عقیل بن ابیطالب

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو

عقيل بن ابى طالب، برادر حضرت امیرالمومنین عليه السلام است، كُنْيَت او ابويزيد است. گويند ده سال از برادرش طالب كوچكتر بوده و جعفر ده سال از عقيل و اميرالمؤمنين عليه السلام ده سال از جعفر و جناب ابوطالب در ميان اولاد خود عقيل را افزون دوست مى‌داشت ولهذا حضرت رسول صلى الله عليه و آله و سلم در حق عقيل فرمود: «اِنى لاَُحبُّهُ حبَّينِ حبّا لَهُ وَحُبّا لِحُبِّ اَبى طالبٍ لَهُ».[۱]

گويند در ميان عرب مانند عقيل در علم نسب نبود از براى او وِ ساده‌اى در مسجد حضرت رسول صلى الله عليه و آله و سلم مى‌گستردند، مى‌آمد بر روى آن نماز مى‌خواند، پس مردم نزد او جمع مى‌گشتند و در علم نسب و ايام عرب از او استفاده مى‌كردند و در آن وقت چشمان او نابينا شده بود و عقيل مبغوض مردم بود به جهت اين كه از نيك و بد ايشان آگهى داشت. و عقيل در حُسن جواب معروف بود، وقتى بر معاويه وارد شد معاويه امر كرد كرسى‌ها نصب كردند و جلساء خود را حاضر كرد. چون عقيل وارد شد، پرسيد كه خبر ده مرا از لشكر من و لشكر برادرت؟

فرمود: گذشتم بر لشكر برادرم، ديدم شب و روز آن‌ها مثل شب و روز ايام پيغمبر است لكن پيغمبر در ميان ايشان نيست، نديدم احدى از ايشان را مگر مشغول به نماز و عبادت؛ و چون به لشكر تو گذشتم ديدم استقبال كردند مرا جمعى از منافقين كه مى‌خواستند رم دهند شتر پيغمبر صلى الله عليه و آله و سلم را در شب عَقَبَه.

پس پرسيد كيست كه در طرف راست تو نشسته اى معاويه؟ گفت: عمروعاص؛ گفت: اين همان است كه شش نفر در او مخاصمت كردند و هر كدام او را دعوى دار بودند؛ آخرالامر جزار قريش يعنى شتر كش قريش كه عاص بن وائل باشد بر همه غلبه كرد و او را پسر خود گرفت. ديگرى كيست؟

گفت: ضحاك بن قيس؛ عقيل گفت: او همان كس است كه پدرش تكه و نر بزها را كرايه مى‌داد براى جهانيدن به ماده‌ها؛ ديگرى چه كس است؟ گفت: ابوموسى اشعرى؛ گفت: او ابن السراقه است. معاويه چون ديد نديمان جُلساء او بى‌كيف شدند خواست ايشان را به دماغ آورد پرسيد يا ابايزيد! در حق من چه مى‌گوئى؟ گفت: اين سؤال را مكن؟! گفت: البته بايد جواب دهى. گفت: حمامه را مى‌شناسى، گفت: حمامه كيست؟ عقيل گفت: تو را خبر دادم اين را گفت و برفت؛ معاويه نسابه را طلبيد و احوال حمامه را پرسيد، گفت: در امانم؟ گفت: بلى، آن مرد نسابه گفت: حمامه جده تو مادر ابوسفيان است كه در جاهليت از زَوانى معروفه و صاحب رايت بود.[۲]

قالَ مع اويةُ لِجُلَسائهِ: قَدْ ساوَيْتُكُمْ وَزِدْتُ عَلَيكُمْ فَلاتَغْضِبُوا؛ وَقالَ مُعاوِيةُ يَوْما وَ عندَهُ عمرُو بنُ الْعاصِ وَقدْ اَقبلَ عَقيلٌ لاََضْحَكَنَّكَ مِنْ عَقيلٍ فَلَمّا سَلَّمَ قالَ معاويةُ: مرْحبا بِرَجُلٍ عَمُّهُ اَبُولَهَبٍ فَقالَ عَقيلٌ: وَاَهْلا بِمَنْ عَمَّتُهُ حَمّالَةُ الْحَطَب فى جيدِها حَبْلٌ مِنْ مسدٍ؛ قالَ معاويةُ: يا اَبايَزيدُ! ماظَنُّكَ بِعَمِّكَ اَبى لَهَبٍ؟ قالَ: اِذا دَخَلْتَ النّارَ فَخُذْ على يسارِك تجِدْهُ مُفْتَرِشا عَمَّتَك حَمّالَةَ الْحَطَبِ اَفَنا كِحٌ فِى النّار خَيْرٌ اَم مَنْكُوحٌ؟ قالَ: كِلا هُما شَرُّ وَاللّهِ![۳]

گویند عقیل در اواخر عمر نابینا شد و در سال 50 قمری در سن 96 سالگی از دنیا رفت و در همان خانه ای که در نزدیکی بقیع داشت دفن شد. برخی هم اساساً در این که عقیل در مدینه درگذشته باشد، اظهار تردید کرده و نوشته اند که او در شام درگذشته است.

پانویس

  1. بحارالانوار، 44/287 و 288.
  2. بحارالانوار، 33/200.
  3. شرح نهج البلاغه، ابن ابى الحديد، 4/93.

منابع

  • حاج شیخ عباس قمی, منتهی الآمال، قسمت اول، باب سوم: در تاريخ حضرت علي عليه السلام
  • آثار اسلامی مکه و مدینه، رسول جعفریان.
  • دانشنامه رشد.