آیه 12 سوره اعراف
<<11 | آیه 12 سوره اعراف | 13>> | |||||||||||||
|
محتویات
ترجمه های فارسی
خدای متعال بدو فرمود: چه چیز تو را مانع از سجده (آدم) شد که چون تو را امر کردم نافرمانی کردی؟ پاسخ داد که من از او بهترم، که مرا از آتش و او را از خاک آفریدهای.
خدا فرمود: هنگامی که تو را امر کردم، چه چیز تو را مانع شد که سجده نکردی؟ گفت: من از او بهترم، مرا از آتش پدید آورده ای و او را از گِل آفریدی.
فرمود: «چون تو را به سجده امر كردم چه چيز تو را باز داشت از اينكه سجده كنى؟» گفت: «من از او بهترم. مرا از آتشى آفريدى و او را از گِل آفريدى.»
خدا گفت: وقتى تو را به سجده فرمان دادم، چه چيز تو را از آن بازداشت؟ گفت: من از او بهترم، مرا از آتش آفريدهاى و او را از گِل.
(خداوند به او) فرمود: «در آن هنگام که به تو فرمان دادم، چه چیز تو را مانع شد که سجده کنی؟» گفت: «من از او بهترم؛ مرا از آتش آفریدهای و او را از گل!»
ترجمه های انگلیسی(English translations)
معانی کلمات آیه
«مَا مَنَعَکَ؟»: چه چیز تو را باز داشت؟ چه چیز مانع شد؟ «طِینٍ»: گِل (نگا: صافّات / ). خاک (نگا: آلعمران / ). زیرا خاک عام است و بر گِل و غیرگِل اطلاق میشود. استعمال (طین) در اینجا چه بسا اشاره به مرحلهای از مراحل تدریجی خِلقت آدم باشد.
تفسیر آیه
تفسیر نور (محسن قرائتی)
قالَ ما مَنَعَكَ أَلَّا تَسْجُدَ إِذْ أَمَرْتُكَ قالَ أَنَا خَيْرٌ مِنْهُ خَلَقْتَنِي مِنْ نارٍ وَ خَلَقْتَهُ مِنْ طِينٍ «12»
(خداوند به ابليس) فرمود: وقتى كه من (به سجده) فرمانت دادم، چه چيز تورا از سجده كردن باز داشت؟ (شيطان) گفت: من از او بهترم، مرا از آتش و او را از گِل آفريدى.
نکته ها
دليل سجدهى فرشتگان بر آدم، فرمان خداوند و لياقت ذاتى انسان بود نه جنسيّت و ساختمان وجودى او.
شيطان در مقام توجيه نافرمانى خود، با مغلطه و قياسى نابجا ادّعا كرد: من از آدم برترم، زيرا من از آتشم و آدم از خاك، گرچه هركدام منشأ اثرى خاص مىباشند؛ امّا در حقيقت او با اين ادّعاى غلط، به جاى اطاعت از فرمان خداوند حكيم وتوجّه به جايگاه آدمى نزد خداوند،
«1». احتجاج طبرسى، ج 1، ص 204.
جلد 3 - صفحه 27
«إِنِّي جاعِلٌ فِي الْأَرْضِ خَلِيفَةً» «1» و ناديده گرفتن روح الهى در انسان، «نَفَخْتُ فِيهِ مِنْ رُوحِي» «2» در مقابل فرمان خداوند گردنكشى كرد. چنانكه بسيارى از ما نيز در بسيارى موارد، احكام و دستورات دينى را بدون توجّه به حكمت و فلسفهى آن، به ظاهر با عقل خود مىسنجيم و چون دليل آشكارى براى آن نمىيابيم، آن را نمىپذيريم و بدان بىاعتنا مىشويم، يا در برخى موارد از مقايسهى موضوعاتِ متشابه با يكديگر، حكم يكسانى براى همهى آنها صادر مىكنيم. لذا قياس در استنباط احكام جايز نيست و امام صادق عليه السلام همواره از قياسهاى ابوحنيفه به شدّت انتقاد مىكرد. «3»
پیام ها
1- قبل از صدور حكم، محاكمه و بازپرسى لازم است. «قالَ ما مَنَعَكَ»
2- شيطان، پايهگذار نافرمانى و گناه است. ما مَنَعَكَ ... إِذْ أَمَرْتُكَ چون اوّلين نافرمانى توسّط او صورت گرفت.
3- عقاب بدون بيان قبيح است و تا حكمى و مطلبى بيان نشده، بازخواست و مجازات نمىتوان كرد. قالَ ما مَنَعَكَ ... إِذْ أَمَرْتُكَ
4- شيطان در برابر خدا ايستاد، نه در برابر حضرت آدم. «إِذْ أَمَرْتُكَ» چنانكه در آيهى ديگر مىخوانيم: «فَفَسَقَ عَنْ أَمْرِ رَبِّهِ» «4»
5- شيطان نيز همچون انسان داراى تكليف و اختيار است. ما مَنَعَكَ أَلَّا تَسْجُدَ إِذْ أَمَرْتُكَ قالَ ...
6- ميزان، اطاعت امر خداست. سنّ و نژاد و سابقه و ... هيچ كدام معيار نيست. إِذْ أَمَرْتُكَ قالَ أَنَا خَيْرٌ ...
7- در قضاوت، به مجرمان نيز فرصت اظهارنظر بدهيم. «قالَ أَنَا خَيْرٌ مِنْهُ»
8- ناديده گرفتن جنبهى ملكوتى انسان و تنها چشم دوختن به جسم او كه مرام و
«1». بقره، 30.
«2». حجر، 29.
«3». تفسير نمونه.
«4». كهف، 50.
جلد 3 - صفحه 28
مسلك مادّيون مىباشد، شيطانصفتى است. «قالَ أَنَا خَيْرٌ مِنْهُ»
9- خودبرتربينى مىتواند مخلوق را به جبههگيرى در مقابل خالق وادار كند. «أَنَا خَيْرٌ مِنْهُ»
10- قبول خالقيّت خدا به تنهايى كافى نيست، اطاعت و تسليم هم لازم است.
خَلَقْتَنِي ... خَلَقْتَهُ شيطان، خالقيّت خدا را پذيرفته بود، ولى از او اطاعت نكرد.
11- نژادگرايى، از ارزشهاى شيطانى است. «خَلَقْتَنِي مِنْ نارٍ»
12- شيطان در برابر فرمان روشن و صريح خداوند، به سليقه شخصى خود عمل كرد و به اصطلاح، اجتهاد در برابر نص نمود. إِذْ أَمَرْتُكَ قالَ ... خَلَقْتَنِي مِنْ نارٍ ...
13- شيطان، از روش قياس استفاده كرد كه اساس علمى ندارد، بلكه بر مبناى گمان است. «خَلَقْتَنِي مِنْ نارٍ وَ خَلَقْتَهُ مِنْ طِينٍ»
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
قالَ ما مَنَعَكَ أَلاَّ تَسْجُدَ إِذْ أَمَرْتُكَ قالَ أَنَا خَيْرٌ مِنْهُ خَلَقْتَنِي مِنْ نارٍ وَ خَلَقْتَهُ مِنْ طِينٍ «12»
قالَ ما مَنَعَكَ أَلَّا تَسْجُدَ: فرمود خداى تعالى ابليس را چه چيز منع كرد تو را اينكه سجده كنى آدم را، إِذْ أَمَرْتُكَ: وقتى كه امر فرمودم.
نكته: مفسر بلاغى فرمايد: تدبر در اين آيه و سوره «ص» شهادت دهد به اينكه: «لا» در «لا تسجد» زائد نيست، بلكه به جهت اشاره است به امرى كه تصريح فرموده در سوره «ص». بيانش آنكه: فعل گاهى براى آن مانعى است مانند ضد آن يا غفلت يا عجز يا كسالت، و گاهى براى آن داعى يا حاملى است بر ترك آن و مخالفت امر. فرمود خداى تعالى از جهت انكار و توبيخ در سوره «ص» از مانع: ما مَنَعَكَ أَنْ تَسْجُدَ، و از سبب و حامل بر مخالفت: أَسْتَكْبَرْتَ أَمْ كُنْتَ مِنَ الْعالِينَ، و اشاره فرمود در اين آيه به وجود «لا» به سؤال از سببى كه او را بر معصيت حمل نمود بعد از سؤال از مانع. پس كأنّ فرمايد: چه چيز منع نمود تو را از سجده و چه واداشت تو را بر اينكه سجده نكنى. و لذا جواب در هر دو مقام بيان سبب حمل واقع شده نه علت مانع.
قالَ أَنَا خَيْرٌ مِنْهُ: گفت ابليس در جواب، من بهترم از آدم. اين جواب از حيثيت معنى است كه استبعاد نموده گفت: چگونه مثل من را به سجده آدم امر فرمايد. پس حقيقت معنى آنكه: من از او بهترم و نيكو نيست فاضل، سجده مفضول كند. پس به چه وجه سجده او نمايم. بعد در تعليل تفضيل خود گفت:
خَلَقْتَنِي مِنْ نارٍ: خلق كردى مرا از آتش كه جوهر نورانى علوى است، وَ خَلَقْتَهُ مِنْ طِينٍ: و خلق نمودى آدم را از گل كه جسم ظلمانى سفلى است.
تبصره: شيطان خطا نموده در كلام خود به وجوهى: 1- فضيلت را به اعتبار عنصر ملاحظه كرد. و اگر به اعتبار فاعل كه: خَلَقْتُ بِيَدَيَ، و به سبب حقيقت كه: نَفَخْتُ فِيهِ مِنْ رُوحِي*، اشاره است نظر نمودى، دانستى كه خيريت و فضيلت
جلد 4 صفحه 20
آدم را مىباشد نه او. 2- قياسش در افضليت آتش از خاك باطل بود، زيرا آتش خائن است كه هر چه بدو دهند نيست گرداند، و خاك امين كه هر چه در آن محتوى كنند نگاهدارد. و مسلم تمام، امين از خائن بهتر باشد. 3- آتش علوّ و تكبر دارد به خلاف خاك متواضع و فروتنى، كه پايمال هر عالى و دون است. و محقق كل است كه متواضع از متكبر اشرف خواهد بود. 4- خاك نقش پذيرفت كه: كَتَبَ فِي قُلُوبِهِمُ الْإِيمانَ، و آتش نقش معرفت سوزاند چنانچه نقش معرفت ابليس سوخت كه: فَفَسَقَ عَنْ أَمْرِ رَبِّهِ.
احاديث وارده:
1- در كافى از حضرت صادق عليه السّلام مروى است كه: ابليس قياس كرد خود را به آدم پس گفت: خلق فرمودى مرا از آتش و آدم عليه السّلام را از خاك و اگر قياس مىنمود جوهر مخلوقه آدم را به آتش، هر آينه بود آن جوهره نورانىتر از آتش. «1» 2- فرمود: ملائكه گمان داشتند ابليس از ايشان است و حال آنكه در علم الهى نبود از آنها پس ظاهر نمود آنچه در نفس او بود از حميت و گفت: من از آتش و آدم از خاك است. «2» 3- مروى است: داخل شد ابو حنيفه بر حضرت صادق عليه السّلام فرمود:
اى ابو حنيفه به من رسيده قياس مىكنى. گفت: بلى. فرمود: قياس نكن، اول قياس كننده ابليس بود وقتى كه گفت خلق نمودى مرا از آتش و آدم عليه السّلام را از خاك، قياس كرد بين خاك و آتش، و اگر قياس مىنمود نوريت آدم به نوريت نار، مىشناخت فضل بين آن دو و صفاء يكى را بر ديگرى. «3» 4- در حديثى طويل فرمود: اول معصيتى كه ظاهر شد انانيت ابليس لعين بود وقتى كه خدا امر فرمود ملائكه را به سجده آدم. پس سجده نمودند و ابا كرد لعين. حق تعالى طرد فرمود او را از جوارش و لعن نمود او را و ناميد رجيم، و قسم
«1» اصول كافى، كتاب العلم، جلد اوّل، صفحه 58، حديث 18.
«2» بحار الانوار، جلد 63 صفحه 220، حديث 59 (طبع اسلاميه)- اصول كافى، كتاب الايمان و الكفر، جلد 2، صفحه 308، حديث 6.
«3» اصول كافى، كتاب العلم، جلد اوّل، صفحه 58، حديث 20.
جلد 4 صفحه 21
ياد كرد به عزت خود قياس نكند كسى در دين مگر قرين نمايد او را با دشمنش ابليس در درك اسفل نار.
5- فرمود: دروغ گفت ابليس كه خلق نفرموده خدا او را مگر از خاك، زيرا فرمود: الَّذِي جَعَلَ لَكُمْ مِنَ الشَّجَرِ الْأَخْضَرِ ناراً: آن ذاتى كه قرار داد از براى شما آتش را از درخت سبز به تحقيق خلق نمود او را از اين نار و از اين شجره، و شجر اصلش از خاك است. «1»
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
قالَ ما مَنَعَكَ أَلاَّ تَسْجُدَ إِذْ أَمَرْتُكَ قالَ أَنَا خَيْرٌ مِنْهُ خَلَقْتَنِي مِنْ نارٍ وَ خَلَقْتَهُ مِنْ طِينٍ «12»
ترجمه
گفت چه چيز منع كرد تو را كه سجده كنى چون امر كردم تو را گفت من بهترم از او آفريدى مرا از آتش و آفريدى او را از گل.
تفسير
كلمه لا زائده است براى تاكيد يا مراد آنستكه چه چيز وادار نمود ترا كه سجده نكنى و اين قبيل تعبيرات در كلام عرب رائج است در هر حال شيطان در جواب عرض كرد اصل من اشرف از اصل او است چون مرا از آتش و او را از گل خلق فرمودى پس نبايد من در برابر او خاضع شوم و در كافى از امام صادق (ع) روايت نموده
جلد 2 صفحه 412
كه شيطان خود را قياس بآدم نمود و اگر قياس مينمود جوهرى را كه خلق فرموده بود خداوند از آن آدم را بآتش نور و ضيائش زيادتر از آتش بود و قمى ره از آنحضرت نقل نموده كه شيطان دروغ گفت خداوند او را از گل خلق كرده بود چون او خلق شده بود از آتشى كه آن از درختى خلق شده بود كه اصل آن گل بوده است پس تكبّر و قياس موجب عصيان و حرمان او از قرب ربوبى گرديد.
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
قالَ ما مَنَعَكَ أَلاّ تَسجُدَ إِذ أَمَرتُكَ قالَ أَنَا خَيرٌ مِنهُ خَلَقتَنِي مِن نارٍ وَ خَلَقتَهُ مِن طِينٍ «12»
فرمود خداوند تبارك و تعالي بابليس چه چيز مانع شد که ترك سجده كردي زماني که امر فرمودم تو را گفت من بهتر از آدم هستم مرا از آتش خلق فرمودهاي و او را از گل.
قالَ ما مَنَعَكَ أَلّا تَسجُدَ إِذ أَمَرتُكَ در سوره ص ميفرمايد قالَ يا إِبلِيسُ ما مَنَعَكَ أَن تَسجُدَ لِما خَلَقتُ بِيَدَيَّ آيه 75، بدون لا، و در اينکه آيه بضميمه لا ذكر فرموده أَلّا تَسجُدَ لذا بسياري از مفسرين گفتند لا زائده و لغو است، و بعضي تصرف در كلمه منعك كردند و بمعني ما دعاك الي ان لا تسجد، لكن هر دو كلام باطل است، اما زائد بودن مكرر گفتهايم كلمه زائده در قرآن نيست بخصوص تعبير بلغو بسيار ركيك است، و اما معناي منعك بدعاك خلاف ظاهر بلكه خلاف نص است.
جلد 7 - صفحه 282
بلكه تحقيق كلام اينکه است که فرق است بين اينکه دو مورد، اما در سوره ص كلمه ان تسجد چون بتأويل مصدر ميرود مفادش ما منعك من سجودك است و معني واضح است و اما در اينکه مقام الا تسجد بيان منعك است يعني سبب اينكه ممنوع شدي و سجده نكردي چيست بقرينه إِذ أَمَرتُكَ يعني امرتك بالسجود باين معني که اطاعت امر من واجب سبب مخالفت از امر من و ممنوع شدن از اطاعت من و ارتكاب معصيت بترك سجود چيست قالَ أَنَا خَيرٌ مِنهُ عذر بدتر از گناه زيرا اينکه عذر نه مجرد تكبر بر آدم بود بلكه انكار حكمت الهي كرده و خدا را حكيم ندانسته و ترجيح مرجوح بر راجح داده که عقلا قبيح است و خدا را فاعل قبيح دانسته و منكر عدل الهي شده لذا كافر شده چنانچه صريحا ميفرمايد أَبي وَ استَكبَرَ وَ كانَ مِنَ الكافِرِينَ بقره آيه 32، با اينكه استدلال شيطان از وجوهي باطل است صغرا و كبرا، اما صغرا:
اولا- خيرية نار بر طين ممنوع است جدا زيرا بركات زمين بسيار است محل سكونت جن و انس و جميع طبقات حيوانات است و جميع بركات از زمين خارج ميشود از معادن و نباتات و حبوب از مأكولات و ملبوسات.
و ثانيا مضارّ آن كم است بخلاف نار که مضار آن بسيار و بركات آن كم.
و اما كبري- خيرية نار بر طين دليل بر خيريه ابليس بر آدم نيست زيرا مناط خوبي و بدي در مكلف اطاعت و معصيت است، اخلاق حميده و رذيله، ايمان و كفر و علم و جهل، و آدم مطيع و متخلق باخلاق حميده و داراي ايمان و علم و معصوم از معاصي و خطاء بود و ابليس عاصي و متكبر و كافر و جاهل بوده و ندانسته إِنَّ أَكرَمَكُم عِندَ اللّهِ أَتقاكُم سوره حجرات آيه 13، بعلاوه قياس خيرية نار بر طين بر خير بودن ابليس بر آدم با اينكه قياس مع الفارق است در مذهب شيعه باطل است و بس است بر ابطال آن روايت ابان بن تغلب المروية في الفرائد عن
جلد 7 - صفحه 283
الصادق عليه السّلام که سؤال كرد از آن حضرت که اگر كسي قطع كرد يك انگشت زني را ديه آن چقدر است فرمود ده شتر، دو انگشت بيست شتر، سه انگشت سي شتر، چهار انگشت بيست شتر تعجب كرد سه انگشت بيشتر از چهار انگشت است فرمود قياس در دين موجب محق دين ميشود (انّ المرأة تعاقل الرجل الي ثلث الدية فاذا بلغ الثلث رجع الي النصف).
(و ليس من مذهبنا القياس
برگزیده تفسیر نمونه
(آیه 12)- در این آیه میگوید: خداوند «ابلیس» را به خاطر سرکشی و طغیانگری مؤاخذه کرد، فرمود: «در آن هنگام که به تو فرمان دادم، چه چیز تو را مانع شد که سجده کنی؟» (قالَ ما مَنَعَکَ أَلَّا تَسْجُدَ إِذْ أَمَرْتُکَ).
او در پاسخ به یک عذر ناموجه متوسل گردید، «گفت: من از او بهترم، به دلیل این که مرا از آتش آفریدهای و او را از خاک و گل»! (قالَ أَنَا خَیْرٌ مِنْهُ خَلَقْتَنِی مِنْ نارٍ وَ خَلَقْتَهُ مِنْ طِینٍ).
گویا چنین میپنداشت که آتش برتر از خاک است، و این یکی از بزرگترین اشتباهات ابلیس بود، شاید هم اشتباه نمیکرد و به خاطر تکبر و خودپسندی دروغ میگفت.
اما امتیاز آدم در این نبود که از خاک است، بلکه امتیاز اصلی او همان «روح انسانیت» و مقام خلافت و نمایندگی پروردگار بوده است.
در اینجا یک سؤال باقی میماند، و آن این که چگونه شیطان، با خدا سخن گفت، مگر وحی بر او نازل میشده است؟
پاسخ این سؤال این است که: هیچ مانعی ندارد که خداوند با شخص دیگری نه به عنوان وحی و رسالت، بلکه از طریق الهام درونی، یا به وسیله بعضی از فرشتگان سخن بگوید، خواه این شخص از صالحان و پاکان باشد، همانند مریم و مادر موسی یا از ناصالحان باشد مانند شیطان!
سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:
تفسیر های فارسی
ترجمه تفسیر المیزان
تفسیر خسروی
تفسیر عاملی
تفسیر جامع
تفسیر های عربی
تفسیر المیزان
تفسیر مجمع البیان
تفسیر نور الثقلین
تفسیر الصافی
تفسیر الکاشف
پانویس
منابع
- تفسیر نور، محسن قرائتی، تهران:مركز فرهنگى درسهايى از قرآن، 1383 ش، چاپ يازدهم
- اطیب البیان فی تفسیر القرآن، سید عبدالحسین طیب، تهران:انتشارات اسلام، 1378 ش، چاپ دوم
- تفسیر اثنی عشری، حسین حسینی شاه عبدالعظیمی، تهران:انتشارات ميقات، 1363 ش، چاپ اول
- تفسیر روان جاوید، محمد ثقفی تهرانی، تهران:انتشارات برهان، 1398 ق، چاپ سوم
- برگزیده تفسیر نمونه، ناصر مکارم شیرازی و جمعي از فضلا، تنظیم احمد علی بابایی، تهران: دارالکتب اسلامیه، ۱۳۸۶ش
- تفسیر راهنما، علی اکبر هاشمی رفسنجانی، قم:بوستان كتاب(انتشارات دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم)، 1386 ش، چاپ پنجم