مخالفت امام حسین با ولایتعهدی یزید
کلیدواژه: امام حسین علیه السلام، بیعت با یزید، ولایتعهدی یزید، مخالفت امام حسین با ولایتعهدی یزید
مخالفت امام علیه السلام با ولایتعهدی یزید
ابن قتیبه در کتاب، الامامة والسیاسة، روایت کرده می نویسد: هنگامی که معاویه تصمیم گرفت برای یزید بیعت بگیرد، وارد مدینه شد. امام حسین علیه السلام و ابن عباس با وی ملاقات کردند. پس معاویه از فرزندان برادرش امام حسن علیه السلام جویا شد. امام وی را پاسخ گفت. معاویه در این جا آغاز سخن کرد، و از پیامبر صلی الله علیه و آله یاد کرده و در پایان خطابه خود گفت: شما از چندی پیش از امر یزید به خوبی آگاهید.
خدا می داند که منظور من از ولایت عهدی یزید تنها این است که شکاف ها پر شود و نابرابری ها برطرف گردد. به نظر من این اقدام بهترین عملی است که انجام گرفته است، و هر چشم بینایی آن را می پذیرد.
این نظر من درباره یزید است. حال با توجه به این که شما هم به زینت علم و دانش و کمال مروت و جوانمردی آراسته اید و هم با من نسبت خویشاوندی دارید، از هر کس در تأیید این نظریه سزاوارتر خواهید بود. من در موارد بسیاری یزید را مورد آزمایش قرار داده و در او اختصاصاتی دیده ام که در وجود شما و دیگران دیده نشده است. علاوه بر این او به سنت آگاه است و به قرائت قرآن آشناست. او دارای حلم و بردباری است، تا آن جا که گویی بر شیران سرسخت ترجیح دارد.
شما خوب می دانید که رسول خدا صلی الله علیه و آله به وسیله رسالت خود از هر خطا و اشتباهی مصون خواهد بود. در غزوه السلاسل بی آن که توجهی به ابوبکر صدیق و عمر فاروق و دیگر بزرگان صحابه و مهاجرین اولیه داشته باشد پرچم سپاه خود را به کسی سپرد که هیچ گونه نسبتی با قریش نداشت و او را بر دیگران ترجیح داد، و شما می دانید که بهترین نمونه و الگوی ما رسول خداست.[۱]
شما ای پسران عبدالمطلب در این موقعیت نیک بنگرید، و بدانید که در هر حال ما و شما دو طایفه ای بوده ایم که در میان جامعه سودمند بوده و سعی و کوشش فراوانی به کار برده ایم. اکنون شما دو نفر از روی انصاف بیندیشید، و بدون تردید هر کس سخنی بر زبان بیاورد بر پایه گفتار شما خواهد بود. به خصوص که نزدیکان و خویشان بیش از همه در انتظار یاری شما بوده و در هر حال هر چشم بینا و آگاهی نظریات شما را مورد تحسین قرار خواهد داد. از درگاه خداوند برای خود و برای شما طلب آمرزش می کنم.
همین که سخن معاویه بدین جا رسید، ابن عباس خود را آماده ساخت که به سخن پردازد، اما حسین بن علی علیه السلام رو کرد به او و گفت: آرام باش. بدان که سخن او بیش از همه متوجه من بوده و بیش از هر کس او مرا به باد انتقاد و تهمت گرفته است. ابن عباس نیز از این امر خودداری کرد. پس امام حسین علیه السلام برخاست. حمد و سپاس خدای را به جا آورد. بر پیامبر صلی الله علیه و آله درود فرستاد و سپس سخن خود را چنین آغاز کرد.
اما بعد، ای معاویه بدان که گوینده هر اندازه سخن خود را طولانی سازد، باز هم هرگز یارای برشمردن همه صفات رسول الله صلی الله علیه و آله را نخواهد داشت، و تنها ممکن است به گوشه ای از صفات نیک آن حضرت اشاره کند. من خوب می دانم که ملت اسلام پس از پیامبر صلی الله علیه و آله چگونه رفتار کردند، و در برابر صفات و فضایل رسول خدا ستم روا داشتند.
و درباره جانشین او از بیعت خود سرباز زدند. هیهات، هیهات، که سپیده صبح تاریکی شب را رسوا ساخت، و انوار درخشان خورشید بر نور ناچیز چراغ ها پیروز گردید. تو در برتری جویی در جاده افراط گام نهادی. در خودخواهی خود و نیز در برتری افراد ناشایست بر دیگران راه افراط و اجحاف پیمودی، و چنان خود را برتر شمردی که مانندی برای خود نیافتی. تو به تجاوز پرداختی و حقوق انسان ها را هرگز مراعات نکردی، تا آن جا که شیطان به نصیب کامل و بهره فراوان خویش رسید. به آن چه که از یزید و شایستگی و تدبیر و سیاستش در میان امت محمد صلی الله علیه و آله یادآور شدی آگاه گشتم.
تو بر این اندیشه ای که یزید را به مردم معرفی کنی، و چنان از او یاد می کنی که می پنداری چهره او بر مردم پوشیده است. و یا از امری پرده برمی داری که با دانش مخصوصی به کشف آن نایل شده ای یزید موقعیت و هدف های خویشتن را به مردم نشان داده است. بهتر آن است که برای یزید همان راهی را پیش گیری که خود رفته است. راه سگ بازی و تماشای نبرد و ستیز سگ ها، و کبوتر بازی و تماشای بازی کبوتران نر و ماده و زنان خواننده و نوازنده و انواع و اقسام بازی ها.
آری یزید در این فنون بصیرت کامل دارد. از این خیال درگذر. راستی آیا این همه وزر و وبال و بار گناه که از مردم به دوش گرفته ای در پیشگاه خداوند برای تو کافی نیست، که باز هم می کوشی با گمراهی این مردم بر دیگر گناهان خود بیفزایی؟ به خدا قسم ای معاویه تو دائم در این اندیشه به سر می بری که به امور ناشایست پرداخته و جز ظلم و ستم به کار دیگری سرگرم نبوده ای، و بیدادگری تو در همه جا شایع است، اما خود با مرگ، چندان فاصله ای نداری. در روز قیامت بر اعمالی وارد خواهی شد که ثبت و ضبط گردیده و روزی است که هرگز از آن گریزی نیست.
تو با این اعمال خود نسبت به ما ستم روا داشتی و ما را از میراث پدری خود منع کردی میراثی که پیامبر صلی الله علیه و آله از همان آغاز ولادت برای ما فرزندانش مقرر فرموده بود تو در غصب حق ما به همان دلیل متوسل گشتی که به هنگام وفات پیامبر برای جانشینی او استدلال می کردند.
او نیز این دلیل را پذیرفت و با ایمان به آن انصاف داد پس به این ترتیب شما به ارتکاب هر کاری دست زدید و دلایل گوناگونی آوردید، و گفتید، چنین و چنان خواهد شد تا سرانجام، ای معاویه سررشته کار به دست تو رسید اما خلافت را از راهی به دست آوردی که هدف آن شخص دیگری غیر از تو بود. در این مورد، ای دانایان عبرت گیرید تو یادآور شدی که در عهد رسول خدا صلی الله علیه و آله آن مرد فرماندهی سپاه را به عهده داشته و حضرت وی را امارت داده بود. باید بدانی که در آن هنگام عمرو بن عاص به این فضیلت مفتخر بوده که با پیامبر همنشین و با او بیعت کرده بود.
تا این که خود در این امر کوتاهی کردند و مردم نیز از وی روی بگردانیدند و از حکومت او آزرده شدند و از همراهی با او خودداری کردند، و رفتار ناروای او را برشمردند. سرانجام پیامبر فرمود: ای گروه مهاجرین از این روز به بعد او دیگر در میان شما مقامی ندارد و جز خودم کسی بر شما حکومت نمی کند.
تو چگونه به یک عمل منسوخ رسول خدا صلی الله علیه و آله که در شرایطی خاص و سخت انجام گرفته استدلال می کنی؟، و آن کس که مورد تأیید آن حضرت بوده برکنار کرده ای؟ تو چگونه به خود جرأت می دهی که صحابی پیامبر را با تابعین مقایسه کنی و آنان را برابر بدانی؟ در حالی که خوب می دانی که اطراف تو کسانی هستند که با رسول خدا صلی الله علیه و آله همنشین اند و از افراد قابل اعتماد و دینداری می باشند!
آیا درست است که این افراد را به طرف جوانی اسراف گر و فریفته دنیا سوق می دهی. تا به این وسیله مردم را در شبهه انداخته و گرفتار خطا کنی؟ و به واسطه آن، دیگری به لذایذ دنیا نایل گردد. اما بدان که به این وسیله آخرت خویشتن را بر باد می دهی. و این برای تو جز زیانی آشکار امر دیگری نخواهد بود. من از درگاه خداوندی برای خویشتن و برای شما آمرزش می طلبم.
بیانات امام حسین علیه السلام در این جا پایان یافت. پس معاویه رو کرد به ابن عباس و گفت: شنیدی، منظور او از این سخنان چه بود؟ حتما تو نیز سخنانی شدیدتر و تلخ تر از آن ها خواهی گفت.
ابن عباس گفت: به خدا سوگند، او ذریه رسول خدا صلی الله علیه و آله و یکی از اصحاب کساء و از خاندانی پاک و مطهر است، و هر چه می خواهی از وی بپرس و در میان مردم در انتظار باش و بدان که حکم خداوند جاری خواهد شد، که او بهترین داوران است.
پانویس
- ↑ منظور معاویه در این جنگ عمروعاص بوده است.
منابع
سید محسن امین، سیره معصومان، ج4.
قبل از واقعه | |||
شرح واقعه |
| ||
پس از واقعه | |||
بازتاب واقعه | |||
وابسته ها |