بقعه مبارکه

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو

این مدخل از دانشنامه هنوز نوشته نشده است.

Icon-computer.png
محتوای فعلی مقاله یکی از پایگاه های معتبر متناسب با عنوان است.

(احتمالا تصرف اندکی صورت گرفته است)


بقعه مبارک

قطعه‌ای معین از وادی مقدسِ طُوی که ندای الهی، نخستین بار از آنجا به گوش حضرت موسی علیه السلام رسید.

بُقعه از ریشه (ب ق ع) و در لغت به معنای قطعه‌ای از زمین[۱] و نیز قطعه زمینی است که به سبب تفاوت در رنگ، شکل و... از زمین های همجوار، متمایز است.[۲]

«بقعه مبارکه» به معنای قطعه زمینی متبرک و بابرکت است. این عنوان فقط یک بار و با «ال» در گزارش مربوط به مکان و چگونگی بعثت حضرت موسی علیه السلام آمده است؛ هنگامی که موسی علیه السلام از مدین عازم مصر بود، شبانه آتشی از جانب طور سینا دید و برای کسب آگاهی در این باره یا آوردن شعله‌ای از آتش به‌ سوی آن روانه شد. (سوره قصص/28، 29 و نیز سوره نمل/27، 7)

هنگامی که نزد آتش رسید از کرانه راستِ «وادی مقدس» و از میان درختی ندا داده شد که ای موسی! منم خداوند، پروردگار جهانیان: «فَلَمّا اَتها نودِیَ مِن شطِیِ الوادِ الاَیمَنِ فِی البُقعَةِ المُبرَکَةِ مِنَ الشَّجَرَةِ اَن یموسی اِنّی اَنَا اللّهُ رَبُّ العلَمین». (سوره قصص/28، 30) در همین جا بود که خداوند با دادن معجزه عصا و ید بیضا حضرت موسی علیه السلام را به پیامبری برگزید و به سوی فرعونیان روانه کرد. (سوره قصص/28، 31‌‌-32)

این گزارش هر چند به شکلی متفاوت، در سوره‌ طه/10، 20-24؛ سوره نمل/27، 8-12 و سوره نازعات/79، 16-17 نیز آمده است. در دو مورد از آیات، مکانی که ندای الهی در آن به گوش موسی علیه السلام رسید، «وادی مقدس طُوی» خوانده شده است. (سوره طه/20، 11-12؛ سوره نازعات/79، 16) وادی یاد شده، جلگه‌ای است در جنوب صحرای سینا و نزدیک کوه طور با آب و هوایی خوش و انبوهی از درختان زیتون[۳] (‌=>‌وادی مقدس) بر این اساس گروهی از مفسران، بقعه مبارکه و وادی مقدس طوی را که همان «وادی ایمن» است یکی دانسته‌اند.[۴]

اما ظاهر آیه مورد بحث (سوره قصص/28، 30) که بقعه مبارکه و وادی ایمن را جداگانه آورده است نشان می‌دهد که آن دو دقیقاً یکی نیستند. در مقابل، شماری نیز بقعه مبارکه را قطعه مشخصی از کوه طور در کرانه راستِ وادی مقدس، جایی که درخت یاد شده در آن قرار داشت می‌دانند.[۵] این دیدگاه با ظاهر آیه یاد شده سازگار و به وسیله ظاهر آیه «فَلَمّا جاءَها نودِیَ اَن بورِکَ مَن فِی‌النّارِ ومَن حَولَها» (سوره نمل/27، 8) قابل تأیید است.[۶] کوه طور و در نتیجه بقعه مبارکه، همچنین درّه طُوی که از آن به وادی مقدس و ایمن نیز تعبیر شده است در جنوب صحرای سینا قرار دارد.[۷] چون هنگام رفتن به مصر از سوی مدین، دره یاد شده در سمت راست کوه طور قرار دارد از آن به وادی ایمن یاد شده است.[۸]

درباره علت مبارک خواندن بقعه یاد شده، اغلب مفسّران شیعه[۹] و سنی[۱۰] برآن‌اند که سخن گفتن خدا با حضرت موسی علیه السلام در آنجا و گزینش وی به رسالت، سبب آن است زیرا زمینه‌ساز خیر و برکت فراوانی برای بشر شد. در مقابل، برخی وجود انبوهی از درختان و میوه‌ها را مایه برکت و مبارکی بقعه یاد شده دانسته‌اند.[۱۱]؛ اما با توجه به آیه‌ 8 سوره نمل/27 و نیز سیاق آیه مورد استناد (سوره قصص/28، 30) دیدگاه نخست درست است.[۱۲] زیرا اصولاً در یک نظام اعتقاد توحیدی، تقدس و تبرک مکانها و زمانها اغلب به سبب حوادث دینی است که در آنها روی داده یا مناسکی است که در آن انجام می‌پذیرد.[۱۳] مبارک خواندن مواردی چون خانه خدا (سوره آل‌ عمران/3، 96)، قرآن (سوره انعام/6‌، 92-155)، اطراف مسجد الاقصی (سوره اسراء/17، 1) و شب قدر (سوره دخان/44، 3) از سوی خداوند دقیقاً بر‌ همین اساس است. یادکرد مدفن امامان شیعه در برخی زیارتنامه‌ها به عنوان «بقعه مبارکه» به‌ معنای مکانی متبرک نیز می‌تواند مؤید این معنا باشد.[۱۴]

افزون بر تفاسیر، در منابع روایی شیعه نیز از بقعه مبارکه یاد شده است؛ در برخی احادیث، پرسش یکی از عالمان یهود از پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله درباره 10 سخنی که خداوند در بقعه مبارکه به موسی گفت گزارش شده است.[۱۵] برخی دیگر، «شاطی الوادی الایمن» را به فرات و بقعه مبارکه را به کربلا تأویل کرده‌اند.[۱۶] این تأویل برخلاف صریح آیه است و مفسران شیعه نیز بدان توجهی نکرده‌اند.

پانویس

  1. الصحاح، ج‌3، ص‌1187؛ المصباح، ص‌57‌، «بقع».
  2. ترتیب العین، ص‌9؛ لسان العرب، ج‌1، ص‌462؛ التحقیق، ج‌1، ص‌314، «بقع».
  3. مجمع البیان، ج‌7، ص‌392؛ بحارالانوار، ج‌87‌، ص‌111؛ التحقیق، ج‌5‌، ص‌292.
  4. مجمع‌البیان، ج‌7، ص‌392؛ روح‌المعانی، مج‌11، ج‌20، ص‌109.
  5. جامع البیان، مج‌11، ج‌20، ص‌88‌؛ ر.ک: تفسیر بیضاوی، ج‌3، ص‌302؛ المیزان، ج‌16، ص‌32.
  6. تفسیر بیضاوی، ج‌3، ص‌272؛ تفسیر ابی السعود، ج‌4، ص‌187.
  7. التحقیق، ج‌1، ص‌314؛ ج‌7، ص‌135.
  8. معجم البلدان، ج‌3، ص‌269؛ لسان العرب، ج‌8‌، ص‌232.
  9. التبیان، ج‌8‌، ص‌146؛ مجمع البیان، ج‌7، ص‌392؛ المیزان، ج‌16، ص‌32.
  10. زادالمسیر، ج‌6‌، ص‌218؛ التفسیر الکبیر، ج‌23، ص‌244؛ تفسیر الجلالین، ص‌512‌.
  11. ر.ک: مجمع‌البیان، ج‌7، ص‌392.
  12. مجمع البیان، ج‌7، ص‌392.
  13. المیزان، ج‌14، ص‌137‌‌-138.
  14. المزار، ص23؛ بحارالانوار، ج97، ص160‌‌-161؛ ج‌98، ص‌128؛ ج‌107، ص‌152.
  15. الامالی، ص‌254؛ الاختصاص، ص‌33.
  16. کامل الزیارات، ص‌109؛ تهذیب، ج‌6‌، ص‌44؛ بحارالانوار، ج‌13، ص‌25.


منابع