سید ابوتراب خوانساری
این مدخل از دانشنامه هنوز نوشته نشده است.
(احتمالا تصرف اندکی صورت گرفته است)
سید ابوتراب موسوى خوانسارى
فقیه و مدرس بزرگ حوزه ها،
شرح حال نویسان از جایگاه علمى وى بسیار تمجید و تجلیل کرده اند و گفته اند:
سید ابوتراب موسوى خوانسارى، عالمى است عامل، محققى است دقیق، فقیهى است اصولى، محدثى است رجالى. او جامع علوم عقلى و نقلى و حتى دانش هاى ریاضى، هندسه، جغرافیا، و امثال آن بوده است. ژرف نگرى و تبحر وى در مطالب مشکل فقهى، اصولى، فلسفى، تفسیرى و کلامى از ویژگى هاى اوست.
او احاطه کافى و گسترده اى بر مبانى، نظرات صاحب نظران، جزئیات و فروع مسائل آن دانش ها و نیز مذاهب چهارگانه فقهى اهل سنت و مبانى آنان دارد.([10])
حاج سيد ابو تراب فرزند سيد ابو القاسم فرزند سيد محمد مهدی (161) یکی از علما و اساتيد بزرگ قرن اخير در حوزه نجف بود. خوانساری در ماه رجب 1271 در خوانسار متولد شد و در کودکی والد معظم خود را از دست داد و بعد از پيمودن علوم مقدماتی در آغاز شب عازم اصفهان شد و از حضور شيخ محمد باقر (فرزند صاحب حاشيه) و صاحب روضات و برادرش ميرزا محمد هاشم سالها استفاده می نمود و در دروس عقلی و نقلی مهارت یافت. خوانساری سالها در عتبات از محضر آيات عظام: کوه کمره ای، رشتی مازندرانی و کاظمينی خارج فقه و اصول را به خوبی استفاده می نمود و خود مدرسی در دروس فقه و اصول، حکمت و رجال و تفسير بود و اعلام زيادی از محضرش (امثال آيت الله حکيم) به مقام اجتهاد و استادی رسيدند.
خوانساری تأليفاتی در فنون مختلف علمی به رشته تحرير برد که دلالت بر دانشهای بيکران او دارد، از آن جمله است: سبيل الرشاد در شرح نجاة العباد، قصد السبيل در اصول فقه، مصباح صالحين در اصول دين، الصراح در حديث، در فريد درشرح تجريد، بيان در تفسير، لب لباب در تفسير، عقد اللئالی و نجوم زاهرات در اثبات امامت و ولايت، مسائل کاظميه در رجا، مسائل خوانساريه در فروع و غيره.
مدرس تبريزی در ريحانة الادب، حاج سيد ابو تراب خوانساری را در جمله مراجع و اعلام بزرگ قرن اخير متذکر است، می نويسد: معظم له محققی محدث و رجالی بود که در علوم عقلی و نقلی مهارت کامل داشت، و از حساب و هندسه و ادبيات اطلاعاتی جامع به دست آورد. وی اضافه می کند که خوانساری دانشمندی متقی و کريم النفس و زاهد بود و سرانجام در روز شنبه 9 جمادی الاول 1346 در نجف اشرف وفات نمود و در وادی السلام مدفون شد.
نویسنده: على کرجى
ولادت و خاندان
سید ابوتراب عبدالعلى موسوى خوانسارى، در 17 رجب 1271 ه.ق در شهر خوانسار دیده به جهان گشود.([1])
پدرش آیت الله سید ابوالقاسم جعفر خوانسارى (م، 1280 ق)، از عالمان و فقیهان معروف و از شاگردان شیخ محمدحسن نجفی و شیخ مرتضى انصارى بود. کتاب هاى «المکاسب»، «البیع» و «اعمال ماه رمضان» به دو زبان فارسى و عربى از آثار ارزشمند اوست، که نشان مهارت و احاطه او بر مبانى، ادلّه، نظرات، تراجم و رجال است. جدّش نیز، آیت الله سید محمدمهدى خوانسارى (م، 1246 ق) معروف به صاحب «رساله ابوبصیر»، شاگرد میرزای قمی بود و از دانشمندان بزرگ به شمار مى آمد و در علم رجال و امتیاز بین راویان مشترک، تبحرى ویژه داشت.
سید ابوتراب، از به سادات موسوى است و نسب ایشان به امام کاظم (ع) میرسد.
تحصیلات
هوش سرشار و علاقه فراوان به دانش طلبى، به خوبى در سید ابوتراب نمایان بود. این ویژگى، پدر را بر آن داشت تا تربیت علمى و اخلاقى او را، خود به عهده گیرد. بنابراین خواندن، نوشتن و قرائت قرآن کریم را به او یاد داد، به طورى که هنوز 9 سال او تمام نشده بود که به دو زبان فارسى و عربى به خوبى تکلم مى کرد.
با وفات پدر، پسر عمه اش، سید محمدعلى موسوى خوانسارى ادامه تعلیم و تربیت سید ابوتراب را به عهده گرفت. او با کمک دیگر استادان خوانسار، تا سال (1286هـ .ق.)([7])، ادبیات فارسى، عربى و دیگر دانش هاى مقدماتى حوزه را به وى آموخت. سید ابوتراب از اخلاق، رفتار و انوار علوم او، تأثیر فراوان پذیرفت. وى بهره مندى خود از دانش هایى چون اصول، فقه و حدیث را مرهون وى مى دانست و بارها از او به بزرگى یاد مى کرد.
سید ابوتراب در سال 1291هـ .ق. براى تکمیل یافته هاى خود وارد اصفهان شد. وى نزد استادان آن شهر به مدت 4 سال، به یادگیرى فقه، اصول، تفسیر، رجال، ریاضیات و دیگر علوم پرداخت. او سپس در سال 1295 هـ .ق.([8]) به نجف اشرف هجرت و در محضر آیات عظام حاضر شد و بهره هاى کافى برد. این عالم فرهیخته بعد از سال ها تحصیل به مقام بلند اجتهاد نائل شد و از فقیهان و مدرسان بزرگ آن مکان مقدس گردید.([9])
استادان و مشایخ
سید ابوتراب موسوى خوانسارى، محضر استادان بسیارى را درک کرد و از خرمن وجودى آنان، خوشه هاى علم و کمال چید که به ذکر اسامى پربرکتشان مى پردازیم.
- پدرش، سید ابوالقاسم جعفر (متوفاى 1280 هـ .ق.).
- سید محمدعلى خوانسارى (متوفاى 1286 هـ .ق.) نویسنده «حاشیة المکاسب»، «صراط المستقیم فى اصول الفقه و اصول آل ابراهیم».
- شیخ محمدباقر اصفهانى (متوفاى 1301هـ .ق.) خوانسارى به مدت 4 سال بین سال هاى (1295 ـ 1291 هـ .ق.) نزد آن عالم بزرگوار به تحصیل فقه و اصول پرداخت.([12])
- سید محمدهاشم موسوى خوانسارى (متوفاى 1318 هـ .ق.) نویسنده مبانى الاصول.
- سید محمدباقر خوانسارى (متوفاى 1313 هـ .ق) نویسنده روضات الجنات.
- سید حسین تبریزى کوه کمرى (متوفاى 1299 هـ .ق) از شاگردان صاحب جواهر و شیخ مرتضى انصارى بود.
- شیخ ابراهیم خویى (متوفاى 1325هـ .ق.) نویسنده «شرح نهج البلاغه»، «شرح الاربعین حدیثاً»، «ملخص المقال فى تحقیق الاحوال الرجال».([14])
- شیخ محمدحسین کاظمى (متوفاى 1308 هـ .ق.) نویسنده «هدایة الانام فى شرح شرایع الاسلام».
- میرزا حبیب الله رشتى (متوفاى 1312 هـ .ق.)([15])
- سید محمد خوانساری (متوفاى 1309 هـ .ق.)، نوه سید محمدمهدى، نویسنده رساله «عدیمة النظیر فى احوال ابى بصیر».
- شیخ عبدالله اصفهانى (متوفاى 1300 هـ .ق.).([16])
- مولى لطف الله مازندرانى (متوفاى 1313 هـ .ق.).([17]) از جمله آثار او «شرح قواعد علامه حلى» و «حاشیه بر قوانین» است.
شاگردان و راویان
سید ابوتراب خوانسارى از همان روزهاى نخستین ورود به حوزه علمیه نجف اشرف، علاوه بر تحصیلات، به تدریس علوم حوزوى، به ویژه فقه و اصول پرداخت که حدود 50 سال ادامه داشت. شیوه تدریس در کنار تحصیل، علاوه بر تشویق او به پژوهش دقیق تر در مسائل علمى، از او استادى کامل در تدریس دانش هاى مختلف ساخت. او در تحلیل مبانى و آراى صاحب نظران فقه، اصول، کلام و تفسیر و نیز در تطبیق فقه جعفرى با مذاهب چهارگانه اهل سنت، مهارت بسیارى داشت. وى مسائل و مطالب پیچیده علمى را با بیانى شیوا به شاگردان القا مى کرد. سادگى بیان، در عین عمیق بودن مطالب، از ویژگى هاى تدریس اوست. شاگرد بارزش سیّد محمدمهدى اصفهانى در این باره مى گوید:
هر وقت در مجلس درس او حاضر مى شدم و در مورد مسائل پیچیده علوم و مطالب مشکل علمى از او سؤال مى کردم، در جواب، مثل چشمه مى جوشید (و به خوبى به جواب مى پرداخت). او را ملاقات نکردم، مگر آن که از او استفاده علمى مى کردم. اگر کسى در مورد مسئله علمى از او سؤال مى کرد طورى جواب مى داد که گویى به تفسیر و تأویل صحیح تمام مطالب، فروعات و جزئیات آن آگاهى کامل دارد و در جداسازى نظرات صحیح از غیر صحیح، احاطه کامل داشت.([19])
به هر حال در آن چند دهه اى که به تدریس علوم اسلامى اشتغال داشت، صدها شاگرد بارز از محضر او بهره هاى فراوان برده اند و مفتخر به دریافت اجازه اجتهاد و یا روایت شده اند و با این حال در کتاب هاى تراجم به تعدادى معدود از آنان اشاره شده است از جمله:
1. سید محمدحسین، فرزند سید محمد خوانسارى.
2. سید محمدحسن، فرزند سید محمد خوانسارى.
3. محمدابراهیم.
4. سید ریحان الله، فرزند سید جعفر کشفى دارابى (متوفاى 1328 هـ .ق.)
5. شیخ محمدرضا زنجانى کاظمى.
6. سید ابوالقاسم ریاضى، فرزند سید محمود.
7. شیخ فضل الله، فرزند ابوالقاسم خویى.
8. سید ناصر، فرزند سید هاشم موسوى أحسایى.
9. سید محمدمهدى اصفهانى کاظمى. (متوفاى 1391 هـ .ق.) نویسنده «احسن الودیعه».
10. شیخ آقابزرگ تهرانى، نویسنده «الذریعه الى تصانیف الشیعه».
11. سید محمدرضا تبریزى.([20])
12. شیخ عبدالحسین رشتى (متوفاى 1373هـ .ق.).
شیخ عبدالحسین فرزند شیخ عیسى رشتى گیلانى در سال 1292 هـ .ق. به دنیا آمد. وى تحصیلات علوم دینى را درکربلا و نجف تا مرتبه اجتهاد نزد استادان و مدرسان بزرگ آن حوزه ها به ویژه آیات عظام ملا محمدکاظم آخوند خراسانى، شیخ فتح الله شیخ الشریعة اصفهانى و سید محمدکاظم طباطبایى یزدى، ادامه داد. او در علوم مختلف منطق، فلسفه، فقه و کلام صاحب رأى و در تدریس آن ها به ویژه علم اصول، داراى احاطه و مهارت ویژه اى بود. از آثار ارزشمند او «شرح کفایة الاصول»، «کتابُ القضا»، «کتابُ الرهن»، «کتاب الوقف و المواریث»، «کشف الاشتباه و الاطوار فى تفسیر آیات القرآن الکریم.»([21])
13. محمدجواد کاظمى (متوفاى 1328هـ .ق.). شیخ محمدجواد فرزند شیخ محمدحسین کاظمى از دانشمندان و فقیهان بزرگ کاظمین و نجف بود که به خاطر نبوغ فراوان به درجه اجتهاد رسید. او از شاگردان شیخ محمدحسن آل یاسین در کاظمیه و شیخ زین العابدین مازندرانى، ملا لطف الله مازندرانى، شیخ عبدالله مازندرانى و سید ابوتراب خوانسارى در نجف اشرف بود و از آیت الله سید ابوتراب خوانسارى، اجازه روایت گرفت. از آثار او «شرح رساله بغیة الخاص و العام» از آثار پدرش شیخ محمدحسین کاظمى است.([22])
14. سید شهاب الدین محمدحسین، فرزند سید محمود نجفى.([23])
15. شیخ محمدطاهر ابوخمسین (متوفاى 1342 هـ .ق.).([24])
شیخ محمدطاهر فرزند شیخ محمدحسین هَجَرى أحسائى هفوفى در شهر «الهفوف» بحرین متولد شد. وى مقدمات علوم دینى را در زادگاهش به پایان رساند، سپس براى کسب معارف و مدارج عالى علوم حوزوى به نجف اشرف هجرت کرد و نزد استادان و مدرسان ماهر آن مکان مقدس به ویژه میرزاحسین خلیلى تهرانى و سید ابوتراب خوانسارى تحصیلات عالى خود را تا مرتبه بلند اجتهاد ادامه داد و از بسیارى از آنان مفتخر به کسب اجازه نامه روایت و اجتهاد شد. سید ابوتراب خوانسارى در اجازه اجتهاد به او، از مقام و جایگاه علمى و معنوى او تجلیل و تکریم مى کند و مى گوید:
او پیشواى فقیهان پژوهشگر، از بهترین دانشمندان اهل دقت، استنباط کننده فروع فقهى از اصول آن ها و از مجتهدان مورد اعتماد است.([25])
16. شیخ موسى هَجَرى أحسائى (متوفاى 1353 هـ .ق.).
سید ابوتراب خوانسارى در 18 جمادى الثانیه (1322 هـ .ق.) به او اجازه روایت داد و ضمن تجلیل از مقام علمى او، به اجتهاد او تصریح نمود.([26])
17. سید مهدى غریفى (متوفاى 1343 هـ .ق.)
وى نویسنده کتاب هاى، 0 الانصاف فى علم الحدیث»، «هدایة المضل فى الامامه» و «عین الفطرة فى الرّد على من غالى فى العترة» است. سید ابوتراب خوانسارى در سال 1341 هـ .ق. به او اجازه روایت داد.([27])
18. سید ناصر أحسائى (متوفاى 1358 هـ .ق).([28])
19. شیخ عبدالرسول، فرزند شیخ شریف.
شیخ عبدالرسول (متولد 1301 هـ .ق.) از نوادگان صاحب جواهر و از شاگردان ملا کاظم آخوند خراسانى، سید محمدکاظم طباطبایى یزدى، محمدحسین نایینى و سید ابوتراب خوانسارى است.([29])
20. سید محمد کوهکمرى (متوفاى 1372 هـ .ق.)
سید محمد کوهکمرى معروف به حجت کوهکمرى، از شاگردان شیخ عبدالله مامقانى، نویسنده «تنقیح المقال»، محمدحسین نائینى نویسنده «فوائد الاصول» و سید ابوتراب خوانسارى است. از آثار او: «الاستصحاب»، «تنقیح المطالب المهمه فى عمل الصور المجسمه»، «لوامع الانوار الغرویه فى مرسلات الاثار النبویه» است.([30])
21. سید احمد تسترى (متوفاى 1384 هـ .ق.)
وى نویسنده «اجازات المشایخ و مجازات الشوانح» است.([31])
22. سید محمدصادق بحرالعلوم (متوفاى 1399 هـ .ق.)، نویسنده «سلاسل الروایات و طرق الاجازات»، «السلاسل الذهبیه»، و «الدرالبهیة فى تراجم علماء الامامیه من القرن الحادى عشر الى الرابع عشر».([32])
23. شیخ على دامغانى (متوفاى 1362 هـ .ق.)([33])
24. میرزا احمد تهرانى (متوفاى 1371 هـ .ق.)، نویسنده «الفوائد العسکریه» و «مستدرک بحارالانوار».([34])
25. شیخ محمدعلى اردوبادى (متوفاى 1380 هـ .ق.) نویسنده «الانوار الساطعه فى تسمیة حجة الله القاطعه» و «تاریخ علماى آذربایجان».([35])
26. سید محسن حکیم (متوفاى 1390 هـ .ق.) نویسنده «مستمسک العروة الوثقى».([36])
27. میرزا ابوالحسن شعرانى (متوفاى 1393 هـ .ق.) نویسنده «حاشیه وافى» و «شرح تجرید».([37])
28. شیخ ذبیح الله محلاتى (متوفاى 1405 هـ .ق.)، نویسنده تاریخ سامرا. او در کتاب اختران تابناک مى نویسد:
در نجف اشرف، علم رجال را در مسجد زرگرها نزد او (سید ابوتراب خوانسارى) مى خواندم.
29. شیخ مرتضى مظاهرى، نویسنده کتاب «مقبس الیاقوت فى فضل السکوت».
30. سید احمد صفایى خوانسارى (متوفاى 1359 هـ .ق.) نویسنده «کشف الحجب عن الاسفار الکتب».
31. سید محمدرضا قاضى طباطبایى تبریزى نویسنده «تنقیح الاصول».
32. شیخ عبدالله، فرزند ملا حبیب الله لنگرودى.
33. سید جمال الدین گلپایگانى (متوفاى 1377 هـ .ق.).
34. سید على مدد قائینى (متوفاى 1384 هـ .ق.)([38])
اخلاق و برنامه هاى معنوى
سید ابوتراب خوانسارى، داراى اخلاق نیکو و کمالات نفسانى بود. در عین بزرگى، هیبت و اقتدارى که از چهره ملکوتى او نمایان بود، کمال تواضع در برابر مؤمنین داشت. از هر گونه تکبر، بزرگ نمایى و خودستایى در گفتار و نوشته هایش پرهیز داشت. هیچ مالدارى را به خاطر مالش و صاحب مقامى را به علت مقامش، اکرام و احترام نکرد همان طور که فقیرى را به خاطر فقرش سبک نشمرد. چهره باز و اخلاق خوش او، همه را مجذوب خود کرده بود.
به بیشتر اعمال مستحبى مثل، روزه، به ویژه در روزهاى ولادت و شهادت معصومین(علیهم السلام)، نماز، توسل و دعاها مثل دعاى ام داود و دعاى سمات، عمل مى کرد. شب زنده دارى و نماز شب او ترک نشد و گاه در مسجد سهله و کوفه به اعتکاف مى پرداخت.([39]) در مسجد کوفه و سهله بود که بارها افتخار تشرف به محضر حضرت بقیة الله الاعظم نصیب او شد.([40])
هدیه اى از امام زمان (عج)
آیت الله سید محمدمهدى اصفهانى مى گوید: عالم ربانى سید ابوتراب موسوى خوانسارى به من گفت: روزى در حرم حضرت امیر على(علیه السلام)بعد از نماز صبح با جماعتى از مؤمنین به توسل مولایمان، حجت خدا در زمین (عج) پرداختیم. بعد از پایان یافتن توسل و دعا، از آن حضرت (عج) (در دلم)، «ساعتى مخصوص» درخواست کردم که نمونه آن در نجف نباشد (و نیاز به کوک مدام نداشته باشد تا به کمک آن بتوانم به طور منظم به برنامه هاى شخصى، عبادى و تدریس بپردازم). از حرم حضرت امیر، همراه با جماعت به قصد منازل خود خارج شدیم بعد از خداحافظى از دوستان به منزل آمدم. همین که خواستم در اتاق بنشینم، خدمتکار منزلم، نزدم آمد و ساعتى با همان ویژگى هایى که من در حرم مطهر حضرت امیر، از امام زمان (عج) خواسته بودم، به من داد. گفتم: این ساعت مال کیست؟ تا آن را از او خریدارى کنم؟ گفت: این ساعت را مردى چند لحظه پیش به در منزل آورد و گفت: آن را به مولایت سید ابوتراب بده و بگو: آن را همان کسى فرستاده که تو از او در حرم جدت امیرالمؤمنین(علیه السلام) آن را خواسته بودى. این «ساعت» سال ها است که نزد من است و به خاطر ویژگى که دارد، نه خراب مى شود و نه از حرکت باز مى ماند. سید محمدمهدى اصفهانى در ادامه مى گوید: بعد از وفات آیت الله سید ابوتراب، هر چه جست و جو کردیم، از آن ساعت، اثرى ندیدیم.([41])
تألیفات
آیت الله خوانسارى، علاوه بر تدریس و پرورش فقیهان و دانشمندان بزرگ، به تألیف نیز اشتغال داشت. او آثار متعدد و متنوعى در زمینه هاى مختلف اصول، فقه، تفسیر، کلام، رجال و حدیث از خود به یادگار گذاشت که بالغ بر ده ها کتاب و مقاله است. مایه تأسف است که جز تعداد اندکى از آثار ارزشمند او، بقیه آثارش هنوز به زیور چاپ آراسته نشده اند و بیشتر آن ها به صورت خطى به حال خود مانده اند. اینک فهرست آثار به جا مانده از آن عالم فرزانه ارائه مى شود، شاید که مشمول همت بلند مسئولان فرهنگى شده، احیا گردند و جامعه علمى و فرهنگى از برکات آن ها بهره مند شوند.
اولین اثر
سید ابوتراب خوانسارى در سالى([42])وارد نجف اشرف شد که بیشترین عنایت از ناحیه مقدس حرم حضرت امیر على(علیه السلام) به خواص و عوام به طور آشکار متجلى شده بود. وى با برخوردارى از طبعى لطیف و ذوقى سرشار، آن معجزات و عنایات را به صورت بسیار زیبایى به نظم درآورد. این قصیده بلند، مشتمل بر 73 بیت است.([43]) در آخر آن ابیات، نام قصیده که سال سرودن آن را هم مى رساند، آورده شده است و آن: «عام الخوارق من صنوطه» است. یعنى سال معجزات از پسر عموى طه (پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله)).([44])
آثار فقهى
1) سبیل الرشاد فى شرح نجاة العباد
این اثر در نوع خود کم نظیر است زیرا به دنبال هر مسأله اى که در این کتاب آمده، همه ادله مربوط به آن نیز ذکر گردیده است و دربردارنده تمام آرا و نظرها و جمیع فروعات هر موضوع مطرح شده است. تألیف کتاب صوم و ارث را در سال هاى (1303 و 1304 هـ .ق.) به پایان رسید. این دو کتاب در سال 1322 هـ .ق. در تهران با چاپ سنگى و با قطع رحلى به جامعه علمى عرضه شده است.
2) المناسک الحج
3) المسائل البحرانیه
این اثر که در قالب پرسش و پاسخ نگارش یافته، جواب به سؤالاتى است که مردم بحرین از عالمان خود نموده اند و در دو بخش، در یک مجلد آمده است بخش اول سؤال هایى است که جناب على بن حسن بحرانى و بخش دوم توسط حسین بن على بحرانى از بحرین جمع آورى و به نجف اشرف ارسال داشته است.
4) المسائل الکاظمیه
این اثر جواب به پرسش هایى است که شیخ مهدى جرموقى (متوفاى 1339 هـ .ق.) از بصره براى سید ابوتراب خوانسارى ارسال کرده است. و طراح سؤال ها تنها خود شیخ جرموقى است.
5) الاحکام الوضعیه
6) المؤونة المستثناة فى الخمس فى مصرف سهم الامام
7) من طاف خارجاً عن المطاف الشرعى
8) التحقیق فى بعض مسائل الحج
9) سلامة المرصاد فى حواشى نجاة العباد
10) تعلیقة على نجاة العباد
11) تعلیقة على نخبة الکلباسى
12) المسائل الخوانساریه
13) بغیة الفحول فى حکم المهر اذا مات احد الزوجین قبل الدخول
14) هدایا المشاهد
15) التحقیق فى هدم المشاهد
16) السؤال و الجواب
17) حکم الصلوة الجمعه فى زمن الغیبه
18) رساله عملیه
19) حاشیة على کتاب الخمس جواهر الکلام
20) مصرف سهم امام در زمان غیبت
21) التحقیق فى مسائل الرضاع
22) الفقه الاستدلالى
23) عقد اللئالى و الیواقیت فى تحصیل محل المحاذات للمواقیت
24) التنبیه على ما اخطاً بعض المتفقهه، نقد آرا و نظرات فقهى سید محمدکاظم طباطبایى یزدى.
25) التحقیق فى بیان شرط الربا فى القرض
آثار اصولى
1) اصالة العدم
2) التحقیق فى الفرق بین الواجب المطلق و المشروط
3) التحقیق فى الدوران بین الاقل و الاکثر
4) اصول الفقه، یک دوره اصول فقه استدلالى.
5) قصد السبیل فى اصول الفقه.
6) التحقیق فى حجیت اصول المثبته
7) التحقیق فى اثبات انّ الاصل فى المتعارضین فى الادله الاماره و الاصول، ماذا؟
8) التحقیق فى کلام فاضل التونى فى اصل المثبت
9) حاشیة على رسائل الشیخ
10) التحقیق فى الاصل السببى و المسببى
11) تعیین المرجع بعد تساقطه
12) التحقیق فى اثبات المرجع بعد التساقط الاصلین المسببین
آثار کلامى
1) النجوم الزاهرات فى اثبات امامة الائمة الهداة
2) صراط المستقیم
3) مصباح الصالحین فى اصول الدین
آثار قرآنى
1) البیان فى تفسیر القرآن
2) لب الالباب فى تفسیر احکام الکتاب
آثار رجالى
1) الحواشى على رجال ابى على
2) الفوائد الرجالیه
از دیگر آثار او
الدرر فى شرح التجرید
الصراح فى الاحادیث الحسان و الصحاح
در این کتاب، هر روایت حسن یا صحیحى که به آن عمل شده و یا فقیهان بنابر آن فتوا داده اند آورده شده است. کتابى است مفید براى مجتهدان که در ذیل هر روایت، میزان دلالت آن نیز بررسى شده است. این اثر ارزشمند، در دو جلد بزرگ که حجم وسائل الشیعه حر عاملى را دارد، در نجف اشرف به چاپ رسیده است.
آیت الله سید ابوتراب خوانسارى، آثار متعدد دیگرى در موضوعات مختلف علوم دینى با قلم روان خود پدید آورده است که هنوز پاک نویس و یا به مرحله چاپ نرسیده است و اطلاع خاصى از آن ها در دسترس نیست.([45])
3 روز قبل از وفات سید ابوتراب
آیت الله سید محمدمهدى اصفهانى مى گوید:
یکى از بستگان من در کاظمین نزدم آمد و از من درخواست تعبیر خوابى که دیده بود کرد و گفت: من در خواب دیده ام که به زیارت حرم مطهر کاظمین(علیهما السلام) مى روم، همین که وارد صحن شدم متوجه شدم که یکى از مناره هاى بزرگ حرم بر زمین افتاده است.
همین که خواب او را شنیدم، فهمیدم که یکى از بزرگان دین از اولاد امام موسى کاظم(علیه السلام) به زودى وفات خواهد کرد و عالم اسلام را در سوگ خود فرو خواهد برد. من از تعبیر خواب سر باز زدم و گفتم: چند روزى صبر کن که تعبیر آن را خواهى شنید. سه روز از این ماجرا گذشت. پست چى، تلگرافى را از نجف اشرف به من داد، که در آن خبر ناگوار رحلت عالم ربانى آیت الله سید ابوتراب در آن بود. و در این جا بود که به آن شخص گفتم: این خبر، همان تعبیر خواب توست.([46])
حادثه اى عجیب و خبرى ناگوار
نیم روز گرم و تابستانى نهم جمادى الاول سال (1346 هـ .ق.) بود و آسمان نجف عارى از هر گونه ابر. ناگاه ابرى تیره و متراکم، سایه غم آلود خود را بر آن شهر انداخت. مردم بهت زده، با تعجب این حادثه غیر عادى را به یکدیگر نشان مى دادند. در این وقت، ندا دهنده اى در شهر اعلام کرد:
مرجع عالى قدر، عالم ربانى حضرت آیت الله العظمى سید ابوتراب موسوى خوانسارى به لقاى رحمت الاهى پیوست.
باران شدیدى سطح شهر را فرا گرفت. مردم کسب و کار خود را تعطیل نموده و همراه با عالمان و خواص، رو به سوى منزل آن مرحوم رهسپار شدند و در عزاى او اشک ماتم ریختند.
پیکر پاک آیت الله خوانسارى، بعد از اقامه نماز به وسیله آیت الله سید ابوالحسن اصفهانى (متوفاى 1365 هـ .ق.)، بر روى دوش مقلدان و دوستداران روحانیت، به سوى قبرستان وادى السلام، تشییع شده، به خاک سپرده شد.([47])
از مرحوم آیت الله خوانسارى، فرزند پسرى به جا نماند. او داراى سه فرزند پسر به نام هاى سید محمدعلى، سید محمدمهدى و سید محمدحسین بود و آنان سال ها قبل از وفات پدرشان، به رحمت الاهى پیوستند.([48])
یادش گرامى و نامش بلند باد.
[1]. اعیان الشیعه، ج 2، ص 309 نقباءالبشر، ج 1، ص27 معارف الرجال، ج 3، ص 310 احسن الودیعه، ج 2، ص 10 و مناهج المعارف، ص 187.
[2]. مصفى المقال، ص 24 و ص 108 احسن الودیعه، ج2، ص 50 و مناهج المعارف، ص 185.
[3]. احسن الودیعه، ج 2، ص 50 الکرام البرره، ج 1، ص323 و چهل مقاله، ص 545.
[4]. مناهج المعارف، ص 182.
[5]. سید محمدمهدى اصفهانىسید ابوتراب سید محمدسید ابوالقاسم
سیدمحمدصادقسیدمحمدمهدى سید زین العابدینسید حسنسید ابوالقاسم جعفرـ سید حسین، سید میر ابوالقاسم جعفر، سید حسین، قاسم، محب الله، قاسم، مهدى، زین العابدین، ابراهیم، کریمالدین، رکن الدین، زین العابدین، سید صالح قصیر، محمد، محمدمحمود، حسین، حسن، احمد، ابراهیم، عیسى، حسن، یحیى، ابراهیم، حسن، عبدالله فرزند امام موسى کاظم(ع). (المسلسلات، ج 2، ص 164 احسن الودیعه، ج 2، ص 3.)
[6]. .
[7]. سال وفات سید محمدعلى فرزند محمدصادق خوانسارى.
[8]. شیخ آقا بزرگ تهرانى، سال ورود سید ابوتراب خوانسارى به نجف اشرف را سال (1299 هـ . ق.) مى داند. و حال آن که سید ابوتراب در آن شهر، مدت 5 سال نزد آیت الله سید حسین تبریزى کوهکمرى (متوفاى 1299 هـ . ق.) به فراگیرى مراحل عالى فقه و اصول پرداخت و حتى درس آن استاد بزرگ را تقریر مى کرد. بنابراین سال ورود وى به نجف، نمى تواند سال 1299 باشد که سال وفات استادش آیت الله کوهکمرى است.
ر.ک: نقباءالبشر، ج 1، ص 27.
[9]. احسن الودیعه، ج 2، ص 11 نقباء البشر، ج 1، ص 27 و چهل مقاله، ص 546.
[10]. معجم القبور، ج 1، ص 22 معجم رجال الفکر، ص 172 نقباء البشر، ج 1، ص 27 ریحانة الادب، ج 2، ص 188 مناهج المعارف، ص 185.
[11]. نقباء البشر، ج 1، ص 28 و چهل مقاله، ص 546.
[12]. نقباء البشر، ج 1، ص 27.
[13]. معارف الرجال، ج 1، ص 262 ریحانة الادب، ج 2، ص 188 و احسن الودیعه، ج 2، ص 15.
[14]. معارف الرجال، ج 1، ص 36.
[15]. نقباء البشر، ج 1، ص 28.
[16]. مناهج المعارف، ص 187.
[17]. نقباء البشر، ج 1، ص 27 و احسن الودیعه، ج 2، ص 24 ـ ص 15.
[18]. معارف الرجال، ج 2، ص 170.
[19]. احسن الودیعه، ج 2، ص 5.
[20]. همان، ج 2، ص 28 ـ 24 المسلسلات، ج2، ص 165 و ص 77.
[21]. معارف الرجال، ج 2، ص 49.
[22]. همان، ص 221.
[23]. همان، ص 229.
[24]. همان، ص 206.
[25]. همان.
[26]. همان، ج 3، ص 73.
[27]. همان، ص 153 و المسلسلات، ج 2، ص 27.
[28]. معارف الرجال، ج 3، ص 183.
[29]. ماضى النجف، ج 2، ص 117.
[30]. المسلسلات، ج 2، ص 427.
[31]. همان، ص 396.
[32]. همان، ص 259.
[33]. همان، ص 241.
[34]. همان، ص 52.
[35]. همان، ص 40.
[36]. چهل مقاله، ص 547.
[37]. همان.
[38]. همان، ص 548 و 549.
[39]. ریحانة الادب، ج 2، ص 188 احسن الودیعه، ج 2، ص 7.
[40]. احسن الودیعه، ج 2، ص 9. (تفصیل جریان تشرف، ذکر نشده است).
[41]. احسن الودیعه، ج 2، ص 9.
[42]. سال 1295 هـ . ق.
[43]. برگردان فارسى این قصیده در قم چاپ شده است.
[44]. نقباء البشر، ج 1، ص 27.
[45]. معجم مؤلفى الشیعه، ص 163 چهل مقاله، ص 550 نقباء البشر، ج 1، ص 27 معجم رجال الفکر، ص 172 احسن الودیعه، ج 2، ص 11 ریحانة الادب، ج 2، ص 188 معارف الرجال، ج 3، ص 310 معجم القبور، ج 1، ص 22 مناهج المعارف، ص 188.
[46]. احسن الودیعه، ج 2، ص 48.
[47]. معارف الرجال، ج 3، ص 311 ریحانة الادب، ج 2، ص 189 نقباء البشر، ج 1، ص 28 و احسن الودیعه، ج 2، ص 42.
[48]. احسن الودیعه، ج 2، ص 49
منابع
فرهیختگان تمدن شیعه، نویسنده: على کرجى
سايت شعائر