آیه 33 سوره قصص

از دانشنامه‌ی اسلامی
نسخهٔ تاریخ ‏۲۷ آوریل ۲۰۱۶، ساعت ۱۸:۲۳ توسط Quran (بحث | مشارکت‌ها) (صفحه‌ای تازه حاوی «{{قرآن در قاب|قَالَ رَبِّ إِنِّي قَتَلْتُ مِنْهُمْ نَفْسًا فَأَخَافُ أَنْ يَ...» ایجاد کرد)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)
پرش به ناوبری پرش به جستجو
مشاهده آیه در سوره

قَالَ رَبِّ إِنِّي قَتَلْتُ مِنْهُمْ نَفْسًا فَأَخَافُ أَنْ يَقْتُلُونِ

مشاهده آیه در سوره


<<32 آیه 33 سوره قصص 34>>
سوره : سوره قصص (28)
جزء : 20
نزول : مکه

ترجمه های فارسی

موسی گفت: پروردگارا، من از فرعونیان یک نفر را کشته‌ام و می‌ترسم که مرا به قتل رسانند.

گفت: پروردگارا! من یک نفر از آنان را کشته ام، می ترسم مرا بکشند،

گفت: «پروردگارا، من كسى از ايشان را كشته‌ام، مى‌ترسم مرا بكشند.

گفت: اى پروردگار من، يكى از ايشان را كشته‌ام، و مى‌ترسم مرا بكشند.

عرض کرد: «پروردگارا! من یک تن از آنان را کشته‌ام؛ می‌ترسم مرا به قتل برسانند!

ترجمه های انگلیسی(English translations)

He said, ‘My Lord! Indeed, I have killed one of their men, so I fear they will kill me.

He said: My Lord! surely I killed one of them, so I fear lest they should slay me;

He said: My Lord! Lo! I killed a man among them and I fear that they will kill me.

He said: "O my Lord! I have slain a man among them, and I fear lest they slay me.

معانی کلمات آیه

«نَفْساً»: کسی. فردی.

تفسیر آیه

تفسیر نور (محسن قرائتی)


قالَ رَبِّ إِنِّي قَتَلْتُ مِنْهُمْ نَفْساً فَأَخافُ أَنْ يَقْتُلُونِ «33»

(موسى) گفت: پروردگارا! همانا من يكى‌از آنها (فرعونيان) را كشته‌ام، پس مى‌ترسم كه مرا (به قصاص او) به قتل رسانند.

جلد 7 - صفحه 52

نکته ها

جمله‌ى‌ «وَ اضْمُمْ إِلَيْكَ جَناحَكَ مِنَ الرَّهْبِ» يا به معناى آن است كه به هنگام ترس و وحشت، دست‌هايت را بر روى سينه و يا زير بغل بگذار (بر خلاف بعضى كه وقتى مى‌ترسند، دست‌ها را بالا مى‌برند) و يا به معناى كمر همّت بستن و مصمّم شدن و پيش رفتن است. «1»

در تورات آمده است: وقتى موسى دست در گريبان برد، دستش مرض پيسى گرفت و مانند برف سفيد شد، «2» ولى قرآن سفيدى دست موسى را از بيمارى نمى‌داند، بلكه آن را نشانه‌ى قدرت الهى مى‌داند كه در مقام ارائه‌ى برهان، راه را بر هر گونه شبهه و انحراف ببندد.

«بَيْضاءَ مِنْ غَيْرِ سُوءٍ»

پیام ها

1- همراه با نمود قهر، نمودى از لطف نيز ضرورى است. «تَهْتَزُّ كَأَنَّها جَانٌ‌- تَخْرُجْ بَيْضاءَ مِنْ غَيْرِ سُوءٍ» (در كنار مار ترسان، دست درخشان لازم است)

2- معجزات الهى، نقصان و عوارض سوئى ندارد. «مِنْ غَيْرِ سُوءٍ»

3- ارشاد و دعوت بايد پشتوانه‌ى منطقى والهى داشته باشد. «بُرْهانانِ مِنْ رَبِّكَ»

4- مار شدن عصا و سفيد شدن دست، نشانه‌اى از تشويق و تنبيه، انذار و بشارت است كه دو عنصر اساسى در زمينه تربيت است. «بُرْهانانِ مِنْ رَبِّكَ»

5- براى اصلاح جامعه، بايد ابتدا به سراغ ريشه‌ها و سرچشمه‌هاى فسق و فساد رفت. «إِلى‌ فِرْعَوْنَ وَ مَلَائِهِ»

6- قانون قصاص، سابقه‌اى طولانى دارد. «قَتَلْتُ مِنْهُمْ نَفْساً فَأَخافُ أَنْ يَقْتُلُونِ»

7- در پذيرش مسئوليّت، موانع را مطرح و ارزيابى كنيم. «فَأَخافُ أَنْ يَقْتُلُونِ»

«1». تفسير الميزان.

«2». تورات، سفر خروج، باب 4، جمله 6.

تفسير نور(10جلدى)، ج‌7، ص: 53

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



قالَ رَبِّ إِنِّي قَتَلْتُ مِنْهُمْ نَفْساً فَأَخافُ أَنْ يَقْتُلُونِ (33)

قالَ رَبِّ إِنِّي قَتَلْتُ مِنْهُمْ نَفْساً: گفت موسى: اى پروردگار من بدرستى كه من كشته‌ام از ايشان (قبطيان) كسى را. فَأَخافُ أَنْ يَقْتُلُونِ‌:

پس مى‌ترسم آنكه بكشند مرا قبطيان به قصاص آن.


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


قالَ رَبِّ إِنِّي قَتَلْتُ مِنْهُمْ نَفْساً فَأَخافُ أَنْ يَقْتُلُونِ (33) وَ أَخِي هارُونُ هُوَ أَفْصَحُ مِنِّي لِساناً فَأَرْسِلْهُ مَعِي رِدْءاً يُصَدِّقُنِي إِنِّي أَخافُ أَنْ يُكَذِّبُونِ (34) قالَ سَنَشُدُّ عَضُدَكَ بِأَخِيكَ وَ نَجْعَلُ لَكُما سُلْطاناً فَلا يَصِلُونَ إِلَيْكُما بِآياتِنا أَنْتُما وَ مَنِ اتَّبَعَكُمَا الْغالِبُونَ (35) فَلَمَّا جاءَهُمْ مُوسى‌ بِآياتِنا بَيِّناتٍ قالُوا ما هذا إِلاَّ سِحْرٌ مُفْتَرىً وَ ما سَمِعْنا بِهذا فِي آبائِنَا الْأَوَّلِينَ (36) وَ قالَ مُوسى‌ رَبِّي أَعْلَمُ بِمَنْ جاءَ بِالْهُدى‌ مِنْ عِنْدِهِ وَ مَنْ تَكُونُ لَهُ عاقِبَةُ الدَّارِ إِنَّهُ لا يُفْلِحُ الظَّالِمُونَ (37)

ترجمه‌

گفت اى پروردگار من همانا من كشتم از ايشان تنى را پس ميترسم كه بكشند مرا

و برادرم هارون او فصيح‌تر است از من بزبان آورى پس بفرست او را با من مدد كارى كه تصديق نمايد مرا همانا من ميترسم كه تكذيب كنند مرا

جلد 4 صفحه 187

گفت زود باشد كه قوى گردانيم بازوى ترا ببرادرت و قرار دهيم براى شما تسلّطى پس نخواهند رسيد بشما بسبب آيتهاى ما شما و هر كه پيروى كند شما را غالبانيد

پس چون آمد آنها را موسى با آيتهاى ما كه آشكار بود گفتند نيست اين مگر جادوئى افترا زده‌شده و نشنيديم اين را در پدرانمان كه پيشينيانند

و گفت موسى پروردگار من داناتر است بكسى كه آمد با هدايت از نزد او و كسيكه باشد براى او عاقبت آنسراى همانا رستگار نمى‌شوند ستمكاران.

تفسير

چون حضرت موسى با دو معجزه مذكوره در آيات سابقه مأموريت براى ارشاد فرعونيان پيدا كرد عرضه داشت پروردگارا من قبلا يكنفر از آنها را كشته‌ام كه شرح آن مفصلا در اين سوره ذكر شد اكنون ميترسم مرا در مقابل مقتول خودشان بكشند و برادرم هارون زبانش بازتر و قدرت بيانش بيشتر از من است و اين عرض را بملاحظه عقده‌ئى كه در زبانش بود نمود كه در سور سابقه بيان سبب آن و رفعش بدعاء او شد و درخواست نمود كه برادرش را بمعاونت در اداء رسالت براى او اختيار فرمايد كه مصدّق و مقرّر و معين و ناصر او باشد در اقامه حجّت و دفع تهمت كه از آن خائف بود و خداوند در مقام اجابت ملتمس او فرمود كه موجبات فوّت و قدرت تو را بوسيله ارسال برادرت بكمك تو و شركت در امرت فراهم خواهيم نمود و قرار ميدهيم براى شما دو نفر سلطنت و عليه در حجت و دليل را بر فرعونيان و مطمئن باشيد كه دست قدرت و استيلاى آنها بشما نخواهد رسيد با وجود معجزات و كمك‌هاى غيبى كه از ما با شما خواهد شد و بالاخره شما دو نفر و كسانيكه از شما تبعيت نمودند و ايمان آوردند بر فرعون و فرعونيان غلبه خواهيد نمود و آنها نيست و نابود خواهند شد و شما وارث مال و ملكشان خواهيد شد و حضرت موسى بعد از اين مأموريت و بشارت نزد خانواده خود مراجعت نمود و واقعه را نقل فرمود و با آنها بجانب مصر رهسپار گشت و چون بدربار فرعون راه يافت و ارائه معجزات نمود او و اتباعش آنرا حمل بر سحر و شعبده و دروغ بستن بخدا نمودند و گفتند ما چنين چيزى در ميان پدران و پيشينيان خود تاكنون نشنيده‌ايم كه كسى بيايد و بگويد من از پيش خدا آمده‌ام و دستوراتى آورده‌ام و آنها بپذيرند و قبول كنند با آنكه از ما عاقل‌تر و كاملتر بودند غافل از آنكه‌

جلد 4 صفحه 188

پيشينيان آنها كه عاقل و كامل بودند دعوت انبياء سلف را قبول كردند و آنها كه نكردند مانند اينها جاهل يا معاند بودند و حضرت موسى در جواب فرمود خداوند بهتر ميداند كه چه كس آمده است براى هدايت شما از نزد او و آنكه او بر حق و صادق است يا بر باطل و كاذب و نيز بهتر ميداند كه چه كس عاقبت بخير خواهد شد و بنعيم جاودانى بعد از اين سراى فانى كه مقدّمه براى انتقال بسراى باقى است خواهد رسيد مسلّم است كسانيكه بر خود و خلق ظلم نمودند بكفر و عصيان نصيبى جز حرمان ندارند در دنيا و آخرت و كلمه ردء بدون همزه و يصدّقنى بجزم و قال موسى بدون واو عاطفه و يكون بياء نيز قرائت شده است و بعضى گفته‌اند بعد از ختم مكالمات خدا با موسى عليه السّلام و نيل بمنصب رسالت از همانجا بمصر رهسپار شد و خانواده‌اش با گوسفندان در بيابان بودند تا چوپانى از اهل مدين بر آنها گذشت و دختر شعيب عليه السّلام را شناخت و آنها را بمدين برگرداند ولى قول اوّل كه موافق با روايت از امام باقر عليه السّلام است اوفق باعتبار و اسلم از اشكال ميباشد و در نفحات از امام صادق عليه السّلام غلبه و سلطنت موعوده خداوند را بمهابت آندو در دلهاى دشمنان و محبتشان در دلهاى دوستان تفسير فرموده است.

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


قال‌َ رَب‌ِّ إِنِّي‌ قَتَلت‌ُ مِنهُم‌ نَفساً فَأَخاف‌ُ أَن‌ يَقتُلُون‌ِ (33)

حضرت‌ موسي‌ عرض‌ كرد پروردگار ‌من‌ بدرستي‌ ‌که‌ ‌من‌ كشته‌ام‌ ‌از‌ فرعونيان‌ يك‌ نفس‌ ‌پس‌ ميترسم‌ اينكه‌ مرا بقتل‌ رسانند.

حضرت‌ موسي‌ اصلا ‌از‌ خوف‌ قتل‌ فرار كرد و متجاوز ‌از‌ ده‌ سال‌ متواري‌ ‌بود‌ و ‌در‌ مدين‌ بسر ميبرد و چشم‌ ‌از‌ پدر و مادر و برادر و خويشان‌ و اقارب‌ و دوستان‌ ‌خود‌ پوشيد ‌با‌ اينكه‌ كمال‌ اشتياق‌ بملاقات‌ ‌آنها‌ داشت‌ و شايد اصلا قصد ملاقات‌ ‌آنها‌ ‌را‌ داشت‌ لكن‌ بطور ناشناس‌ و مخفيانه‌ ‌بر‌ ‌آنها‌ وارد شود حال‌ مأموريت‌ پيدا كرده‌ ‌که‌ برود نزد فرعون‌ و ‌خود‌ ‌را‌ بآن‌ نشان‌ دهد و ‌او‌ ‌را‌ دعوت‌ كند ‌که‌ دست‌ ‌از‌ خدايي‌ ‌خود‌ بردارد و بني‌ اسرائيل‌ ‌را‌ رها كند و تابع‌ موسي‌ شود ولي‌ معذالك‌ ‌از‌ اطاعت‌ امر الهي‌ خارج‌ نشد فقط شرح‌ حال‌ ‌خود‌ ‌را‌ بيان‌ كرد و ‌از‌ خداوند يك‌ نفر كمك‌ طلبيد ‌که‌ برادرش‌ هارون‌ ‌باشد‌.

اقول‌: حضرت‌ موسي‌ مقام‌ نبوت‌ و رسالت‌ و اولو العزمي‌ باو عنايت‌ شد ‌مع‌ ‌ذلک‌ ‌براي‌ يك‌ قتل‌ نفس‌ خائف‌ ‌بود‌ ‌که‌ ‌او‌ ‌را‌ بقتل‌ رسانند و لكن‌ امير المؤمنين‌ ‌علي‌ (ع‌) ‌با‌ اينكه‌ ‌از‌ كفار قريش‌ و بني‌ اميه‌ چه‌ اندازه‌ كشته‌ ‌بود‌ ‌در‌ جنگ‌ بدر و حنين‌ و احد و ساير سرايا ‌که‌ اينها عاقبت‌ ‌از‌ ترس‌ شمشير ‌علي‌ اسلام‌ ظاهري‌ آوردند و اعدي‌ عدو ‌علي‌ بودند ‌که‌ ‌در‌ اثر همين‌ عداوت‌، ‌با‌ ‌او‌

جلد 14 - صفحه 233

همدست‌ شدند ‌با‌ شيخين‌ و غصب‌ خلافت‌ ‌او‌ كردند و ‌در‌ اثر همين‌ عداوت‌ جنگ‌ صفين‌ ‌بر‌ پا شد و بواسطه همين‌ عداوت‌ و بغض‌ ‌با‌ ‌علي‌ قضاياي‌ كربلا پيش‌ آمد ‌که‌ بابي‌ ‌عبد‌ اللّه‌ گفتند ‌بعد‌ ‌از‌ ‌آن‌ ‌که‌ اقرار كردند ‌که‌ هيچگونه‌ تقصيري‌ ‌از‌ ‌او‌ نسبت‌ بآنها سر نزده‌ ‌که‌: «‌کل‌ ‌ذلک‌ ‌لم‌ يكن‌» حضرت‌ فرمود

«فبم‌ تستحلون‌ دمي‌! قالوا انما نقاتلك‌ بغضا منا لابيك‌ و ‌ما فعل‌ باشياخنا ‌في‌ بدر و حنين‌»

و همين‌ عداوت‌ ‌بود‌ ‌که‌ يزيد ‌گفت‌: «ليت‌ اشياخي‌ ببدر شهدوا‌-‌ ‌الي‌ آخر ابياته‌».

و همين‌ عداوت‌ ‌بود‌ ‌که‌ مرقد مطهرش‌ ‌تا‌ زماني‌ ‌که‌ بني‌ اميه‌ سر كار بودند زمان‌ حضرت‌ باقر و حضرت‌ صادق‌ (ع‌) مخفي‌ ‌بود‌ ‌مع‌ ‌ذلک‌ موقعي‌ ‌که‌ مأمور شد برود يك‌ تنه‌ بدون‌ معيني‌ سوره برائت‌ ‌را‌ ‌بر‌ ‌آنها‌ بخواند رفت‌ و خواند «ببين‌ تفاوت‌ ره‌ ‌از‌ كجاست‌ ‌تا‌ بكجا!» حضرت‌ موسي‌ قال‌َ رَب‌ِّ إِنِّي‌ قَتَلت‌ُ مِنهُم‌ نَفساً فَأَخاف‌ُ أَن‌ يَقتُلُون‌ِ.

برگزیده تفسیر نمونه


]

(آیه 33)- در اینجا موسی (ع) به یاد حادثه مهم زندگیش در مصر افتاد، حادثه کشتن مرد ظالم قبطی و بسیج نیروهای فرعونی برای تلافی خون او.

لذا در اینجا «عرض می‌کند: پروردگارا! من از آنها یک نفر را کشته‌ام، می‌ترسم (به تلافی خون او) مرا به قتل برسانند» و این مأموریت ناتمام بماند (قالَ رَبِّ إِنِّی قَتَلْتُ مِنْهُمْ نَفْساً فَأَخافُ أَنْ یَقْتُلُونِ).

سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:

تفسیر های فارسی

ترجمه تفسیر المیزان

تفسیر خسروی

تفسیر عاملی

تفسیر جامع

تفسیر های عربی

تفسیر المیزان

تفسیر مجمع البیان

تفسیر نور الثقلین

تفسیر الصافی

تفسیر الکاشف

پانویس

منابع