آیه 79 سوره کهف

از دانشنامه‌ی اسلامی
نسخهٔ تاریخ ‏۲ اوت ۲۰۲۰، ساعت ۰۶:۰۴ توسط Aghajani (بحث | مشارکت‌ها) (معانی کلمات آیه)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)
پرش به ناوبری پرش به جستجو
مشاهده آیه در سوره

أَمَّا السَّفِينَةُ فَكَانَتْ لِمَسَاكِينَ يَعْمَلُونَ فِي الْبَحْرِ فَأَرَدْتُ أَنْ أَعِيبَهَا وَكَانَ وَرَاءَهُمْ مَلِكٌ يَأْخُذُ كُلَّ سَفِينَةٍ غَصْبًا

مشاهده آیه در سوره


<<78 آیه 79 سوره کهف 80>>
سوره : سوره کهف (18)
جزء : 16
نزول : مکه

ترتیل

ترجمه (مکارم شیرازی)

ترجمه های فارسی

اما آن کشتی، صاحبش خانواده فقیری بود که در دریا کار می‌کردند (و از آن کشتی کسب و ارتزاق می‌نمودند) خواستم چون کشتی‌ها (ی بی‌عیب) را پادشاه در سر راه به غصب می‌گرفت این کشتی را ناقص کنم (تا برای آن فقیران باقی بماند).

ترجمه های انگلیسی(English translations)

As for the boat, it belonged to some poor people who work on the sea. I wanted to make it defective, for behind them was a king seizing every ship usurpingly.

معانی کلمات آیه

«السَّفِینَةُ»: کشتی. «مَسَاکِینَ»: کسانی که درآمد و دارائی ایشان جوابگوی نیازهای آنان نباشد. شاید هم مراد کسانی باشد که نسبت به دیگران از نظر قدرت ضعیف و ناتوان باشند. «وَرَآءَ»: پشت سر. جلو و سر راه. «غَصْباً»: مفعول مطلق، یا این که تأویل به مشتقّ می‌گردد و حال است.

تفسیر آیه

تفسیر نور (محسن قرائتی)


أَمَّا السَّفِينَةُ فَكانَتْ لِمَساكِينَ يَعْمَلُونَ فِي الْبَحْرِ فَأَرَدْتُ أَنْ أَعِيبَها وَ كانَ وَراءَهُمْ مَلِكٌ يَأْخُذُ كُلَّ سَفِينَةٍ غَصْباً «79»

اما آن كشتى (كه سوراخ كردم) از آنِ بينوايانى بود كه در دريا كار مى‌كردند. خواستم آن را معيوبش كنم، (چون) در كمين آنان پادشاهى بود كه غاصبانه و به زور، هر كشتى (سالمى) را مى‌گرفت.

جلد 5 - صفحه 210

نکته ها

«وراء» به هر مكان پنهانى و پوشيده گفته مى‌شود؛ خواه آن مكان روبروى انسان باشد، يا پشت سر او.

آنچه را انسان مشاهده مى‌كند، يك چهره‌ى ظاهرى امور است كه چه بسا براى آن، چهره‌ى باطنى نيز وجود داشته باشد. ظاهر كارهاى خضر در ديدگاه حضرت موسى كار خلاف بود، ولى در باطن آن، راز و رمز و حقيقتى نهفته بود.

خضر، كشتى را به‌گونه‌اى سوراخ نكرد كه آب در آن رفته وسبب غرق شود، بلكه آن را معيوب ساخت. چه‌بسا عيب‌ها ونواقصى كه مصلحت‌ها در آن است. «1»

معيوب كردن كشتى براى آن بود كه به دست آن پادشاه ستمگر نيفتد و آن بينوايان، بينواتر نشوند. در واقع دفع افسد به فاسد بود، كه اين كار همه كس نيست و تشخيص اهمّ و مهم كار دين شناسان عميق است.

اهل‌بيت عليهم السلام، گاهى برخى ياران خالص خود را در حضور ديگران نكوهش و عيبجويى مى‌كردند، تا مورد سوءظنّ حكومت ستمگر قرار نگيرند و جانشان سالم بماند. چنان كه امام صادق عليه السلام از زراره انتقاد علنى كرد تا از آزار عبّاسيان درامان باشد، سپس به او پيام داد كه براى حفظ جان تو چنين كردم. آنگاه اين آيه را تلاوت كردند: أَمَّا السَّفِينَةُ ... و فرمودند: تو بهترين كشتى اين دريايى كه طاغوت در پى تو و مراقب توست. «2»

كسانى پا به دنياى اسرار گذاشته و به باطن اشيا آگاه مى‌شوند كه از مرحله‌ى ظاهر گذشته باشند، همچون موسى عليه السلام كه عالم به شريعت بود و به آن عمل مى‌كرد، در دوره‌ى همراهى با خضر، به اسرار باطنى نيز آگاه شد.


«1». بسا شكست كز آن كارها درست شود كليد رزق گدا پاى لنگ و دست شل است (صائب)

«2». تفسير نورالثقلين.

جلد 5 - صفحه 211

پیام ها

1- مراعات نظم در شيوه‌ى آموزش مهم است. سؤال اوّل از شكستن كشتى بود، ابتدا پاسخ همين سؤال مطرح مى‌شود. «أَمَّا السَّفِينَةُ»

2- اسرار ناگفته و راز كارها، روزى آشكار مى‌شود. «أَمَّا السَّفِينَةُ»

3- شخص حكيم، هرگز كار لغو نمى‌كند و اعمالش براساس حكمت ومصلحت است. «1» «أَمَّا السَّفِينَةُ»

4- افراد متعهّد، بايد حافظ حقوق و اموال محرومان باشند. فَكانَتْ لِمَساكِينَ‌ ...

5- اولياى خدا دلسوز مساكين و محرومانند. «لِمَساكِينَ»

6- چه بسا كسانى با داشتن سرمايه و كار، باز هم درآمدشان براى مخارجشان كافى نباشد و از نظر قرآن، مسكين محسوب شوند. «لِمَساكِينَ يَعْمَلُونَ»

7- مشاركت در سرمايه و كار، عقد قانونى و در اديان قبل نيز بوده است. «لِمَساكِينَ يَعْمَلُونَ»

8- بايد حاكمان غاصب را از دست‌يابى به اموال مردم محروم كرد. أَعِيبَها ... مَلِكٌ يَأْخُذُ

9- دفع افسد به فاسد جايز ورعايت اهمّ ومهم لازم است. أَعِيبَها ... مَلِكٌ يَأْخُذُ

10- طاغوت‌ها به كم راضى نيستند. به فقرا و سرمايه‌هاى اندك هم رحم نمى‌كنند. «يَأْخُذُ كُلَّ سَفِينَةٍ»

11- هر چند كار خضر به فرمان خدا بود، «ما فَعَلْتُهُ عَنْ أَمْرِي» امّا براى رعايت ادب، عيب‌دار ساختن كشتى را به خود نسبت داد. «أَعِيبَها»

12- كار پيامبران معمولًا براساس قوانين ظاهرى است، امّا وظيفه‌ى خضر، براساس واقعيّات بود. فَأَرَدْتُ أَنْ أَعِيبَها ... مَلِكٌ يَأْخُذُ


«1». گر خضر، در بحر كشتى را شكست * صد درستى، در شكست خضر هست (مولوى)

تفسير نور(10جلدى)، ج‌5، ص: 212

پانویس

منابع