آیه 78 سوره هود

از دانشنامه‌ی اسلامی
نسخهٔ تاریخ ‏۲۷ آوریل ۲۰۱۶، ساعت ۰۹:۲۰ توسط Quran (بحث | مشارکت‌ها) (صفحه‌ای تازه حاوی «{{قرآن در قاب|وَجَاءَهُ قَوْمُهُ يُهْرَعُونَ إِلَيْهِ وَمِنْ قَبْلُ كَانُوا...» ایجاد کرد)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)
پرش به ناوبری پرش به جستجو
مشاهده آیه در سوره

وَجَاءَهُ قَوْمُهُ يُهْرَعُونَ إِلَيْهِ وَمِنْ قَبْلُ كَانُوا يَعْمَلُونَ السَّيِّئَاتِ ۚ قَالَ يَا قَوْمِ هَٰؤُلَاءِ بَنَاتِي هُنَّ أَطْهَرُ لَكُمْ ۖ فَاتَّقُوا اللَّهَ وَلَا تُخْزُونِ فِي ضَيْفِي ۖ أَلَيْسَ مِنْكُمْ رَجُلٌ رَشِيدٌ

مشاهده آیه در سوره


<<77 آیه 78 سوره هود 79>>
سوره : سوره هود (11)
جزء : 12
نزول : مکه

ترجمه های فارسی

و (چون فرشتگان به صورت جوانان زیبا به خانه لوط درآمدند) قوم لوط به قصد عمل زشتی که در آن سابقه داشتند به سرعت به درگاه او وارد شدند، لوط به آنها گفت: این دختران من (جنس زنان امتم که به منزله دختران منند) برای شما پاکیزه و نیکوترند، از خدا بترسید و مرا نزد مهمانانم خوار و سرشکسته مکنید، آیا در میان شما یک مرد رشید نیست؟

و قومش شتابان به سویش آمدند [تا به خیال خود به مهمانانش دست درازی کنند، آن قومی] که پیش از آن کارهای زشت و ناپسند مرتکب می شدند، گفت: ای قوم من! اینان دختران من هستند، اینان [از نظر ازدواج] برای شما پاکیزه ترند، از خدا پروا کنید و مرا در میان مهمانانم رسوا نکنید؛ آیا از میان شما مردی راه یافته نیست؟

و قوم او شتابان به سويش آمدند، و پيش از آن كارهاى زشت مى‌كردند. [لوط] گفت: «اى قوم من، اينان دختران منند. آنان براى شما پاكيزه‌ترند. پس از خدا بترسيد و مرا در كار مهمانانم رسوا مكنيد. آيا در ميان شما آدمى عقل‌رس پيدا نمى‌شود؟»

و قومش شتابان نزد او آمدند و آنان پيش از اين مرتكب كارهاى زشت مى‌شدند. لوط گفت: اى قوم من، اينها دختران من هستند. براى شما پاكيزه‌ترند. از خدا بترسيد و مرا در برابر مهمانانم خجل مكنيد. آيامرد خردمندى در ميان شما نيست؟

قوم او (بقصد مزاحمت میهمانان) بسرعت به سراغ او آمدند -و قبلاً کارهای بد انجام می‌دادند- گفت: «ای قوم من! اینها دختران منند؛ برای شما پاکیزه‌ترند! (با آنها ازدواج کنید؛ و از زشتکاری چشم بپوشید!) از خدا بترسید؛ و مرا در مورد میهمانانم رسوا نسازید! آیا در میان شما یک مرد فهمیده و آگاه وجود ندارد؟!»

ترجمه های انگلیسی(English translations)

Then his people came running toward him, and they had been committing vices aforetime. He said, ‘O my people, these are my daughters: they are purer for you. Be wary of Allah and do not humiliate me with regard to my guests. Is there not a right-minded man among you?’

And his people came to him, (as if) rushed on towards him, and already they did evil deeds. He said: O my people! these are my daughters-- they are purer for you, so guard against (the punishment of) Allah and do not disgrace me with regard to my guests; is there not among you one right-minded man?

And his people came unto him, running towards him - and before then they used to commit abominations - He said: O my people! Here are my daughters! They are purer for you. Beware of Allah, and degrade me not in (the person of) my guests. Is there not among you any upright man?

And his people came rushing towards him, and they had been long in the habit of practising abominations. He said: "O my people! Here are my daughters: they are purer for you (if ye marry)! Now fear Allah, and cover me not with shame about my guests! Is there not among you a single right-minded man?"

معانی کلمات آیه

«یُهْرَعُونَ إِلَیْهِ»: به سوی او شتابان آمدند. عشق گناه ایشان را شتابان به سوی او راند. «هؤُلآءِ بَنَاتِی»: اینها دختران من هستند. مراد این است که دختران خود را با عقد ازدواج در اختیار سران شما می‌گذارم. یا این که من چون پیغمبرم در حکم پدر امت خود می‌باشم و زنان آنان انگار دختران من هستند (نگا: شعراء / . از خدا بترسید و بروید با زنان ازدواج کنید و بیامیزید. «فِی ضَیْفِی»: درباره مهمانانم. واژه ضیف، در اصل مصدر است و برای مفرد و تثنیه و جمع به کار می‌رود. «رَشِیدٌ»: عاقل. راهیاب. راهنما.

تفسیر آیه

تفسیر نور (محسن قرائتی)


وَ جاءَهُ قَوْمُهُ يُهْرَعُونَ إِلَيْهِ وَ مِنْ قَبْلُ كانُوا يَعْمَلُونَ السَّيِّئاتِ قالَ يا قَوْمِ هؤُلاءِ بَناتِي هُنَّ أَطْهَرُ لَكُمْ فَاتَّقُوا اللَّهَ وَ لا تُخْزُونِ فِي ضَيْفِي أَ لَيْسَ مِنْكُمْ رَجُلٌ رَشِيدٌ «78»

جلد 4 - صفحه 97

و قوم لوط، كه سابقه‌ى كارهاى بد داشتند، به سرعت به سراغ او آمدند. (حضرت لوط، براى جلوگيرى از تعرّض مردم به فرشتگان، با اشاره به دخترانِ خود، به آنان) گفت: اى قوم من! اينها دختران منند، (كه مى‌توانيد با آنان ازدواج كنيد. اگر قصدى داريد) آنها براى شما پاك‌ترند، پس از خدا پروا كنيد (و دست به گناه نزنيد) و مرا در پيش ميهمانانم رسوا مسازيد، آيا در (ميان) شما يك نفر رشيد (جوانمرد) وجود ندارد؟ (كه بجاى گناه ازدواج را بپذيرد؟)

نکته ها

«يُهْرَعُونَ» از «اهراع» به معناى راندن شديد است، يعنى غريزه‌ى شهوت، لجام گسيخته اين قوم سركش را به سوى ميهمانان حضرت لوط عليه السلام مى‌راند.

مراد از «أَطْهَرُ» آن نيست كه لواط پاك است و ازدواج پاك‌تر، «1» بلكه از باب مماشات با گنهكار است كه اگر به دنبال دفع شهوت هستى، ازدواج بهتر از گناه است. «2»

در پيچ و تاب اضطراب و دلهره و مشكلات است كه استعدادها و حالات روحى شكوفا مى‌گردد. اگر فرشتگانِ الهى از همان لحظه‌ى ورود، خود را به حضرت لوط عليه السلام معرّفى مى‌كردند، ديگر نه از آه و ناله و نگرانى و استمداد از احساسات مردمى خبرى بود و نه از پيشنهاد ازدواج.

سؤال: چگونه پيامبر، دختر مؤمنه‌ى خود را به ازدواج مرد كافرى در مى‌آورد؟

پاسخ: شايد در هنگام ازدواج، ايمان را شرط مى‌كردند تا اين وابستگى و ازدواج، وسيله‌ى ايمان آنان شود، وشايد مراد از «بَناتِي» دختران مردم باشد، زيرا پيامبر به منزله پدر امّت است. شايد هم در آن زمان اين گونه وصلت اشكالى نداشته است.

پیام ها

1- گاهى جامعه‌ى انسانى چنان سقوط مى‌كند كه مردم با شتاب به سوى انحراف و گناه مى‌روند. «يُهْرَعُونَ إِلَيْهِ»

«1». نظير «خير» در «قُلْ ما عِنْدَ اللَّهِ خَيْرٌ مِنَ اللَّهْوِ» جمعه، 11.

«2». تفسير الميزان.

جلد 4 - صفحه 98

2- نفس سركش، انسان را به سوى گناه سوق مى‌دهد. «يُهْرَعُونَ»

3- با انجام هر گناه، زمينه براى گناهان بعدى فراهم مى‌شود. «وَ مِنْ قَبْلُ كانُوا يَعْمَلُونَ السَّيِّئاتِ»

4- براى جلوگيرى از منكرات بايد ابتدا راههاى معروف را باز كرد و به مردم نشان داد. «هؤُلاءِ بَناتِي، لا تُخْزُونِ»

5- معناى عفّت و پاكدامنى، انزوا نيست، بلكه رعايت پاكى در رفت و آمد طبيعى و عادّى است. «هؤُلاءِ بَناتِي» (حضرت لوط در حضور مردان، به دختران خود اشاره مى‌كند)

6- براى هدايت جامعه، موعظه و راهنمايى كافى نيست، بايد در مواردى ايثار كرد. «بَناتِي»

7- پيشنهاد ازدواج از طرف پدر دختر، مانعى ندارد. «هؤُلاءِ بَناتِي»

8- ازدواج، تنها راه صحيح و پاك براى ارضاى غريزه‌ى جنسى است و راههاى ديگر نادرست و ناپاك است. «هُنَّ أَطْهَرُ لَكُمْ»

9- عادّى شدن گناه، تكليف انسان در نهى از منكر را ساقط نمى‌كند. «وَ مِنْ قَبْلُ كانُوا يَعْمَلُونَ السَّيِّئاتِ، فَاتَّقُوا اللَّهَ»

10- همجنس‌بازى، در اديان گذشته، حرام، منفور ومطرود بوده است. «فَاتَّقُوا اللَّهَ»

11- با اينكه احتمال اثر بسيار كم است، ولى باز هم بايد نهى از منكر كرد.

«فَاتَّقُوا اللَّهَ»

12- توهين و آزار ميهمان، اهانت و اذيّت به ميزبان محسوب مى‌شود. «لا تُخْزُونِ فِي ضَيْفِي»

13- ارزش ميهمان نوازى به اندازه‌اى است كه شريف‌ترين انسان‌ها بيشترين زجرها را براى آن تحمّل مى‌كنند. «لا تُخْزُونِ فِي ضَيْفِي»

14- دفاع از ميهمان، يك حقّ انسانى و بى‌تفاوتى نسبت به او يك كار ناجوانمردانه است. «لا تُخْزُونِ فِي ضَيْفِي»

جلد 4 - صفحه 99

15- در ارشاد جاهل، از عواطف و احساسات مردم كمك بگيريم. «أَ لَيْسَ مِنْكُمْ رَجُلٌ رَشِيدٌ»

16- همجنس‌بازى، با مردانگى، رشادت و غيرت سازگار نيست. «أَ لَيْسَ مِنْكُمْ رَجُلٌ رَشِيدٌ»

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



وَ جاءَهُ قَوْمُهُ يُهْرَعُونَ إِلَيْهِ وَ مِنْ قَبْلُ كانُوا يَعْمَلُونَ السَّيِّئاتِ قالَ يا قَوْمِ هؤُلاءِ بَناتِي هُنَّ أَطْهَرُ لَكُمْ فَاتَّقُوا اللَّهَ وَ لا تُخْزُونِ فِي ضَيْفِي أَ لَيْسَ مِنْكُمْ رَجُلٌ رَشِيدٌ (78)

وَ جاءَهُ قَوْمُهُ يُهْرَعُونَ إِلَيْهِ‌: و آمدند لوط را قوم در حالتى كه به شتاب دوانيده مى‌شدند به سوى او، يعنى شيطان و هواى نفس و شهوات ايشان را مى‌دوانيد و به يكديگر سرعت مى‌كردند براى طلب فاحشه. وَ مِنْ قَبْلُ كانُوا يَعْمَلُونَ السَّيِّئاتِ‌: و پيش از اين وقت هم بودند كه كارهاى بد مى‌نمودند از لواطه و كبوتربازى و صفير زدن در مجالس و بر سر راهها نشستن براى استهزاء و به سبب عادت بر فواحش و اتيان آن در هر محفل و مجلس بكلى پرده حيا را دريده اصلا شرمى نداشتى، لذا بيكبار به در خانه لوط و گفتند: مهمانان را از خانه بيرون آر و به دست ما ده.

قالَ يا قَوْمِ هؤُلاءِ بَناتِي‌: فرمود لوط: اى گروه من اينها دختران من، ايشان را بخواهيد. هُنَّ أَطْهَرُ لَكُمْ‌: ايشان پاكيزه‌ترند براى شما. تزويج دختران به آنها به شرط ايمان بوده. حضرت لوط دو دختر داشت: يكى را «عورا» و ديگرى را «زيبا» نام، و قوم سابقا آنها را خبطه نموده و لوط به سبب خبث ايشان امتناع مى‌فرمود، چون ملجأ شد، به آن راضى گرديد تا به فاحشه اقدام نكنند.

خلاصه لوط به جهت دفع فساد و فواحش و حميت خود فرمود به اين دختران متزوج شويد. بعد از آن نصيحت و موعظه فرمود ايشان را كه: فَاتَّقُوا اللَّهَ وَ لا

جلد 6 - صفحه 110

تُخْزُونِ فِي ضَيْفِي‌: پس بترسيد از خدا به ترك فواحش و مرا رسوا مكنيد، و يا شرمنده مسازيد در شأن مهمانان من؛ زيرا رسوائى و فضاحت كه به مهمان وارد آيد، هرآينه عار و ننگ ميزبان خواهد بود. أَ لَيْسَ مِنْكُمْ رَجُلٌ رَشِيدٌ: آيا نيست از شما مردى با رشد و راه يافته كه شما را پند دهد و راه حق بنمايد و از عملهاى بد باز دارد.

علامه مجلسى رحمه الله از على بن ابراهيم قمى نقل نمايد: «1» چون مهمانان وارد خانه حضرت لوط شدند، نزد زنش آمده گفت: امشب مهمانان چندى بر من وارد شده، قوم خود را خبر مكن تا هر گناه كه تا حال كرده‌اى از تو عفو كنم.

قبول كرد. و علامت ميان قومش آن بود كه هر مهمان در خانه لوط بود در روز دود در بالاى بام و در شب آتش مى‌افروخت. در آن حال دويد به بالاى بام و آتش افروخت. قوم از هر طرف به خانه لوط آمدند گفتند: آيا تو را نهى نكرديم كه مهمان به خانه نياورى. خواستند فضاحت كنند. حضرت فرمود: اينها دختران من، پاكيزه‌ترند براى شما، پس از خدا بترسيد و مرا خوار نگردانيد در باب مهمانان. آيا نيست يك مرد كه به رشد و صلاح مايل باشد. مروى است كه مراد حضرت لوط عليه السلام از دختران خود، زنهاى قوم بودند، زيرا هر پيغمبرى پدر امت خود باشد، پس ايشان را به حلال دعوت نمود نه به حرام؛ گفتند: ما را در دختران تو حقى نيست، و مى‌دانى ما چه مى‌خواهيم. چون از ايشان نااميد شد، گفت: كاش مرا قوتى بود تا پناه مى‌بردم. «2»


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


وَ لَمَّا جاءَتْ رُسُلُنا لُوطاً سِي‌ءَ بِهِمْ وَ ضاقَ بِهِمْ ذَرْعاً وَ قالَ هذا يَوْمٌ عَصِيبٌ (77) وَ جاءَهُ قَوْمُهُ يُهْرَعُونَ إِلَيْهِ وَ مِنْ قَبْلُ كانُوا يَعْمَلُونَ السَّيِّئاتِ قالَ يا قَوْمِ هؤُلاءِ بَناتِي هُنَّ أَطْهَرُ لَكُمْ فَاتَّقُوا اللَّهَ وَ لا تُخْزُونِ فِي ضَيْفِي أَ لَيْسَ مِنْكُمْ رَجُلٌ رَشِيدٌ (78) قالُوا لَقَدْ عَلِمْتَ ما لَنا فِي بَناتِكَ مِنْ حَقٍّ وَ إِنَّكَ لَتَعْلَمُ ما نُرِيدُ (79) قالَ لَوْ أَنَّ لِي بِكُمْ قُوَّةً أَوْ آوِي إِلى‌ رُكْنٍ شَدِيدٍ (80) قالُوا يا لُوطُ إِنَّا رُسُلُ رَبِّكَ لَنْ يَصِلُوا إِلَيْكَ فَأَسْرِ بِأَهْلِكَ بِقِطْعٍ مِنَ اللَّيْلِ وَ لا يَلْتَفِتْ مِنْكُمْ أَحَدٌ إِلاَّ امْرَأَتَكَ إِنَّهُ مُصِيبُها ما أَصابَهُمْ إِنَّ مَوْعِدَهُمُ الصُّبْحُ أَ لَيْسَ الصُّبْحُ بِقَرِيبٍ (81)

فَلَمَّا جاءَ أَمْرُنا جَعَلْنا عالِيَها سافِلَها وَ أَمْطَرْنا عَلَيْها حِجارَةً مِنْ سِجِّيلٍ مَنْضُودٍ (82) مُسَوَّمَةً عِنْدَ رَبِّكَ وَ ما هِيَ مِنَ الظَّالِمِينَ بِبَعِيدٍ (83)

ترجمه‌

و چون آمدند فرستادگان ما لوط را بدش آمد از آمدن آنها و تنك شد بورودشان دلش و گفت اين روزى است سخت‌

و آمدند او را قومش با آنكه بشتاب سوق داده ميشدند بسوى او و از پيش بودند كه ميكردند كارهاى بد را گفت اى قوم من اينها دختران منند آنها پاكيزه‌ترند براى شما پس بترسيد از خدا و خجل منمائيد مرا در نزد مهمانهايم آيا نيست از شما مردى هدايت يافته‌

گفتند بتحقيق دانستى كه نيست ما را در دختران تو هيچ حاجتى و همانا تو هر آينه ميدانى چيزيرا كه ميخواهيم‌

گفت كاش بودى مرا بشما توانائى يا پناه بردم بسوى پشتيبانى محكم‌

گفتند اى لوط همانا ما فرستادگان پروردگار توئيم هرگز نميرسند بسوى تو پس شبانه ببر خانواده خود را در تاريكى شب و نبايد كه تخلّف نمايد از شما يكنفر مگر زنت همانا وارد شونده است او را آنچه وارد شود بآنها همانا وعده گاه آنها صبح است آيا نيست صبح نزديك‌

پس چون آمد فرمان ما نموديم زير و زبر آن زمين را و بارانديم بر آن سنگهائى از گل سنگ شده مرتّب شده‌

كه نشان كرده شده بود نزد پروردگارت و نيست آن از ستمكاران دور.

تفسير

همان چهار ملك مقرّب كه خدمت حضرت ابراهيم رسيدند و عرضه داشتند ما مأمور نزول عذاب بر قوم لوطيم و شرح آن گذشت بر حسب وعده وارد بر حضرت لوط شدند بصورت جوانان معمّم زيبا و چون آنحضرت در ميان قومى زندگانى ميكرد كه مبتلا بعمل ناشايسته لواط شده بودند بطوريكه هر جوانيكه از آبادى آنها عبور مينمود او را ميگرفتند و اين عمل ناشايسته را با او انجام ميدادند ترسيد مبادا از ورود آنها مطّلع شوند و بخواهند اين عمل را در خانه او با مهمانها مرتكب شوند و از اين جهت بسيار ملول و غمناك شد بطوريكه عرصه بر او تنك گرديد و بى‌اختيار گفت اين روز سخت ناگوارى است كه براى ما پيش آمده و عمده جهت خوف و حزن آنحضرت اين بود كه زوجه او هم با قومش همدست‌

جلد 3 صفحه 99

بود و احتمال ميداد آنها را بر اين امر آگاه نمايد از قضا نظر او صائب بود و آنزن قوم را خبر نمود كه چهار جوان در نهايت حسن و جمال و خوبى و اعتدال بر لوط وارد شده‌اند كه در عمرم مانند آنها نديده‌ام و قوم بعجله و شتاب بطوريكه بر يكديگر سبقت ميگرفتند و گويا بعضى از آنها بعض ديگر را سوق ميدادند روى بخانه لوط آوردند و اين براى آن بود كه آنها معتاد باين عمل قبيح و ساير معاصى شده بودند و قبح آن از نظرشان رفته بود و بهيچ وجه از منع لوط ممتنع نشدند و با كمال بى‌شرمى در خانه را شكسته وارد شدند در اين موقع حضرت لوط از فرط وحشت و از باب اضطرار بآنها گفت اى قوم من اين دختران من پاكيزه‌ترند براى شما چون دو نفر از رؤساء آنها قبلا از دو دختر حضرت خواستگارى كرده بودند و او براى سوء اعمال آندو اجابت نفرموده بود خواست باين اظهار آن دو را اجابت فرمايد و سايرين را متوجّه بحال اضطرار خود نمايد شايد آندو رئيس ديگران را منصرف نمايند يا آنها خودشان بحضرت ترحّم كنند و متعرّض مهمانهاى او نشوند لذا تعقيب فرمود اين اظهار را بآنكه از خدا بترسيد و مرا مفتضح و رسوا از جهت مهمانهايم ننمائيد يا نزد آنها شرمنده نسازيد چون صيغه لا تخزون اگر مأخوذ از خزى باشد بمعنى فضاحت و رسوائى است و اگر مأخوذ از خزاية باشد بمعنى شرم و حيا است و پس از اين تمنّا باز از بيچارگى بخود آنها متوسل شد باين بيان كه آيا يكنفر مرد صالح با رشد و كفايت و قابليّتى در ميان شما نيست كه از حقّ من دفاع نمايد و آنها در جواب گفتند تو ميدانى ما بدختران تو كارى نداريم و مقصود ما پسر است و حضرت آرزو فرمود كه قوّه‌اى داشته باشد و از آنها دفاع نمايد شخصا يا پناه و ملجأ و ملاذى براى او باشد كه بآن وسيله ايمن از شرّ آنها شود در اين هنگام ملائكه عرضه داشتند ما رسولان پروردگار توايم و براى نزول عذاب بر اينها آمده‌ايم مطمئن باش هرگز اينها دست بر تو پيدا نمى‌كنند شبانه خانواده خود را در تاريكى از اين آبادى خارج نما و كسى از شما باقى نماند چون اين زمين بايد واژگون شود و اهلش فانى گردند يا كسى از شما پشت سر خود را نگاه نكند مبادا عذاب را مشاهده كند و بحال آنها رقت نمايد مگر زوجه تو كه چون از جنس آنها است بايد باقى بماند و با عذاب آنها شريك باشد و بنابر احتمال اوّل لا يلتفت بمعناى‌

جلد 3 صفحه 100

لا يتخلف است و بنظر حقير محتمل است مراد آن باشد كه نبايد كسى از شما متوجّه بحال آنها شود و ترحّم نمايد چون بعمل خودشان مستحقّ اين عقوبت شده‌اند در اين موقع حضرت لوط از ملائكه سؤال نمود كه موعد هلاك آنها چه وقت است گفتند صبح حضرت فرمود خوب است زودتر باشد چون خيلى از عمليّات آنها متأثر شده بود گفتند آيا نيست صبح نزديك و چون موعد مقرّر رسيد جبرئيل بال خود را بزير آنزمين برد و بلند نمود بجانب آسمان و وارونه نمود و در اين حال باران سجيل هم باريدن گرفت كه كسانيكه در اطراف و جوانب آن اراضى بودند از آنها هم هلاك شدند و آنسنگ سجّيل از ستم‌كاران اين امّت عموما و اهل عمل لواط خصوصا دور نيست بلكه نزديك است چنانچه از پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم روايت شده است كه مراد ظالمين اين امّتند و در كافى از امام باقر عليه السّلام نقل نموده كه مراد ستم كاران اين امّتند اگر اهل عمل قوم لوط باشند و در چند روايت از حضرت صادق عليه السّلام اين معنى تأكيد شده نسبت بكسانيكه اصرار باين عمل دارند كه بايد حتما معذّب باين عذاب شوند و كسى نه بيند آنانرا و عيّاشى از امام صادق عليه السّلام بعد از نقل ورود آن چهار ملك بر حضرت ابراهيم عليه السّلام و شمّه‌اى از قضاياى مشروحه در آيات سابقه در ذيل آنقصه نقل نموده كه حضرت ابراهيم عليه السّلام از آنها سؤال نمود براى چه آمديد گفتند براى هلاك قوم لوط فرمود اگر در ميان آنها يكصد نفر مؤمن باشد آنها را هلاك ميكنيد جبرئيل عرض كرد خير فرمود اگر پنجاه نفر باشد عرض كرد خير فرمود اگر سى نفر باشند عرض كرد خير فرمود اگر بيست مؤمن باشد عرض كرد خير فرمود اگر ده نفر باشد عرض كرد خير فرمود اگر پنج نفر باشد عرض كرد خير فرمود اگر يكنفر باشد عرض كرد خير فرمود لوط در ميان آنها است جبرئيل عرض كرد ما ميدانيم چند نفر مؤمن در ميان آنها هستند لوط و خانواده او را نجات ميدهيم مگر زنش را كه بايد بماند و معذّب شود و اين مجادله حضرت ابراهيم با ملائكه بود كه در آن آيات اشاره شد و آنها نزد لوط آمدند در حاليكه او در كنار مزرعه خود كه نزديك شهر بود واقف بود سلام كردند و جواب شنيدند و حضرت از هيئت آنها خوشش آمد و تعارف بمنزل نمود ولى بعد از قبول آنها پشيمان شد و با خود گفت اگر قوم متعرّض ايشان شوند چه خواهم كرد لذا بآنها

جلد 3 صفحه 101

فرمود در ميان مردمان شرورى خواهيد آمد جبرئيل برفقاى خود گفت تعجيل در هلاكت قوم نكنيم تا لوط سه مرتبه شهادت ببدى آنها بدهد اين يكمرتبه قدرى كه راه رفتند لوط رو بآنها نمود و گفت شما نزد كسانيكه از اشرارند ميرويد جبرئيل گفت ايندو مرتبه باز رفتند تا بآبادى رسيدند و لوط همان مقاله را تكرار نمود و جبرئيل گفت اين سه مرتبه بعد داخل منزل شدند زن لوط جوانهاى خوش صورتى را ديد بالاى بام رفت و دست بر دست زد قوم نشنيدند لذا دود كرد و چون قوم دود را ديدند رو بخانه لوط آوردند و زن او آنها را استقبال نمود و قضاياى مشروحه در بيان اين آيات كه قبلا ذكر شد روى داد و آنها در اثر اشاره جبرئيل بانگشت كور شدند و لوط و اهلش جز زن نا اهلش شبانه از شهر بيرون رفتند و عذاب بكيفيّت مرقومه نازل گرديد و در چند روايت تصريح شده كه دعوت حضرت لوط آنها را بدخترهايش از راه حلال بود نه حرام و معلوم است كه آنهم از باب اضطرار و اسكات آنها بوده است چنانچه اشاره شد و شمّه‌اى از اين قصّه در سوره اعراف گذشت ..

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


وَ جاءَه‌ُ قَومُه‌ُ يُهرَعُون‌َ إِلَيه‌ِ وَ مِن‌ قَبل‌ُ كانُوا يَعمَلُون‌َ السَّيِّئات‌ِ قال‌َ يا قَوم‌ِ هؤُلاءِ بَناتِي‌ هُن‌َّ أَطهَرُ لَكُم‌ فَاتَّقُوا اللّه‌َ وَ لا تُخزُون‌ِ فِي‌ ضَيفِي‌ أَ لَيس‌َ مِنكُم‌ رَجُل‌ٌ رَشِيدٌ (78)

و آمدند نزد لوط قوم‌ ‌او‌ ‌با‌ شتاب‌ بسوي‌ ‌او‌ و ‌از‌ قبل‌ ‌از‌ ‌اينکه‌ ‌هم‌ بودند ‌که‌ اعمال‌ سيّئه‌ و افعال‌ قبيحه‌ مرتكب‌ ميشدند فرمود اي‌ قوم‌ ‌من‌ اينها دختران‌ ‌من‌ هستند و اينها ‌براي‌ ‌شما‌ پاكيزه‌تر هستند ‌از‌ مردان‌ و غلامان‌ ‌پس‌ ‌از‌ ‌خدا‌ بترسيد و پرهيز كنيد و خفّت‌ و خزي‌ ندهيد مرا ‌در‌ مورد مهمانهاي‌ ‌من‌ آيا ‌در‌ ميان‌ ‌شما‌ نيست‌ يك‌ مرد عاقل‌ فهميده‌.

وَ جاءَه‌ُ قَومُه‌ُ ‌پس‌ ‌از‌ اينكه‌ خبر شدند آمدند رو بخانه‌ لوط و بهر وسيله‌ ‌که‌ ‌بود‌ داخل‌ خانه‌ شدند.

يُهرَعُون‌َ إِلَيه‌ِ بسرعت‌ و شتاب‌ آمدند ‌براي‌ عمل‌ شنيع‌ لواط ‌با‌ مهمانان‌ لوط وَ مِن‌ قَبل‌ُ ‌يعني‌ قبل‌ ‌از‌ ‌اينکه‌ واقعه‌ كانُوا يَعمَلُون‌َ السَّيِّئات‌ِ اعمال‌ سيئه‌ ‌که‌ قبلا ذكر شد بالاخص‌ ‌اينکه‌ عمل‌ شنيع‌ ‌که‌ سابقه‌ ‌در‌ امم‌ سالفه‌ نداشته‌ چنانچه‌ ميفرمايد ما سَبَقَكُم‌ بِها مِن‌ أَحَدٍ مِن‌َ العالَمِين‌َ اعراف‌ ‌آيه‌ 78. عنكبوت‌ ‌آيه‌ 27، شرحش‌ ‌در‌ سوره‌ اعراف‌ گذشت‌.

قال‌َ يا قَوم‌ِ لوط جلوگيري‌ كرد و ‌براي‌ رفع‌ عذر ‌آنها‌ ‌که‌ بگويند ميخواهيم‌ دفع‌ شهوت‌ كنيم‌ فرمود هؤُلاءِ بَناتِي‌ مراد بنت‌ نسبي‌ نبود زيرا اولا تزويج‌ مؤمنه‌ بكافر جايز نيست‌ و بطريق‌ زنا ‌هم‌ مسلّما لوط تجويز نميكند و ثانيا دختران‌ زيادي‌ نداشت‌ ‌که‌ كفايت‌ قوم‌ كند بلكه‌ بنت‌ قومي‌ و امتي‌ ‌بود‌ چنانچه‌ پيغمبر صلّي‌ اللّه‌ ‌عليه‌ و آله‌ و سلّم‌ فرمود

(انا و علي‌ّ أبوا ‌هذه‌ الامة)

و ‌در‌ اخبار ميفرمايند ‌در‌ باب‌ آباء

جلد 11 - صفحه 96

(اب‌ يولدك‌ و اب‌ يزوجك‌ و اب‌ يعلمك‌)

و تزويج‌ كافره‌ بكافر مانعي‌ ندارد و احتياج‌ بتوجيهات‌ باطله‌ نداريم‌.

هُن‌َّ أَطهَرُ لَكُم‌ معني‌ ‌اينکه‌ نيست‌ ‌که‌ عمل‌ ‌شما‌ طاهر ‌است‌ و ‌اينکه‌ اطهر ‌يعني‌ ‌براي‌ ‌شما‌ و دفع‌ شهوت‌ بطريق‌ حلال‌ ميشود مثل‌ اينكه‌ بگويي‌ العبادة خير ‌من‌ المعصية ‌ يا ‌ المؤمن‌ خير ‌من‌ الكافر ‌ يا ‌ علي‌ّ افضل‌ ‌من‌ عمر و امثال‌ اينها.

فَاتَّقُوا اللّه‌َ مرتكب‌ ‌اينکه‌ معصيت‌ بزرگ‌ شنيع‌ نشويد وَ لا تُخزُون‌ِ فِي‌ ضَيفِي‌ مرا بي‌آبرو نكنيد نزد مهمانهايم‌ أَ لَيس‌َ مِنكُم‌ رَجُل‌ٌ رَشِيدٌ عاقل‌ هوشمند ‌با‌ معرفت‌ دانشمند ‌در‌ ميان‌ ‌شما‌ نيست‌ ‌که‌ ‌شما‌ ‌را‌ نصيحت‌ و موعظه‌ و هدايت‌ كند.

برگزیده تفسیر نمونه


]

(آیه 78)- در اینجا قرآن می‌گوید: «قوم با سرعت و حرص و ولع برای رسیدن به مقصد خود به سوی لوط آمدند» (وَ جاءَهُ قَوْمُهُ یُهْرَعُونَ إِلَیْهِ).

همان قوم و گروهی که صفحات زندگانیشان سیاه و آلوده به ننگ بود «و قبلا اعمال زشت و بدی انجام می‌دادند» (وَ مِنْ قَبْلُ کانُوا یَعْمَلُونَ السَّیِّئاتِ).

لوط در این هنگام حق داشت بر خود بلرزد و از شدت ناراحتی فریاد بکشد و به آنها «گفت: ای قوم من! اینها دختران منند (و من حتی حاضرم دختران خودم

ج2، ص365

را به عقد شما درآورم اینها) برای شما پاکیزه‌ترند» (قالَ یا قَوْمِ هؤُلاءِ بَناتِی هُنَّ أَطْهَرُ لَکُمْ).

بیایید «و از خدا بترسید، آبروی مرا نبرید، و با قصد سوء در مورد میهمانانم مرا رسوا مسازید» (فَاتَّقُوا اللَّهَ وَ لا تُخْزُونِ فِی ضَیْفِی).

ای وای «مگر در میان شما یک انسان رشید و عاقل و شایسته وجود ندارد» که شما را از این اعمال ننگین و بی‌شرمانه باز دارد (أَ لَیْسَ مِنْکُمْ رَجُلٌ رَشِیدٌ).

این سخن «لوط» این حقیقت را بازگو می‌کند که حتی وجود یک مرد رشید در میان یک قوم و قبیله برای جلوگیری از اعمال ننگینشان کافی است یعنی، اگر یک انسان عاقل و صاحب رشد فکری در میان شما بود هرگز به سوی خانه من به قصد تجاوز به میهمانانم نمی‌آمدید.

سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:

تفسیر های فارسی

ترجمه تفسیر المیزان

تفسیر خسروی

تفسیر عاملی

تفسیر جامع

تفسیر های عربی

تفسیر المیزان

تفسیر مجمع البیان

تفسیر نور الثقلین

تفسیر الصافی

تفسیر الکاشف

پانویس

منابع