حجاب
پرده که مانع دیدن باشد.
« وَإِذَا سَأَلْتُمُوهُنَّ مَتَاعًا فَاسْأَلُوهُنَّ مِنْ وَرَاءِ حِجَابٍ»؛ (سوره احزاب/آیه53) چون از آن زنان چیزی خواهید از پشت پرده بخواهید. چون گرفتن و دادن و حرکت دست موجب آن است که چادر و روپوش زنان از رخساره یا دست و بازو و لباس زیرین که زینت دارد کنار رود و چشم نامحرم به آن افتد پس اگر از زنان چیزی خواهید باید پرده میان شما و آنها آویخته باشد.
این یکی از آیات حجاب است و اگرزن طوری پوشیده باشد که با حرکت دست چیزی از زینت او پدیدار نگردد و دست و ساعد او بیرون نیافتد حرام نیست اما در آن عهد آستین تنگ و دستکش و امثال آن مرسوم نبود. زنان پیغمبر صلی الله علیه و آله حتماً در پس حجاب بودند چون خطاب اول با آنها است و هرگاه در مجلسی می نشستند، پرده می آویختند. مردان در یکسو و زن پیغمبر در یکسوی پرده با هم سخن می گفتند و در سفر هم در هودج پرده دار می نشستند. معاویه چون به دیدار عایشه آمد، دستور داد پرده آویختند و خود پشت پرده نشست و معاویه از آن سوی با هم سخن گفتند.
حجاب از ضروریات دین اسلام است و کسی که انکار آن کند چه زن و چه مرد انکار ضروری دین کرده است و اگر ترک حجاب کند و انکار آن نکند مانند اعراب چادرنشین بلکه خود معترف باشد که به ترک حجاب نافرمانی خدا و مخالفت قرآن کرده است کافر نیست و اگر بدانیم به تقیه یا تملق از حجاب مذمت می کند نیز کافر نیست.
«وَمَا كَانَ لِبَشَرٍ أَنْ يُكَلِّمَهُ اللَّهُ إِلَّا وَحْيًا أَوْ مِنْ وَرَاءِ حِجَابٍ أَوْ يُرْسِلَ رَسُولًا»؛ (سوره شوری/آیه 51) هیچ بشر را نرسد که خدای با او سخن گوید مگر به وحی در قلب یا از پشت پرده یا فرشته به رسالت فرستد که او به اذن خدا پیغام رساند.
یعنی گاه وحی الهی در قلب می آید و چشم و گوش مأخوذ نمی شوند و آن وحی است و گاه گوش نیز موجه عالم غیب می شود و صدا می شنود اما چیزی نمی بیند و آن از پشت پرده «وراء حجاب» است یا هم قلب و هم گوش و هم چشم متوجه آن عالم می شوند، فرشته را می بیند و سروش را می شنود و قلب او حقیقت را درمی یابد.
این هر سه مراتب بسته به توجه نفس مطهر پیغمبر به عالم غیب است هر چه نورانیت ملا اعلی بیشتر غلبه کند و آثار شخصیت و تعین بشری ضعیف تر گردد حواس و ادراکات به عالم غیب بیشتر متوجه می گردد و با همه قوی به آن عالم متصل میشود و اگر نفس نبی بسیار قوی باشد با آن که همه قوی متوجه عالم غیب است بر عالم شهادت نیز احاطه دارد.
«إِنَّهُمْ عَنْ رَبِّهِمْ يَوْمَئِذٍ لَمَحْجُوبُونَ»؛ (سوره مطففین/آیه 15) به راستی که آنها از پروردگار خود در آن روز پوشیده اند.
یعنی از لذت قرب الهی محرومند خداوند تعالی جسم نیست تا او را بتوان دید. در دنیا یا در آخرت نه مؤمن او را بیند و نه کافر اما معرفت تام و رؤیت دل ممکن است چنانکه امیرالمؤمنین فرمود: «لم أعبد ربالم أره» و فرمود: «لکن رأته القلوب بحقائق الایمان».
دیدار خدای تعالی به این معنی بزرگترین نعمت های اهل بهشت است و لذت آن از همه لذات آنها بالاتر چنانکه در دعای کمیل است «هبنی صبرت علی عذابک فکیف أصبر علی فراقک» در حقیقت حجاب ضد لقاء است.
«قَدْ خَسِرَ الَّذِينَ كَذَّبُوا بِلِقَاءِ اللَّه»؛ زیان کار شدند آنها که لقای پروردگار را دروغ شمردند. (سوره انعام/آیه 31) و این معنی در بیش از بیست آیه مکرر شده است.
«يَا أَيُّهَا الْإِنْسَانُ إِنَّكَ كَادِحٌ إِلَىٰ رَبِّكَ كَدْحًا فَمُلَاقِيهِ»؛ (سوره انشقاق) و اگر گوئی همه کس به لقای پروردگار می رود و حجاب در آن عالم نیست. گوئیم اگر چه همه کس به لقای او میرود اما در هنگام لقاء ادراک لقاء نمی کند.
مانند کسی که به خانه محبوب رود و او را نبیند چنانکه در این جهان هم همه موجودات فانی در وجود حقند اما فنائی که خودشان دریابند خاص اولیاء است معنی این آیه (سوره فصلت/آیه 54) است.
«أَلَا إِنَّهُمْ فِي مِرْيَةٍ مِنْ لِقَاءِ رَبِّهِمْ أَلَا إِنَّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ مُحِيطٌ»؛ آنان در لقای پروردگار شک دارند، خداوند به هر چیز احاطه دارد.
یعنی با احاطه پروردگار به هر چیز نباید در ملاقات او شک داشت علت آن حجاب را در آیه پیش بیان فرمود.
«كَلَّا بَلْ رَانَ عَلَىٰ قُلُوبِهِمْ مَا كَانُوا يَكْسِبُونَ» چرا از پروردگار محجوبند با آنکه خداوند بر هر چیز احاطه دارد خصوصاً در آخرت؟ برای آنکه زنگ آینه دل آنها را تیره و تار کرده است، از آن گناهان که کردند.
عجیب است که نصاری و بسیاری مردم دیگر طعنه می زنند که بهشت مسلمانان جای لذات حیوانی است و از لذائذ روحانی و بهجت های معنوی که خاص فرشتگان و مقربان بارگاه الهی است، بی بهره اند با آنکه در هیچ کتاب آسمانی و غیرآسمانی چنین واضح و مدلل بیان این مقامات عالی نیامده است و این گونه مسائل از فکر اعراب جاهلیت دور است و در اشعار و خطب آنان ذکر این مقامات معنوی و لذات روحانی دیده نشده است بلکه پس از اسلام نیز اغلب مردم این گونه آیات را بنعم جسمانی تأویل می کردند.
و بی تردید از معجزات علمی قرآن است. «وَبَيْنَهُمَا حِجَابٌ وَعَلَى الْأَعْرَافِ رِجَالٌ يَعْرِفُونَ كُلًّا بِسِيمَاهُمْ»؛ (سوره اعراف/آیه 44) میان بهشتیان و دوزخیان پرده است و بر اعراف مردانی هستند که همه را به سیما میشناسند.
در آیه دیگر فرماید: «فَضُرِبَ بَيْنَهُمْ بِسُورٍ لَهُ بَابٌ بَاطِنُهُ فِيهِ الرَّحْمَةُ وَظَاهِرُهُ مِنْ قِبَلِهِ الْعَذَابُ»؛ به مقتضای حجاب اهل دوزخ بهشتیان را نمی بینند و اهل بهشت دوزخیان را.
از چند آیه معلوم می شود که آنها یکدیگر را مشاهده می کنند و جمع میان این دو به اختلاف احوال و اعتبارات است در حالی می بینند و در حال دیگر پرده میان آنها حائل می شود.
«حَتَّىٰ تَوَارَتْ بِالْحِجَابِ» (سوره ص/آیه 32) در ذکر قصه سلیمان علیه السلام است که اسبان را بر وی عرضه کردند هنگام عصر تا آنگاه که آفتاب فروشد و پشت پرده افق پنهان گشت باز هم در تاریکی آنها را خواست و دست بر گردن و ساق آنها کشید برای تکریم و تشخیص خوبی و فربهی آنان، سلیمان اسب را بسیار دوست می داشت و همه پادشاهان بیش و کم به اسب علاقه دارند چون وسیله جهاد و شکستن دشمن است.
منابع
- علامه شعرانی، نثر طوبی (دائره المعارف لغات قرآن کریم)، واژه حجاب.