آیه 29 سوره مائده

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
مشاهده آیه در سوره

إِنِّي أُرِيدُ أَنْ تَبُوءَ بِإِثْمِي وَإِثْمِكَ فَتَكُونَ مِنْ أَصْحَابِ النَّارِ ۚ وَذَٰلِكَ جَزَاءُ الظَّالِمِينَ

مشاهده آیه در سوره


<<28 آیه 29 سوره مائده 30>>
سوره : سوره مائده (5)
جزء : 6
نزول : مدینه

ترجمه های فارسی

من خواهم که گناه (کشتن) من و گناه (مخالفت) تو هر دو به تو باز گردد تا تو اهل آتش جهنم شوی، که آن آتش جزای ستمکاران است.

من می خواهم به گناه کشتن من و گناه خودت [که سبب مردود شدن کار نیکت بود، به پیشگاه خدا] بازگردی و در نتیجه از دوزخیان باشی؛ و این است پاداش ستمکاران.

«من مى‌خواهم تو با گناه من و گناه خودت [به سوى خدا] بازگردى، و در نتيجه از اهل آتش باشى، و اين است سزاى ستمگران.»

مى‌خواهم كه هم گناه مرا به گردن گيرى و هم گناه خود را تا از دوزخيان گردى كه اين است پاداش ستمكاران.

من می‌خواهم تو با گناه من و خودت (از این عمل) بازگردی (و بار هر دو گناه را به دوش کشی)؛ و از دوزخیان گردی. و همین است سزای ستمکاران!

ترجمه های انگلیسی(English translations)

I desire that you earn [the burden of] my sin and your sin, to become one of the inmates of the Fire, and such is the requital of the wrongdoers.’

Surely I wish that you should bear the sin committed against me and your own sin, and so you would be of the inmates of the fire, and this is the recompense of the unjust.

Lo! I would rather thou shouldst bear the punishment of the sin against me and thine own sin and become one of the owners of the fire. That is the reward of evil-doers.

"For me, I intend to let thee draw on thyself my sin as well as thine, for thou wilt be among the companions of the fire, and that is the reward of those who do wrong."

معانی کلمات آیه

تبوء: بوء: مساوات و رجوع. «ان تبوء» اينكه با هم و قرين باشى.[۱]

تفسیر آیه

تفسیر نور (محسن قرائتی)


إِنِّي أُرِيدُ أَنْ تَبُوءَ بِإِثْمِي وَ إِثْمِكَ فَتَكُونَ مِنْ أَصْحابِ النَّارِ وَ ذلِكَ جَزاءُ الظَّالِمِينَ «29»

همانا من مى‌خواهم تو با بار گناه من (كه پس از كشتنم بر عهده تو قرار مى‌گيرد) و گناه خودت (به سوى خدا) بازگردى و از دوزخيان باشى، و اين است كيفر ستمكاران.

فَطَوَّعَتْ لَهُ نَفْسُهُ قَتْلَ أَخِيهِ فَقَتَلَهُ فَأَصْبَحَ مِنَ الْخاسِرِينَ «30»

پس نفس او (با وسوسه‌اى برخاسته از حسد) كشتن برادرش را برايش آسان و رام ساخت واو را كشت، در نتيجه از زيانكاران گشت.

نکته ها

امام باقر عليه السلام به دنبال تلاوت آيه‌ «فَطَوَّعَتْ لَهُ نَفْسُهُ» فرمود: ابليس به قابيل گفت: قربانى تو قبول نشد و قربانى برادرت هابيل قبول شد، اگر او زنده بماند در طول تاريخ نسل او بر نسل تو افتخار خواهند كرد كه قربانى پدر ما پذيرفته شد واز پدر شما پذيرفته نشده است، بنابراين بهتر آن است كه او را به قتل برسانى تا نسل تو ذلّت نكشد. «1»

«1». كافى، ج 8، ص 113.

جلد 2 - صفحه 278

امام باقر عليه السلام فرمود: من قتل مؤمناً متعمّداً أثبت اللّه على قاتله جميع الذّنوب وبرء المقتول منها، و ذلك قوله تعالى: إِنِّي أُرِيدُ أَنْ تَبُوءَ ... هر كه عمداً مؤمنى را بكشد، خداوند همه گناهان را به حساب قاتل ثبت مى‌كند و مقتول را از گناهان پاك مى‌كند. «1»

معناى آيه، سكوت در مقابل ظالم به اميد بخشش گناهان نيست.

در حديثى از پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله مى‌خوانيم: «محلّ حادثه، كوه قاسِيون در دمشق است». «2»

امام سجاد عليه السلام فرمودند: «نحوه‌ى كشتن را ابليس به قابيل ياد داد». «3»

پیام ها

1- گناهان مقتول، به قاتل منتقل مى‌شود. «تَبُوءَ بِإِثْمِي»

2- در درگيرى‌ها مسئول خسارت آغازگر است. «بِإِثْمِي وَ إِثْمِكَ»

3- برادركشى همان و دوزخى شدن همان. «فَتَكُونَ مِنْ أَصْحابِ النَّارِ»

4- ايمان به معاد، جزو عقايد اوّليه انسان‌هاى روى زمين بوده است. «أَصْحابِ النَّارِ»

5- قاتل، هم به خود ظلم مى‌كند، هم به مقتول، هم به خانواده‌ى مقتول و هم به جامعه. «الظَّالِمِينَ»

6- نفس انسان، با وسوسه، تلقين و تزيين، انسان را رام و خام مى‌كند و به گناه مى‌كشد. «فَطَوَّعَتْ لَهُ نَفْسُهُ»

7- هواى نفس مى‏تواند عواطف برادرى را نيز سركوب كند. «فَطَوَّعَتْ لَهُ نَفْسُهُ قَتْلَ أَخِيهِ»

8- فطرت پاك انسانى، از آدم كشى بيزار است، ولى نفس، اين كار را خوب جلوه‌

«1». تفسير نورالثقلين.

«2». تفاسير درّالمنثور.

«3». تفسير نورالثقلين.

جلد 2 - صفحه 279

داده و انسان را به قتل وامى‌دارد. «فَطَوَّعَتْ»

9- جنگ حقّ و باطل، از آغاز تاريخ زندگى بشر بوده است. «فَقَتَلَهُ»

10- پيروى از هواى نفس، خسارت است. «فَقَتَلَهُ فَأَصْبَحَ مِنَ الْخاسِرِينَ»

11- قاتل، هم از درون گرفتار عذاب وجدان است و هم از بيرون مورد انتقاد مردم و هم گرفتار قصاص و عدل مى‌شود و كامى نمى‌گيرد. «فَقَتَلَهُ فَأَصْبَحَ مِنَ الْخاسِرِينَ»

12- تسلّط و غلبه بر مخالف، هميشه نشانه‌ى سرافرازى نيست. «فَقَتَلَهُ فَأَصْبَحَ مِنَ الْخاسِرِينَ»

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



إِنِّي أُرِيدُ أَنْ تَبُوءَ بِإِثْمِي وَ إِثْمِكَ فَتَكُونَ مِنْ أَصْحابِ النَّارِ وَ ذلِكَ جَزاءُ الظَّالِمِينَ «29»

بعد از آن تعليل امتناع از معارضه و مقاومه، هابيل گفت:

إِنِّي أُرِيدُ أَنْ تَبُوءَ بِإِثْمِي وَ إِثْمِكَ‌: بدرستى كه من مى‌خواهم آنكه باز گردى به گناه من و گناه خود، يعنى به گناه كشتن من اگر متحمل شوى و

(1 و 2) مجمع البيان ج 2 ص 184.

تفسير اثنا عشرى، ج‌3، ص: 67

گناه خود كه پيش من كرده‌اى، چه آن سبب رد قربانى بوده، و اين اراده از هابيل موافق حكم خدا بود. يا معنى آنكه: من مى‌خواهم باز گردى به گناه من و گناه خود كه قتل جميع مردمان است به جهت اقتداى ايشان به تو، چه اين سنت سنيه از تو ناشى خواهد شد، و مؤيد اين است فرمايش نبوى صلى اللّه عليه و آله: هر كه تأسيس كند عمل بدى را، پس بر او باشد گناه آن و گناه هر كه به آن عمل نمايد. «1» يا معنى آنكه: اگر فى الواقع قتل ميان من و تو واقع شود، من مى‌خواهم از من ناشى نگردد، بلكه از تو صدور يابد. غرض هابيل آن بود كه قتل از من بالذات واقع نشود، نه آنكه مقصود اصلى آنكه از قابيل البته قتل به فعل آيد. طبرسى فرمايد «2» معنى «تبوأ باثمى: تبوأ بعقاب اثمى» باشد، زيرا جايز نيست براى كسى اراده كند نافرمانى خدا را از غير خود به اينكه خواهش نمايد از غير، مناهى الهى را مرتكب شود، لكن جايز است بخواهد از خدا عقاب غير را بر عملى كه مستحق است عقاب بر او را. پس معنى آيه بر اين تقدير چنين است: من مى‌خواهم برگردى از حالتى كه ملتبس باشى به عقاب كشتن من اگر از تو واقع شود. فَتَكُونَ مِنْ أَصْحابِ النَّارِ: باشى تو بعد از صدور اين امر قبيح، از ملازمان آتش جهنم. وَ ذلِكَ جَزاءُ الظَّالِمِينَ‌: و اين است جزا و پاداش ستمكاران كه قتل ناحق كنند.

در ثواب الاعمال عن الباقر: من قتل مؤمنا متعمّدا اثبت اللّه تعالى عليه جميع الذّنوب و برئ المقتول منها و ذلك قول اللّه عزّ و جلّ انّى اريد ان تبوأ باثمى و اثمك فتكون من اصحاب النّار. «3» فرمود حضرت باقر عليه السّلام: هر كه بكشد مؤمنى را، ثابت فرمايد خدا بر قاتل او جميع گناهان مقتول را و برى كند مقتول را از آن، و اين است قول خداوند عزّ و جلّ‌ «إِنِّي أُرِيدُ أَنْ تَبُوءَ بِإِثْمِي وَ إِثْمِكَ».

«1» مجمع البيان ج 2 ص 187.

«2» مجمع البيان، جلد 2، صفحه 184.

«3» ثواب الاعمال و عقاب الاعمال، صدوق، صفحه 328، حديث 9.

تفسير اثنا عشرى، ج‌3، ص: 68


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


إِنِّي أُرِيدُ أَنْ تَبُوءَ بِإِثْمِي وَ إِثْمِكَ فَتَكُونَ مِنْ أَصْحابِ النَّارِ وَ ذلِكَ جَزاءُ الظَّالِمِينَ «29»

ترجمه‌

همانا من ميخواهم كه باز گردى بگناه من و گناه خود پس باشى از اهل آتش و اين پاداش ستمكاران است.

تفسير

بوء بفتح باء بمعنى رجوع و بازگشت است و مراد باثمى جمعى از مفسرين گفته‌اند اثم قتلى است يعنى گناه كشتن من علاوه بر گناهان خودت در عهده تو خواهد بود و اين معنى علاوه بر آنكه محتاج بتقدير مضاف و خلاف ظاهر است خالى از ركاكت نيست زيرا در اينصورت حاصل كلام آن ميشود كه هابيل خواسته است گناه برادرش زياد شود و اين اراده از كسيكه لايق مقام وصايت انبيا باشد صورت‌پذير نيست بلكه اشخاص صالح هم از اين تمنيّات مبرّى هستند و در ثواب الاعمال از حضرت باقر (ع) روايت نموده است كه كسيكه مؤمنى را بكشد خداوند تمام گناهان او را براى قاتلش اثبات ميفرمايد و مقتول از آنها برى ميشود و اين معنى مراد از اين آيه است حقير عرض مى‌كنم بنابر اين احتياج بحذف مضاف و تقدير در آيه نيست و كلام در نهايت رزانت و متانت است زيرا كه معلوم است هابيل دلخوش بوده كه اگر كشته شود از گناه پاك ميشود و شهيد يا در حكم شهيد از دنيا ميرود نه آنكه گناه برادرش زياد ميشود و آثار اين عمل شنيع و عاقبت امر مرتكب را بيان فرموده شايد برادر را ردع نمايد و اشكال نشود كه چگونه خداوند گناه كسى را بر ديگرى تحميل مينمايد زيرا معلوم است مراد آنستكه عقاب گناهان مقتول را بقاتل مينمايند يعنى گناهان او را عفو و بهمان مقدار يا زيادتر قاتل را عقاب مينمايند و اين در صورتى است كه مقتول گناهى داشته باشد و الا گناه قتل بجاى خود ثابت بلكه زيادتر خواهد بود و اللّه اعلم.

جلد 2 صفحه 200

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


إِنِّي‌ أُرِيدُ أَن‌ تَبُوءَ بِإِثمِي‌ وَ إِثمِك‌َ فَتَكُون‌َ مِن‌ أَصحاب‌ِ النّارِ وَ ذلِك‌َ جَزاءُ الظّالِمِين‌َ «29»

محققا ‌من‌ اراده‌ دارم‌ ‌که‌ تو ‌بر‌ گردي‌ بگناه‌ ‌من‌ و گناه‌ ‌خود‌ ‌پس‌ بوده‌ باشي‌ ‌از‌ اصحاب‌ آتش‌ و همين‌ ‌است‌ جزاء ظلم‌ كنندگان‌.

إِنِّي‌ أُرِيدُ أَن‌ تَبُوءَ باء بمعني‌ رجع‌ ‌است‌ و رجوع‌ بگناه‌ ارتكاب‌ معصيت‌ ‌است‌ و اراده‌ اينجا بمعني‌ واگذاريست‌ ‌يعني‌ ‌من‌ ‌در‌ مقام‌ قتل‌ تو ‌بر‌ نميآيم‌ و تو ‌را‌ ‌هر‌ چه‌ بكني‌ بخدا وا ميگذارم‌ ‌او‌ انتقام‌ مرا ‌از‌ تو خواهد كشيد.

بِإِثمِي‌ وَ إِثمِك‌َ مفسرين‌ گفتند گناه‌ قتل‌ ‌من‌ و گناه‌ معاصي‌ ‌که‌ قبلا مرتكب‌ شده‌اي‌ و بعضي‌ گفتند گناه‌ قتل‌ ‌من‌ و گناه‌ قتلهايي‌ ‌که‌ ‌در‌ عالم‌ واقع‌ ميشود ‌که‌ تو سبب‌ ‌آنها‌ ميشوي‌ لكن‌ ‌هر‌ دو تفسير غلط ‌است‌ بلكه‌ مراد ظاهرا ‌اينکه‌ ‌باشد‌ ‌که‌ قتل‌ نفس‌ دو قسم‌ عقوبت‌ دارد يكي‌ ‌از‌ جنبه‌ حق‌ الناسي‌ ‌که‌ ظلم‌ بمظلوم‌ ‌شده‌ و خداوند ‌در‌ حديث‌ قدسي‌ قسم‌ ياد فرموده‌

و عزتي‌ و جلالي‌ ‌لا‌ يجوزني‌ ظلم‌ ظالم‌

‌تا‌ حق‌ مظلوم‌ گرفته‌ نشود و ديگر جنبه‌ حق‌ الهي‌ ‌که‌ معصيت‌ بسيار بزرگي‌ ‌است‌ و جزاء ‌او‌ خلود ‌در‌ عذاب‌ ‌است‌ چنانچه‌ گذشت‌ ‌يعني‌ ظلمي‌ ‌که‌ بمن‌ ميكني‌ و ظلمي‌ ‌که‌ بنفس‌ ‌خود‌ ميكني‌ ‌که‌ ‌هم‌ ظالم‌ بنفس‌ ‌است‌ ‌هم‌ ظالم‌ بغير فَتَكُون‌َ مِن‌ أَصحاب‌ِ النّارِ مصاحبت‌ ‌با‌ آتش‌ اينست‌ ‌که‌ ‌از‌ ‌هم‌ جدا نشوند و كنايه‌ ‌از‌ خلود ‌است‌ وَ ذلِك‌َ جَزاءُ الظّالِمِين‌َ ‌اينکه‌ مصاحبت‌ ‌با‌ آتش‌ و خلود ‌در‌ عذاب‌ جزاي‌ ستمكاران‌ ‌است‌.

برگزیده تفسیر نمونه


سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:

تفسیر های فارسی

ترجمه تفسیر المیزان

تفسیر خسروی

تفسیر عاملی

تفسیر جامع

تفسیر های عربی

تفسیر المیزان

تفسیر مجمع البیان

تفسیر نور الثقلین

تفسیر الصافی

تفسیر الکاشف

پانویس

  1. تفسیر احسن الحدیث، سید علی اکبر قرشی

منابع