آیه 69 سوره بقره
<<68 | آیه 69 سوره بقره | 70>> | |||||||||||||
|
محتویات
ترجمه های فارسی
گفتند: از خدایت بخواه که رنگ آن گاو را معیّن کند. موسی گفت: خدا میفرماید گاو زرد زرّینی باشد که بینندگان را فرح بخشد.
گفتند: از پروردگارت بخواه که برای ما توضیح دهد رنگش چگونه باشد؟ گفت: خدا می گوید: گاوی است زرد و رنگش روشن که بینندگان را شاد و مسرور می کند.
گفتند: «از پروردگارت بخواه، تا بر ما روشن كند كه رنگش چگونه است؟» گفت: «وى مىفرمايد: آن ماده گاوى است زرد يكدست و خالص، كه رنگش بينندگان را شاد مىكند.»
گفتند: براى ما پروردگارت را بخوان تا بگويد كه رنگ آن چيست؟ گفت: مىگويد: گاوى است به زرد تند كه رنگش بينندگان را شادمان مى سازد.
گفتند: «از پروردگار خود بخواه که برای ما روشن سازد رنگ آن چگونه باشد؟ «گفت: خداوند میگوید: «گاوی باشد زرد یکدست، که رنگ آن، بینندگان را شاد و مسرور سازد.»
ترجمه های انگلیسی(English translations)
معانی کلمات آیه
صفراء: زرد رنگ. مؤنث اصفر. آن در اصل صفره به معنى زردى است.
فاقع: فقع به معنى زردى شديد است. فاقع: زرد پررنگ. [۱]
تفسیر آیه
تفسیر نور (محسن قرائتی)
«69» قالُوا ادْعُ لَنا رَبَّكَ يُبَيِّنْ لَنا ما لَوْنُها قالَ إِنَّهُ يَقُولُ إِنَّها بَقَرَةٌ صَفْراءُ فاقِعٌ لَوْنُها تَسُرُّ النَّاظِرِينَ
(آنان به موسى) گفتند: از پروردگارت براى ما بخواه تا بر ما روشن سازد كه رنگش چگونه است؟ (موسى) گفت: همانا خداوند مىگويد: آن ماده گاوى است زرد يك دست كه رنگ آن بينندگان را شاد و مسرور سازد!
نکته ها
با اينكه فرمان ذبح، دوبار صادر شد، امّا گويا برخى از آنها قاتل را مىشناختند و نمىخواستند معرّفى شود. لذا از روى لجاجت و بهانهتراشى، سؤالهاى متعدّدى را مطرح مىكردند، تا بالاخره از رنگ گاو سؤال كردند. خداوند در جواب آنها فرمود: رنگ آن، زرد شديد و پر رنگ و خالص باشد. رنگى كه بينندگان را شادمان كند. يعنى از خوش اندامى، سلامتى، رنگ و زيبايى خاصى برخوردار باشد. اىبسا اگر وسيلهى وزن كردن داشتند، از
جلد 1 - صفحه 136
وزن گاو نيز سؤال مىكردند!
از سؤالات نابجا نهى شدهايم. در سورهى مائده مىخوانيم: «لا تَسْئَلُوا عَنْ أَشْياءَ إِنْ تُبْدَ لَكُمْ تَسُؤْكُمْ» «1» از چيزهايى كه اگر به آنها پاسخ داده شود براى شما مشكل به وجود مىآيد، سؤال نكنيد.
روزى پيامبر صلى الله عليه و آله درباره لزوم و اهمّيت حج، خطبهاى ايراد مىفرمودند. در بين خطبه، شخصى سؤال كرد: آيا حج، هر سال واجب است؟ پيامبر صلى الله عليه و آله جواب نفرمود. آن شخص سؤال خود را تكرار كرد. حضرت ناراحت شد، فرمودند: چرا اصرار مىكنى؟ اگر بگويم بله، كار شما مشكل مىشود، همين كه ديديد من ساكت شدم، اصرار نكنيد. سپس پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود: يكى از عوامل هلاكت اقوام گذشته، سؤالات نابجاى آنها بود. «2»
حضرت على عليه السلام در نهج البلاغه مىفرمايد: «و سكت لكم عن اشياء و لم يدعها نسيانا فلا تتكلفوها» «3» خداوند حكم برخى اشيا را مسكوت گذاشته است، اين سكوت از سر فراموشى نيست، بلكه براى آن است كه شما در عمل، در وسعت باشيد. و لذا با سؤالات نابجا، موشكافى نكنيد.
پیام ها
1- رنگ زرد، چنانكه در روايات نيز آمده، مورد سفارش دين است. «فاقِعٌ لَوْنُها»
2- رنگها، در روحيّهى انسان تأثير دارند. «لَوْنُها تَسُرُّ النَّاظِرِينَ»
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
قالُوا ادْعُ لَنا رَبَّكَ يُبَيِّنْ لَنا ما لَوْنُها قالَ إِنَّهُ يَقُولُ إِنَّها بَقَرَةٌ صَفْراءُ فاقِعٌ لَوْنُها تَسُرُّ النَّاظِرِينَ (69)
قالُوا ادْعُ لَنا رَبَّكَ: گفتند بار ديگر بخوان و سؤال كن پروردگار خود را، يُبَيِّنْ لَنا ما لَوْنُها: بيان فرمايد و ظاهر سازد براى ما كه رنگ آن گاو چيست. قالَ إِنَّهُ يَقُولُ إِنَّها بَقَرَةٌ صَفْراءُ: گفت موسى عليه السلام خدا مىفرمايد به درستى كه آن گاو زردى است، فاقِعٌ لَوْنُها تَسُرُّ النَّاظِرِينَ: در غايت زردى رنگ آن، بر وجهى كه مسرور و متعجب سازد از رنگ خود نظركنندگان را.
نكته: «فاقع» صفت «صفراء» است. يعنى زردى كه بغايت زردى باشد كه به سبب رنگش مسرور كند ناظر خود را، و طلا هم به سبب شدت زردى رنگش، سرور آورد بر خلاف نقره.
خلاصه چون اشتباه بنى اسرائيل باقيمانده بود؛ از اين جهت سؤال اول تكرار نمودند براى كشف زايد.
در منهج از حضرت پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم روايت نموده: اگر هر گاوى را مىخواستند ذبح مىكردند، ايشان را مجزى بود، لكن چون تشديد و سخت گيرى نمودند بر خود، و در گفتار مراجعت نمودند؛ حق تعالى نيز برايشان تشديد فرمود «1».
«1» منهج الصادقين، جلد اوّل، صفحه 211- تفسير صافى، جلد اوّل، صفحه 143، بنقل از تفسير عياشى و عيون اخبار الرضا.
تفسير اثنا عشرى، ج1، ص: 172
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
قالُوا ادْعُ لَنا رَبَّكَ يُبَيِّنْ لَنا ما لَوْنُها قالَ إِنَّهُ يَقُولُ إِنَّها بَقَرَةٌ صَفْراءُ فاقِعٌ لَوْنُها تَسُرُّ النَّاظِرِينَ (69)
ترجمه
گفتند بخوان براى ما پروردگارت را بيان كند از براى ما كه چيست رنگ آن گفت همانا او ميفرمايد آن گاويست زرد كامل در زردى كه رنگش بسرور ميآورد نگرندگانرا.
تفسير
بنى اسرائيل اكتفا باوصاف مذكوره نكردند و خواستند از حضرت موسى كه از خداوند بخواهد بيان رنگ آن گاو را و آنحضرت طلب نمود و خداوند بيان فرمود و آنحضرت بآنها فرمود خداوند ميفرمايد آنگاو زرد است ولى نه هر زردى بلكه بايد زرد خوش رنگ باشد كه ناقص نباشد در زردى كه نزديك بسفيدى باشد يا رو بسياهى نموده باشد و بايد بقدرى براق و خوش رنگ باشد كه موجب سرور نظر كنندگان شود و بعضى بزرد پررنگ تفسير نمودهاند.
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
وَ إِذ قالَ مُوسي لِقَومِهِ إِنَّ اللّهَ يَأمُرُكُم أَن تَذبَحُوا بَقَرَةً قالُوا أَ تَتَّخِذُنا هُزُواً قالَ أَعُوذُ بِاللّهِ أَن أَكُونَ مِنَ الجاهِلِينَ (67) قالُوا ادعُ لَنا رَبَّكَ يُبَيِّن لَنا ما هِيَ قالَ إِنَّهُ يَقُولُ إِنَّها بَقَرَةٌ لا فارِضٌ وَ لا بِكرٌ عَوانٌ بَينَ ذلِكَ فَافعَلُوا ما تُؤمَرُونَ (68) قالُوا ادعُ لَنا رَبَّكَ يُبَيِّن لَنا ما لَونُها قالَ إِنَّهُ يَقُولُ إِنَّها بَقَرَةٌ صَفراءُ فاقِعٌ لَونُها تَسُرُّ النّاظِرِينَ (69) قالُوا ادعُ لَنا رَبَّكَ يُبَيِّن لَنا ما هِيَ إِنَّ البَقَرَ تَشابَهَ عَلَينا وَ إِنّا إِن شاءَ اللّهُ لَمُهتَدُونَ (70) قالَ إِنَّهُ يَقُولُ إِنَّها بَقَرَةٌ لا ذَلُولٌ تُثِيرُ الأَرضَ وَ لا تَسقِي الحَرثَ مُسَلَّمَةٌ لا شِيَةَ فِيها قالُوا الآنَ جِئتَ بِالحَقِّ فَذَبَحُوها وَ ما كادُوا يَفعَلُونَ (71)
(و ياد كن زماني را که موسي بقومش گفت خداوند شما را امر ميكند که گاوي بكشيد، قومش گفتند آيا ما را استهزاء ميكني! فرمود بخدا پناه ميبرم از اينكه از نادانان باشم، گفتند پروردگار ترا بخوان براي ما تا بيان كند که آن گاو چيست! گفت پروردگار من ميفرمايد که آن گاوي است که نه پير باشد و نه جوان جوان بلكه ميان اينکه دو باشد پس آنچه مأموريد بجاي آوريد، گفتند پروردگارت را بخوان که براي ما بيان كند که اينکه گاو چه رنگ است! موسي گفت پروردگار من ميفرمايد که آن گاو زرد سير است رنگ او بينندگان را بسرور ميآورد، گفتند پروردگارت را بخوان که براي ما بيان كند که اينکه چگونه گاوي است! زيرا که اينکه گاو بر ما مشتبه است و بدرستي که ما اگر خدا بخواهد هر آينه هدايت شدگانيم موسي گفت پروردگار من
جلد 2 - صفحه 56
ميگويد آن گاوي که از او زياد كار نگرفتهاند به اينكه او را بخيش بسته و زمين را شيار نموده باشند و نه با او كشت را آب داده باشند، و آن گاو بيعيب است و رنگ مخالف رنگ تنش در او نيست، گفتند اكنون حق را آوردي، پس از آن گاو را ذبح نمودند و حال آنكه نزديك بود بجا نياورند).
شرح الفاظ آيات
تَذبَحُوا از ذبح است و اصل آن بمعني شقّ و شكافتن باشد و بمعني بريدن حلقوم آيد و ذبح شرعي آنست که شرايطي که در شريعت اسلام براي آن مقرر شده رعايت شود که مسلمان بودن ذبح كننده و نام خدا بردن، و رو بقبله بودن، و قطع اوداج اربعه با آهن نمودن است، و بَقَرَةً گاو ماده باشد و گاو نر را ثور گويند و تاء آن تاء وحدت است نه تاء تأنيث مانند تمر و تمرة و اصل بقر بمعني شكافتن باشد و گاو را براي آن بقر گفتند که براي شخم زمين را ميشكافد و هُزُواً بمعني سخريه و استهزاء باشد و در آن سه لغت است هزو (بضم زاء با واو) و هزء (بسكون زاء با همزه) و هزء (بضم زاء با همزه) ولي چنانچه در مقدّمه اينکه كتاب متعرض شديم معتبر همان قرائت سياهي است که بتواتر از زمان نبي صلّي اللّه عليه و آله و سلّم تا اينکه زمان بما رسيده است و قرائت سياهي هُزُواً بضمّ زاء و با واو است و همين گفتار در كفوا جاريست.
الجاهِلِينَ جهل در اينجا مقابل عقل است که آن را حمق گويند نه مقابل علم و از اينکه جمله استفاده ميشود که استهزاء و سخره نمودن عمل احمقانه است و از ساحت قدس انبياء دور است.
ما هِيَ از جواب حضرت موسي استفاده ميشود که اينکه سؤال از سنّ بقره بوده است و در اخبار دارد که اگر بني اسرائيل اينکه سؤالات را ننموده و يك بقره ذبح كرده بودند امتثال امر شده بود ولي هر چه بيشتر سؤال شد حكم
جلد 2 - صفحه 57
سختتر شد، و توهم نشود که احكام ثانويه و ثالثيه و رابعيه ناسخ حكم اولي باشند تا اشكال شود که نسخ قبل از عمل جايز نيست بلكه اينها تقييداتي است نسبت باطلاق حكم اول، و تأخر بيان از وقت حاجت هم نيست زيرا که وقت عمل موسع بوده و ممكن است حكمت اينکه تقييدات عقوبت آنها در كثرت سؤال و مسامحه در عمل باشد چنانچه در روايات وارده از نبي اكرم صلّي اللّه عليه و آله و سلّم و حضرت رضا «ع» است که «
و لكن شدّدوا فشدّد اللّه عليهم
» (و فارض) بمعني مسنّ و سالدار است و (بكر) بمعني جوان است که هنوز زايش ننموده و فحل نديده است و فارض و بكر چون از صفات مختصه اناث است از اينجهت احتياج بعلامت تأنيث ندارد با اينكه بقره علامت تأنيث دارد نه از جهت تاء زيرا گذشت که تاء وحدت است بلكه از جهت لفظ بقره مقابل ثور (و عوان) بمعني هر چيزي است که در نيمه سنّ باشد، و از كلمه فَافعَلُوا ما تُؤمَرُونَ ممكن است استفاده شود که ديگر سؤال نكنيد و بر خود كار را مشكل ننمائيد ولي باز آنها از رنگ بقره سؤال نمودند جواب آمد صَفراءُ فاقِعٌ لَونُها تَسُرُّ النّاظِرِينَ صفراء بمعني زرد و فاقع بمعني شديد الصفرة و زرد سير است و تأكيد صفراء است (و لونها) فاعل است براي فاقع، و ضمير (تسر) راجع ببقره است يعني صفاء آن بقره ناظران را خرّم كند.
باز بني اسرائيل سؤال را ادامه داده و از كار كرده بودن يا نبودن آن پرسيدند جواب آمد لا ذَلُولٌ تُثِيرُ الأَرضَ وَ لا تَسقِي الحَرثَ مُسَلَّمَةٌ لا شِيَةَ فِيها اصل (ذلول) بمعني سهل الانقياد و رام است و مراد اينست که بواسطه كار گرفتن و بار كشيدن از او رام و كار شكسته نشده باشد (و تثير الارض) بيان (لا ذلول) است و اثارة الارض بمعني شيار كردن زمين است و گاو نر را از اينجهت ثور گويند که زمين را با او شيار كنند، وَ لا تَسقِي الحَرثَ كشت را آب نداده باشد يعني بوسيله او
جلد 2 - صفحه 58
آب كشي براي زراعت نشده باشد و مُسَلَّمَةٌ بمعني سالم و بيعيب است و شية از و شيء و بمعني هر رنگي است که مخالف رنگ عمده چيزي باشد مانند خالهاي سفيد که در گاو سياه رنگ باشد و نحو آن.
جِئتَ بِالحَقِّ يعني حق صفات گاو را بيان فرمودي بطوري که ديگر اشتباهي روي ندهد وَ ما كادُوا يَفعَلُونَ بمعني كادوا ان لا يفعلون است يعني نزديك بود که اينکه كار را نكنند.
و اينکه قضيه تمهيد و مقدمه است براي قصه که در آيه بعد ذكر ميفرمايد و آن قصه ملخص آن بطوري که قمي ره از حضرت صادق عليه السّلام و صدوق ره از حضرت رضا عليه السّلام روايت كردهاند اينست که مردي در بني اسرائيل پسر عموي خود را براي امتناع از دادن دخترش را باو از روي خدعه كشت و بني اسرائيل را بقتل او متهم نمود و خود قاتل مقتول را نزد موسي آورد و مطالبه خون او را نمود و اينکه امر در ميان آنها سخت بزرگ شد و هر كدام از خود آن را دفع مينمودند پس در كار خود بحضرت موسي مراجعه نمودند و خداوند خواست که حقيقت امر را مكشوف سازد پس دستور فرمود گاوي را باين اوصاف كشتند و بعض از آن گاو را به مقتول زدند تا زنده شد و خبر داد که همان مدعي خون (پسر عمش) قاتل اوست.
و سرّ تقديم اينکه قسمت اينکه قصّه بر قسمت اول آن که در آيه بعد ذكر ميشود اينست که مقدمه تمهيديه باشد براي خطابي که در آن آيه بني اسرائيل را مخاطب قرار ميدهد تا مقصود از جمله فقلنا اضربوه ببعضها مفهوم شود.
59
برگزیده تفسیر نمونه
(آیه 69)- ولی باز آنها دست از پرگویی و لجاجت برنداشتند و «گفتند: از پروردگارت بخواه که برای ما روشن کند که رنگ آن باید چگونه باشد»؟! (قالُوا ادْعُ لَنا رَبَّکَ یُبَیِّنْ لَنا ما لَوْنُها).
موسی (ع) در پاسخ «گفت: خدا میفرماید: گاو مادهای باشد زرد یکدست که رنگ آن بینندگان را شاد و مسرور سازد» (قالَ إِنَّهُ یَقُولُ إِنَّها بَقَرَةٌ صَفْراءُ فاقِعٌ لَوْنُها تَسُرُّ النَّاظِرِینَ).
عجب این است که باز هم به این مقدار اکتفا نکردند و هر بار با بهانه جویی کار خود را مشکلتر ساخته، و دایره وجود چنان گاوی را تنگتر نمودند.
سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:
تفسیر های فارسی
ترجمه تفسیر المیزان
تفسیر خسروی
تفسیر عاملی
تفسیر جامع
تفسیر های عربی
تفسیر المیزان
تفسیر مجمع البیان
تفسیر نور الثقلین
تفسیر الصافی
تفسیر الکاشف
پانویس
- ↑ تفسیر احسن الحدیث، سید علی اکبر قرشی
منابع
- تفسیر نور، محسن قرائتی، تهران:مركز فرهنگى درسهايى از قرآن، 1383 ش، چاپ يازدهم
- اطیب البیان فی تفسیر القرآن، سید عبدالحسین طیب، تهران:انتشارات اسلام، 1378 ش، چاپ دوم
- تفسیر اثنی عشری، حسین حسینی شاه عبدالعظیمی، تهران:انتشارات ميقات، 1363 ش، چاپ اول
- تفسیر روان جاوید، محمد ثقفی تهرانی، تهران:انتشارات برهان، 1398 ق، چاپ سوم
- برگزیده تفسیر نمونه، ناصر مکارم شیرازی و جمعي از فضلا، تنظیم احمد علی بابایی، تهران: دارالکتب اسلامیه، ۱۳۸۶ش
- تفسیر راهنما، علی اکبر هاشمی رفسنجانی، قم:بوستان كتاب(انتشارات دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم)، 1386 ش، چاپ پنجم