آیه 8 سوره مریم
<<7 | آیه 8 سوره مریم | 9>> | |||||||||||||
|
محتویات
ترجمه های فارسی
زکریا (از فرط شوق و شگفتی و برای حصول اطمینان) عرض کرد: الها، مرا از کجا پسری تواند بود در صورتی که زوجه من نازاست و من هم از شدت پیری خشک و فرتوت شدهام؟!
گفت: پروردگارا! چگونه برایم پسری خواهد بود در حالی که همسرم نازا بوده است و خود نیز از پیری به فرتوتی رسیده ام؟!
گفت: «پروردگارا، چگونه مرا پسرى خواهد بود و حال آنكه زنم نازاست و من از سالخوردگى ناتوان شدهام؟»
گفت: اى پروردگار من، مرا از كجا پسرى باشد، حال آنكه زنم نازاينده است. و من خود در پيرى به فرتوتى رسيدهام.
گفت: «پروردگارا! چگونه برای من فرزندی خواهد بود؟! در حالی که همسرم نازا و عقیم است، و من نیز از شدّت پیری افتاده شدهام!»
ترجمه های انگلیسی(English translations)
معانی کلمات آیه
«أَنَّی»: چگونه؟ این پرسش ناشی از شعف و خوشحالی از قُدوم فرزند است که زکریّا میخواهد با شیوه و نحوه تولّد آشنا شود و بفهمد که آیا خدا او و همسرش را به سن جوانی برمیگرداند و آن گاه چنین کاری صورت میپذیرد یا جز این. «عِتِیّاً»: مصدری از ماده (عُتُوّ) است، به غایت پیر شدن و خشکیده و افتاده گشتن.
تفسیر آیه
تفسیر نور (محسن قرائتی)
قالَ رَبِّ أَنَّى يَكُونُ لِي غُلامٌ وَ كانَتِ امْرَأَتِي عاقِراً وَ قَدْ بَلَغْتُ مِنَ الْكِبَرِ عِتِيًّا «8»
(زكريّا) گفت: پروردگارا! چگونه براى من پسرى باشد در حالى كه همسرم نازاست و من از پيرى، ناتوان شدهام؟
جلد 5 - صفحه 246
نکته ها
در آيات قرآن، گاهى مراد از ارث، علم است: «وَ أَوْرَثْنا بَنِي إِسْرائِيلَ الْكِتابَ» «1» و گاهى حكومت: «وَ وَرِثَ سُلَيْمانُ داوُدَ» «2» ولى هر جا كه دليل خاصى نباشد، مراد از ارث، مال است. چنانكه در اين آيات، مراد از «يَرِثُنِي»، فرزندى است كه از پدر ارث مىبرد. «3»
پيامبر صلى الله عليه و آله فرمودند: ميراث خداوند از بندهى مؤمن، فرزند صالحى است كه پس از مرگ او، خدا را عبادت كند، آنگاه اين آيه را تلاوت فرمودند. «4»
كلمهى «رضى» هم به معناى مرضىّ خداوند است و هم به معناى محبوب مردم. مقام رضايت خدا از انسان و انسان از خدا، بالاترين مقامها و فوز عظيم است.
جملهى «مِنْ قَبْلُ سَمِيًّا» يا به معناى آن است كه نام يحيى بىسابقه است و يا آنكه ويژگىهاى شخصيّتى او سابقه ندارد.
«عِتِيًّا» به معناى از حدّ گذشتن است و دربارهى كسى گفته مىشود كه در اثر پيرى، اندامش خشكيده باشد.
سؤال زكريّا كه گفت: «أَنَّى يَكُونُ لِي غُلامٌ» به اين معناست كه آيا من و همسرم نيز جوان مىشويم يا در همين حالت پيرى بچهدار مىشويم. «5» آرى، دانش انبيا نيز محدود است و تعجّب از چيزى، با مقام نبوّت آنان منافاتى ندارد.
امام باقر عليه السلام فرمودند: ميان بشارت به فرزند و تولّد حضرت يحيى، پنج سال فاصله شد. «6»
پیام ها
1- قداست نبوّت با خواستههاى فطرى و غريزى، همچون فرزندخواهى منافاتى ندارد. «يَرِثُنِي»
2- دنبال كردن خط انبيا يك ارزش معنوى است. «يَرِثُنِي»
«1». غافر، 53.
«2». نمل، 16.
«3». تفسير كبيرفخررازى.
«4». تفسير نورالثقلين.
«5». تفسير كبيرفخررازى.
«6». تفسير مجمعالبيان؛ بحار، ج 14، ص 176.
جلد 5 - صفحه 247
3- انبيا هم مثل افراد عادّى ارث مىگذارند. «يَرِثُنِي»
4- مردان خدا حتّى در نيازهاى مادّى خود، به ارزشهاى معنوى نيز توجّه دارند.
يَرِثُنِي ... رَضِيًّا
5- اگر اولاد مورد رضايت خدا باشد، رحمت است. «وَ اجْعَلْهُ رَبِّ رَضِيًّا» در آيه 2 خوانديم: «ذِكْرُ رَحْمَتِ رَبِّكَ عَبْدَهُ زَكَرِيَّا»
6- براى صلاح و خوبى فرزند، حتّى قبل از انعقاد نطفه، بايد دعا كرد. «وَ اجْعَلْهُ رَبِّ رَضِيًّا»
7- از خداوند، فرزند صالح بخواهيم. «وَ اجْعَلْهُ رَبِّ رَضِيًّا»
8- نامگذارى را ساده ننگريم، بعضى از نامها از جانب خدا نازل شده است.
«نُبَشِّرُكَ بِغُلامٍ اسْمُهُ يَحْيى» (نام، نشانهى عقايد، فرهنگ، علاقهها، وابستگىها، اهداف، آرمانها و ديدگاههاى انسان است.)
9- مردان و زنان نازا، از لطف الهى مأيوس نباشند. إِنَّا نُبَشِّرُكَ بِغُلامٍ ... عاقِراً ... عِتِيًّا
10- پسر يا دختر بودن فرزند، به دست خداست. «نُبَشِّرُكَ بِغُلامٍ»
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
قالَ رَبِّ أَنَّى يَكُونُ لِي غُلامٌ وَ كانَتِ امْرَأَتِي عاقِراً وَ قَدْ بَلَغْتُ مِنَ الْكِبَرِ عِتِيًّا «8»
خلاصه چون زكريا عليه السلام مژده فرزند شنيد، بر وجه تعجب و استعلام، قالَ رَبِّ أَنَّى يَكُونُ لِي غُلامٌ: گفت: اى پروردگار من، چگونه باشد مرا پسرى. وَ كانَتِ امْرَأَتِي عاقِراً: و حال آنكه زن من هست نازاينده. وَ قَدْ بَلَغْتُ مِنَ الْكِبَرِ عِتِيًّا: و بتحقيق رسيدهام از بزرگسالى و غايت پيرى به نحافت و حالت خشكى و سستى اعصاب و عظام و ضعف قوى. نزد بعضى زكريا
«1» منهج الصادقين ج 5 ص 397 بنقل از تفسير ثعلبى.
«2» همان مدرك.
جلد 8 - صفحه 148
عليه السلام نود و نه سال از عمر شريفش گذشته بود. نزد ابن عباس صد و بيست سال و زوجه او نود و هشت سال داشت.
حاصل آنكه زكريا عليه السلام بر وجه تعجب گفت: بار خدايا در وقتى كه جوان و استعداد داشتيم كه از ما فرزندى آيد بوجود نيامد، و اكنون كه به نهايت پيرى رسيده و مفاصل و اعضاء سست شده، به چه نوع فرزند پيدا خواهد شد.
غرض اين كلام اين بود كه تا جواب آن موجب زيادتى يقين اهل ايمان شود، و الزام و ارتداع مبطلان عقم ثابت، و كمال سلطنت الهيه ظهور يابد، و الّا زكريا در اول و آخر به يقين مىدانست كه حق سبحانه مستغنى از اسباب است و به محض اراده مىتواند شىء موجود گرداند بىماده و مده. نزد بعضى اين سخن بر طريق استخبار است از كيفيت ايلاد، يعنى بار خدايا ما را جوان خواهى ساخت، يا در همين پيرى رايت قدرت برافراخت.
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
يا زَكَرِيَّا إِنَّا نُبَشِّرُكَ بِغُلامٍ اسْمُهُ يَحْيى لَمْ نَجْعَلْ لَهُ مِنْ قَبْلُ سَمِيًّا «7» قالَ رَبِّ أَنَّى يَكُونُ لِي غُلامٌ وَ كانَتِ امْرَأَتِي عاقِراً وَ قَدْ بَلَغْتُ مِنَ الْكِبَرِ عِتِيًّا «8» قالَ كَذلِكَ قالَ رَبُّكَ هُوَ عَلَيَّ هَيِّنٌ وَ قَدْ خَلَقْتُكَ مِنْ قَبْلُ وَ لَمْ تَكُ شَيْئاً «9» قالَ رَبِّ اجْعَلْ لِي آيَةً قالَ آيَتُكَ أَلاَّ تُكَلِّمَ النَّاسَ ثَلاثَ لَيالٍ سَوِيًّا «10» فَخَرَجَ عَلى قَوْمِهِ مِنَ الْمِحْرابِ فَأَوْحى إِلَيْهِمْ أَنْ سَبِّحُوا بُكْرَةً وَ عَشِيًّا «11»
ترجمه
اى زكريا ما مژده ميدهيم تو را به پسرى كه نام او يحيى است قرار نداديم از براى او پيش از اين همنامى
گفت پروردگار من از كجا ميباشد براى من پسرى با آنكه بوده است زنم نازا و بتحقيق رسيدهام من از پيرى به نهايت ناتوانى
گفت اينچنين گفت پروردگار تو آن بر من آسان است و بتحقيق آفريدم تو را پيش از اين با آنكه نبودى چيزى
گفت پروردگار من قرار ده براى من علامتى گفت علامت تو آنستكه سخن نميگوئى با مردم سه شب با آنكه سالم باشى
پس بيرون آمد بر قومش از محراب پس اشاره كرد بآنها كه تسبيح گوئيد بامداد و شبانگاه.
تفسير
- دعاى حضرت زكريّا باجابت رسيد و خطاب از جانب رب الارباب بتوسط ملائكه باو شد كه ما بشارت ميدهيم تو را بوجود پسرى كه خودمان قبلا اسم او را يحيى گذارديم براى آنكه دلش بمحبّت و اطاعت خدا زنده است و كسى را موسوم باين اسم تاكنون ننموديم و اين موجب مزيد افتخار او است كه خداوند خودش براى او اسم گذارده آنهم اسمى كه دلالت بر فضل او ميكند و سابقه ندارد حضرت زكريّا از شدّت فرح و خوشحالى از اين بشارت استبعاد عادى نمود و عرضه داشت از كجا و كى چنين پسرى براى من بوجود ميآيد با آنكه زن من نازا است و خودم بمنتهاى پيرى و ضعف و ناتوانى رسيدهام خداوند فرمود امر از قرارى است كه گفت پروردگارت چنين فرزندى دادن بچنين پدر و مادرى براى من آسان است مگر نه اين بود كه تو را از كتم عدم بعرصه وجود آوردم حال نميتوانم قوّت تو را زياد كنم و نقص رحم زوجهات را بر طرف نمايم در مجمع از امام باقر عليه السّلام نقل نموده كه خداوند پنج سال بعد از بشارت يحيى را بزكريّا عطا فرمود و اين دلالت دارد بر آنكه اسباب و وسائل و وسائط ظاهريّه در قدرت خداوند مدخليّتى ندارد خدا هر وقت هر كار بخواهد ميكند ولى بايد مصلحت باشد و حضرت زكريا
جلد 3 صفحه 463
هم ميدانست كه اين امور براى خدا اهميّتى ندارد ولى اين سؤال تعجّب آميز را نمود براى آنكه بمذاق عامّه مشى نموده باشد و جوابى كه آنها را قانع نمايد بشنود و بگويد در هر حال چون وقت اين عطا معلوم نبود و حضرت زكريا كمال اشتياق را بوجود چنين پسرى داشت عرض كرد پروردگارا علامتى براى من قرار بده كه بدانم وقت آن شده كه چنين موهبتى بمن بفرمائى خداوند فرمود علامتش آنستكه سه شبانه روز نميتوانى با مردم سخن بگوئى با آنكه سالم باشى و مرضى بخودت و زبانت عارض نشده باشد گفتهاند شبى با عيالش هم بستر شد صبح كه خواست صحبت كند ديد زبانش بند آمده ولى ميتواند ذكر بگويد و دعا كند و زبور بخواند فهميد وعده خداوند انجاز شده از معبد خود بيرون آمد و به بنى اسرائيل كه منتظر اقامه جماعت بودند با سر و دست اشاره نمود كه نماز را فرادى بخوانيد در صبح و شام كه معمولا بجماعت ميخوانديد يا آنكه مانند من تسبيح بگوئيد و بنابر معناى اوّل مراد از تسبيح نماز است براى اشتمال نماز بر تسبيح و ذكر و بنابر احتمال دوم مراد متابعت قوم است با او در ذكر براى آنكه مأمور باين امر بوده و اينكه اينجا از سه شبانه روز بليالى تعبير شده و در سوره آل عمران بايام براى آنستكه معلوم شود مراد شبانه روز است نه روز تنها يا شب تنها چنانچه متعارف است كه ميگويند فلانى سه روز آنجا ماند يا سه شب آنجا ماند با آنكه سه شبانه روز مانده است و كلمه عتيّا مصدر است بمعناى عتوّ كه از حد در گذشتن است و محراب بر جايگاه عبادت اطلاق ميشود اعمّ از مسجد و محراب آن و مصلّى براى آنكه جايگاه حرب با شيطان است ..
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
قالَ رَبِّ أَنّي يَكُونُ لِي غُلامٌ وَ كانَتِ امرَأَتِي عاقِراً وَ قَد بَلَغتُ مِنَ الكِبَرِ عِتِيًّا «8»
گفت زكريّا پروردگار من چه نحوه ميباشد از براي من غلام و فرزندي و حال آنكه زوجه من نازا و عقيم است و منهم رسيدم بسنّ شيخوخيت و پيري بحال يبس و جفاف مفاصل (اشكال) حضرت زكريّا اولاد خود تقاضا كرد و در خواست نمود که خداوند باو فرزندي عنايت فرمايد پس از بشارت بيحيي اينکه كلام که قالَ رَبِّ أَنّي يَكُونُ لِي غُلامٌ چه مناسبت دارد بعلاوه در بشارت خداوند جاي شك و سؤال نيست! (جواب) آنكه سؤال او از كيفيت است نه از اصل مطلب که چه نحوه بمن اولاد عنايت ميفرمايي آيا من و عيالم بر ميگرديم بحال جواني و يا آنكه در سنّ پيري و عاقريت بقدرة كامله خود لطف ميفرمايي يا بنحو ديگر وَ كانَتِ امرَأَتِي عاقِراً و هست عيال من که از زمان جواني حمل پيدا نميكرد چه رسد بحال يأس و پيري که كليه زنها از عادات زنانه حمل يائسه ميشوند وَ قَد بَلَغتُ مِنَ الكِبَرِ عِتِيًّا انسان بحال پيري که ميرسد مفاصلش خشك ميشود و ديگر نطفه از او خارج نميشود که معناي عتيّا است.
برگزیده تفسیر نمونه
(آیه 8)- اما زکریا که اسباب ظاهر را برای رسیدن به چنین مطلوبی مساعد نمیدید از پیشگاه پروردگار تقاضای توضیح کرد و «گفت: پروردگارا! چگونه برای من فرزندی خواهد بود؟ در حالی که همسرم نازا و عقیم است و من نیز از شدّت پیری افتاده شدهام» (قالَ رَبِّ أَنَّی یَکُونُ لِی غُلامٌ وَ کانَتِ امْرَأَتِی عاقِراً وَ قَدْ بَلَغْتُ مِنَ الْکِبَرِ عِتِیًّا).
ج3، ص80
سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:
تفسیر های فارسی
ترجمه تفسیر المیزان
تفسیر خسروی
تفسیر عاملی
تفسیر جامع
تفسیر های عربی
تفسیر المیزان
تفسیر مجمع البیان
تفسیر نور الثقلین
تفسیر الصافی
تفسیر الکاشف
پانویس
منابع
- تفسیر نور، محسن قرائتی، تهران:مركز فرهنگى درسهايى از قرآن، 1383 ش، چاپ يازدهم
- اطیب البیان فی تفسیر القرآن، سید عبدالحسین طیب، تهران:انتشارات اسلام، 1378 ش، چاپ دوم
- تفسیر اثنی عشری، حسین حسینی شاه عبدالعظیمی، تهران:انتشارات ميقات، 1363 ش، چاپ اول
- تفسیر روان جاوید، محمد ثقفی تهرانی، تهران:انتشارات برهان، 1398 ق، چاپ سوم
- برگزیده تفسیر نمونه، ناصر مکارم شیرازی و جمعي از فضلا، تنظیم احمد علی بابایی، تهران: دارالکتب اسلامیه، ۱۳۸۶ش
- تفسیر راهنما، علی اکبر هاشمی رفسنجانی، قم:بوستان كتاب(انتشارات دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم)، 1386 ش، چاپ پنجم