آیه 10 سوره ابراهیم
<<9 | آیه 10 سوره ابراهیم | 11>> | |||||||||||||
|
محتویات
ترجمه های فارسی
رسولان در جواب آنها گفتند: آیا در خدا که آفریننده آسمانها و زمین است شک توانید کرد؟ خدایی که شما را به مغفرت و آمرزش از گناهانتان میخواند و میخواهد به اجل معین و عمر طبیعی برساند. باز کافران گفتند: ما شما (پیغمبران) را مثل خود بشری بیشتر نمیدانیم که میخواهید ما را از آنچه پدران ما میپرستیدند منع کنید، پس (اگر به راستی پیغمبر هستید) برای ما حجت و معجزی آشکار (که ما را مجبور به ایمان کند) بیاورید.
پیامبرانشان گفتند: آیا در خدا که آفریننده آسمان ها و زمین است، شکی هست؟ او شما را دعوت [به ایمان] می کند تا همه گناهانتان را بیامرزد، و شما را تا زمان معینِ [عمرتان] مهلت می دهد. پاسخ دادند: شما بشرهایی مانند ما هستید که می خواهید ما را از معبودهایی که پدرانمان می پرستیدند باز دارید؛ پس [شما] دلیل روشنی [بر اثبات رسالت خود که مورد پسند ما باشد] بیاورید.
پيامبرانشان گفتند: «مگر در باره خدا -پديد آورنده آسمانها و زمين- ترديدى هست؟ او شما را دعوت مىكند تا پارهاى از گناهانتان را بر شما ببخشايد و تا زمانِ معينى شما را مهلت دهد.» گفتند: «شما جز بشرى مانند ما نيستيد. مىخواهيد ما را از آنچه پدرانمان مىپرستيدند باز داريد. پس براى ما حجّتى آشكار بياوريد.»
پيامبرانشان گفتند: آيا در خدا -آن آفريننده آسمانها و زمين- شكى هست؟ شما را فرامىخواند تا گناهانتان را بيامرزد و تا مدتى معين شما را زنده گذارد. گفتند: شما جز مردمانى همانند ما نيستيد. مىخواهيد ما را از آنچه پدرانمان مىپرستيدند باز داريد. براى ما دليلى روشن بياوريد.
رسولان آنها گفتند: «آیا در خدا شکّ است؟! خدایی که آسمانها و زمین را آفریده؛ او شما را دعوت میکند تا گناهانتان را ببخشد، و تا موعد مقرّری شما را باقی گذارد!» آنها گفتند: «(ما اینها را نمیفهمیم! همین اندازه میدانیم که) شما انسانهایی همانند ما هستید، میخواهید ما را از آنچه پدرانمان میپرستیدند بازدارید؛ شما دلیل و معجزه روشنی برای ما بیاورید!»
ترجمه های انگلیسی(English translations)
معانی کلمات آیه
مسمى: اسم مفعول است به معنى تسميه شده و تعيين شده. تصدونا: صد و صدود: اعراض. منع كردن و باز داشتن . «تصدونا»: مانع شويد و بر گردانيد ما را. سلطان: سلطه: قدرت. يا قدرت از دون قهر. سلطان: دليل و غلبه..[۱]
تفسیر آیه
تفسیر نور (محسن قرائتی)
قالَتْ رُسُلُهُمْ أَ فِي اللَّهِ شَكٌّ فاطِرِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ يَدْعُوكُمْ لِيَغْفِرَ لَكُمْ مِنْ ذُنُوبِكُمْ وَ يُؤَخِّرَكُمْ إِلى أَجَلٍ مُسَمًّى قالُوا إِنْ أَنْتُمْ إِلَّا بَشَرٌ مِثْلُنا تُرِيدُونَ أَنْ تَصُدُّونا عَمَّا كانَ يَعْبُدُ آباؤُنا فَأْتُونا بِسُلْطانٍ مُبِينٍ «10»
جلد 4 - صفحه 393
پيامبرانشان (در جواب) گفتند: آيا درباره خدا، آفريدگار آسمانها و زمين، شكى هست؟! (آيا هستى با اين عظمت نياز به خالق ندارد؟) او كه شما را (به راه حقّ) دعوت مىكند تا از گناهانتان بگذرد و تا موعد معين شما رامهلت دهد. (كفّار) گفتند: شما جز انسانى همچون خود ما نيستيد، (و امتيازى بر ما نداريد) شما مىخواهيد ما را از آنچه نياكان ما مىپرستيدند باز داريد، (اگر غير از اين است) پس براى ما برهان و معجزهاى روشن (آنگونه كه ما مىخواهيم) بياوريد.
نکته ها
در آيهى قبل كفّار به انبيا گفتند: «تَدْعُونَنا» شما ما را به راه خدا مىخوانيد، ولى در اين آيه پيامبران به آنان گفتند: «يَدْعُوكُمْ» خدا شما را مىخواند. يعنى دعوت ما از جانب خود و به سوى خود نيست، بلكه از سوى خدا و به سوى خداست.
به گفتهى زمخشرى و مراغى؛ وعدههاى قرآن نسبت به مؤمنان بخشش تمام گناهان است. «يَغْفِرْ لَكُمْ ذُنُوبَكُمْ» ولى نسبت به ديگران، بخشش بعضى از گناهان است. «يَغْفِرْ لَكُمْ مِنْ ذُنُوبِكُمْ»
پیام ها
1- اعتقاد به خدا، فطرى و بديهى است و سزاوار شك نيست. «أَ فِي اللَّهِ شَكٌّ»
2- در كنار عقل و فطرت، محبّت و دعوت نيز لازم است. أَ فِي اللَّهِ شَكٌ ... يَدْعُوكُمْ لِيَغْفِرَ لَكُمْ
3- دين انسان را به پاكى از آلودگىها دعوت مىكند. يَدْعُوكُمْ لِيَغْفِرَ ... ذُنُوبِكُمْ
4- خداوند طالب غفران و آمرزش گناهان انسان است. «يَدْعُوكُمْ لِيَغْفِرَ لَكُمْ»
5- توبه و اطاعت از خداوند باعث تاخير اجل انسان مىشود. يَدْعُوكُمْ ... يُؤَخِّرَكُمْ إِلى أَجَلٍ مُسَمًّى
6- خداوند از روى مهر، به هدايت دعوت مىكند و از روى لطف تا پايان عمر
جلد 4 - صفحه 394
مهلت انتخاب مىدهد. «يَدْعُوكُمْ- يُؤَخِّرَكُمْ إِلى أَجَلٍ مُسَمًّى»
7- عمر هر انسانى، از پيش اندازهگيرى و تعيين شده است. «إِلى أَجَلٍ مُسَمًّى»
8- تعصّبات قومى و نژادى، مانع پذيرفتن حقّ است. «يَعْبُدُ آباؤُنا»
9- خانواده در عقايد و باورهاى انسان، نقش مهمى دارد. «يَعْبُدُ آباؤُنا»
10- عناد و گردنكشى در برابر حقّ، درد بىدرمان است. تمام انبيا با معجزه به سراغ مردم مىرفتند، ولى لجاجت برخى مردم سبب مىشد كه همواره معجزهى تازهاى كه طبق هوس آنها باشد از پيامبران درخواست كنند. «فَأْتُونا بِسُلْطانٍ مُبِينٍ»
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
قالَتْ رُسُلُهُمْ أَ فِي اللَّهِ شَكٌّ فاطِرِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ يَدْعُوكُمْ لِيَغْفِرَ لَكُمْ مِنْ ذُنُوبِكُمْ وَ يُؤَخِّرَكُمْ إِلى أَجَلٍ مُسَمًّى قالُوا إِنْ أَنْتُمْ إِلاَّ بَشَرٌ مِثْلُنا تُرِيدُونَ أَنْ تَصُدُّونا عَمَّا كانَ يَعْبُدُ آباؤُنا فَأْتُونا بِسُلْطانٍ مُبِينٍ «10»
قالَتْ رُسُلُهُمْ: گفتند انبياى ايشان در جواب آنها. أَ فِي اللَّهِ شَكٌ: آيا در وجود خداى تعالى شكى هست، يعنى از كثرت ادله و براهين بر وجود ذات احديت سبحانى، شك را مجال نمانده. فاطِرِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ: آفريننده آسمانها و زمينها است.
تبصره: شخص عاقل به تفكر در آيات عالم آفاق و انفس، هرآينه حكم نمايد بوجود آفريدگار، زيرا آنچه در اقليم وجود يافت شود رشحهاى از رشحات فيض الهى و قطرهاى است از درياى بىمنتهاى رحمت سبحانى، و از اوج عالم مجردات تا حضيض منزل ماديات را اگر سير كنى، بجز صنع او نبينى، و از ثرى تا ثريا بجز قدرت او نيابى، در هر ذرهاى از ذرات عالم وجود كه بنگرى، قدرت خالق را مشاهده كنى.
دل هر ذره را كه بشكافى
آفتابيش در ميان بينى
اگر جميع عقلاى عالم و حكماى بنى آدم از بدو خلقت تا قيام قيامت، دامن همت بر ميان زنند كه انواع حكمت و غرائب عظمت پروردگار را دريابند، هر آينه به عشرى از اعشار آن نخواهند رسيد، بنابراين چگونه كسى را شكى
جلد 7 - صفحه 25
خواهد بود.
يَدْعُوكُمْ: مىخواند شما را به توسط انبياء و كتب خود به ايمان و طاعت. لِيَغْفِرَ لَكُمْ مِنْ ذُنُوبِكُمْ: تا بيامرزد شما را چون ايمان آريد بعضى از گناهان شما را، مراد حقوق خدا باشد نه حقوق مردم، زيرا اسلام آنها را برندارد. يا بيامرزد بعض گناهان شما را كه غير شرك باشد. يا بيامرزد بعض گناهان شما را كه حقوق اللّه باشد به اطاعت و توبه، و لكن حق الناس محتاج به اداء و تدارك و اصلاح خواهد بود.
كافى شريف «1»- از حضرت باقر عليه السّلام قال الظّلم ثلثة ظلم يغفره اللّه و ظلم لا يغفره اللّه و ظلم لا يدعه اللّه فامّا الظّلم الّذى لا يغفره فالشّرك و امّا الظّلم الّذى يغفره فظلم الرّجل نفسه فيما بينه و بين اللّه و امّا الظّلم الّذى لا يدعه فالمداينة بين العباد.
فرمود: ظلم سه قسم است: ظلمى كه مىآمرزد خداوند تعالى آن را، و ظلمى كه نيامرزد آن را، و ظلمى كه وانگذارد آن را. اما ظلمى كه نيامرزد آن را، شرك به خدا باشد كه به اين حال از دنيا رود. اما ظلمى كه ممكن است بيامرزد آن را، ظلم به نفس باشد ميان بنده و خدا در نافرمانى (مشرك و عاصى به اعتبار آنكه وضع كفر و معصيت در محل ايمان و طاعت نمودهاند ظالم اطلاق شده، زيرا ظلم وضع شيئى است در غير محل). و اما ظلمى كه وانگذارد مكافات آن را، ظلم در معامله بين مردم كه حق الناس باشد.
نكته: قوله (لِيَغْفِرَ لَكُمْ مِنْ ذُنُوبِكُمْ) در ايراد (من) در خطاب كفار و عدم ايراد آن در خطاب مؤمنين در جميع قرآن به جهت تفرقه بين خطابين است و مىتواند بود كه چون در كفار مراد به مغفرت گناهانى است كه مترتب بر ايمان ايشان است، و در مؤمنين مغفرت در حالات ايمان است كه باعث طاعت و تجنب از معصيت باشد، پس شامل خروج از مظالم نيز بوده باشد از اين جهت
«1» اصول كافى جلد 2 صحفه 331 باب الظلم.
جلد 7 - صفحه 26
اينجا ذكر لفظ (من) فرموده:
خلاصه، پيغمبران به امتان خود مىگفتند: ايمان آريد تا حق تعالى گناهان شما را بيامرزد. وَ يُؤَخِّرَكُمْ إِلى أَجَلٍ مُسَمًّى: و تأخير اندازد شما و مهلت دهد تا وقت نام برده شده كه آخر عمر و رسيدن مرگ شما باشد. پس از تبليغ رسولان و دعوت به آمرزش رحمان، قالُوا إِنْ أَنْتُمْ إِلَّا بَشَرٌ مِثْلُنا: گفتند امتان در جواب آنان، نيستيد شما مگر آدمى مثل ما در صورت و هيئت، و هيچ فضلى نيست براى شما در ظاهر نسبت به ما، پس چرا شما مخصوصيد به نبوت از ميان ما، و اگر خدا خواستى كه پيغمبرى فرستد به آدميان، از جنسى فرستادى كه افضل از بشر باشد. تُرِيدُونَ أَنْ تَصُدُّونا: مىخواهيد اينكه بازداريد ما را به دعوى پيغمبرى. عَمَّا كانَ يَعْبُدُ آباؤُنا: از آنچه بودند كه مىپرستيدند پدران ما از اصنام. فَأْتُونا بِسُلْطانٍ مُبِينٍ: پس بياوريد ما را به حجتى روشن بر صحت دعوى خود، يا بر استحقاق بر فضيلت نبوت و مزيت رسالت. سه شبهه در مقابل دعوت رسولان وارد ساختند: 1- شبهه بشريت آنان به اعتقاد اينكه افراد انسان تمام متساويند در كليّه جهات، پس محال است برسد تفاوت را به حدى كه مقام نبوت را دارا شود با اشتراك كل در ضروريات بشريه از خوردن و آشاميدن. 2- تمسك به طريقه تقليد آباء خود در پرستش و ستايش بتان 3- انكار ايشان دلالت معجزه را بر صدق دعوى، و به زعم خود معجزات را از جنس امور عاديه دانسته، لذا از عناد لجاج، اقتراح معجزات ديگر مىكردند مانند معاندان زمان پيغمبر ما صلّى اللّه عليه و آله و سلّم تنبيه: آيه شريفه دليل است بر آنكه خداى تعالى نسبت به بندگان اراده نفرموده كفر و شرك و عصيان را، بلكه مريد ايمان و توحيد و طاعت است؛ و بعث انبياء، محض لطف و رحمت و انعام است بر بندگان تا ايمان آرند و اطاعت كنند و از شرك و عصيان دورى جويند، زيرا مىفرمايد (يَدْعُوكُمْ لِيَغْفِرَ لَكُمْ) دعوت فرمايد شما را به توسط انبيا به ايمان براى اينكه بيامرزد شما را، پس ايمان را مريد، و كفران را كاره باشد؛ و آيات ديگر نيز مصدق باشد از
جلد 7 - صفحه 27
جمله (وَ لا يَرْضى لِعِبادِهِ الْكُفْرَ) «1» و قوله (وَ مَا اللَّهُ يُرِيدُ ظُلْماً لِلْعِبادِ) «2» و غيره.
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
وَ إِذْ تَأَذَّنَ رَبُّكُمْ لَئِنْ شَكَرْتُمْ لَأَزِيدَنَّكُمْ وَ لَئِنْ كَفَرْتُمْ إِنَّ عَذابِي لَشَدِيدٌ «7» وَ قالَ مُوسى إِنْ تَكْفُرُوا أَنْتُمْ وَ مَنْ فِي الْأَرْضِ جَمِيعاً فَإِنَّ اللَّهَ لَغَنِيٌّ حَمِيدٌ «8» أَ لَمْ يَأْتِكُمْ نَبَؤُا الَّذِينَ مِنْ قَبْلِكُمْ قَوْمِ نُوحٍ وَ عادٍ وَ ثَمُودَ وَ الَّذِينَ مِنْ بَعْدِهِمْ لا يَعْلَمُهُمْ إِلاَّ اللَّهُ جاءَتْهُمْ رُسُلُهُمْ بِالْبَيِّناتِ فَرَدُّوا أَيْدِيَهُمْ فِي أَفْواهِهِمْ وَ قالُوا إِنَّا كَفَرْنا بِما أُرْسِلْتُمْ بِهِ وَ إِنَّا لَفِي شَكٍّ مِمَّا تَدْعُونَنا إِلَيْهِ مُرِيبٍ «9» قالَتْ رُسُلُهُمْ أَ فِي اللَّهِ شَكٌّ فاطِرِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ يَدْعُوكُمْ لِيَغْفِرَ لَكُمْ مِنْ ذُنُوبِكُمْ وَ يُؤَخِّرَكُمْ إِلى أَجَلٍ مُسَمًّى قالُوا إِنْ أَنْتُمْ إِلاَّ بَشَرٌ مِثْلُنا تُرِيدُونَ أَنْ تَصُدُّونا عَمَّا كانَ يَعْبُدُ آباؤُنا فَأْتُونا بِسُلْطانٍ مُبِينٍ «10»
ترجمه
و هنگاميكه اعلام نمود پروردگار شما كه اگر شكر كنيد هر آينه زياد ميكنم نعمت شما را و اگر كفران نمائيد همانا عذاب من هر آينه سخت است
و گفت موسى اگر كافر شويد شما و هر كه در زمين است تمامى پس همانا خداوند هر آينه بىنياز ستوده است
آيا نيامد شما را خبر آنانكه بودند پيش از شما، قوم نوح و عاد و ثمود و آنانكه بودند بعد از آنها كه نميداند ايشانرا مگر خدا آمدند نزد آنها پيغمبرانشان با معجزات پس برگرداندند دستهاشان را در دهانهاى ايشان و گفتند همانا ما كافر شديم بآنچه فرستاده شديد بآن و همانا ما هر آينه در شكى هستيم از آنچه ميخوانيد ما را بسوى آن كه بگمان اندازنده است
گفتند پيغمبرانشان آيا در خدا شكّ است كه پديد آورنده آسمانها و زمين است ميخواند شما را تا بيامرزد براى شما از گناهانتان و تأخير اندازد شما را تا زمانى نامبرده شده گفتند نيستيد شما مگر انسانى مانند ما ميخواهيد باز داريد ما را از آنچه بودند كه عبادت ميكردند پدران ما پس بياوريد براى ما حجّتى روشن..
تفسير
خطاب به بنى اسرائيل است يعنى و ياد آوريد وقتى را كه اعلام فرمود پروردگار شما كه اگر شكر نعمت نجات از فرعونيان و ساير نعم الهى را بجاى آوريد بايمان و عمل صالح زياد ميكنم نعمت خود را بر شما و اگر كفران نمائيد بكفر و معصيت بعذاب شديد من گرفتار خواهيد شد در كافى از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه خداوند انعام نفرموده است بر بندهاى نعمتى را كه شناخته باشد آنرا بقلبش و حمد نموده باشد خدا را ظاهرا بزبانش و تمام شده باشد كلام او مگر آنكه امر خواهد شد از براى او بزيادتى نعمت و در مجمع و قمّى ره و عيّاشى ره نيز اين معنى را نقل نمودهاند و نيز از آنحضرت روايت شده است كه انعام نفرموده است خداوند بر بندهاى نعمتى را از كوچك و بزرگ كه پس از آن گفته باشد الحمد للّه مگر آنكه
جلد 3 صفحه 222
ادا نموده است شكر آنرا و پس از اين اعلام حضرت موسى به بنى اسرائيل فرمود كه تصوّر نكنيد خداوند احتياجى بشكر شما دارد اگر شما و تمام اهل زمين از جن و انس كافر شوند خداوند بىنياز از آنها و شكرشان است و ستوده است بذات خود اگر چه هيچ كس ستايش او را نكند و حمد او را بجا نياورد چون خودش و ملائكه و ذرات مخلوقات بزبان حال و مقال حمد و ثناى الهى را بجا مىآورند پس ضرر كفران عائد كسانى ميشود كه بوظيفه خود قيام ننمودند و خود را از مزيد نعمت محروم و بعذاب شديد گرفتار كردند آيا بشما نرسيده است خبر اقوام سابقه از قبيل قوم نوح و عاد و ثمود و كسانيكه بعد از آنها بودند كه بواسطه كثرت عدد آنها كسى علم باشخاص و احوالشان ندارد جز خدا و آنكه پيغمبرانى داشتند كه با معجزات با هرات بر آنها مبعوث بودند و مورد اعتناء آنها نشدند بلكه دستهاى خودشان را برگرداندند بجانب دهانهاى پيغمبرانشان براى اشاره نمودن بسكوت ايشان يعنى زياد حرف نزنيد كسى گوش بسخن شما نميدهد كه از جمله فردّوا ايديهم فى افواههم بفرمايش قمّى ره استفاده ميشود و بنظر حقير ظاهر است اگر چه وجوه ديگرى هم از ابن عبّاس و ساير مفسّرين براى اين جمله نقل شده است كه خالى از خلل نيست و صريحا منكر توحيد خدا شدند و اظهار شكّ نمودند آنهم نه شكّ بدوى كه باندك تأمّلى رفع شود بلكه شكّى كه موجب ترديد و تحيّر گردد و پيغمبران در جواب آنها فرمودند اين چه اظهارى است كه ميكنيد آيا در وجود خدا و توحيد او شكّ است با آنكه واضح است كه اين آسمانها و زمين خالقى دارد و آن يك است چون اگر دو باشد فساد و اختلال نظام حاصل ميشود و معلوم است كه او حاجتى بشما ندارد دعوت فرموده است از شما بتوسط ما براى آنكه از كفر و معصيت توبه نمائيد و او گناهان شما را بيامرزد و عذاب را از شما دور كند تا عمر طبيعى كنيد و باجل مقدر الهى از دنيا برويد و ببهشت جاويد و اصل شويد و آنها در جواب گفتند شما فضيلتى بر ما نداريد بلكه بشرى هستيد مانند ما چه موجب شده است كه شما پيغمبر باشيد و ما امت لابد شما ميخواهيد ما را از دين پدران خودمان باز داريد و بر ما رياست كنيد پس بايد غير از آنچه را كه خودتان آورديد از معجزات معجزهاى را كه ما ميخواهيم براى واضح شدن امر بياوريد تا ما بشما ايمان بياوريم.
جلد 3 صفحه 223
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
قالَت رُسُلُهُم أَ فِي اللّهِ شَكٌّ فاطِرِ السَّماواتِ وَ الأَرضِ يَدعُوكُم لِيَغفِرَ لَكُم مِن ذُنُوبِكُم وَ يُؤَخِّرَكُم إِلي أَجَلٍ مُسَمًّي قالُوا إِن أَنتُم إِلاّ بَشَرٌ مِثلُنا تُرِيدُونَ أَن تَصُدُّونا عَمّا كانَ يَعبُدُ آباؤُنا فَأتُونا بِسُلطانٍ مُبِينٍ «10»
گفتند رسولان آنها آيا در خداوند متعال هم شك است که موجد آسمانها و زمين است دعوت ميفرمايد شما را بر اينكه بيامرزد شما را از گناهان که مرتكب شدهايد و شما را باقي بدارد و مرگ شما را عقب بيندازد تا مدت معيني که تعيين فرموده گفتند كفار که نيستيد شما مگر يك فردي مثل ما اراده داريد که جلوگيري كنيد ما را از آنچه که بودند عبادت ميكردند پدران ما پس بياوريد ما را بيك دليل محكم دندانشكن واضح روشن.
قالَت رُسُلُهُم أَ فِي اللّهِ شَكٌّ ادله وجود حق و وحدانيت او و صفات او از حدّ و حصر خارج است ادله عقليه و نقليه و حسيه و وجدانيه بسيار است اگر شما قابليت درك ادله عقليه را نداريد و بادله نقليه هم اعتماد نميكنيد و و جدان هم نداريد لا اقل بادله حسيه که بعين مشاهده ميكنيد درك كنيد.
فاطِرِ السَّماواتِ وَ الأَرضِ آثار قدرت او را که اينکه كرات جويه که از
جلد 11 - صفحه 368
حدّ و حصر خارج است از كجا پيدا شده و باين نظم منظم در سير و حركت هستند در اينکه فضاء وسيع و اينکه كره زمين که در جوّ هوا حركت دوري دارد دور كره شمس در يك سال شمسي و دور خود ميچرخد در يك شبانه روز با آثاري که در آنها مشاهده ميكنيد كافي نيست بر اثبات وجود او و علم و قدرت و وحدانيت او و عدل و حكمت و ساير صفات او با اينکه همه آثار ديگر جايي براي شك باقي نميماند.
يَدعُوكُم لِيَغفِرَ لَكُم مِن ذُنُوبِكُم ميخواهد شما را از بدبختي و كثافات معاصي و از عذاب و آتش نجات دهد و گناهان شما را پاك كند و از بين ببرد وَ يُؤَخِّرَكُم إِلي أَجَلٍ مُسَمًّي از اينکه بلاهاي گوناگون و تصادفات و امراض مهلكه حفظ فرمايد و طول عمر عنايت كند تا مدت سر رسد.
قالُوا إِن أَنتُم إِلّا بَشَرٌ مِثلُنا چه امتيازي داريد بر ما شما هم يك بشر بيش نيستيد با خدا و عالم بالا چه ربط و ارتباطي داريد غرضي نداريد جز اينكه تُرِيدُونَ أَن تَصُدُّونا عَمّا كانَ يَعبُدُ آباؤُنا ما دست از دين آباء و اجدادي خود برنميداريم بگفتن يك بشر مثل خودمان اگر راست ميگوييد فَأتُونا بِسُلطانٍ مُبِينٍ سلطان مبين آنها توقعاتيست که از انبياء تقاضا ميكردند که چرا ملائكه را نازل نكرد، يا چرا كنز از زخرف نداريد يا باغ و نخلستان نداريد يا قطعه از آسمان نميآيد که در بسياري از آيات دارد و جواب آنها ذكر شده.
369
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 10)- آیا در خدا شک است؟ از آنجا که در آیه قبل گفتار مشرکان و کافران را در زمینه عدم ایمانشان که استناد به شک و تردید کرده بودند بیان شده، در این آیه بلافاصله با دلیل روشنی که در عبارت کوتاهی آمده شک آنها را نفی میکند و چنین میگوید: «پیامبرانشان به آنان گفتند: آیا در وجود خدایی که آفریننده آسمانها و زمین است شکی است»؟! (قالَتْ رُسُلُهُمْ أَ فِی اللَّهِ شَکٌّ فاطِرِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ).
ممکن است «فاطِرِ» اشاره به شکافتن توده ابتدایی ماده جهان باشد که در علوم روز میخوانیم که مجموع ماده عالم، یک واحد به هم پیوسته بود سپس شکافته شد و کرات آشکار گشت.
به هر حال قرآن در اینجا مانند غالب موارد دیگر برای اثبات وجود خدا و صفات او تکیه بر نظام عالم هستی و آفرینش آسمانها و زمین میکند.
سپس به پاسخ دومین ایراد منکران میپردازد که ایراد به مسأله رسالت پیامبران است، میفرماید: این مسلم است که آفریدگار دانا و حکیم، هرگز بندگانش را بدون رهبر، رها نمیکنند، بلکه «از شما (با فرستادن پیامبران) دعوت میکند تا از گناه و آلودگیها پاکتان سازد و گناهانتان را ببخشد» (یَدْعُوکُمْ لِیَغْفِرَ لَکُمْ مِنْ ذُنُوبِکُمْ).
ج2، ص499
«و تا موعد مقرّری شما را باقی گذارد»! تا راه تکامل خویش را بپیمایید و حد اکثر بهره لازم را از این زندگی ببرید (وَ یُؤَخِّرَکُمْ إِلی أَجَلٍ مُسَمًّی).
در حقیقت دعوت پیامبران برای دو هدف بوده، یکی آمرزش گناهان و دیگری ادامه حیات تا زمان مقرر که این دو در واقع علت و معلول یکدیگرند، چه این که جامعهای میتواند به حیات خود ادامه دهد که از گناه و ظلم پاک باشد.
ولی با این همه باز کفار لجوج این دعوت حیاتبخش که آمیخته با منطق روشن توحید بود نپذیرفتند و با بیانی که آثار لجاجت و عدم تسلیم در برابر حق از آن میبارید، به پیامبران خود چنین «پاسخ گفتند: شما جز بشری مثل ما نیستید»! (قالُوا إِنْ أَنْتُمْ إِلَّا بَشَرٌ مِثْلُنا).
به علاوه «شما میخواهید ما را از آنچه نیاکان ما میپرستیدند بازدارید» (تُرِیدُونَ أَنْ تَصُدُّونا عَمَّا کانَ یَعْبُدُ آباؤُنا).
از همه اینها گذشته «شما دلیل روشنی برای ما بیاورید» (فَأْتُونا بِسُلْطانٍ مُبِینٍ).
سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:
تفسیر های فارسی
ترجمه تفسیر المیزان
تفسیر خسروی
تفسیر عاملی
تفسیر جامع
تفسیر های عربی
تفسیر المیزان
تفسیر مجمع البیان
تفسیر نور الثقلین
تفسیر الصافی
تفسیر الکاشف
پانویس
- ↑ تفسیر احسن الحدیث، سید علی اکبر قرشی
منابع
- تفسیر نور، محسن قرائتی، تهران:مركز فرهنگى درسهايى از قرآن، 1383 ش، چاپ يازدهم
- اطیب البیان فی تفسیر القرآن، سید عبدالحسین طیب، تهران:انتشارات اسلام، 1378 ش، چاپ دوم
- تفسیر اثنی عشری، حسین حسینی شاه عبدالعظیمی، تهران:انتشارات ميقات، 1363 ش، چاپ اول
- تفسیر روان جاوید، محمد ثقفی تهرانی، تهران:انتشارات برهان، 1398 ق، چاپ سوم
- برگزیده تفسیر نمونه، ناصر مکارم شیرازی و جمعي از فضلا، تنظیم احمد علی بابایی، تهران: دارالکتب اسلامیه، ۱۳۸۶ش
- تفسیر راهنما، علی اکبر هاشمی رفسنجانی، قم:بوستان كتاب(انتشارات دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم)، 1386 ش، چاپ پنجم