بلکه کافران میگویند قرآن را او از پیش خود (بیمدد وحی خدا) فرابافته. (چنین نیست) بلکه آن به حقّ و راستی از جانب خدا فرستاده شده تا تو قومی را که رسولی پیش از تو به سوی آنان نیامده (از معصیت خدا) بترسانی، باشد که راه هدایت پیش گیرند.
آیا [مشرکان لجوج] می گویند: [پیامبر] آن را از نزد خود ساخته و پرداخته [و به خدا نسبت داده است؟ چنین نیست] بلکه آن [کتابی] حق و درست است [که] از سوی پروردگارت [نازل شده است]، تا به مردمی که پیش از تو هیچ بیم دهنده ای برای آنان نیامده است بیم دهی تا هدایت یابند.
آيا مىگويند: «آن را بربافته است»؟ [نه چنين است] بلكه آن حقّ و از جانب پروردگار توست، تا مردمى را كه پيش از تو بيمدهندهاى براى آنان نيامده است هشدار دهى، اميد كه راه يابند.
آيا مىگويند دروغى است كه خود به هم بافته؟ نه، سخنى است بر حق از جانب پروردگارت، تا مردمى را كه پيش از تو بيمدهندهاى نداشتهاند بيم دهى. شايد به راه هدايت افتند.
ولی آنان میگویند: «(محمّد) آن را بدروغ به خدا بسته است»، امّا این سخن حقّی است از سوی پروردگارت تا گروهی را انذار کنی که پیش از تو هیچ انذارکنندهای برای آنان نیامده است، شاید (پند گیرند و) هدایت شوند!
But they say, ‘He has fabricated it.’ No, it is the truth from your Lord, that you may warn a people to whom there did not come any warner before you, so that they may be guided [to the right path].
Or do they say: He has forged it? Nay! it is the truth from your Lord that you may warn a people to whom no warner has come before you, that they may follow the right direction.
Or say they: He hath invented it? Nay, but it is the Truth from thy Lord, that thou mayst warn a folk to whom no warner came before thee, that haply they may walk aright.
Or do they say, "He has forged it"? Nay, it is the Truth from thy Lord, that thou mayest admonish a people to whom no warner has come before thee: in order that they may receive guidance.
معانی کلمات آیه
«أَمْ»: این واژه برای انتقال از کلام پیشین به کلام پسین تازهای است. «مَآ أَتَاهُمْ ... مِن قَبْلِکَ»: مراد از (هُمْ) مخاطبان مشرک عصر نزول قرآن و پیشینیان اقرب ایشان است که از زمان ابراهیم و اسماعیل به بعد، پیغمبری برای آنان نیامده بود و کتابی هم در میانشان نبود که بیانگر قوانین آسمانی باشد. این است که در عصر نزول قرآن بت در کعبه پرستش میشد.
آيا مىگويند: (پيامبر) قرآن را به دروغ ساخته؟ بلكه آن همان حقّ منحصر به فرد است كه از طرف پروردگارت مىباشد تا قومى را كه قبل از تو هيچ هشدار دهندهاى برايشان نيامده بود بترسانى، تا شايد هدايت يابند.
نکته ها
«نَذِيرٍ»، از «انذار» به ترساندن همراه با آگاهى گفته مىشود، كه همان هشدار است.
سؤال: با اين كه قرآن مىفرمايد: «وَ إِنْ مِنْ أُمَّةٍ إِلَّا خَلا فِيها نَذِيرٌ» «1» هيچ امتّى بدون پيامبر نبوده است، پس چگونه اين آيه مىفرمايد: قبل از تو هيچ پيامبرى براى مردم مكّه نيامده بود؟
پاسخ: 1. تا قبل از اسلام، ساكنان جزيرة العرب و مردم مكّه متشكّل نشده و به صورت امّت در نيامده بودند و پراكنده و متفرّق زندگى مىكردند.
2. منظور آن است كه قبل از تو پيامبر بزرگى كه دعوت رسمى و علنى داشته باشد نيامده است، نه آنكه هيچ هشدار دهندهاى نيامده باشد.
پیام ها
1- نقل شبهات دينى و سخنان باطل، براى ردّ آن مانعى ندارد. «أَمْ يَقُولُونَ افْتَراهُ»
2- تكذيب قرآن، شيوهى دائمى كفّار است. «أَمْ يَقُولُونَ» ولى شما حقّ را بگوييد و از هدايتشان مأيوس نشويد. «لَعَلَّهُمْ يَهْتَدُونَ»
3- كفّار، منطق ندارند و از حربهى تهمت استفاده مىكنند. «افْتَراهُ»
4- در برابر تلاش مخالفان براى تضعيف حقّ، بايد حقّ و پيروان حقّ را تقويت كرد. «بَلْ هُوَ الْحَقُّ»
«1». فاطر، 24.
جلد 7 - صفحه 301
5- سرچشمهى حقّ، خداست. «الْحَقُّ مِنْ رَبِّكَ»
6- خداوند به شخص رسول اكرم صلى الله عليه و آله عنايت خاص دارد. «رَبِّكَ»
7- از اهداف اصلى بعثت انبيا، انذاز مردم است. «لِتُنْذِرَ»
8- آشنايى با گذشتهى مخاطبان، براى مبلّغ لازم است. «لِتُنْذِرَ قَوْماً ما أَتاهُمْ مِنْ نَذِيرٍ مِنْ قَبْلِكَ»
9- انذار، براى هدايت است. «لِتُنْذِرَ- لَعَلَّهُمْ يَهْتَدُونَ»
10- كتاب و پيامبر براى هدايت انسان كافى نيستند، اين خود انسان است كه بايد زمينه و استعداد هدايت را در خود به وجود آورده و آن را انتخاب و اختيار كند. «لَعَلَّهُمْ يَهْتَدُونَ»
أَمْ يَقُولُونَ افْتَراهُ: آيا مىگويند منكران كه اين قرآن را بر بافته پيغمبر است از نزد خود، يعنى انكار حقيقت آن نموده اسناد افترا به آن داده و حال آنكه نه چنانست كه مىگويند، بَلْ هُوَ الْحَقُّ مِنْ رَبِّكَ: بلكه آن سخن راست و درست است از جانب پروردگار تو.
تبصره: نظم كلام بر اسلوب صحيح و فصيح است، چه حق تعالى اول اشاره به اعجاز قرآن نموده؛ بعد از آن مرتب ساخته به آنكه تنزيل آن از جانب پروردگار عالميان است، و تقرير آن فرموده به نفى ريب از آن و از روى انكار قول مشركان و تعجب از آن اضراب نموده از آن به آنچه كفار مىگويند بر خلاف آن؛ و بعد از اضراب اثبات فرموده به اينكه قرآن حق و منزل از جانب حق است؛ و آنگاه مقصود از تنزيل را فرمايد: لِتُنْذِرَ قَوْماً ما أَتاهُمْ: براى اينكه بترسانى از عذاب الهى قومى را كه نيامده است ايشان را، مِنْ نَذِيرٍ مِنْ قَبْلِكَ: هيچ ترسانندهاى پيش از تو. مراد زمان فترت است [كه آن] ما بين زمان حضرت عيسى عليه السّلام و حضرت خاتم صلّى اللّه عليه و آله است، گرچه پيغمبر ما بين آنها نبود لكن وصى حضرت عيسى ميان آنها بود، اما چنان خودسر شده بودند كه هيچ اعتنائى نداشتند تا چه رسد به اطاعت نمودن. لَعَلَّهُمْ يَهْتَدُونَ: براى اينكه ايشان بترساندن تو آنها را هدايت شوند و راه يابند به حق به ادله واضحه، اگر عناد و لجاج را كنار گذارند.
اين فرو فرستادن كتاب است نيست شكى در آن از پروردگار جهانيان
آيا ميگويند بدروغ نسبت داد آنرا بلكه آن حق است از پروردگارت تا بيم دهى گروهى را كه نيامد آنانرا بيم دهندهاى پيش از تو باشد كه آنان راه يابند
خدا است آنكه آفريد آسمانها و زمين را و آنچه ميان آندو است در شش روز پس مستولى شد بر عرش نيست براى شما غير از او هيچ ياورى و نه شفاعت كنندهاى آيا پس پند نميگيريد
تنظيم ميكند امر عالم را از آسمان بسوى زمين پس صعود ميكند بسوى او در روز كه مقدار آن هزار سال است از آنچه بشمار مىآوريد
تفسير
الم مكرّر مبيّن شده و پس از آن خداوند منّان بيان عظمت قرآن را فرموده كه اين آياتيكه بتدريج بر پيغمبر آخر الزمان نازل ميشود نازل نمودن آنكتاب موعود الهى است بانبياء سلف شكّى در آن نيست كه از پروردگار جهانيان است آيا ميگويند كفار و معاندين كه افترا بسته است آنرا بخدا نه چنين است بلكه آن حق و محقّق است از جانب پروردگار تو اى محمد صلّى اللّه عليه و اله و مقصود از
جلد 4 صفحه 287
نازل نمودن آنستكه بيم دهى از معصيت خدا جماعتى را كه نيامده است نزد آنها بيم دهندهاى از جانب خداوند پيش از تو شايد آنها بحق و حقيقت راه يابند و از ثمرات آن بهرهمند گردند چون آن زمان زمان فترت و جهالت مردم بود و بعد از حضرت عيسى عليه السّلام ديگر پيغمبرى نيامده بود و سنن انبياء از ميان مردم آن عصر بكلّى رفته بود و پس از آن در مقام بيان عظمت دستگاه ربوبى و امر خلقت فرموده خداوند سبحان آن قادر منّانى است كه خلق فرمود آسمانها و زمين و تمام موجودات ما بين آن دو را از ثوابت و سيّارات و ملائكه و جنّ و انس و غيرهم در مدّتيكه بقدر شش روز بود از روزهاى بعد از خلقت آفتاب و زمين پس احاطه و استيلا يافت و حكمفرما شد بر تمام آنها بيك منوال در مقرّ سلطنت حقه حقيقيه خود چنانچه در سوره اعراف ذيل آيه شريفه إِنَّ رَبَّكُمُ اللَّهُ الَّذِي خَلَقَ السَّماواتِ مستوفى گذشت و مردم بايد بدانند و متذكر باشند كه در دنيا و آخرت دوستى كه در مقابل قهر خدا بتواند با آنها كمك كند و شفيعى كه بىاجازه خدا بتواند از آنها شفاعت نمايد ندارند و خداوند تدبير و تنظيم ميفرمايد كار دنيا و ما فيها را از امر و نهى و وسائل آسايش و اعمال بندگانرا از عالم بالا و نازل ميفرمايد بزمين پس صعود و عروج و بازگشت ميكند كار و امر و حكم بسوى او در روز كه مقدار آنروز هزار سال بسالهاى دنيا است كه آنروز قيامت است و فرمانفرمائى در آنروز مخصوص بذات اقدس او است چنانچه قمى ره فرموده كه مراد امورى است كه تدبير ميفرمايد آنها را و امر و نهى كه الزام فرموده بآن و اعمال بندگان تمام اينها ظاهر ميشود روز قيامت پس ميباشد مقدار آن روز هزار سال از سالهاى دنيا و بنابر اين يوم ظرف عروج است و بعضى آنرا ظرف نزول و عروج دانستهاند و گفتهاند از آسمان تا زمين پانصد سال راه است و ملائكه كه تدبير امور خلق مينمايند آنرا در يكروز ذهابا و ايابا سير ميكنند و معتمد قول اول است و منافات ندارد با آنكه روز قيامت پنجاه هزار سال دنيا باشد چون اين تعبيرات براى تمثّل و تصوير امتداد و ظرف آنعالم است و تشبيه آن بأزمنه اينعالم در طول مدت و در كافى از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه قيامت پنجاه موقف دارد هر موقفى هزار
جلد 4 صفحه 288
سال و بنابر اين ممكن است اينجا موقف اول اراده شده باشد در هر حال اوضاع آنعالم را تحقيقا نميتوان با اوضاع اينجا تطبيق نمود و علم آنرا بايد بآشنايان ملك وجود حواله داد و بايد در تحصيل رضاى چنين خالق مديّر محيط توانائى كوشيد تا جام مراد ابدى را نوشيد.
(آیه 3)- سپس به تهمتی که بارها مشرکان و منافقان بیایمان به این کتاب
ج3، ص571
بزرگ آسمانی بسته بودند اشاره کرده، میفرماید: «آنها میگویند: (محمّد) اینها را به دروغ به خداست بسته است» و از ناحیه پروردگار جهانیان نیست (أَمْ یَقُولُونَ افْتَراهُ).
در پاسخ ادعای بیدلیل آنها میگوید: این افترا نیست، «بلکه سخن حقی است از سوی پروردگارت» (بَلْ هُوَ الْحَقُّ مِنْ رَبِّکَ).
و دلیل حقانیت آن در خود آن آشکار و نمایان است.
سپس به هدف نزول آن پرداخته، میگوید: «هدف این بوده که گروهی را انذار کنی که پیش از تو هیچ انذار کنندهای برای آنها نیامده است، شاید (پند گیرند و) هدایت شوند» (لِتُنْذِرَ قَوْماً ما أَتاهُمْ مِنْ نَذِیرٍ مِنْ قَبْلِکَ لَعَلَّهُمْ یَهْتَدُونَ).
منظور از «نذیر» در اینجا پیامبر بزرگی است که دعوت خود را آشکارا و توأم با معجزات و در محیطی وسیع و گسترده آشکار سازد، و میدانیم چنین انذار کنندهای در جزیره عربستان و در میان قبائل «مکّه» قیام نکرده بود.
سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید: