آیه 73 سوره طه

از دانشنامه‌ی اسلامی
نسخهٔ تاریخ ‏۲۷ آوریل ۲۰۱۶، ساعت ۱۳:۴۴ توسط Quran (بحث | مشارکت‌ها) (صفحه‌ای تازه حاوی «{{قرآن در قاب|إِنَّا آمَنَّا بِرَبِّنَا لِيَغْفِرَ لَنَا خَطَايَانَا وَمَا...» ایجاد کرد)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)
پرش به ناوبری پرش به جستجو
مشاهده آیه در سوره

إِنَّا آمَنَّا بِرَبِّنَا لِيَغْفِرَ لَنَا خَطَايَانَا وَمَا أَكْرَهْتَنَا عَلَيْهِ مِنَ السِّحْرِ ۗ وَاللَّهُ خَيْرٌ وَأَبْقَىٰ

مشاهده آیه در سوره


<<72 آیه 73 سوره طه 74>>
سوره : سوره طه (20)
جزء : 16
نزول : مکه

ترجمه های فارسی

ما به راستی به خدای خود ایمان آوردیم تا از خطاهای ما درگذرد و گناه سحری که تو ما را به اجبار بر آن داشتی ببخشد، و (لطف و مغفرت) خدا بهتر و پاینده‌تر (از حیات فانی دنیا) است.

بی تردید ما به پروردگارمان ایمان آوردیم تا خطاهایمان و آن جادویی که ما را به آن واداشتی بر ما بیامرزد؛ وخدا بهتر وپایدارتر است.

ما به پروردگارمان ايمان آورديم، تا گناهان ما و آن سحرى كه ما را بدان واداشتى بر ما ببخشايد، و خدا بهتر و پايدارتر است.»

اينك به پروردگار خويش ايمان آورديم تا از خطاهاى ما و آن جادوگرى كه ما را بدان واداشتى درگذرد، كه خدا بهتر و پايدارتر است.

ما به پروردگارمان ایمان آوردیم تا گناهانمان و آنچه را از سحر بر ما تحمیل کردی ببخشاید؛ و خدا بهتر و پایدارتر است!»

ترجمه های انگلیسی(English translations)

We have indeed believed in our Lord that He may forgive us our offences and the magic you compelled us to perform. Allah is better and more lasting.’

Surely we believe in our Lord that He may forgive us our sins and the magic to which you compelled us; and Allah is better and more abiding.

Lo! we believe in our Lord, that He may forgive us our sins and the magic unto which thou didst force us. Allah is better and more lasting.

"For us, we have believed in our Lord: may He forgive us our faults, and the magic to which thou didst compel us: for Allah is Best and Most Abiding."

معانی کلمات آیه

«خَطَایَا»: خطاها. گناهان و بدیها. «أَکْرَهْتَنَا»: به ما تحمیل کردی. وادارمان نمودی. این جمله بیانگر این واقعیّت است که جادوگران می‌دانستند که جادوگری، گمراهسازی و کار ناپسندی است. فرعون آن را برای به هراس انداختن مردم از خود، مورد بهره‌برداری قرار می‌داد.

تفسیر آیه

تفسیر نور (محسن قرائتی)


إِنَّا آمَنَّا بِرَبِّنا لِيَغْفِرَ لَنا خَطايانا وَ ما أَكْرَهْتَنا عَلَيْهِ مِنَ السِّحْرِ وَ اللَّهُ خَيْرٌ وَ أَبْقى‌ «73»

همانا ما به پروردگارمان ايمان آورده‌ايم تا خطاهاى ما و آنچه را از سحر كه بر آن وادارمان كردى بر ما ببخشد، و خداوند بهتر و پاينده‌تر است.

جلد 5 - صفحه 365

نکته ها

«خطايا» جمع «خطيئه»، به گناهان عمدى گفته مى‌شود. «1»

جمله‌ى‌ «ما أَكْرَهْتَنا عَلَيْهِ مِنَ السِّحْرِ» يعنى ما از خداوند به خاطر خطاهايى كه تو ما را بر آن مجبور كردى، استغفار مى‌كنيم. و مراد از اكراه بر سحر، احضار ساحران و عمل سحر آنان است. «2»

كسى كه از جان خود در راه هدف الهى بگذرد، هر لحظه رشد بيشترى پيدا مى‌كند.

ساحران در اين آيات، سه گونه تعبير درباره‌ى خداوند آوردند: «الَّذِي فَطَرَنا»، «آمَنَّا بِرَبِّنا»، «وَ اللَّهُ خَيْرٌ وَ أَبْقى‌».

در حديثى از امام صادق عليه السلام مى‌خوانيم: هركس خود را از ديگران برتر بداند مستكبر است.

پرسيدند: آيا افراد پاك كه خود را بهتر از گناهكاران مى‌دانند مستكبرند؟ امام ماجراى ايمان آوردن ساحران را بيان فرمود كه انسان گاهى در چند لحظه تغيير فكر مى‌دهد، بنابراين خود را بهتر ندانيد چون خبر از سرانجام و عاقبت نداريد. «3»

پیام ها

1- انسان‌ها در عقيده و ايمان، آزاد و انتخابگرند و با تهديد و تطميع نمى‌توان باورهاى آنان را عوض كرد. فَلَأُقَطِّعَنَ‌ لاصلبن ... لَنْ نُؤْثِرَكَ‌

2- دشمنان را از خود مأيوس كنيد. «لَنْ نُؤْثِرَكَ»

3- ايمان، به انسان قدرت و جرأت مى‌بخشد. آنان پس از ايمان آوردن گفتند:

«لَنْ نُؤْثِرَكَ»

4- ايمان، زمانى ارزش دارد كه بر اساس منطق و بصيرت باشد. «لَنْ نُؤْثِرَكَ عَلى‌ ما جاءَنا مِنَ الْبَيِّناتِ»

«1». لسان العرب.

«2». اكراه، اگر به نحوى باشد كه اختيار انسان گرفته شود، عذرخواهى و استغفار ندارد. بنابراين استغفار ساحران از اكراه، نشان مى‌دهد كه اكراه فرعون در حد سلب اختيار نبوده است.

«3». كافى، ج 8، ص 328.

جلد 5 - صفحه 366

5- ابرقدرت‌ها در ديد مؤمنين واقعى، حقير و بى‌ارزشند. «لَنْ نُؤْثِرَكَ»

6- نشانه‌ى ايمان واقعى، آمادگى براى فدا كردن تمام هستى در راه دفاع از ارزشهاى الهى است. ما جاءَنا مِنَ الْبَيِّناتِ‌ ... فَاقْضِ ما أَنْتَ قاضٍ‌

7- كسى كه ايمان ندارد، جذب هديه طاغوت مى‌شود، «أَ إِنَّ لَنا لَأَجْراً» ولى مؤمن، همه چيز غير از خدا را كوچك و بى‌ارزش مى‌داند. «إِنَّما تَقْضِي هذِهِ الْحَياةَ الدُّنْيا»

8- اوّلين گام در عفو و بخشش الهى، ايمان به اوست. «آمَنَّا بِرَبِّنا لِيَغْفِرَ لَنا»

9- سحر، گناه است و بايد از آن توبه كرد. لِيَغْفِرَ لَنا خَطايانا ... مِنَ السِّحْرِ

10- طاغوت‌ها از تخصّص مردم سوء استفاده مى‌كنند. «ما أَكْرَهْتَنا عَلَيْهِ مِنَ السِّحْرِ»

11- با دشمنان مقابله به مثل كنيد. فرعون گفت: «لَتَعْلَمُنَّ أَيُّنا أَشَدُّ عَذاباً وَ أَبْقى‌»، ساحرانى كه ايمان آورده بودند گفتند: «وَ اللَّهُ خَيْرٌ وَ أَبْقى‌»

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



إِنَّا آمَنَّا بِرَبِّنا لِيَغْفِرَ لَنا خَطايانا وَ ما أَكْرَهْتَنا عَلَيْهِ مِنَ السِّحْرِ وَ اللَّهُ خَيْرٌ وَ أَبْقى‌ (73)

إِنَّا آمَنَّا بِرَبِّنا: بدرستى كه ما ايمان آورديم به پروردگار خود. لِيَغْفِرَ لَنا خَطايانا: تا بيامرزد براى ما گناهان ما را از كفر و معاصى. وَ ما أَكْرَهْتَنا عَلَيْهِ مِنَ السِّحْرِ: و آنچه اكراه كردند ما را بر آن از سحر تا با پيغمبر خدا در مقام معارضه برآئيم.

نزد بعضى از مفسرين آنكه: فرعون مردم را به خواندن و ياد گرفتن سحر اكراه، و بر فعل آن اهتمام مى‌نمود. ايشان اينجا از درگاه بارى تعالى آمرزش آن اكراه طلبيدند، زيرا اكراه در جميع اديان در مقام مؤاخذه بوده و به بركت و ميمنت حضرت ختمى مرتب صلّى اللّه عليه و آله از امت مرحومه برداشته شده.

نزد بعضى ديگر آنكه: سحره هفتاد و دو نفر بودند، دو نفر قبطى و بقيه سبطى، به فرعون گفتند: هر گاه موسى در خواب است، عصاى او پاسبانى او را مى‌كند، و اين صورت از سحر خارج است، زيرا ساحر وقتى در خواب است، سحر او باطل و اثرى ندارد. فرعون از اين سخن متغير شده، سحر را اكراه نمود تا با موسى در مقام معارضه برآمدند. و چون بواسطه ظهور معجزه، مطلب محقق گرديد و ايمان آوردند، فرعون تهديد نمود، گفتند: ما ايمان آورديم به پروردگار خود تا بيامرزد گناهان ما را و آنچه اكراه كردند ما را بر آن از سحر.

وَ اللَّهُ خَيْرٌ وَ أَبْقى‌: و خداوند بهتر است از جهت پاداش و پاينده از وجه ثواب. اى فرعون، تو ما را بر كفر مزدى مى‌دهى كه زوال يابد، و اما حق تعالى ما را بر ايمان اجرى عطا فرمايد كه باقى باشد.

خاتمه احوال سحره‌

مشهور آنست كه فرعون ايشان را بر دار كشيد. عجب از حال اين جماعت كه صبح كافر، چاشت ساحر، ظهر مؤمن، عصر شهيد، و شام به بهشت رسيدند! بعضى گفته‌اند ايشان را حبس نمود، در آخر كار كه عذابها

جلد 8 - صفحه 300

بر او نازل شد با ساير بنى اسرائيل ايشان را رها نمودند.

اين داستان گزارشات سحره، هر آينه آگاهى است براى تمامى مؤمنين هر عصرى كه در حق و حقانيت، بدين رويه سلوك كنند و از جاده انصاف و استقامت منحرف نشوند، و به وزيدن بادهاى مخالف متزلزل نگردند، و گوهر ديانت را به سبب فتن و محن از دست ندهند؛ لذا فرمود: مؤمن مانند كوه ثبات دارد كه متحرك نكند او را بادهاى شديد سخت بلكه بالاتر آنكه: زالت الجبال و لم تزل قلب المؤمن: كوهها زايل شوند و قلب مؤمن متزلزل نشود بلكه محكم باشد «1».


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


فَأَوْجَسَ فِي نَفْسِهِ خِيفَةً مُوسى‌ (67) قُلْنا لا تَخَفْ إِنَّكَ أَنْتَ الْأَعْلى‌ (68) وَ أَلْقِ ما فِي يَمِينِكَ تَلْقَفْ ما صَنَعُوا إِنَّما صَنَعُوا كَيْدُ ساحِرٍ وَ لا يُفْلِحُ السَّاحِرُ حَيْثُ أَتى‌ (69) فَأُلْقِيَ السَّحَرَةُ سُجَّداً قالُوا آمَنَّا بِرَبِّ هارُونَ وَ مُوسى‌ (70) قالَ آمَنْتُمْ لَهُ قَبْلَ أَنْ آذَنَ لَكُمْ إِنَّهُ لَكَبِيرُكُمُ الَّذِي عَلَّمَكُمُ السِّحْرَ فَلَأُقَطِّعَنَّ أَيْدِيَكُمْ وَ أَرْجُلَكُمْ مِنْ خِلافٍ وَ لَأُصَلِّبَنَّكُمْ فِي جُذُوعِ النَّخْلِ وَ لَتَعْلَمُنَّ أَيُّنا أَشَدُّ عَذاباً وَ أَبْقى‌ (71)

قالُوا لَنْ نُؤْثِرَكَ عَلى‌ ما جاءَنا مِنَ الْبَيِّناتِ وَ الَّذِي فَطَرَنا فَاقْضِ ما أَنْتَ قاضٍ إِنَّما تَقْضِي هذِهِ الْحَياةَ الدُّنْيا (72) إِنَّا آمَنَّا بِرَبِّنا لِيَغْفِرَ لَنا خَطايانا وَ ما أَكْرَهْتَنا عَلَيْهِ مِنَ السِّحْرِ وَ اللَّهُ خَيْرٌ وَ أَبْقى‌ (73) إِنَّهُ مَنْ يَأْتِ رَبَّهُ مُجْرِماً فَإِنَّ لَهُ جَهَنَّمَ لا يَمُوتُ فِيها وَ لا يَحْيى‌ (74) وَ مَنْ يَأْتِهِ مُؤْمِناً قَدْ عَمِلَ الصَّالِحاتِ فَأُولئِكَ لَهُمُ الدَّرَجاتُ الْعُلى‌ (75) جَنَّاتُ عَدْنٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ خالِدِينَ فِيها وَ ذلِكَ جَزاءُ مَنْ تَزَكَّى (76)

ترجمه‌

پس احساس نمود در ضمير خود بيمى موسى‌

گفتيم مترس همانا توئى برتر

و بينداز آنچه در دست راست تو است فرو ميبرد آنچه را ساخته‌اند همانا آنچه را ساخته‌اند مكر ساحر است و رستگار نميشود ساحر هر جا كه آيد

پس بر وى افكنده شدند ساحران سجده كنندگان گفتند ايمان آورديم بپروردگار هارون و موسى‌

گفت آيا ايمان آورديد مر او را پيش از آنكه اذن دهم شما را همانا او هر آينه بزرگ شما است كه آموخت بشما سحر را پس هر آينه خواهم بريد البتّه دستهاى شما و پايهاى شما را بر خلاف يكديگر و هر آينه بردار كشم البتّه شما را بر تنه درخت خرما و هر آينه خواهيد دانست كه كدام يك از ما سخت‌تر است از جهت عذاب و پاينده‌تر

گفتند هرگز اختيار نخواهيم نمود تو را بر آنچه آمد ما را از معجزات آشكار و آنكس كه آفريد ما را پس حكم كن آنچه را تو حكم كننده‌ئى جز اين نيست كه حكم ميكنى در اين زندگانى دنيا

همانا ما ايمان آورديم بپروردگارمان تا بيامرزد براى ما گناهانمان را و آنچه را اكراه نمودى تو ما را بر آن از سحر و خدا بهتر است و پاينده‌تر

محقّق است كه كسيكه بيايد نزد پروردگارش با آنكه باشد گناهكار پس همانا مر او را است جهنّم كه نه ميميرد در آن و نه زندگانى ميكند

و كسيكه بيايد نزد او با آنكه مؤمن باشد كه بتحقيق بجا آورده باشد كارهاى شايسته را پس آنگروه براى ايشان است مقامات عاليه،

بهشتهاى اقامت دائمى كه ميرود از زير آنها نهرها كه جاودانيانند در آن و آن پاداش كسى است كه پاك باشد..

جلد 3 صفحه 515

تفسير

پس از آنكه ساحران عصاها و ريسمانهاى خودشان را انداختند و در نظر حضرت موسى براى سحرى كه كرده بودند نمودار شد كه آنها راه ميروند مختصر ترسى در دل آنحضرت جاى گير شد براى آنكه مبادا آنها غالب شوند و دين حقّ ثابت نشود و مردم در ضلالت و گمراهى بمانند چنانچه در نهج البلاغه باين معنى اشاره شده است لذا خداوند صريحا او را نهى فرمود از آنكه بترسد و خطاب را بضمير انت تكرار فرمود براى تأكيد با آنكه كلام بحرف تأكيد مؤكّد بود و تصريح بغلبه او فرمود و در احتجاج از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم فرمود كه وقتى موسى ترسيد متوسل بمحمد و آل محمد عليهم السلام شد و امان طلبيد پس از آن خطاب رسيد نترس همانا البتّه تو غالبى و بينداز عصاى خود را مى‌بلعد بقدرت خدا آنچه را كه ساخته و پرداخته نمودند و تلقّف برفع و تشديد نيز قرائت شده است و فرمود همانا آنچه ساخته و پرداخته نموده‌اند بكيد و مكر و حيله ساحر درست شده و ساحر هر جا باشد و هر كار كند خير نمى‌بيند و بمراد نميرسد و عاقبت رسوا خواهد شد و موسى عليه السّلام اطاعت نمود و انداخت و بلعيد تمام مصنوعات آنها را و ساحرها يقين كردند كه كار آنحضرت سحر نيست و معجزه الهيه است لذا همگى برو بزمين افتادند و براى عظمت اين امر در نظرشان و قبول توبه از اعمالشان سجده كردند براى خضوع در پيشگاه الهى و گفتند ايمان آورديم ما بپروردگار هارون و موسى عليه السّلام و اعراض نموديم از فرعون و فرعونيان و فرعون آنها را معاتب قرار داد و گفت ايمان آورديد و متابعت نموديد موسى را پيش از آنكه من بشما اجازه دهم كه ايمان بياوريد همانا او هر آينه بزرگ و اعلم و استاد شما است كه بشما سحر آموخته و با يكديگر قبلا مواضعه و سازش كرده بوديد در اين امر كه او غالب و شما مغلوب شويد و فورا ايمان بياوريد اكنون من شما را مجازات ميكنم باين كيفيّت كه دست راست و پاى چپ شما را مى‌برم و شما را مى‌آويزم بر تنه درخت خرما كه در مرئى و منظر مردم جان دهيد و موجب عبرت خلق شويد و بدانيد كه كدام يك از من و موسى يا خداى او عذابش شديدتر و با دوام‌تر است گفته‌اند از فرط غرور و جهل تصوّر ميكرد كسى بدون اجازه او نبايد دينى را اختيار نمايد و آنها در جواب گفتند هرگز اختيار نمى‌كنيم رضاى‌

جلد 3 صفحه 516

تو را بر دين حقّ كه ثابت شد از براى ما بمعجزات باهرات و بر آن خداوندى كه خلق فرمود ما را يا قسم بآنخداوندى كه آفريد ما را پس حكم كن آنچه دلت ميخواهد هر حكمى بكنى در اين دنيا ميكنى كه ميگذرد و آخرت باقى براى ما بهتر است ما ايمان بخدا آورديم تا از گناهانمان بگذرد و ما را بر سحرى كه در مقام معارضه با حضرت موسى كرديم باصرار تو مؤاخذه ننمايد و پاداش الهى بهتر و عذابش باقى‌تر است در جوامع روايت نموده كه سحره بفرعون گفتند موسى را وقتى در خواب است بما نشان بده پس يافتند او را در خواب با آنكه عصا حراست او را مينمود و گفتند اين ساحر نيست چون ساحر وقتى بخوابد سحرش باطل ميشود ولى فرعون بخرجش نرفت و آنها را وادار بمعارضه نمود و كسيكه بحال كفر و عصيان بميرد جهنّم از آن او است كه نه ميميرد در آن تا راحت شود و نه زندگانى راحتى ميكند كه بهتر از مردن باشد و بنظر حقير محتمل است مراد آن باشد كه نه ميميرد و نه زنده ميباشد يعنى هميشه مشغول جان كندن است و كسانيكه در پيشگاه الهى حاضر شوند با آنكه اهل ايمان و اعمال صالحه باشند داراى منازل رفيعه‌اى خواهند بود كه آنها بهشتهاى دائمى داراى نهرهاى جارى است كه هميشه در آنها خواهند بود و آن پاداش كسانى است كه پاك شدند از چرك كفر و عصيان بتوبه و سه آيه اخيره محتمل است جزء كلام سحره باشد كه خداوند نقل فرموده و محتمل است ابتداء كلام الهى باشد و كلمه على جمع عليا است كه آن مؤنّث اعلى ميباشد ..

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


قالُوا لَن‌ نُؤثِرَك‌َ عَلي‌ ما جاءَنا مِن‌َ البَيِّنات‌ِ وَ الَّذِي‌ فَطَرَنا فَاقض‌ِ ما أَنت‌َ قاض‌ٍ إِنَّما تَقضِي‌ هذِه‌ِ الحَياةَ الدُّنيا (72) إِنّا آمَنّا بِرَبِّنا لِيَغفِرَ لَنا خَطايانا وَ ما أَكرَهتَنا عَلَيه‌ِ مِن‌َ السِّحرِ وَ اللّه‌ُ خَيرٌ وَ أَبقي‌ (73)

گفتند سحره‌ ‌با‌ كمال‌ شهامت‌ و شجاعت‌ بفرعون‌ ‌که‌ ‌ما هرگز ترا اختيار نميكنيم‌ و ترجيح‌ نميدهيم‌ ‌بر‌ آنچه‌ ‌که‌ آمد ‌ما ‌را‌ ‌از‌ ادلّه روشن‌ و معجزات‌ واضحه‌ قسم‌ بآن‌ خداوندي‌ ‌که‌ ‌ما ‌را‌ آفريد ‌پس‌ تو ‌هر‌ چه‌ ميخواهي‌ بكن‌ و ‌هر‌ حكمي‌ درباره‌ ‌ما جاري‌ ميكني‌ بكن‌ اينست‌ و جز ‌اينکه‌ نيست‌ ‌که‌ ‌اينکه‌ حيات‌ دنيوي‌ سپري‌ خواهد شد دو روز پيش‌ و ‌پس‌ دارد محققا ‌ما ايمان‌ آورديم‌ بپروردگار ‌خود‌ ‌براي‌ اينكه‌ بيامرزد ‌ما ‌را‌ ‌از‌ خطاهاي‌ سابقه‌ و ‌از‌ آنچه‌ ‌که‌ تو ‌ما ‌را‌ وادار كردي‌ ‌بر‌ مقابله‌ و تعارض‌ ‌با‌ پيغمبر اكرم‌ ‌او‌ ‌به‌ اتيان‌ بسحر ‌در‌ مقابل‌ معجزه‌ و خداوند بهتر ‌است‌ و تفضّلات‌ ‌او‌ بقاء بيشتر دارد.

(قالُوا لَن‌ نُؤثِرَك‌َ عَلي‌ ما جاءَنا مِن‌َ البَيِّنات‌ِ) ‌در‌ تقابل‌ حق‌ّ و باطل‌ كمال‌ حماقت‌ و جهالت‌ ‌است‌ حق‌ ‌را‌ رها كردن‌ و باطل‌ ‌را‌ اتّخاذ نمودن‌ زيرا (للحق‌ دولة و للباطل‌ جولة).

(وَ الَّذِي‌ فَطَرَنا) و ‌او‌ قسم‌ ‌است‌ قسم‌ ياد ميكنند بآن‌ كسي‌ ‌که‌ ‌ما ‌را‌ ‌از‌ كتم‌ عدم‌ بعرصه‌ وجود آورد و تربيت‌ فرمود و بنعم‌ ‌غير‌ متناهيه‌ ‌خود‌ نگاهداري‌ كرده‌

جلد 13 - صفحه 64

(فَاقض‌ِ ما أَنت‌َ قاض‌ٍ) ‌اگر‌ ‌ما ‌را‌ قطعه‌ قطعه‌ كني‌ و بآتش‌ بسوزاني‌ ‌ما دست‌ ‌از‌ حق‌ ‌بر‌ نميداريم‌ و باطل‌ ‌را‌ نميگيريم‌.

(إِنَّما تَقضِي‌ هذِه‌ِ الحَياةَ الدُّنيا) دنيا فاني‌ و گذشتني‌ ‌است‌ چه‌ بهتر آنكه‌ ‌در‌ راه‌ دين‌ كشته‌ شود و ‌از‌ دنيا برود.

(إِنّا آمَنّا بِرَبِّنا) آنهم‌ چه‌ ايماني‌ ‌که‌ بهر بلائي‌ صبر كند مثل‌ اصحاب‌ ابي‌ ‌عبد‌ اللّه‌ ‌عليه‌ ‌السلام‌ ‌که‌ گفتند ‌اگر‌ هزار مرتبه‌ كشته‌ شويم‌ و زنده‌ شويم‌ دست‌ ‌از‌ ياري‌ تو ‌بر‌ نميداريم‌.

(لِيَغفِرَ لَنا خَطايانا) چنانچه‌ حضرت‌ رسالت‌ صلّي‌ اللّه‌ ‌عليه‌ و ‌سلّم‌ فرمود

(الإسلام‌ يجب‌ّ ‌ما قبله‌).

(وَ ما أَكرَهتَنا عَلَيه‌ِ مِن‌َ السِّحرِ) نه‌ مراد اكراهي‌ ‌باشد‌ ‌که‌ سلب‌ اختيار كند زيرا ‌او‌ استحقاق‌ عقوبت‌ ندارد چنانچه‌ ‌در‌ حديث‌ تسعه‌ فرمود

(رفع‌ ‌عن‌ امّتي‌ تسعة)

و يكي‌ ‌از‌ ‌آن‌ تسعه‌ ‌را‌

(‌ما استكرهوا ‌عليه‌)

شمرده‌ بلكه‌ مراد تعقيب‌ و تشويق‌ و اصرار و تأكيد نمودي‌.

(وَ اللّه‌ُ خَيرٌ وَ أَبقي‌) مراد ‌اينکه‌ نيست‌ ‌که‌ ‌در‌ دين‌ باطل‌ خيريّتي‌ ‌باشد‌ ولي‌ حق‌ بهتر ‌است‌ ‌ يا ‌ بقايي‌ ‌باشد‌ ولي‌ بقاء حق‌ّ بيشتر و زيادتر ‌است‌ روزگار باطل‌ ‌از‌ ‌هر‌ چه‌ بگويي‌ بدتر و عقوبت‌ اهل‌ باطل‌ زيادتر و شديدتر ‌است‌ بخصوص‌ مثل‌ فرعون‌ و اتباعش‌ چنانچه‌ ميفرمايد ‌در‌ سوره هود آيه 99 (وَ ما أَمرُ فِرعَون‌َ بِرَشِيدٍ يَقدُم‌ُ قَومَه‌ُ يَوم‌َ القِيامَةِ فَأَورَدَهُم‌ُ النّارَ وَ بِئس‌َ الوِردُ المَورُودُ وَ أُتبِعُوا فِي‌ هذِه‌ِ لَعنَةً وَ يَوم‌َ القِيامَةِ بِئس‌َ الرِّفدُ المَرفُودُ).

برگزیده تفسیر نمونه


]

(آیه 73)- سپس افزودند: «ما به پروردگارمان ایمان آوردیم تا گناهانمان و آنچه را از سحر بر ما تحمیل کردی ببخشاید و خدا بهتر و پایدارتر است» (إِنَّا آمَنَّا بِرَبِّنا لِیَغْفِرَ لَنا خَطایانا وَ ما أَکْرَهْتَنا عَلَیْهِ مِنَ السِّحْرِ وَ اللَّهُ خَیْرٌ وَ أَبْقی).

خلاصه این که هدف ما پاک شدن از گناهان گذشته از جمله مبارزه با پیامبر راستین خداست.

سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:

تفسیر های فارسی

ترجمه تفسیر المیزان

تفسیر خسروی

تفسیر عاملی

تفسیر جامع

تفسیر های عربی

تفسیر المیزان

تفسیر مجمع البیان

تفسیر نور الثقلین

تفسیر الصافی

تفسیر الکاشف

پانویس

منابع