بگو اگر خدا نمیخواست هرگز بر شما تلاوت این قرآن نمیکردم و او هم شما را به آن آگاه نمیساخت، زیرا من عمری پیش از این میان شما زیستم (که دعوی رسالت نداشتم) آیا عقل و فکرتان را کار نمیبندید؟
بگو: اگر خدا می خواست آن را بر شما نمی خواندم، و او هم شما را به آن آگاه نمی کرد؛ همانا مدت ها پیش از نزول قرآن در میان شما بودم، [و ادعای پیامبری نداشتم، اکنون صدق پیامبری خود را با این قرآن اثبات می کنم] آیا نمی اندیشید؟
بگو: «اگر خدا مىخواست آن را بر شما نمىخواندم، و [خدا] شما را بدان آگاه نمىگردانيد. قطعاً پيش از [آوردن] آن، روزگارى در ميان شما به سر بردهام. آيا فكر نمىكنيد؟»
بگو: اگر خدا مىخواست من آن را بر شما تلاوت نمىكردم و شما را از آن آگاه نمىساختم. و پيش از اين در ميان شما عمرى زيستهام. چرا به عقل در نمىيابيد؟
بگو: «اگر خدا میخواست، من این آیات را بر شما نمیخواندم؛ و خداوند از آن آگاهتان نمیکرد؛ چه اینکه مدّتها پیش از این، در میان شما زندگی نمودم؛ (و هرگز آیهای نیاوردم؛) آیا نمیفهمید؟!»
Say, ‘Had Allah [so] wished, I would not have recited it to you, nor would He have made it known to you, for I have dwelled among you for a lifetime before it. Do you not exercise your reason?’
Say: If Allah had desired (otherwise) I would not have recited it to you, nor would He have taught it to you; indeed I have lived a lifetime among you before it; do you not then understand?
Say: If Allah had so willed I should not have recited it to you nor would He have made it known to you. I dwelt among you a whole lifetime before it (came to me). Have ye then no sense?
Say: "If Allah had so willed, I should not have rehearsed it to you, nor would He have made it known to you. A whole life-time before this have I tarried amongst you: will ye not then understand?"
معانی کلمات آیه
«لآ أَدْرَاکُم بِهِ»: شما را از آن آگاه نمیکرد. از آن باخبرتان نمیساخت. «لَبِثْتُ»: ماندهام. بسر بردهام. «عُمُراً»: یک عمر. مراد مدّت مدید است. مفعولٌفیه است.
بگو: اگر خداوند مىخواست، آن (قرآن) را بر شما نمىخواندم و شما را به آن آگاه نمىساختم. من پيش از (آوردن) قرآن، عمرى در ميان شما بودهام، آيا نمىانديشيد؟!
نکته ها
خطاب آيه به درخواست كنندگان تغيير قرآن است و مىفرمايد: پيامبر صلى الله عليه و آله چهل سال در ميان شما زيسته است، اگر قرآن تراوشات فكرى او بود، مىبايست در اين مدّت نمونههاى ديگرى از افكارش بر زبان او جارى مىشد.
جلد 3 - صفحه 551
پیام ها
1- پيامبر خدا، بىاجازه و ارادهى الهى كارى نمىكند. «لَوْ شاءَ اللَّهُ ما تَلَوْتُهُ»
2- قرآن معجزهى الهى است، نه محصول فكر بشر. ما تَلَوْتُهُ ... وَ لا أَدْراكُمْ بِهِ
3- سابقهى پاكى و امانت وامّى بودن پيامبر، نشانهى حقّانيّت اوست. فَقَدْ لَبِثْتُ فِيكُمْ عُمُراً ... أَ فَلا تَعْقِلُونَ
بعد از آن بر صدق دعوى و نبوت حضرت رسالت صلّى اللّه عليه و آله تنبيه مىفرمايد:
قُلْ لَوْ شاءَ اللَّهُ: بگو اى پيغمبر اگر خواستى خداى تعالى. ما تَلَوْتُهُ عَلَيْكُمْ: نخواندمى و تلاوت ننمودمى بر شما آنچه بر من نازل شده.
«1» سوره نجم آيه 3 و 4.
ج5، ص 279
وَ لا أَدْراكُمْ بِهِ: و شما را دانا نكردى خداوند سبحان به قرآن، پس اثر فضل و رحمت الهى است كه مرا امر نمود به تلاوت، و شما را اعلام فرمود به آن بر زبان من. مراد آن است كه اين امر به مشيت اللّه باشد نه اراده من، تا بتوانم آن را مطابق تمنا و درخواست شما گردانم. بعد از آن تقرير اين معنى فرمايد كه: فَقَدْ لَبِثْتُ فِيكُمْ: پس بتحقيق درنگ كردم من در ميان شما. عُمُراً مِنْ قَبْلِهِ: عمرى دراز كه مدت چهل سال بود پيش از نزول قرآن، يعنى در آن مدت كه مبعوث نبودم، نه من قرآن براى شما تلاوت مىكردم و نه شما به آن دانا بوديد.
تبصره- آيه شريفه اشاره است به آنكه قرآن معجزه و خارق عادت است، چه هر كه ميان جماعتى چهل سال زندگانى كند، كه در اين مدت ممارست علمى و مشاهده عالمى و مطالعه كتابى و انشاء شعرى و خطبهاى ننمايد، بعد از آن كتابى بر ايشان بخواند كه هيچ فصيح و بليغى به مثل آن اتيان نتواند نمود و بر تمام كتب و منظوم و منثور فصيحه و بليغه فائق باشد و محتوى بر قوائد اصول و فروع و مبين قوانين انتظامات امور معاش و معاد جامعه بشر را تا انقراض عالم، هر آينه ثابت و محقق نمايد بر تمام عالم كه خارق عادت و از جانب ذات احديت خداى تعالى نازل گشته.
أَ فَلا تَعْقِلُونَ: آيا پس چرا در نمىيابيد و تعقل نمىكنيد در چنين كسى كه چهل سال در ميان شما بوده و ممارست علمى و مجالست عالمى ننموده، كلامى بر شما تلاوت كه فصحاى عرب از كمال بلاغت آن حيرانند و بلغاى ديوان الادب از كمال فصاحت آن انگشت تحير در دندان.
له معان كموج البحر فى مدد
و فوق جوهره فى الحسن و القيم
و معذلك از احوال ماضى و مستقبل كاملا خبر مىدهد تا دريابيد كه صدور اين كلام از چنين مردى خارق عادت و محقق صدق ادعاى نبوت او باشد.
ايقاظ- وليد بن مغيره از افصح فصحاى عصر، و غايت عداوت با حضرت پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله داشت. روزى آيهاى از قرآن از آن حضرت شنيد، بعد از برگشتن، به قوم خود گفت: امروز كلامى از حضرت محمّد صلّى اللّه عليه و آله شنيدم كه نه كلام جن است نه كلام انس، بدرستى كه براى آن كلام، حسن و
ج5، ص 280
ملاحت و قبول و حلاوتى است، اعلاى آن ميوه دهنده و اسفل آن آب دهنده و كلامى است كه بر هر كلام غالب مىشود و هيچ كلامى بر آن غالب نمىشود.
تتمه- اعجاز قرآن مجيد فقط به سبب فصاحت و بلاغت آن نباشد، بلكه از جهات عديده اثبات اعجاز آن گرديده كه بعضى بيست وجه ذكر نموده و قسمتى از آنها در فصل 7 مقدمات در جلد اوّل تفسير مذكور مىباشد، ملخّص كلام آنكه: من افترا نمىكنم بر خداى تعالى در تغيير و تبديل قرآن، و شما افترا مىكنيد كه قرآن را كلام من مىدانيد.
و چون خوانده شود بر آنها آيات واضحات ما گويند آنانكه اميد ندارند ملاقات ما را بياور قرآنى جز اين يا تبديل كن آنرا بگو نميباشد براى من
جلد 3 صفحه 10
آنكه تبديل نمايم آنرا از پيش خود پيروى نميكنم مگر آنچه را وحى شود بمن همانا من ميترسم اگر نافرمانى كنم پروردگارم را از عذاب روزى بزرگ
بگو اگر ميخواست خدا نميخواندم آنرا بر شما و دانا نميكرد شما را بآن پس بتحقيق درنگ كردم در ميان شما عمرى پيش از آن آيا پس تعقّل نميكنيد
پس كيست ستمكارتر از كسيكه افترا بندد بر خدا دروغى را يا تكذيب كند آيتهاى او را بدرستيكه رستگار نشوند گناهكاران
تفسير
كسانيكه اعتقاد به مبدء و معاد نداشتند بنحو جدّ يا استهزاء از پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم تقاضا مينمودند كه قرآن را تغيير دهد بكلّى يا تبديل نمايد بعضى از آيات آنرا از قبيل مذمّت از بت و بتپرستان و عذاب آنها در آخرت و خداوند اوّلا دستور فرمود به پيغمبر خود كه در جواب آنها بفرمايد كه من حقّ تغيير و تبديل در كلام الهى را ندارم بلكه وظيفه من ابلاغ آيات الهى است بدون كم و زياد نمودن حرفى و اگر خواسته باشم بتقاضاى شما عمل نمايم مستحقّ عقوبت روز قيامت خواهم شد كه بايد هر كس از چنين روزى بترسد و بر خلاف وظيفه خود رفتار ننمايد و ثانيا استدلال فرمايد بر آنكه قرآن كلام الهى و اتيان بآن از عهده بشر خارج است باين تقريب كه من مدت چهل سال در ميان شما زندگانى نمودم بدون آنكه درس بخوانم و خطّ بنويسم و با عالمى مراوده نمايم چگونه ممكن است بخودى خود بتوانم كتابى بياورم كه جامع تمام علوم و معارف حقه حقيقيّه باشد با استقرار در اعلى درجه فصاحت و بلاغت كه تمام شما با آنكه از فصحاء و بلغاء درجه يك دنيا هستيد عاجزيد از اتيان به مثل آن پس معلوم ميشود آنچه را من تلاوت بر شما نمودم خداوند خواسته كه بر زبان من جارى فرمايد و اعلام كند شما را بآن بتوسط من آيا شما تدبّر و تفكرّ و تعقّل نميكنيد تا بيابيد صدق اين مقال و حقيقت حال را كه اين كلام خدا است و از سنخ مقالات عادى بشر نيست و چه خلاف و تجاوز از حقّ و حدّى است بالاتر و برتر از افتراء بخدا كه از من توقع داريد و تكذيب آيات او كه خودتان مرتكب ميشويد با آنكه اهل جرم و گناه برستگارى و فلاح نائل نخواهند شد و بعضى گفتهاند مراد از آوردن قرآنى غير اين در آيه اوّل آنستكه با وجود اين قرآن كتاب ديگرى آورده شود و مراد از تبديل رفع آن و اثبات ديگر است و بنظر
جلد 3 صفحه 11
حقير مراد از هر دو جمله يك معنى است نهايت آنكه گاهى از مرام خودشان بعبارت اول تعبير مينمودند و گاهى بعبارت دوّم لذا در جواب بيك تعبير اكتفا شده است و تلقاء اسم مصدر است بمعنى جهت مقابل و عمر بسكون ميم و ضمّ آن استعمال ميشود و معناى آن واضح است.
(آیه 16)- در این آیه به دلیل این موضوع میپردازد و میگوید به آنها بگو:
من کمترین ارادهای از خودم در باره این کتاب آسمانی ندارم «و اگر خدا میخواست این آیات را بر شما تلاوت نمیکردم و از آن آگاهتان نمیساختم» (قُلْ لَوْ شاءَ اللَّهُ ما تَلَوْتُهُ عَلَیْکُمْ وَ لا أَدْراکُمْ بِهِ).
به دلیل این که «سالها پیش از این در میان شما زندگی کردم» (فَقَدْ لَبِثْتُ فِیکُمْ عُمُراً مِنْ قَبْلِهِ). و هرگز این گونه سخنان را از من نشنیدهاید، اگر آیات از ناحیه من بود لابد در این مدت چهل سال از فکر من بر زبانم جاری میشد و حد اقل گوشهای از آن را بعضی از من شنیده بودند.
«آیا مطلبی را به این روشنی درک نمیکنید» (أَ فَلا تَعْقِلُونَ).
سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید: