آیه 26 سوره کهف

از دانشنامه‌ی اسلامی
نسخهٔ تاریخ ‏۳۰ مهٔ ۲۰۱۹، ساعت ۰۷:۳۵ توسط مهدی موسوی (بحث | مشارکت‌ها)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)
پرش به ناوبری پرش به جستجو
مشاهده آیه در سوره

قُلِ اللَّهُ أَعْلَمُ بِمَا لَبِثُوا ۖ لَهُ غَيْبُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ ۖ أَبْصِرْ بِهِ وَأَسْمِعْ ۚ مَا لَهُمْ مِنْ دُونِهِ مِنْ وَلِيٍّ وَلَا يُشْرِكُ فِي حُكْمِهِ أَحَدًا

مشاهده آیه در سوره


<<25 آیه 26 سوره کهف 27>>
سوره : سوره کهف (18)
جزء : 15
نزول : مکه

ترجمه های فارسی

بگو: خدا به زمان اقامت آنان (در غار کوه) داناتر است که او به همه اسرار غیب آسمانها و زمین محیط است، و چقدر هم بینا و شنواست! و هیچ کس جز او سرپرست و نگهبان خلق نیست واحدی را در حکم خود شریک نمی‌سازد.

بگو: خدا به مدتی که ماندند داناتر است، [برای اینکه] غیب آسمان ها و زمین ویژه اوست، چه بینا و چه شنواست، برای اهل آسمان ها و زمین سرپرست و یاوری جز او نیست و احدی را در فرمانروایی اش بر جهان هستی شریک نمی گیرد.

بگو: «خدا به آنچه درنگ كردند داناتر است. نهان آسمانها و زمين به او اختصاص دارد. وه! چه بينا و شنواست. براى آنان ياورى جز او نيست و هيچ كس را در فرمانروايى خود شريك نمى‌گيرد.»

بگو: خداوند داناتر است كه چند سال آرميدند. غيب آسمانها و زمين از آنِ اوست. چه بيناست و چه شنواست. جز او دوستى ندارند و كس را در فرمان خود شريك نسازد.

بگو: «خداوند از مدّت توقفشان آگاهتر است؛ غیب آسمانها و زمین از آن اوست! راستی چه بینا و شنواست! آنها هیچ ولیّ و سرپرستی جز او ندارند! و او هیچ کس را در حکم خود شرکت نمی‌دهد!»

ترجمه های انگلیسی(English translations)

Say, ‘Allah knows best how long they remained. To Him belongs the Unseen of the heavens and the earth. How well does He see! How well does He hear! They have no guardian besides Him, and none shares with Him in His judgement.’

Say: Allah knows best how long they remained; to Him are (known) the unseen things of the heavens and the earth; how clear His sight and how clear His hearing! There is none to be a guardian for them besides Him, and He does not make any one His associate in His Judgment.

Say: Allah is Best Aware how long they tarried. His is the Invisible of the heavens and the earth. How clear of sight is He and keen of hearing! They have no protecting friend beside Him, and He maketh none to share in His government.

Say: "Allah knows best how long they stayed: with Him is (the knowledge of) the secrets of the heavens and the earth: how clearly He sees, how finely He hears (everything)! They have no protector other than Him; nor does He share His Command with any person whatsoever.

معانی کلمات آیه

أبصر به: «أَبْصِرْ بِهِ وَ أَسْمِعْ»‏ هر دو صيغه مبالغه ‏اند، بمعنى «چه بينا و چه شنوا».[۱]

تفسیر آیه

تفسیر نور (محسن قرائتی)


وَ لَبِثُوا فِي كَهْفِهِمْ ثَلاثَ مِائَةٍ سِنِينَ وَ ازْدَادُوا تِسْعاً «25»

و آنان در غارشان سيصد سال ماندند و نُه سال (نيز بر آن) افزودند.

قُلِ اللَّهُ أَعْلَمُ بِما لَبِثُوا لَهُ غَيْبُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ أَبْصِرْ بِهِ وَ أَسْمِعْ ما لَهُمْ مِنْ دُونِهِ مِنْ وَلِيٍّ وَ لا يُشْرِكُ فِي حُكْمِهِ أَحَداً «26»

بگو: خداوند به مدّتى كه در غار ماندند، داناتر است. غيب آسمان‌ها و زمين از آنِ اوست. چه بينا و شنواست! جز او براى مردم هيچ يار و ياورى نيست و هيچ كس را در حكم و فرمانروايى خود شريك نمى‌گيرد.

نکته ها

يهوديان در مورد مقدار توقّف اصحاب كهف در غار، از حضرت على عليه السلام سؤال كردند.

حضرت فرمود: 309 سال. گفتند: در كتاب ما 300 سال آمده است! آن حضرت فرمود: 9 سال به خاطر تفاوت سال شمسى و قمرى است. «1»

در تفسير مراغى اين تفاوت نه سال را، نشانه‌ى معجزه بودن قرآن دانسته كه چه اندازه دقيق است و تفاوت سال‌هاى قمرى و شمسى را هم در نظر گرفته است.

ممكن است گفته شود: مقدار، همان سيصد سال بوده كه مردم نه سال به آن افزوده‌اند،


«1». تفسير مجمع البيان.

جلد 5 - صفحه 161

«وَ ازْدَادُوا تِسْعاً» از اين رو خداوند در جواب مى‌فرمايد: «قُلِ اللَّهُ أَعْلَمُ بِما لَبِثُوا» بگو: خدا داناتر است. عمر انسان حدّ معيّنى ندارد، مثل آب نيست كه در صد درجه بجوشد و در درجه‌ى صفر يخ بزند. در آزمايش‌ها عمر بعضى موجودات زنده تا دوازده برابر افزايش يافته است. چنانچه در جرايد نوشتند: ماهى منجمدى كه مربوط به چند هزار سال پيش بود و در ميان يخهاى قطبى پيدا شد، پس از قرار گرفتن در آب ملايم، زندگى را از سر گرفت. «1»

اگر آمار، ساده وعادّى بيان شود، ممكن است يا فراموش شود و ياشنونده به آن توجّه خاص نكند. مثلا اگر بيمارى به پزشك بگويد: من چهار ساعت در نوبت نشسته‌ام، يا بگويد چهار ساعت 7 دقيقه كم، توجّه پزشك تفاوت دارد. زيرا ارقام گاهى براى بيان كم وزياد است وخيلى درآن دقّت نيست، ولى اگر ريز ودقيق بيان شود، شنونده را جذب مى‌كند. لذا درباره مدّت تبليغ حضرت نوح مى‌فرمايد: هزار سال مگر پنجاه سال، تا اعلام كند ارقام دقيق است. در اين آيه نيز مى‌فرمايد: سيصد سال وسپس مى‌فرمايد: نه سال اضافه. تا بگويد آمار دقيق است.

پیام ها

1- شيوه بيان آمار واعداد بايد دقيق باشد. «ثَلاثَ مِائَةٍ سِنِينَ وَ ازْدَادُوا تِسْعاً»

2- دقّت در بيان ارقام و آمار، آن را در ذهن، ماندگارتر مى‌كند. «ثَلاثَ مِائَةٍ سِنِينَ وَ ازْدَادُوا تِسْعاً»


«1». تفسير نمونه.

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



وَ لَبِثُوا فِي كَهْفِهِمْ ثَلاثَ مِائَةٍ سِنِينَ وَ ازْدَادُوا تِسْعاً «25»

بعد از آن در مقدار درنگ نمودن اصحاب كهف بيان فرمايد:

وَ لَبِثُوا فِي كَهْفِهِمْ ثَلاثَ مِائَةٍ سِنِينَ‌: و درنگ كردند جوانان در غار خود وقتى كه خواب بودند سيصد سال. وَ ازْدَادُوا تِسْعاً: و زياد كردند و افزودند نه سال ديگر، از زمان دخول در غار تا بيدار شدن آنان سيصد و نه سال گذشته بود.

در لباب آورده كه: سيصد سال شمسى بود و نه سال بر آن افزودند تا سال قمرى شد، چه تفاوت بين سال شمسى و قمرى هر سالى قريب يازده روز و تحقيقا سيصد سال شمسى سيصد و نه سال قمرى و نوزده روز باشد.

نكته: قوله تعالى‌ «ثَلاثَ مِائَةٍ سِنِينَ» حمزه و كسائى بدون تنوين خوانده، بنابراين اضافه و يا تميز باشد و رفع شبهه افراديت تميز آنكه جايز است قرار دادن جمع را موضع مفرد در تميز مانند قوله تعالى‌ «قُلْ هَلْ نُنَبِّئُكُمْ بِالْأَخْسَرِينَ أَعْمالًا» و اما باقى قراء به تنوين خوانده، چنانچه قرائت مشهوره است، بنابراين عطف بيان باشد؛ زيرا وقتى فرمود «ثلث مائة» شناخته نشود كه اين عدد روز است يا ماه يا سال به فرمايش «سنين» مبين شود. مروى است كه حضرت امير المؤمنين عليه السلام مدت را سيصد و نه سال فرمود، يهودى گفت: ما در

جلد 8 - صفحه 41

كتاب خود سيصد سال يافتيم. فرمود، آنچه من گفتم سال قمرى است.

نصارى گفتند: سيصد سال را دانيم و نه سال را نشناسيم؛ حق تعالى فرمود: «1»


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


وَ لَبِثُوا فِي كَهْفِهِمْ ثَلاثَ مِائَةٍ سِنِينَ وَ ازْدَادُوا تِسْعاً «25» قُلِ اللَّهُ أَعْلَمُ بِما لَبِثُوا لَهُ غَيْبُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ أَبْصِرْ بِهِ وَ أَسْمِعْ ما لَهُمْ مِنْ دُونِهِ مِنْ وَلِيٍّ وَ لا يُشْرِكُ فِي حُكْمِهِ أَحَداً «26» وَ اتْلُ ما أُوحِيَ إِلَيْكَ مِنْ كِتابِ رَبِّكَ لا مُبَدِّلَ لِكَلِماتِهِ وَ لَنْ تَجِدَ مِنْ دُونِهِ مُلْتَحَداً «27»

ترجمه‌

و درنگ نمودند در غارشان سيصد سال و افزودند نه سال را

بگو خدا داناتر است بمدّت درنگ ايشان اختصاص بعلم او دارد امور نهانى آسمانها و زمين چه بينا است او و چه شنوا است نيست براى اهل عالم غير از او هيچ سرپرستى و شريك نميكند در حكمش احدى را

و بخوان آنچه را وحى شد بتو از كتاب پروردگارت نيست بدل كننده‌اى مر سخنان او را و هرگز نيابى غير او پناهى.

تفسير

- خداوند متعال بعد از بيان عدّه اصحاب كهف بيان فرمود مدّت درنگ ايشان را در غار كه آنهم مورد اختلاف شده بود در ميان اهل كتاب و تصريح فرمود بآنكه مدّت درنگ ايشان سيصد سال بود بعلاوه نه سال بسال قمرى كه‌

جلد 3 صفحه 421

سيصد سال تمام است بسال شمسى چنانچه در مجمع از امير المؤمنين عليه السّلام نقل نموده كه يكنفر يهودى از آنحضرت سؤال نمود از مدّت درنگ اصحاب كهف در غار و او جواب فرمود مطابق با قرآن يهودى گفت ما در كتاب خودمان يافتيم كه سيصد سال بوده حضرت فرمود آن بسال شمسى است و اين بقمرى حقير عرض ميكنم از اينجا ممكن است استفاده شود كه مسلمانان بايد حساب سنوات را بسال قمرى تعيين كنند نه بشمسى و الا آنحضرت جواب را بحساب سال شمسى ميداد كه بقبول و تسليم يهودى نزديكتر باشد و مورد اشكال و محتاج بجواب نشود و شايد سرّ آنكه خداوند نفرموده سيصد و نه سال بلكه اوّلا فرموده سيصد سال و بعدا نه سال را اضافه فرموده آن باشد كه كلام شروع شود بر طبق حساب اهل كتاب و در معرض انكار نباشد و ختم شود بدستور حساب در شرع اسلام مانند آنكه بفرمايد درنگ كردند سيصد سال و افزودند نه سال را بحساب اسلام و بعد از بيان اين حقيقت با اين تعبير لطيف به پيغمبر خود دستور فرموده كه باز اگر اختلاف نمودند در مدّت درنگ ايشان بفرمايد خداوند داناتر است از هر كس بمدّت درنگ ايشان چون علم او احاطه دارد بآنچه در آسمانها و زمين است پيدا و نهان و جاى تعجّب است از بينائى و شنوائى خداوند چون غير از بينائى و شنوائى خلق است كه حاجب و مانعى براى آن متصوّر نيست و لطيف و كثيف و بزرگ و كوچك و پيدا و نهان در برابر او يكسان است نيست براى اهل آسمانها و زمين جز خداوند مدير و مدبّر و صاحب اختيار و كار گذارى و شريك نفرموده خدا در حكم و اخبار از غيب با خود هيچ كس را و نبايد كسى با او در حكم شركت نمايد و بعد از اخبار خداوند از مدّت درنگ اصحاب كهف سخنى بر خلاف بگويد و در آيه اخيره دستور تلاوت قرآن را به پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم داده اعمّ از قصص و حكايات و اخبار از مغيبات و غيرها و آنكه تا دامنه قيامت تغيير و تبديلى در آن روى نخواهد داد و آنكه جز خداوند براى احدى در هيچ زمان ملجأ و پناه و مأمن و آرامگاهى نخواهد بود.

جلد 3 صفحه 422

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


وَ لَبِثُوا فِي‌ كَهفِهِم‌ ثَلاث‌َ مِائَةٍ سِنِين‌َ وَ ازدَادُوا تِسعاً «25»

و درنگ‌ كردند ‌در‌ كهف‌ ‌خود‌ ‌از‌ ابتداء ورود ‌تا‌ زماني‌ ‌که‌ بيدار شدند و ‌بر‌ اهل‌ شهر معلوم‌ شد سيصد سال‌ و زياد كردند نه‌ سال‌ ‌که‌ 309 سال‌ ‌که‌ مدت‌ خواب‌ ‌آنها‌ ‌اينکه‌ مقدار بوده‌ ‌در‌ خبر دارد ‌از‌ امير المؤمنين‌ ‌عليه‌ السّلام‌ سؤال‌ كردند ‌که‌ چرا خداوند نفرمود ثلاث‌ مائة و تسع‌ سنين‌ بلكه‌ فرمود وَ لَبِثُوا فِي‌ كَهفِهِم‌ ثَلاث‌َ مِائَةٍ سِنِين‌َ ‌پس‌ ‌از‌ ‌آن‌ فرمود وَ ازدَادُوا تِسعاً حضرت‌ فرمود سيصد سال‌ شمسي‌ مطابق‌ ‌با‌ سيصد و نه‌ سال‌ قمريست‌ ‌يعني‌ كساني‌ ‌که‌ ‌از‌ اهل‌ كتاب‌ گفتند سيصد سال‌ بحساب‌ شمسي‌ ‌بود‌ ولي‌ ‌به‌ حساب‌ قمري‌ ‌که‌ سال‌ شرعيست‌ و ‌در‌ حجاز باين‌ سال‌ تاريخ‌ ميگذاردند سيصد و نه‌

جلد 12 - صفحه 344

سال‌ ميشود.

برگزیده تفسیر نمونه


(آیه 25)- خواب اصحاب کهف: از قرائن موجود در آیات گذشته اجمالا به دست آمد که خواب اصحاب کهف یک خواب بسیار طولانی بود، این موضوع حس کنجکاوی هر شنونده‌ای را بر می‌انگیزد و می‌خواهد دقیقا بداند آنها چند سال در این خواب طولانی بوده‌اند؟

این آیه شنونده را از تردید بیرون می‌آورد و می‌گوید: «آنها در غار خود سیصد سال درنگ کردند و نه سال نیز بر آن افزودند»! (وَ لَبِثُوا فِی کَهْفِهِمْ ثَلاثَ مِائَةٍ سِنِینَ وَ ازْدَادُوا تِسْعاً).

بنابراین مجموع مدت توقف و خواب آنها در غار سیصد و نه سال بود.

سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:

تفسیر های فارسی

ترجمه تفسیر المیزان

تفسیر خسروی

تفسیر عاملی

تفسیر جامع

تفسیر های عربی

تفسیر المیزان

تفسیر مجمع البیان

تفسیر نور الثقلین

تفسیر الصافی

تفسیر الکاشف

پانویس

  1. تفسیر احسن الحدیث، سید علی اکبر قرشی

منابع