بنی امیه
«بنی امیه» یا «امویان» عنوان طایفهای از خاندان بزرگ قریش است که از سال 41 هجری قمری تا 132 هـ.ق، یعنی حدود 91 سال بر سراسر جهان اسلام حکومت کردند. نسب آنها به "امیه بن عبد شمس بن عبدمناف" برادرزاده "هاشم بن عبدمناف" میرسد. مرکز حکومت آنها «شام» و پایهگذار حکومت آنها "معاویة بن ابیسفیان" بود.
محتویات
نزاع امویان با بنیهاشم از عصر جاهلیت
امويان در عصر جاهلي از توانگران قريش بشمار ميآمدند و تجارتپيشه بودند و با قبائل ديگر براي كسب تصدي منصبهاي كعبه و به رخ كشيدن برتري شان، درگيري داشتند. حرب پسر امیه از بزرگان مكه بشمار ميرفت و به خاطر مقام و منزلت عبدالمطلب ( بزرگ خاندان بنيهاشم ) به وي حسادت ميورزيد.[۱] اين مخالفتها در زمان پيغمبر ميان آن حضرت و ابوسفيان پسر حرب و بعد ميان امام على عليهالسلام و معاويه و يزيد بن معاويه و حسين بن على عليهالسلام ادامه داشت.
ابوسفیان با وقوع نبرد بدر که در آن شمار بسیاری از مشرکان کشته شده و یکی از فرزندان او کشته و دیگری به اسارت رفت، در راس مشرکان قرار گرفت و در بسیج مکیان در نبرد احد نقش اصلی را ایفا کرد. او پس از آن با یاری یهودیان مدینه، جنگ خندق را بر ضد پیامبر اسلام ترتیب داد؛ اما با تدبیر پیامبر سپاه ابوسفیان و متحدان او ناکام ماندند. به هنگام فتح مکه ابوسفیان با وساطت عباس بن عبدالمطلب، نزد پیامبر رفت و اسلام آورد.
ورود بنیامیه به دستگاه خلافت
ورود بنیامیه در دستگاه خلافت از زمان عمر بن خطاب آغاز میگردد که معاویه او را والی شام نمود. با گزینش عثمان بن عفان به مقام خلافت که از بنیامیه بود، امویان توانستند قدرت و نفوذ خود را بیش از گذشته افزایش دهند. در این دوره مروان بن حکم که خود و پدرش از راندهشدگان حضرت رسول صلی الله علیه و آله بودند بر امور خلافت تسلط بیاندازه یافتند.
آغاز حکومت امویان (دوران حکومت معاویه)
بعد از کشته شدن عثمان (خلیفه سوم) و خلافت امیرالمومنین امام علی علیهالسلام، معاویه به بهانه خونخواهی عثمان با آن حضرت بیعت نکرد و مخالفت نمود. علی علیهالسلام بعد از جنگ جمل، رهسپار شام شد تا معاویه را دفع کند. دو سپاه در «صفین» روبرو گشتند و بین آن دو جنگی فرسایشی رخ داد و در زمانی که پیروزی علی و یارانش در جنگ مسجل شده بود با حیلههای عمروعاص مشاور معاویه یاران علی بر او شوریدند و کار به «حکمیت» انجامید که در نهایت به نفع علی علیهالسلام تمام نشد و چندی بعد در حالی که علی علیهالسلام در حال تدارک جنگی دوباره با معاویه بود در مسجد کوفه ترور و به شهادت رسید. پس از شهادت امیرالمومنین به موجب وصيت آن حضرت و بيعت مردم، حضرت حسن بن على عليهماالسلام امام دوم شیعیان متصدى خلافت شد ولى معاويه آرام ننشسته به سوى عراق - كه مقر خلافت بود - لشكر كشيده با حسن بن على به جنگ پرداخت.
وى با دسيسههاى مختلف و دادن پولهاى گزاف، تدريجا ياران و سرداران امام حسن علیه السلام را فاسد كرده، بالاخره حسن بن على را مجبور نمود كه به عنوان صلح، خلافت را به وى واگذار كند و امام نيز خلافت را به اين شرط كه پس از درگذشت معاويه به وى برگردد و به شيعيان تعرض نشود به معاويه واگذار نمود.
در سال چهل هجرى، معاويه بر خلافت اسلامى استيلا يافت و بلافاصله به عراق آمده در سخنرانى كه كرد به مردم اخطار نموده و گفت: «من با شما سر نماز و روزه نمىجنگيدم بلكه مىخواستم بر شما حكومت كنم و به مقصود خود رسيدم!!!».
و نيز گفت: «پيمانى كه با حسن بستم لغو و زير پاى من است!!!» معاويه با اين سخن اشاره مىكرد كه سياست را از ديانت جدا خواهد كرد و نسبت به مقررات دينى، ضمانتى نخواهد داشت و همه نيروى خود را در زنده نگهداشتن حكومت خود بكار خواهد بست و البته روشن است كه چنين حكومتى سلطنت و پادشاهى است نه خلافت و جانشينى پيغمبر خدا و از اينجا بود كه بعضى از كسانى كه به حضور وى بار يافتند به عنوان پادشاهى سلامش دادند و خودش نيز در برخى از مجالس خصوصى، از حكومت خود با ملك و پادشاهى تعبير مىكرد اگرچه در ملا عام خود را خليفه معرفى مىنمود.
معاویه با اهل بیت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله مخالفت سرسختی داشت و اعلام نمود كه هر كس در مناقب اهل بيت حديثى نقل كند هيچ گونه مصونيتى در جان و مال و عرض خود نخواهد داشت و دستور داد در همه بلاد اسلامى در منابر به على عليهالسلام ناسزا گفته شود، که اين دستور تا زمان عمر بن عبدالعزيز خليفه اموى (101-99) اجرا مىشد.
وى به دستيارى عمال و كارگردانان خود كه جمعى از ايشان صحابى بودند، خواص شيعه على عليهالسلام را كشت و سر برخى از آنان را به نيزه زده در شهرها گردانيدند و عموم شيعيان را در هر جا بودند به ناسزا و بيزارى از على تكليف مىكرد و هر كه خوددارى مىكرد به قتل مىرسيد.
یزید بن معاویه و به شهادت رساندن امام حسین علیهالسلام
سال شصت هجرى قمرى معاويه درگذشت و پسرش يزيد طبق بيعتى كه پدرش از مردم براى وى گرفته بود زمام حكومت اسلامى را در دست گرفت. يزيد به شهادت تاريخ، هيچ گونه شخصيت دينى نداشت؛ جوانى بود که حتى در زمان حيات پدر، اعتنايى به اصول و قوانين اسلام نمىكرد و جز عياشى و بىبندوبارى و شهوترانى سرش نمىشد و در سه سال حكومت خود، فجايعى راه انداخت كه در تاريخ ظهور اسلام با آن همه فتنهها كه گذشته بود، سابقه نداشت.
سال اول، حضرت حسين بن على عليهالسلام را كه سبط پيغمبر اكرم صلى الله عليه و آله و سلم بود با فرزندان و خويشان و يارانش با فجيعترين وضعى كشت و زنان و كودكان و اهل بيت پيغمبر را به همراه سرهاى بريده شهدا در شهرها گردانيد و در سال دوم، «مدينه» را قتل عام كرد و خون و مال و عرض مردم را سه روز به لشكريان خود مباح ساخت و سال سوم، «كعبه مقدسه» را خراب كرده و آتش زد!!!
آل مروان از بنیامیه
پس از يزيد، مطابق با سنتی که معاویه گذاشته بودم فرزند یزید که او هم معاویه نام داشت به حکومت رسید ولی او با اين كه در دستگاه جنايتكارانه اموى رشد و تربيت يافته بود به شدت از جنایات جد و پدرش دلگیر بود. لذا برای مردم خطبهای خواند و جدش را به سبب نزاع با امام علی علیهالسلام که سزاوارتر از او به خلافت بود و پدرش را به خاطر هوسرانی و فسادش و قتل حرم رسول خدا صلی الله علیه و آله و سوزاندن کعبه ذم نمود و پایان خلافت سفیانیان را اعلام کرده، امر خلافت را به مردم سپرد.[۲] پس از او آل مروان از بنىاميه به ترتیب زیر زمام حكومت اسلامى را در دست گرفتند:
- مروان بن حکم (مروان اول): آغاز حکومتش، ذی القعده سال 64 هـ.ق.
- عبدالملک بن مروان: آغاز حکومتش، رمضان سال 65 هـ.ق که مدت 20 سال حکومت کرد.
- ولیدبن عبدالملک: (ولید اول) حکومتش شوال سال 86 هجری قمری.
- سلیمان بن عبدالملک: آغاز حکومتش جمادی الثانی سال 96 هجری قمری.
- عمربن عبدالعزیز: آغاز حکومتش ماه صفر سال 99 هجری قمری. او تنها خلیفه اموی است که با «علویان» مدارا کرد، فدک را به «بنیفاطمه» برگرداند، سب و لعن علی علیهالسلام را که به دستور معاویه بن ابیسفیان و از زمان او شیوع داشت، ممنوع کرد و بسیاری از مالیاتهای ناروا را ملغی نمود و اصلاحات دیگری که در جای خود خواهد آمد ولی مدت خلافتش 2 سال بیشتر نبود.
- یزیدبن عبدالملک: (یزید دوم). آغاز حکومتش، ماه رجب سال 101 هـ.ق.
- هشام بن عبدالملک: آغاز حکومتش شعبان سال 105 هجری قمری، او نیز مدت 20 سال حکومت کرد.
- ولید بن یزید دوم: (ولید دوم). آغاز حکومتش، ربیع الثانی سال 125 هجری قمری.
- یزیدبن ولید: (یزید ناقص، یزید سوم). آغاز حکومتش رجب سال 126 هجری قمری که فقط 6 ماه حکومت کرد.
- ابراهیم بن ولید اول: آغاز حکومتش ذی الحجه سال 126 هجری قمری.
- مروان بن محمدبن مروان: (مروان دوم که به مروان حمار معروف بود. حکومتش از ماه صفر سال 127 هجری قمری شروع و تا سال 132 هـ.ق ادامه داشت).
حكومت اين دسته يازده نفرى كه نزديك به هفتاد سال ادامه داشت، روزگار تيره و شومى براى اسلام و مسلمين به وجود آورد به عنوان نمونه در زمان خلافت عبدالملک بن مروان بخش وسیعی از قلمرو اسلام به حجاج سپرده شد. حجاج در دوره دراز حکمرانی خود، نه فقط سیاست سرکوب شیعه را با شدت تمام دنبال میکرد بلکه حتی نسبت به شماری از اصحاب که از نظر سیاسی تاثیر چشمگیری داشتند از تحقیر و توهین باز نمیایستاد.
در دوره حكومت مروانیان كار به جايى كشيد كه خليفه وقت (وليد بن يزيد) كه جانشين پيغمبر اكرم صلى الله عليه و آله و سلم و يگانه حامى دين شمرده مىشد، بىمحابا تصميم گرفت بالاى خانه كعبه غرفهاى بسازد تا در موسم حج در آنجا مخصوصاً به خوشگذرانى بپردازد!!!
خليفه وقت (وليد بن يزيد) قرآن كريم را آماج تير قرار داد و در شعرى كه خطاب به قرآن انشاء كرد، گفت: روز قيامت كه پيش خداى خود حضور مىيابى بگوى خليفه مرا پاره كرد!!!
کارنامه بنیامیه
از اولین افراد بنیامیه مانند ابوسفیان، هند همسر ابوسفیان، معاویه، یزید و... تا آخرین نفر از این خاندان[۳] در هیچ زمانی از هیچ دشمنی و جنایت و خیانتی فروگذار نکرده و هر گونه ظلم و جوری را نسبت به اسلام و پیامبر و خاندان پیامبر انجام دادند، از جمله:
- حضرت حمزه، عموی پیغمبر را شهید و او را مثله کردند.
- شیعیان مخلص علی علیهالسلام را همچون حجر بن عدی و مالک اشتر و عمرو بن حمق را به شهادت رساندند.
- شهادت حسین بن علی علیهالسلام و یاران باوفای او، بدست خبیثترین مرد تاریخ از این طایفه است.
- کعبه را خراب و مسجدالحرام را منهدم کردند و مدینه را قتل عام نمودند.
- سرزمین فدک را به نفع خود غصب کردند و بیت المال را در بین خود تقسیم مینمودند و از آن قصرهایی برای خود ساختند.
- اوقات نماز را تغییر داده، شراب خورده و مست بالای منبر پیغمبر میرفتند و مست نماز میخواندند.
- حرامهایی را حلال کرده و سنت پیغمبر خدا را تغییر دادند.
- کشتن چندین هزار نفر به جرم تشیع و خشونت عمال آنها مخصوصاً زیاد بن ابیه، عبیدالله بن زیاد و حجاج بن یوسف نسبت به مسلمین و شیعیان عراق.
- کشتن بسیاری از سادات بنی هاشم، بنی فاطمه و فرزندان امام حسن و امام حسین علیهمالسلام تا آنجا که ننگ تاریخ شدند.
سرانجام بنياميه
در سال 132 هـ.ق عباسيان با تكيه بر قواي خراساني (ابومسلم خراسانی) به حكومت بنیاميه پايان دادند و بسياري از ايشان را كشتند، اما یکی از آنها به نام عبدالرحمن بن معاویه بن هشام معروف به عبدالرحمن داخل از چنگ آنها گریخت و بعدا به اندلس رفته در آنجا حکومتی تاسیس کرد[۴] که به حکومت امویان اندلس شهرت یافت و از ۱۳۸ تا ۴۲۲ قمری به طول انجامیده، در طی آن بیش از ۱۶ امیر اموی، از عبدالرحمن داخل تا هشام بن محمد، به حکومت رسیدند.[۵]
بنیامیه در قرآن و احادیث
قرآن
برخی از آیات قرآن کریم بر بنیامیه تطبیق داده شده است از جمله:
۱) بر اساس روایتی که مفسران شیعه[۶] و اهل سنت[۷] نقل نمودهاند مقصود از شجره ملعونه در قرآن بنی امیه است. مطابق با این روایت پیامبر اسلام پیش از وفات در رویایی دید که بنیامیه همانند میمونها از منبر او بالا میروند. این رویا بسیار برای آن حضرت بسیار ناخوشایند بود بحدی که تا زمان وفاتش دیگر هرگز نخندید. به دنبال این رویا آیه ۶۰ سوره اسراء نازل شد:
- وَ ما جَعَلْنَا الرُّؤْيَا الَّتي أَرَيْناكَ إِلاَّ فِتْنَةً لِلنَّاسِ وَ الشَّجَرَةَ الْمَلْعُونَةَ فِي الْقُرْآنِ وَ نُخَوِّفُهُمْ فَما يَزيدُهُمْ إِلاَّ طُغْياناً كَبيراً
- و آن خوابى را كه به تو نشان داديم و نيز درخت لعنت شده در قرآن را جز براى آزمايش مردم قرار نداديم؛ و ما آنان را [از عاقبت کارشان] میترسانیم، ولى در آنان جز طغيانى بزرگ نمىافزايد
۲) مطابق با روایتی که از پیامبر اسلام نقل شده، پس از اطلاع پیامبر از تسلط بنی امیه بر حکومت اسلامی پس از خود و غمناک شدن آن حضرت، خداوند سوره" إِنَّا أَنْزَلْناهُ فِي لَيْلَةِ الْقَدْرِ" را به جهت تسلیت ایشان نازل فرمود که در آن لیله القدر برتر از هزار ماه سلطنت بنی امیه معرفی شده است. این روایت را شیعه و اهل سنت نقل نموده اند. [۸]
روایات
- از نظر شیعه امامیه در برخی منابع کفر بنیامیه به علت جلوگیری آنها از نشر فضائل امیرالمومنین علی علیهالسلام و سب و لعن حضرت، تایید شده است (اگر چه عمر بن عبدالعزیز را استثنا کردهاند).
- از حضرت رسول روایت شده که فرمود: نخستین کسی که سنت مرا دگرگون کند، مردی از بنیامیه است.[۹]
- امیرالمومنین علی علیهالسلام در خطبه 93 نهج البلاغه، درباره بنیامیه بطور تفصیل سخن گفته است.
- در زیارت عاشورا، آل ابوسفیان و معاویه و یزید و... مورد لعن خداوند قرار گرفتهاند.
- امام حسين«ع» در پاسخ سخن مصرانه مروان كه مىخواست امام با يزيد بيعت كند، فرمود: از جدم شنيدم كه مى فرمود خلافت بر آل ابو سفيان حرام است «الخلافة محرمة على آل ابى سفيان». [۱۰]
پانویس
- ↑ فاتحی نژاد، عنایت الله، مدخل «بنی امیه» در دایره المعارف بزرگ اسلامی، ج۱۲، ص۶۳۶
- ↑ رجوع کنید به تاریخ یعقوبی، ج 2، ص 274.
- ↑ تنها «عمر بن عبدالعزیز» مستثنی شده است.
- ↑ ابن اثیر، الكامل/ترجمه، ج۱۵، ص۱۲۷-۱۳۰
- ↑ ابن فرضی، تاریخ العلماء الاندلس، ۱۹۹۶م، ج۱، ص۳۳-۳۷
- ↑ شیخ طوسی، التبیان، دار احیاء التراث العربی، ج۶، ص۴۹۴.؛ بحرانی، البرهان في تفسير القرآن، ۱۴۱۵ق، ج۳، ص۵۴۴
- ↑ آلوسی، روح المعانی، ۱۴۱۵ق، ج۸، ص۱۰۲.؛ سیوطى، در المنثور، ۱۴۰۴ق، ج۴، ص۱۹۱.
- ↑ مراجعه کنید: المیزان، ج20، ص334
- ↑ ابن حيون، شرح الأخبار في فضائل الأئمة الأطهار عليهم السلام، ۱۴۰۹ق، ج۲، ص۵۳۲.
- ↑ محدثی، جواد؛ فرهنگ عاشورا؛ ذیل واژه بنی امیه
منابع
- آلوسی، محمود بن عبدالله، روح المعانی، تحقیق علی عبد الباری عطیة، بیروت، دار الکتب العلیمة، ۱۴۱۵ق.
- ابن اثیر، علی بن محمد، الکامل فی التاریخ، ترجمه ابو القاسم حالت و عباس خليلى، تهران، مؤسسه مطبوعاتى علمى، ۱۳۷۱ش.
- ابن حيون، نعمان بن محمد مغربى، شرح الأخبار في فضائل الأئمة الأطهار عليهم السلام، قم، جامعه مدرسین، چاپ اول، ۱۴۰۹ق.
- ابن فرضی، عبدالله بن محمد، تاریخ علماء الاندلس، دار المصریة للتالیف، ۱۹۹۶م.
- بحرانى، هاشم بن سليمان، البرهان في تفسير القرآن، قم، موسسة البعثة، چاپ اول، ۱۴۱۵ق.
- بهرامیان، علی، مدخل "بنیامیه" در دائرةالمعارف بزرگ اسلامی.
- سیوطى، جلال الدین، الدر المنثور فى تفسیر المأثور، قم، کتابخانه آیة الله مرعشى نجفى، ۱۴۰۴ق.
- شیخ طوسی، محمد بن الحسن، التبیان فی تفسیر القرآن، بیروت، دار احیاء التراث العربی، بی تا.
- طباطبائی، محمدحسین، شیعه در اسلام.
- فاتحی نژاد، عنایت الله، مدخل «بنی امیه» در دایره المعارف بزرگ اسلامی، ج۱۲، ص۶۳۶ - ۶۵۳.
- محدثی، جواد، فرهنگ عاشورا، نشر معروف.
- یعقوبی، تاریخ یعقوبی.
- بنیامیه، کتابخانه طهور.
- محمودی، علی، بنياميه، دانشنامه پژوهه.
- مقاله ابوسفیان، دانشنامه رشد.