حجر الأسود
حجر الاسود سنگى است بیضى شکل به قطر ۳۰ سانتى متر که در رکن جنوب شرقى کعبه به ارتفاع ۱/۵ متر از سطح مطاف نصب گردیده است. رنگ آن سیاه متمایل به قرمز، داراى نقطه هاى قرمز و خطهاى خمیده زرد رنگى مى باشد و در اطراف آن نوارى از نقره به عرض ۱۰ سانتى متر پیچیده شده است.[۱]
تاریخچه حجر الاسود
به نوشته ازرقى: در زمان تسلط عبدالله بن زبیر بر مکه و متحصن شدن او در مسجدالحرام، کعبه دچار حریق شد و در نتیجه حرارت در حجرالأسود سه شکاف به وجود آمد و از این رو به دستور ابن زبیر در سال ۶۴ هجرى، براى جدا نشدن آن قطعات از یکدیگر، آنها را با نوارى از جنس نقره به هم پیوستند. با گذشت زمان، نقره ها از اطراف سنگ جدا شدند و بیم آن مى رفت که حجرالأسود از رکن کعبه فرو ریزد لذا در سال ۸۹ هجرى، ابن طحان سنگهاى بالا و پایین دو طرف حجرالأسود را تراشید و جاى خالى آن را براى استحکام با نقره پر کرد.
در سال ۱۲۶۸ هجرى به دستور سلطان عبدالمجید عثمانى حلقه هاى نقره اى دور حجرالأسود جدا و به جاى آن براى نخستین بار، حلقه اى طلایى به وزن ۱۰ اوقیه در گرداگرد آن کار گذاشته شد. در سال ۱۲۸۱ هجرى، سلطان عبدالعزیز حلقه طلایى دیگرى را جایگزین حلقه سابق کرد. در سال ۱۳۳۱ در زمان سلطان محمد رشاد عثمانى آن حلقه طلایى نیز تعویض گردید.[۲]
حجرالأسود در طول تاریخ، بارها به وسیله افرادى از قبایل جرهم، ایاد، عمالقه و خزاعه از در کعبه جدا شد و آخرین بار آن، در سال ۳۱۷ هجرى بود که قرامطه حاکم بر بحرین (شاخه اى از اسماعیلیان) آن را از جا کنده و با خود به بحرین بردند و تا سال ۳۳۹ نزد آنان باقى بود تا این که مطیع للّه (خلیفه عباسى) آن را پس گرفت و در میان دو حلقه نقره اى جاسازى و در جاى اصلى خود در کعبه نصب کرد.
در سال ۳۶۳ هجرى مردى رومى، به قصد کندن حجرالأسود به سوى آن آمد ولى پیش از آن که کارى صورت دهد، با ضربات خنجر فردى یمنى از پاى درآمد. در سال ۴۱۴ هجرى، فردى از فرقه باطنیه با تبر بر حجرالأسود نواخت و بى درنگ به قتل رسید. در قرن دهم هجرى نیز همین مسأله در حضور امیر مکه (ناصر جلوش) تکرار شد و او نیز با خنجر کشته شد.
حجر الاسود در روایات
در روایات آمده است که حجرالاسود از سنگهاى بهشتى است که همراه حضرت آدم علیهالسلام بوده و پس از نزول آدم به زمین و قبول توبهاش نزد وى فرود آمده است.[۳]
و در روایتى از رسول خدا صلى الله علیه و آله آمده است: حجرالاسود دست راست خداوند در روى زمین است، کسى که آن را مسح کند دست خدا را مسح کرده است.[۴]
در مورد علت سیاهی حجر الاسود در روایت آمده است که: «نزل الحجر الأسود من الجنّة و هو اشدّ بیاضا من اللّبن فسوّدته خطایا بنی آدم؛ حجرالأسود از بهشت فرود آمد و در آن وقت سفیدتر از شیر بود ولى گناهان آدمیزادگان آن را سیاه ساخت».[۵]
طریحى مى نویسد: ممکن است این روایت از سویى براى عظمت حجرالأسود باشد که به جواهرات بهشت تشبیه شده و از سویى هشدارى باشد به انسان ها که در جایى که گناه در سنگ سخت اثر مى گذارد و آن را تیره و تار مى سازد، با دلهاى آدمى چه خواهد کرد؟!
احکام مربوط به حجر الاسود
استلام (لمس کردن) حجرالاسود بر مردان مستحب است.[۶]
حجرالاسود نقطه آغاز و پایان طواف است؛ بنابراین هر دورى از طواف از محاذى حجرالاسود آغاز مىشود و با رسیدن به محاذى آن پایان مىیابد.[۷]
مستحب است طواف کننده قبل از شروع به طواف، رو به حجرالاسود کند؛[۸] چنان که توقف طواف کننده محاذى حجرالاسود و گفتن حمد و ثناى خداى متعال و صلوات بر پیامبر و خاندان مطهرش و بالا بردن دستان به دعا مستحب است.[۹]
پانویس
منابع
- جمعى از پژوهشگران زیر نظر سید محمود هاشمى شاهرودى، فرهنگ فقه مطابق مذهب اهل بیت علیهمالسلام، جلد 3، ص 230.
- محمد محمدحسن شرّاب؛ "فرهنگ اعلام جغرافیایى، تاریخى در حدیث و سیره نبوى"؛ ترجمه حمیدرضا شیخی.