موجب دست زدن به عمل نامشروع شود، ازدواج واجب میشود.[۳۹]
۴. حق دفاع
یکی دیگر از حقوقی که خداوند در قبال فرزندان بر عهدهی پدر و مادر گذاشته، حق دفاع از آنان و مبارزه با ظالمان است:
«وَمَا لَکمْ لَا تُقَاتِلُونَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ وَالْمُسْتَضْعَفِینَ مِنَ الرِّجَالِ وَالنِّسَاءِ وَالْوِلْدَانِ...»؛[۴۰] چرا در راه خدا و (در راه) مردان و زنان و کودکانی که (بدست ستمگران) تضعیف شدهاند، پیکار نمیکنید؟!...
مقصود از استفهام در این آیه، خطاب دستوری برای مجاهدین مسلمان است که با متجاوزین پیکار کنند؛[۴۱] و منظور از "ولدان" فرزندان مؤمنین است.[۴۲] در این آیه خداوند با استفاده از عواطف انسانی مؤمنان را تشویق به اجرای احکام اسلامی میکند؛[۴۳] یعنی آیهی شریفه، بندگان را تشویق کرده و برمیانگیزد، برای این که وظیفهی خود را در رابطه با دفاع از خویشاوندان خود به خصوص زنان و فرزندان مستضعف که در چنگ دشمنان گرفتارند و قدرت فرار و توان کار دیگری را ندارند، از ظلم ظالمان نجات دهند.[۴۴]
۵. حق مشورت
تربیت فرزند اقتضاء میکند که در سنین مختلف رفتار والدین نیز نسبت با اقتضای سنی او متفاوت باشد؛ از این رو خداوند با داستان حضرت ابراهیم و حضرت اسماعیل علیهماالسلام نشان میدهد، برای فرزندی که به سن جوانی رسیده، حق مشورت باید قائل شویم:
«فَلَمَّا بَلَغَ مَعَهُ السَّعْی قَالَ یا بُنَی إِنِّی أَرَىٰ فِی الْمَنَامِ أَنِّی أَذْبَحُک ...»؛[۴۵] هنگامی که با او به مقام سعی و کوشش رسید، گفت: پسرم! من در خواب دیدم که تو را ذبح میکنم...
منظور از "سعی" این است که به سنی رسیده بود که عادتا میتوانست در کارهای زندگی به پدر خود کمک کند؛[۴۶] و از فرازهای بعد معلوم میشود که حضرت ابراهیم با فرزندش در این مسأله با این که حتمی بود، مشورت کرد.[۴۷]
در این تعبیرات از یک سو پدر با صراحت مسألهی ذبح را با فرزند نوجوان یا جوان خود مطرح میکند و از سوی دیگر چون برای او شخصیت مستقل و آزادی اراده قائل بود، با او مشورت نموده و نظر وی را خواستار است.[۴۸]
۶. حق ارث
یکی دیگر از حقوق فرزندان بر پدر و مادر حق ارث است که با فطرت و طبیعت مطابقت دارد و از زمان حضرت آدم علیه السلام مقرر بوده و در زمان پیامبران دیگر از جمله حضرت زکریا[۴۹] و حضرت سلیمان علیهماالسلام[۵۰] نیز احکام ارث وجود داشت؛[۵۱] که در دین اسلام نیز این حکم جریان یافت و سهم وارثان در کلام الهی مقرر گردید:
«یوصِیکمُ اللَّهُ فِی أَوْلَادِکمْ لِلذَّکرِ مِثْلُ حَظِّ الْأُنْثَیینِ فَإِنْ کنَّ نِسَاءً فَوْقَ اثْنَتَینِ فَلَهُنَّ ثُلُثَا مَا تَرَک ۖ وَإِنْ کانَتْ وَاحِدَةً فَلَهَا النِّصْفُ ۚ وَلِأَبَوَیهِ لِکلِّ وَاحِدٍ مِنْهُمَا السُّدُسُ مِمَّا تَرَک إِنْ کانَ لَهُ وَلَدٌ ۚ فَإِنْ لَمْ یکنْ لَهُ وَلَدٌ وَوَرِثَهُ أَبَوَاهُ فَلِأُمِّهِ الثُّلُثُ ۚ فَإِنْ کانَ لَهُ إِخْوَةٌ فَلِأُمِّهِ السُّدُسُ ۚ مِنْ بَعْدِ وَصِیةٍ یوصِی بِهَا أَوْ دَینٍ ۗ آبَاؤُکمْ وَأَبْنَاؤُکمْ لَا تَدْرُونَ أَیهُمْ أَقْرَبُ لَکمْ نَفْعًا ۚ فَرِیضَةً مِنَ اللَّهِ ۗ إِنَّ اللَّهَ کانَ عَلِیمًا حَکیمًا»؛[۵۲] خداوند در باره فرزندانتان به شما سفارش میکند که سهم (میراث) پسر، به اندازه سهم دو دختر باشد؛ و اگر فرزندان شما، (دو دختر و) بیش از دو دختر باشند، دو سوم میراث از آن آنهاست؛ و اگر یکی باشد، نیمی (از میراث،) از آن اوست. و برای هر یک از پدر و مادر او، یک ششم میراث است، اگر (میت) فرزندی داشته باشد؛ و اگر فرزندی نداشته باشد، و (تنها) پدر و مادر از او ارث برند، برای مادر او یک سوم است (و بقیه از آن پدر است)؛ و اگر او برادرانی داشته باشد، مادرش یک ششم میبرد (و پنج ششم باقیمانده، برای پدر است). (همه اینها،) بعد از انجام وصیتی است که او کرده، و بعد از ادای دین است -شما نمیدانید پدران و مادران و فرزندانتان، کدامیک برای شما سودمندترند!- این فریضه الهی است؛ و خداوند، دانا و حکیم است.
پانویس
- پرش به بالا ↑ طباطبایی (علامه)، سید محمدحسین؛ المیزان فی تفسیر القرآن، قم، جامعهی مدرسین حوزه علمیه قم، ۱۴۱۷ق، چاپ پنجم، ج۱، ص۲۲۵.
- پرش به بالا ↑ سوره مریم/۵۸.
- پرش به بالا ↑ سوره شعراء/۸۸.
- پرش به بالا ↑ سوره ممتحنه/۱۲.
- پرش به بالا ↑ سوره بقره/۱۳۶.
- پرش به بالا ↑ سوره نساء/۹، ۷۵ و ۱۲۷، سوره طلاق/۶ و سوره تحریم/۶.
- پرش به بالا ↑ سوره نساء/۱۱.
- پرش به بالا ↑ جمعه، احمد خلیل؛ الطفل فی ضوء القرآن والسنه والادب، بیروت، الیمامه، ۱۴۲۱ق، چاپ اول، ص۲۳.
- پرش به بالا ↑ سوره انعام/۱۵۱.
- پرش به بالا ↑ المیزان فی تفسیرالقرآن، ج۱۳، ص۸۵.
- پرش به بالا ↑ الطفل فی ضوء القرآن والسنه والادب، ص۲۲.
- پرش به بالا ↑ مکارم شیرازی، ناصر و همکاران؛ تفسیر نمونه، تهران، دارالکتب الإسلامیة، ۱۳۷۴ش، چاپ اول، ج۶، ص۳۴.
- پرش به بالا ↑ محمدیان، بهرام؛ نگاهی دیگر به حقوق فرزندان از دیدگاه اسلام، تهران، سازمان انجمن اولیا و مربیان، ۱۳۷۷ش، چاپ اول، ص۶۰.
- پرش به بالا ↑ سوره بقره/۲۳۳.
- پرش به بالا ↑ مغنیه، محمدجواد، تفسیر کاشف، تهران، دارالکتب الإسلامیة، ۱۴۲۴ق، چاپ اول، ج۱، ص۳۵۶ و نجفی خمینی، محمدجواد؛ تفسیر آسان، تهران، اسلامیه، ۱۳۹۸ق، چاپ اول، ج۲، ص۷۶.
- پرش به بالا ↑ طبرسی، فضل بن حسن؛ تفسیر جوامع الجامع، تهران، دانشگاه تهران و مدیریت حوزه علمیه قم، ۱۳۷۷ش، چاپ اول، ج۱، ص۱۲۸.
- پرش به بالا ↑ سوره طلاق/۶.
- پرش به بالا ↑ مغنیه، محمدجواد، تفسیر کاشف، ج۱، ص۳۵۶.
- پرش به بالا ↑ زحیلی، وهبة بن مصطفی؛ التفسیرالمنیر فیالعقیدة والشریعة والمنهج، بیروت، دارالفکر المعاصر، ۱۴۱۸ق، چاپ دوم، ج۲، ص۳۶۱.
- پرش به بالا ↑ سوره طلاق/۶.
- پرش به بالا ↑ طلاقی است که برای شوهر حق رجوع نیست و برای رجوع نیاز به عقد مجدد دارد؛ مانند: طلاق خُلع، مبارات و زنی که سه طلاقه شده است. حسینی جرجانی، سید امیر ابوالفتوح؛ آیات الأحکام(جرجانی)، تهران، نوید، ۱۴۰۴ق، چاپ اول، ج۲، ص۴۱۴.
- پرش به بالا ↑ طبری ابوجعفر، محمد بن جریر؛ جامع البیان فی تفسیرالقرآن، بیروت، دارالمعرفة، ۱۴۱۲ق، چاپ اول، ج۲۸، ص۹۵، طبرسی، فضل بن حسن؛ تفسیر جوامع الجامع، تهران، دانشگاه تهران و مدیریت حوزه علمیه قم، ۱۳۷۷ش، چاپ اول، ج۴، ص۳۱۲.
- پرش به بالا ↑ فضل الله، سید محمدحسین؛ تفسیر من وحی القرآن، بیروت، دارالملاک، ۱۴۱۹ق، چاپ دوم، ج۲۲، ص۲۹۵ و تفسیر نمونه، ج۲۴، ص:۲۴۸.
- پرش به بالا ↑ المیزان فی تفسیر القرآن، ج۱۹، ص۳۱۷.
- پرش به بالا ↑ تفسیر کاشف، ج۴، ص۱۶۲.
- پرش به بالا ↑ همان، ج۱، ص۲۰۹.
- پرش به بالا ↑ سوره بقره/۱۳۲.
- پرش به بالا ↑ نجفی خمینی، محمدجواد؛ تفسیر آسان، ج۱، ص۲۹۳.
- پرش به بالا ↑ سوره لقمان/۱۳–۱۹.
- پرش به بالا ↑ المیزان فی تفسیرالقرآن، ج۱۶، ص۲۱۵–۲۱۸ و گنابادی، سلطان محمد؛ تفسیر بیان السعادة فی مقامات العبادة، بیروت، مؤسسة الأعلمی، ۱۴۰۸ق، چاپ دوم، ج۳، ص۲۲۸–۲۳۰.
- پرش به بالا ↑ مظاهری، ابراهیم؛ با فرزندان در سایه قرآن، قم، پارسیان، ۱۳۸۰ش، چاپ دوم، ص۶۱.
- پرش به بالا ↑ سوره نور/۵۸.
- پرش به بالا ↑ با فرزندان در سایه قرآن، ص۶۲.
- پرش به بالا ↑ تفسیر نمونه، ج۱۴، ص۴۵۷.
- پرش به بالا ↑ سوره نور/۳۲.
- پرش به بالا ↑ تفسیر آسان، ج۱۴، ص۸۳.
- پرش به بالا ↑ رشیدالدین میبدی، احمد بن ابیسعد؛ کشف الأسرار و عدة الأبرار، تهران، امیرکبیر، ۱۳۷۱ش، چاپ پنجم، ج۶، ص۵۲۲.
- پرش به بالا ↑ المیزان فی تفسیر القرآن، ج۱۵، ص۱۱۳.
- پرش به بالا ↑ تفسیر آسان، ج۱۴، ص۸۳.
- پرش به بالا ↑ سوره نساء/۷۵.
- پرش به بالا ↑ آلوسی، سید محمود؛ روحالمعانی فی تفسیر القرآن العظیم، بیروت، دارالکتب العلمیه، ۱۴۱۵ق، چاپ اول، ج۳، ص۷۹.
- پرش به بالا ↑ ابن عاشور، محمد بن طاهر؛ التحریر والتنویر، بیتا، ج۴، ص۱۸۷.
- پرش به بالا ↑ تفسیر نمونه، ج۴، ص۹.
- پرش به بالا ↑ الطفل فی ضوء القرآن والسنه والادب، ص۲۷.
- پرش به بالا ↑ سوره صافات/۱۰۲.
- پرش به بالا ↑ تفسیر آسان، ج۱۶، ص۳۶۱ و المیزان فی تفسیر القرآن، ج۱۷، ص۱۵۲.
- پرش به بالا ↑ سبزواری نجفی، محمد بن حبیبالله؛ الجدید فی تفسیر القرآن المجید، بیروت، دارالتعارف، ۱۴۰۶ق، چاپ اول، ج۶، ص۷۶.
- پرش به بالا ↑ تفسیر نمونه، ج۱۹، ص۱۱۲.
- پرش به بالا ↑ سوره مریم/۲–۶.
- پرش به بالا ↑ سوره نمل/۱۶.
- پرش به بالا ↑ تفسیر آسان، ج۳، ص۱۵۸.
- پرش به بالا ↑ سوره نساء/۱۱.
منابع
- روحالله رضائی، "حقوق فرزندان"، دانشنامه پژوهه، تاریخ بازیابی: ۴ شهریور ۱۳۹۲.