آیه 15 سوره ق

از دانشنامه‌ی اسلامی
نسخهٔ تاریخ ‏۲۷ مهٔ ۲۰۲۰، ساعت ۰۶:۳۵ توسط Aghajani (بحث | مشارکت‌ها) (معانی کلمات آیه)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)
پرش به ناوبری پرش به جستجو
مشاهده آیه در سوره

أَفَعَيِينَا بِالْخَلْقِ الْأَوَّلِ ۚ بَلْ هُمْ فِي لَبْسٍ مِنْ خَلْقٍ جَدِيدٍ

مشاهده آیه در سوره


<<14 آیه 15 سوره ق 16>>
سوره : سوره ق (50)
جزء : 26
نزول : مکه

ترجمه های فارسی

آیا در اول بار که آفرینش را آوردیم هیچ درماندیم؟ (پس در خلقت معاد دیگر بار هم عاجز نیستیم) بلکه این منکران در شک و ریب از خلقت نو (و نشأه معاد) اند.

آیا ما از آفرینش نخستین عاجز و درمانده شدیم [تا از دوباره آفریدن عاجز و درمانده شویم؟ چنین نیست] بلکه آنان [با این همه دلایل روشن و استوار] باز در آفرینش جدید در تردیدند.

مگر از آفرينش نخستين [خود] به تنگ آمديم؟ [نه!] بلكه آنها از خلق جديد در شبهه‌اند.

آيا از آفرينش نخستين عاجز شده بوديم؟ نه، آنها از آفرينش تازه در شكند.

آیا ما از آفرینش نخستین عاجز ماندیم (که قادر بر آفرینش رستاخیز نباشیم)؟! ولی آنها (با این همه دلایل روشن) باز در آفرینش جدید تردید دارند!

ترجمه های انگلیسی(English translations)

Have We been exhausted by the first creation? No, they are in doubt about a new creation.

Were We then fatigued with the first creation? Yet are they in doubt with regard to a new creation.

Were We then worn out by the first creation? Yet they are in doubt about a new creation.

Were We then weary with the first Creation, that they should be in confused doubt about a new Creation?

معانی کلمات آیه

  • عيينا: عى: عجز و ناتوانى. راغب گويد: عى عاجز شدن از كار، اعياء عاجز شدن از راه رفتن است «عيينا»: عاجز شديم، در مجمع گويد: «عيى به عجز عنه».
  • لبس: (به فتح لام) خلط و مشتبه كردن و به ضم آن به معنى لباس پوشيدن است.[۱]

تفسیر آیه

تفسیر نور (محسن قرائتی)


أَ فَعَيِينا بِالْخَلْقِ الْأَوَّلِ بَلْ هُمْ فِي لَبْسٍ مِنْ خَلْقٍ جَدِيدٍ «15»

مگر در آفرينش نخستين عاجزيم (تا از باز آفريدن شما در رستاخيز ناتوان باشيم)، بلكه آنان از آفرينش جديد در اشتباه و ترديدند.

وَ لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسانَ وَ نَعْلَمُ ما تُوَسْوِسُ بِهِ نَفْسُهُ وَ نَحْنُ أَقْرَبُ إِلَيْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرِيدِ «16»

و همانا ما انسان را آفريده‌ايم و هر چه را كه نفسش او را وسوسه مى‌كند مى‌دانيم و ما از شريان و رگ گردن به او نزديك‌تريم (و بر او مسلّطيم).

نکته ها

كلمه «عيينا» از «عى» به معناى عجز و ناتوانى، «لَبْسٍ» به معناى خلط و اشتباه و مشتبه شدن است.

«وسوسه» در لغت به معناى صداى آهسته است و در اصطلاح، كنايه از افكار ناپسندى است كه بر فكر و دل انسان مى‌گذرد.

كلمه «وريد» از ريشه‌ى «ورود» به معناى رفتن به سراغ آب است. از آنجا كه اين رگ، شاهراه گردش خون ميان قلب و ديگر اعضاى بدن است، آن را «وريد» گفته‌اند.

براى ارشاد منحرفان، از هر شيوه صحيحى بايد استفاده كرد. در آيات قبل نمونه‌هايى از قدرت خداوند در هستى و نمونه‌هايى از سرنوشت شوم كسانى كه تكذيب مى‌كردند، بيان شد. اين آيات، وجدان و عقل مردم را مخاطب قرار داده كه مگر ما در آفرينش اول عاجز

جلد 9 - صفحه 216

شديم تا از آفرينش دوم بازمانيم.

مشابه جمله‌ى‌ «نَحْنُ أَقْرَبُ إِلَيْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرِيدِ»، اين آيه است: «أَنَّ اللَّهَ يَحُولُ بَيْنَ الْمَرْءِ وَ قَلْبِهِ» «1» خداوند ميان انسان و قلب او حايل مى‌شود.

سرچشمه‌ى وسوسه، سه چيز است:

الف) نفس و خواهش‌هاى نفسانى. «تُوَسْوِسُ بِهِ نَفْسُهُ»

ب) شيطان. «فَوَسْوَسَ لَهُمَا الشَّيْطانُ» «2»

ج) بعضى انسان‌ها و جنّيان. «الَّذِي يُوَسْوِسُ فِي صُدُورِ النَّاسِ مِنَ الْجِنَّةِ وَ النَّاسِ» «3»

علم خداوند به امور ما به دو علت است:

الف) چون آفريدگار ماست و خالق، مخلوق خود را مى‌شناسد: «أَ لا يَعْلَمُ مَنْ خَلَقَ» «4»، «وَ لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسانَ وَ نَعْلَمُ ما تُوَسْوِسُ بِهِ نَفْسُهُ»

ب) چون بر ما احاطه دارد. نَعْلَمُ‌ ... وَ نَحْنُ أَقْرَبُ إِلَيْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرِيدِ

لذا علم خدا دقيق، گسترده و بى واسطه است.

ريشه‌ى شك در معاد دو چيز است:

يكى اين‌كه خدا از كجا مى‌داند هر كس چه كرده و ذرّات او در كجاست؟

ديگر اين‌كه از كجا مى‌تواند دوباره بيافريند؟

اين آيه به هر دو جواب مى‌دهد:

او مى‌تواند، چون قبلًا انسان را آفريده است. «وَ لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسانَ»

او مى‌داند، چون وسوسه‌هاى ناديدنى را هم مى‌داند. «نَعْلَمُ ما تُوَسْوِسُ بِهِ نَفْسُهُ»

پیام ها

1- آفرينش هر موجود، گواه بر قدرت آفريدگار بر آفرينش مجدد آن است. اگر آفريدن اول ممكن بود، خلقت دوباره نيز ممكن است. «أَ فَعَيِينا بِالْخَلْقِ الْأَوَّلِ»

«1». انفال، 24.

«2». اعراف، 20.

«3». ناس، 5 و 6.

«4». ملك، 14.

جلد 9 - صفحه 217

2- در گفتگو با مخالف، كوتاه‌ترين و رساترين كلمات را بكار ببريد. «أَ فَعَيِينا بِالْخَلْقِ الْأَوَّلِ» (ممكن شمردن يكى و محال شمردن ديگرى تناقض است)

3- كافران، دليلى بر انكار معاد ندارند، تنها شك و ترديد است. «بَلْ هُمْ فِي لَبْسٍ مِنْ خَلْقٍ جَدِيدٍ»

4- اگر مى‌خواهيد عقيده‌اى سالم داشته باشيد بايد وسوسه‌ها را از خود دور كرده و نفس خود را اصلاح كنيد. (انكار قيامت به خاطر آن است كه خود را از وسوسه‌ها پاك نكرده‌ايد.) بَلْ هُمْ فِي لَبْسٍ‌ ... وَ نَعْلَمُ ما تُوَسْوِسُ بِهِ نَفْسُهُ‌

5- علم و احاطه‌ى خداوند به بشر، در طول حيات اوست. «نَحْنُ أَقْرَبُ إِلَيْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرِيدِ»

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



أَ فَعَيِينا بِالْخَلْقِ الْأَوَّلِ بَلْ هُمْ فِي لَبْسٍ مِنْ خَلْقٍ جَدِيدٍ «15»

أَ فَعَيِينا بِالْخَلْقِ الْأَوَّلِ‌: آيا پس درمانده و عاجز شديم به آفرينش اول و راه نيافتيم به وجوه آن تا فرو مانيم به آفرينش دوم كه بعث و حشر باشد. (همزه براى انكار) يعنى مشركان و منكران معترفند بر اينكه مبدع خلق اول بى‌ماده و مده، مائيم نه غير ما، پس چرا اعتراف ننمايند بر قدرت ما به اعاده خلق به جميع مواد و رد حيات، زيرا قدرت ما بر خلق اول دلالتى صريح دارد بر آنكه اعاده خلق بر ما آسانتر خواهد چنانچه در آيه ديگر فرمايد: (كَما بَدَأَكُمْ تَعُودُونَ) «1» پس بر آنها لازم است كه به عود در قيامت و حشر اقرار كنند، و عقل سليم نيز حكم نمايد؛ با وجود بر اين معترف نشوند، بَلْ هُمْ فِي لَبْسٍ‌: بلكه ايشان به سبب وساوس شيطانى و تسويلات نفسانى در شك و شبهه‌اند، مِنْ خَلْقٍ جَدِيدٍ: از آفرينش تازه كه بعث و حشر باشد به تصور آنكه آن را مخالف عادت پنداشته و بر او

«1» سوره اعراف آيه 29.

جلد 12 - صفحه 222

ملتبس شده انكار نمايند و حال آنكه برهان عقلى قائم است به اثبات معاد.

در كتاب توحيد- ابن بابويه رحمه اللّه از حضرت باقر عليه السّلام سؤال شد از اين آيه، فرمود: تأويل آن آنكه خداى تعالى وقتى فانى نمايد اين عالم و اين خلق را و ساكن شوند اهل بهشت به بهشت و اهل جهنم به جهنم، تجديد فرمايد خداى تعالى عالمى غير اين عالم و خلقى غير اين خلق كه عبادت كنند او را و به يگانگى خدا را ستايش نمايند، و خلق فرمايد براى ايشان زمينى غير اين زمين و آسمانى غير اين آسمان، بعد حضرت به راوى فرمايد: شايد تو مى‌بينى كه خداى تعالى جز اين نيست اين يك عالم را، و مى‌بينى كه خدا خلق نفرموده بشرى را غير شما، بلكه قسم به خدا هر آينه خلق فرموده هزار هزار عالم را و هزار هزار آدم را و تو آخر آن عوالم هستى و آنها آدميين بودند «1». و در خصال‌ «2» و (تفسير) عياشى نيز قريب به اين مضمون وارد شده.


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


كَذَّبَتْ قَبْلَهُمْ قَوْمُ نُوحٍ وَ أَصْحابُ الرَّسِّ وَ ثَمُودُ «12» وَ عادٌ وَ فِرْعَوْنُ وَ إِخْوانُ لُوطٍ «13» وَ أَصْحابُ الْأَيْكَةِ وَ قَوْمُ تُبَّعٍ كُلٌّ كَذَّبَ الرُّسُلَ فَحَقَّ وَعِيدِ «14» أَ فَعَيِينا بِالْخَلْقِ الْأَوَّلِ بَلْ هُمْ فِي لَبْسٍ مِنْ خَلْقٍ جَدِيدٍ «15» وَ لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسانَ وَ نَعْلَمُ ما تُوَسْوِسُ بِهِ نَفْسُهُ وَ نَحْنُ أَقْرَبُ إِلَيْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرِيدِ «16»

إِذْ يَتَلَقَّى الْمُتَلَقِّيانِ عَنِ الْيَمِينِ وَ عَنِ الشِّمالِ قَعِيدٌ «17» ما يَلْفِظُ مِنْ قَوْلٍ إِلاَّ لَدَيْهِ رَقِيبٌ عَتِيدٌ «18» وَ جاءَتْ سَكْرَةُ الْمَوْتِ بِالْحَقِّ ذلِكَ ما كُنْتَ مِنْهُ تَحِيدُ «19» وَ نُفِخَ فِي الصُّورِ ذلِكَ يَوْمُ الْوَعِيدِ «20»

جلد 5 صفحه 52

ترجمه‌

تكذيب كردند پيش از آنها قوم نوح و اصحاب رس و ثمود

و عاد و فرعون و برادران لوط

و اصحاب ايكه و قوم تبّع هر يك تكذيب كردند پيغمبران را پس لازم شد وعيد من‌

آيا درمانده و عاجز شديم بآفرينش اوّل بلكه آنها در شك و شبهه از آفرينش جديدند

و بتحقيق آفريديم انسانرا و ميدانيم آنچه را وسوسه ميكند بآن نفس او و ما نزديكتريم باو از رگ گردن‌

هنگاميكه ميگيرند و ضبط ميكنند دو ملك ضبط كننده از راست و از چپ نشسته‌

تلفظ نميكند به سخنى مگر آنكه نزد او است نگهبان و مراقبى مهيّا و آماده‌

و بيامد بيهوشى مرگ براستى و درستى اينست آنچه كه از آن ميگريختى‌

و دميده شود در صور آن است روز وعيد.

تفسير

خداوند متعال براى تسليت خاطر پيغمبر خود و تهديد كفّار مكّه بمانند عذابهائى كه بر امم سابقه نازل شده بود باز اشاره باحوال آنها فرموده ميفرمايد قوم نوح و عاد و ثمود كه قصص آنها مكرّر ذكر شده و اصحاب رس كه گفته شده پيغمبر خودشان را در چاهيكه كندند و بنام رس معروف شده انداختند و قصّه آن در سوره فرقان گذشت و قوم فرعون و خويشاوندان لوط و اصحاب بيشه و جنگل كه قوم شعيب پيغمبر بودند و در سوره حجر شرح آن ذكر شد و قوم تبّع كه در سوره دخان مذكور گرديد هر يك از اين اقوام كه سابقه ذكر دارند اجمالا و تفصيلا تكذيب نمودند پيغمبرانى را كه مبعوث بر آنها شدند بنوبه خودشان پس واجب و لازم شد بر آنها وعيد من يعنى سزاوار وعده عذاب خدا شدند بانواع مختلفه كه در محلّ خود بيان شد و بعد از اين باز استدلال بر معاد فرموده باين تقريب كه آيا ما خسته و مانده و عاجز شديم از خلق نمودن بواسطه خلق اوّل با آن كه آنها قبول دارند آن از ما صادر شده و خلقت دوباره براى هر كس آسانتر از ابتداء است و مسلّم است كه خداوند عاجز نميشود ولى قبول نميكنند معاد را از ما و از اين انكار

جلد 5 صفحه 53

در اشتباه بزرگ غير مترقبى هستند با آن اقرار و منشأ اين شبهه جريان عادت بر آن و عدم جريان بر اين است در توحيد از امام باقر عليه السّلام نقل نموده كه پرسيدند از اين آيه فرمود تأويل آن آنستكه خداوند وقتى اين مردم و اين عالم را فانى نمود و اهل بهشت ببهشت رفتند و اهل جهنّم بجهنّم عالم ديگرى و مردم ديگرى را از نو مى‌آفريند كه عبادت كنند او را و آسمان و زمين آنها غير از اين آسمان و زمين است شما تصوّر ميكنيد خدا همين يك عالم را خلق كرده يا بشرى غير از شما خلق نفرموده قسم بخدا بتحقيق خلق فرموده هزار عالم و هزار هزار آدم و شما در اواخر اين عوالم و آن آدميانيد و در خصال و عيّاشى نيز قريب به اين معنى را از آن حضرت نقل نموده و شمّه‌اى از اينمقال در سوره ابراهيم عليه السّلام گذشت و مطالب سابقه اعاده نميشود و براى اثبات احاطه علميّه خود ببواطن خلق و خفاياى امور ميفرمايد كه ما خلق نموديم بنى نوع بشر را و ميدانيم سخنهاى درونى و حديث نفس آنها را كه چه در دل راه ميدهند و با خود مخفيانه صحبت ميدارند و ما بآدمى از رگ گردن كه متّصل است بوتين كه آن رگ قلب است نزديكتريم مقصود بيان استيلاء و احاطه تامّه است بعلم و قدرت كه جانش در دست قدرت ما است و افكار درونيش در نزد ما حاضر است مانند روح يا كسيكه باين درجه نزديك باو باشد حتّى در وقتى كه دو ملك مقرّب با دو قوّه گيرنده از طرف راست و چپش جايگزين شده هر سخنى كه از دهان او بيرون آيد ثبت و ضبط مينمايند و مراقب و آماده براى اخذ اقوال و اعمال اويند ما از آندو مطلع‌تريم ولى براى تأكيد و تشديد در نگهدارى بندگان خودشان را از معصيت و الزام بر آنها بحجّت در روز قيامت آن دو را بر آنها گماشته‌ايم و ضمير در لديه يا راجع است بقول يا راجع بلافظ كه يلفظ دلالت بر آن دارد يا بانسان كه در صدر كلام ذكر شده بود و احتمال اخير اقوى است چون مأموريت آن دو ملك اختصاص بثبت قول ندارد چنانچه در جوامع از پيغمبر صلى اللّه عليه و آله و سلّم نقل نموده كه نويسنده حسنات در طرف راست مرد و نويسنده سيّئات در جانب چپ او جاى دارد و ملك دست راست امير است بر ملك دست چپ وقتى كه او كار خوبى كند ملك دست راست ده برابر مينويسد و وقتى كار بدى كند بملك دست چپ ميگويد هفت ساعت‌

جلد 5 صفحه 54

مهلت بده او را شايد استغفار كند و در كافى از امام صادق عليه السّلام نيز قريب به اين معنى را نقل نموده و ظاهر آنستكه رقيب و عتيد صفت هر يك از آن دو است نه آنكه رقيب نام يكى و عتيد نام ديگرى باشد كه بر السنه و افواه جارى شده و خداوند بعد از دفع استبعاد كفّار از معاد در آيات سابقه تأكيد فرموده آنرا بتحقّق مقدّمه‌اش كه مرگ است و آنقيامت صغرى ميباشد چون خبر داده از تحقّق آن بلفظ ماضى با آن كه مراد وقوع آن در آتيه است و سكرة الموت شدّت مرگ است كه عقل را زايل نمايد و جاءت سكرة الحق بالموت نيز قرائت شده و آنرا در مجمع و قمّى ره نسبت بائمه اطهار داده يعنى و آمد بيهوشى كه حقّ است با مرگ خدا ميخواهد بفرمايد مقدّمه زنده شدن كه مردن است محقق شده آماده زنده شدن باشيد اى آدميزاد اين مرگ همان است كه تو از آن ميگريختى و همچنين خبر داده از تحقق وقوع نفخه دوم اسرافيل كه نفخه بعث است و آنكه آن روز انجاز وعيد يعنى وعده عذاب الهى است.

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


أَ فَعَيِينا بِالخَلق‌ِ الأَوَّل‌ِ بَل‌ هُم‌ فِي‌ لَبس‌ٍ مِن‌ خَلق‌ٍ جَدِيدٍ «15»

آيا ‌پس‌ ‌ما ‌را‌ عاجز و بزحمت‌ انداخته‌ بخلقت‌ اولي‌ بلكه‌ اين‌ها ‌در‌ شك‌اند ‌در‌ آفرينش‌ جديدي‌ ‌بر‌ خداوند هيچ‌ امري‌ مشكل‌ نيست‌ همين‌ ‌که‌ مشيتش‌ تعلق‌ بگيرد و حكمت‌ اقتضاء كند موجود مي‌شود: إِنَّما أَمرُه‌ُ إِذا أَرادَ شَيئاً أَن‌ يَقُول‌َ لَه‌ُ كُن‌ فَيَكُون‌ُ يس‌ آيه 82 و مثال‌ افعال‌ عباد نيست‌ ‌که‌ احتياج‌ بمقدماتي‌ داشته‌ ‌باشد‌ ‌از‌ تصور و تصديق‌ بفايده‌ و عزم‌ و جزم‌ و حركت‌ عضلات‌ و توانايي‌ ‌بر‌ فعل‌ و عدم‌ وجود مانع‌، و ‌بر‌ خداوند هيچ‌ تفاوتي‌ ‌در‌ خلقت‌ عرش‌ ‌با‌ خلقت‌ پشه‌ نمي‌كند.

أَ فَعَيِينا بِالخَلق‌ِ الأَوَّل‌ِ قادر متعالي‌ ‌که‌ ‌از‌ خاك‌ مأكولاتي‌ بيرون‌ مي‌آورد و تبديل‌ بنطفه‌ ميكند و ‌در‌ ظلمات‌ ثلاث‌ تبديل‌ بعلقه‌ و مضغه‌ و لحم‌ و اعضاء و جوارح‌ و روح‌ ‌در‌ ‌او‌ دميده‌ مي‌شود ‌که‌ ميفرمايد: يَخلُقُكُم‌ فِي‌ بُطُون‌ِ أُمَّهاتِكُم‌ خَلقاً مِن‌ بَعدِ خَلق‌ٍ فِي‌ ظُلُمات‌ٍ ثَلاث‌ٍ ... الايه‌ زمر آيه 8.

بَل‌ هُم‌ فِي‌ لَبس‌ٍ مِن‌ خَلق‌ٍ جَدِيدٍ بلكه‌ اينها ‌در‌ گمراهي‌ و جهالت‌ و شك‌ و ريب‌ هستند ‌از‌ خلق‌ جديد ‌که‌ ‌از‌ خاك‌ دو مرتبه‌ زنده‌ كند و خلق‌ كند خلقت‌ جديدي‌ انسان‌ ‌را‌ ميفرمايد ‌که‌ همين‌ سير خلقتي‌ دليل‌ روشن‌ ‌است‌ ‌بر‌ قدرت‌ ‌بر‌ بعث‌ و قيامت‌.

برگزیده تفسیر نمونه


]

(آیه 15)- در این آیه به ذکر یکی دیگر از دلائل امکان رستاخیز پرداخته، می‌گوید: «آیا ما از آفرینش نخستین عاجز ماندیم» که قادر بر آفرینش رستاخیز نباشیم؟! (أَ فَعَیِینا بِالْخَلْقِ الْأَوَّلِ).

سپس می‌افزاید: آنها در آفرینش نخستین تردید ندارند، زیرا خالق انسانها را خدا می‌دانند «ولی آنها (با این همه دلائل روشن) باز در آفرینش جدید تردید دارند» (بَلْ هُمْ فِی لَبْسٍ مِنْ خَلْقٍ جَدِیدٍ).

در حقیقت آنها بر اثر هوای نفس و تعصب و لجاجت گرفتار تناقضند، از یکسو خالق انسانها را در آغاز خداوند می‌دانند که همه را از خاک آفریده، اما از سوی دیگر وقتی به مسأله آفرینش مجدد انسانها از خاک می‌رسند آن را مطلبی عجیب و باور ناکردنی می‌شمرند، در حالی که هر دو مثل یکدیگرند.

سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:

تفسیر های فارسی

ترجمه تفسیر المیزان

تفسیر خسروی

تفسیر عاملی

تفسیر جامع

تفسیر های عربی

تفسیر المیزان

تفسیر مجمع البیان

تفسیر نور الثقلین

تفسیر الصافی

تفسیر الکاشف

پانویس

  1. تفسير احسن الحديث، سید علی اکبر قرشی، ج10، ص298

منابع