شهید مفتح
روحانی مبارز شهید دکتر محمد مفتح (۱۳۰۷ - ۱۳۵۸ ش) عالم مجاهدی است که مسئله وحدت حوزه و دانشگاه را مطرح کرد. وی سرانجام در راه احیای تفکر اسلامی و مخالفت با افکار انحرافی و التقاطی، در مقابل دانشگاه تهران توسط منافقین به شهادت رسید.
نام کامل | محمد مفتح |
زادروز | ۱۳۰۷ شمسی |
زادگاه | همدان |
وفات | ۱۳۵۸ شمسی |
مدفن | قم - حرم حضرت معصومه سلام الله علیها |
اساتید | |
| |
آثار |
ترجمه تفسیر مجمع البیان، حاشیه بر اسفار ملاصدرا، روش اندیشه، ... |
محتویات
ولادت و خاندان
محمد مفتح در سال ۱۳۰۷ ش. در خانه ادیب فاضل و روحانی فرزانه حاج شیخ محمود مفتح دیده به جهان گشود. دانش طلبی در سایه معنویت و تربیت و در پرتو فضیلت از همان دوران صباوت، حلاوت جان این کودک گردید.
پدرش از واعظان مشهور همدان بود که در نهایت اخلاص و صداقت روزگار می گذراند و چون وی در ادبیات عرب و فارسی تبحر داشت، اشعار زیادی در مدح و منقبت و رثای اهل بیت سروده که ضمن زیباییهای لفظی از مضامین عالی و تاریخ صحیح ائمه و احادیث معتبر سرچشمه گرفته بود. وی علاوه بر سخنوری و وعظ در حوزه علمیه همدان به تدریس مشغول بود.
او روی آوردن به علم و آراسته گردیدن به صفاتی پسندیده را از پدری عالم و مادری نیکوسرشت در کلاس باصفای خانواده آموخت، از هفت سالگی پایش به مدرسه گشوده شد و در زمینه ادبیات از پدر ادیب و شاعر خویش بهرهمند گردید.
تحصیلات و اساتید
شهید مفتح پس از فراگیری مقدمات علوم عربی، فقه و بخشی از منطق نزد پدر و اساتید وقت حوزه همدان، به سال ۱۳۲۲ ش. به قم مقدس مهاجرت نمود و در مدرسه دارالشفاء و در حجرهای محقر و نمناک اقامت گزید و همچون دیگر جویندگان معارف دینی با جدیت و اهتمامی درخور اهمیت به کسب علوم و مکارم پرداخت.
ذوق سرشار و استعداد عالی به همراه کوشش پرجوش و وجود اساتید برجسته سبب آن گردید تا مفتح به صورت شگفتانگیز و شایان توجهی دروس حوزه از جمله رسائل، مکاسب و کفایه را طی سالهای ۱۳۲۴-۱۳۲۲ ش. فراگیرد و خود در زمره اساتید حوزه علمیه قم قلمداد گردد.
دکتر مفتح عرفان و دروس خارج فقه و اصول را در عالیترین سطح نزد، رهبر کبیر انقلاب حضرت امام خمینی فراگرفت. مرحوم مفتح علاوه بر روابط شاگردی و استادی، با امام پیوندی صمیمانه داشت و آن روح قدسی به ایشان علاقه و عنایت داشتند و در مدتی که امام امت در نجف بسر میبردند وی به طریقی با رهبری و اسوه خویش ارتباط بر قرار کرد. پیامی که حضرت امام به مناسبت شهادت این دانشور ارزشمند صادر نمودند، مبین این رابطه است.[۱]
دکتر مفتح در آن اختناق خطرناک رژیم ستم شاهی چه در برنامههای علمی و پژوهشی و چه جلسات سخنرانی و تلاشهای تبلیغی، اصرار و ابرام داشت که نام امام خمینی قدس سره مطرح شود و در مسجد قبای تهران صریحا و بدون هیچ گونه واهمهای در سالهای قبل از انقلاب نام آن بزرگوار را بر زبان جاری می ساخت. مرحوم مصطفی زمانی نوشته است که نه تنها مفتح خود چنین روش را بکار میبست بلکه در انجمن اسلام شناسی اعضاء را تقویت میکرد تا به کمال شهامت نه تنها مقاصد امام را تقویت کنند، بلکه نامش را هم در کتابها بیاورند.[۲]
دکتر مفتح بخشی از کتاب رسائل شیخ انصاری را نزد آیت الله مجاهد تبریزی و دروس خارج خصوصاً بخشی از اصول را در محضر آیت الله العظمی بروجردی فراگرفت. همچنین در فلسفه و حکمت نزد فیلسوف جلیل القدر علامه طباطبائی تلمذ نمود و مدتی از محضر آیت الله العظمی سید محمدرضا گلپایگانی و آیت الله العظمی مرعشی نجفی استفاده کرد. آیت الله سید محمد جحت نیز پرتوی از اندیشه های فقهی خود را به این شاگرد وارسته انتقال داد. بخشی از دروس فلسفه و عرفان را نزد آیت الله حاج میرزا ابوالحسن رفیعی اصفهانی آموخت.
دکتر مفتح به موازات علوم حوزوی تحصیلات دانشگاهی را پیگرفت و به دریافت مدرک دکترا در رشته الهیات و معارف اسلامی نائل آمد. در فقه نیز آنچنان تبحری بدست آورد که عنوان با صلابت اجتهاد را برازنده خویش ساخت. پایاننامه تحصیلی وی در مقطع دکترا با عنوان «حکمت الهی در نهج البلاغه» بدلیل ژرفایی مطالب و عمق مفاهیم با درجه بسیار خوب مورد قبول دانشگاه واقع شد.[۳]
آثار و تألیفات
با وجود آن که دکتر مفتح در سنگرهای متفاوت مشغول مبارزه با رژیم شاه بود و در سطح حوزه و دانشگاه و دبیرستان تدریس مینمود، از انجام کارهای پژوهشی و تألیفات غافل نبود و نگاشتههای ارزشمندی به صورت تألیف و ترجمه از ایشان به یادگار مانده است که عبارتند از:
- ترجمه تفسیر مجمع البیان: جلد اول و دوم این تفسیر به قلم استاد مفتح و با همکاری حضرت آیت الله حسین نوری ترجمه شده است، ولی جلد سوم را دکتر مفتح به تنهایی به فارسی برگردانده است، سایر مجلدات این تفسیر را دیگر دانشمندان حوزه، ترجمه نمودهاند.
- حاشیه بر اسفار ملاصدرا: این حاشیه را دکتر مفتح در زمان تحصیل و تدریس خود بر کتاب اسفار ملاصدرا نوشت و چنین کاری مبین عمق دید و ژرفای اندیشه آن استاد در عرصه حکمت و فلسفه میباشد.
- روش اندیشه: این کتاب را دکتر مفتح به سال ۱۳۳۶ ش. در علم منطق نوشته است که به عنوان یکی از منابع درسی در حوزه و دانشگاه از آن استفاده میشود. علامه طباطبائی بر این کتاب مقدمه نوشته است و دقت نظر، اصابت فکر، وفای بیان و سهولت لفظ مولف را ستوده است.
- حکمت الهی و نهج البلاغه: اثر یاد شده پایاننامه تحصیلی دوره دکترای شهید مفتح است و ضمن آن که از ژرفنگری و وسعت مبانی برخوردار است، مطالب آن برای عموم مردم قابل استفاده میباشد. این کتاب دارای پیش گفتاری نسبتا مفصل، مقدمه و سه بخش است.
- آیات اصول اعتقادی قرآن: این کتاب شامل چند بخش است که بخش اول پژوهش های استاد مفتح را در خصوص مباحث اعتقادی شیعه با تکیه بر آیات قرآن در بر میگیرد.
- نقش دانشمندان اسلام در پیشرفت علوم: این نوشتار ۶۰ صفحهای مجموعه مقالات دکتر مفتح است که در سال چهارم مجله مکتب اسلام به تدریج انتشار یافته است که هشت مقاله را در بر میگیرد.
- ویژگیهای زعامت و رهبری: در این اثر مقالات و سخنرانیهای این شهید بزرگوار در خصوص زعامت و رهبری و مباحث حکومت اسلامی گردآوری شده است.
- مقالات: در مجلاتی چون مکتب اسلام، خصوصا مکتب تشیع و نیز مجله معارف جعفری شهید مفتح مقالاتی را در خصوص معارف اسلامی و معرفی مذهب حقه تشیع نوشته است که یکی از این مقالات ارزشمند مطلبی است تحت عنوان «مکتب اخلاقی امام صادق علیه السلام» که در پنجمین نشریه سالانه مکتب تشیع در خرداد ۱۳۴۲ ش. درج گردید.
- مقدمهنویسی بر آثار دیگران: از دیگر کوششهای فکری دکتر مفتح نوشتن مقدمه بر آثار نویسندگان جوان حوزه است که از مجمع علمی اسلام شناسی - که خود مسئولیت آن را به عهده داشت - شروع شد و تا چند سال بعد استمرار یافت. مجموعه این نوشتههای ارزشمند اگر؛ جایی تدوین گردد خود کتابی مستقل و در عین حال سودمند را تشکیل خواهد داد. گزیدهای از این مقدمهنویسیها در کتابی تحت عنوان افکار استاد شهید دکتر مفتح آمده است.
فعالیتهای فرهنگی و اجتماعی
دکتر مفتح پس از درک محضر اساتید وقت حوزه و کسب معارف اسلامی در سطوح عالی، بعد از اندک مدتی خود به تدریس کتاب «منظومه» حاج ملا هادی سبزواری پرداخت و در شرح و توضیح این اثر مطالبی را تحت عنوان «روش اندیشه» به رشته تحریر درآورد که در حوزه اشتهار یافت.[۴]
وی از ابتدای تدریس در دبیرستان دین و دانش قم به روشن نمودن اذهان دانش آموزان در خصوص مباحث دینی و سیاسی و اجتماعی پرداخت و با همکاری شهید دکتر بهشتی و حضرت آیت الله خامنهای به مناسبت تقویت پیوند دانش آموزان، فرهنگیان و دانشجویان با روحانیون اقدام به تاسیس کانون اسلامی دانش آموزان و فرهنگیان در قم نمود. این کانون اولین مجتمع اسلامی زنده بود که در آن گروههای مختلف جمع می شدند و جلوهای بود از هماهنگی همه قشرهای جامعه بر محور اسلام عزیز و بینش پرجوشش اسلامی.[۵]
دبیرستان دین و دانش پایگاه مهمی برای تلفیق دین و سیاست و نیز مرکزی برای انس دین و دانش بود تا از این رهگذر نسل جوان با معارف دینی آشنا شده و طلاب حوزه با مسائل روز ارتباط یابند و وحدت میان روحانیت و اقشار فرهنگی تحقق یابد. به لحاظ مقبولیت و محبوبیتی که شهید مفتح بین طلاب و دانش آموزان کسب کرده بود «ساواک» با آن تشکیلات عریض و طویل به وحشت افتاد و برای خنثی کردن فعالیتهای وی به کیدی ضعیف دست زد و شهید مفتح را به سال ۱۳۴۷ از آموزش و پرورش اخراج و به نواحی بد آب و هوای جنوبی تبعید نمود. در سال ۱۳۴۸ که زمان تبعید آن شهید بزرگوار به سر رسید و باید به قم بازمیگشت از ورود نامبرده به این شهر مقدس جلوگیری کردند و او را ناگزیر به اقامت در تهران نمودند.[۶]
شهید مفتح عقیده داشت برای تحول در اندیشههای مردم لازم است که آنان را از دره نادانی به قله آگاهی رسانید. به عقیده وی به هر مسلمان علاقهمند و وظیفهشناس باید در دو جبهه مبارزه کند؛ در یک جبهه با دشمنان اسلام و در جبههای دیگر با جهل و خرافهپرستی، وی با این که یکی از برجستهترین اساتید حوزه و دانشگاه بود و در این دو پایگاه حساس و نیز در دبیرستان های قم به تدریس مشغول بود به منظور آگاهی دادن به توده مردم و بیدارکردن و به حرکت درآوردن آنان تلاشهای وسیع داشت و به هیچ عنوان برنامههای تبلیغی خود را رها نمیکرد، خصوصاً در ایام ماه مبارک رمضان، محرم و صفر در نقاط مختلف کشور این فعالیت او مضاعف می گشت. در ایام تبعید که در زاهدان اقامت داشت از وعظ و ارشاد مردم غافل نبود.
از تلاشهای دیگر این شهید والامقام می توان تاسیس جلسات علمی اسلامشناسی را نام برد. این مجمع فعالیت وسیعی را به منظور شناساندن چهره اصلی اسلام شروع کرد و طی آن فضلا و نویسندگان حوزه علمیه آثاری را که در زمینههای گوناگون اسلام شناسی نوشته بودند مطرح کرده و پس از نقد و اصلاحهای مورد لزوم با مقدمهای که دکتر مفتح بر آن ها مینوشت به چاپ رسانده و در اختیار عموم مشتاقان اندیشههای ناب اسلامی قرار میدادند.
حکمت الهی چنین مقدر کرده بود که شهید مطهری و دکتر مفتح که از شخصیتهای برجسته حوزه علمیه بودند به دانشگاه رفته و در دلها، انگیزهها و هدفهای دو قشر دانشگاهی و روحانی وحدت ایجاد کنند و یکی از بلندترین آرزوهای امام یعنی پیوند این دو قشر را عملی سازند. شهید مفتح اقدام عملی در راه رسیدن به چنین وحدتی را تغییر نظام آموزشی دانشگاه میدانست و عقیده داشت دانشگاهی که هدف آن پرورش انسانهای دانشمند، دیندار، متعهد و نیکوکار است، باید علم و تخصص خود را در راه اعتلای کشور و تامین سعادت مردم بکار گیرد و در طریق استقلال، عزت و عظمت کشور از خود اهتمامی توام با صداقت و جدیت به خرج دهند. در برنامه چنین دانشگاهی باید عرصه بحث و تحقیق، علم و عمل توام با اخلاص مهیا گردد و به عقیده وی انس حوزه و دانشگاه با یکدیگر در رسیدن به چنین حالتی تاثیر بسزایی دارد.
مبارزه با حکومت ستمشاهی:
دکتر مفتح مسافرتهای تبلیغی خود را به منبرهای افشاگرانه و روشنفکرانه تبدیل ساخته بود و سخنانش به دلیل آن که تاثیر عمیق و وسیعی در اذهان و افکار مردم داشت و برای دستگاه سفاک پهلوی خطرآفرین بود، بارها از سوی ساواک بازداشت گردید و سخنرانی هایش تعطیل می شد. وی در شهرهای مختلفی از جمله آبادان، اهواز، خرمشهر، دزفول، اصفهان یزد، شیراز، کرمان، بندرعباس، زاهدان، همدان، کرمانشاه، ساری، بابل، املش، آمل، چالوس، مشهد و... تلاشهای تبلیغی وسیعی داشت.
از آنجا که ساواک به نقش مؤثر این مجمع در شناساندن اسلام و معرفی حقایق تشیع پی برده بود به تعطیل کردن آن اقدام کرد و تنها این مجمع توانست به تألیف و یا ترجمه سیزده جلد کتاب اقدام کند.[۷] دکتر مفتح با همکاری شهید بهشتی فعالیت تحقیقی دیگری را در قم آغاز کرد و با ترتیب دادن جلسات سخنرانی در مسجد رضوی قم از اساتیدی چون شهید مطهری خواست تا در این برنامه شرکت کرده و به حاضران رهنمود بدهند که شهید مظلوم دکتر بهشتی ضمن مصاحبهای به این تلاش تحقیقی اشاره کرده است.[۸] در این جلسات تحقیقی آیت الله محمدرضا مهدوی کنی و آیت الله سید عبدالکریم موسوی اردبیلی شرکت داشتند و با استفاده از منابع اصیل اسلامی به تحقیقات ارزنده و عمیقی دست زده بودند که بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، بدان سبب که هر یک از این افراد در مشاغل عالی مشغول کار بودند، فرصت استمرار این کار پیش نیامد.
شهید مفتح علاوه بر آن که اندیشههای علمی خود را در محضر مبارک حضرت امام خمینی (قدس سره) صفا داد، در پرتو افکار تابناک امام راحل، ستیز با ستم و نفی هرگونه سلطه را از مهمترین برنامههای خود قرارداد و سخنرانیها، مقالهها و در جلسات درسی افراد را نسبت به فجایع جهان اسلام که ارمغان استعمار است، آگاه مینمود و فساد و تباهی استبداد را افشاء میکرد. از این جهت وی را از سخنرانی کردن و هرگونه تبلیغ مذهبی منع کردند. چنانچه آن شهید در سخنرانی ماه مبارک رمضان در سال ۱۳۵۷ به این وضع اشاره کرده است. با این حال این دانشمند مبارز آرام نمیگیرد و وقتی که از سوی رژیم به سنتهای اسلامی توهین میشود فریاد میزند و میگوید اگر به افکار اسلامی ما جسارت کرد، ما آرام نمیتوانیم بگیریم، اگر به احساسات مذهبی ما احترام قائل نشدید ملت ایران آرام نخواهد شد.[۹] و وقتی باخبر شد که رژیم منحوس پهلوی تاریخ رسمی کشور را تغییر داده است، چون آتشفشانی خروشید و گفت: «چطور ایرانی باید تاریخ پرافتخار هجرت رسول الله صلی الله علیه و آله را، یعنی تاریخ اسلام، افتخار انسانها، افتخار ایران، نجات دهنده ایران را کنار بگذارد. یا رسول الله صلی الله علیه و آله ما از روی تو شرمندهایم. لذا مرجع بزرگوار پرچمدار جهان تشیع حضرت آیت الله العظمی امام خمینی به ملت ایران هشدار میدهند که بکار بردن این تاریخ حرام است».[۱۰]
شهید مفتح در سالهای حدود ۱۳۴۰ ش. که همزمان با آغاز قیام امت اسلامی است، اغلب به شهرهای استان خوزستان میرفت و به دستور امام خمینی قدس سره به فعالیتهای تبلیغی و افشاگری جنایات رژیم شاه میپرداخت و وقتی که ساواک وی را به نقاط بد آب و هوا تبعید نمود و از ورودش به قم جلوگیری به عمل آورد، دکتر مفتح به منظور گشودن سنگری برای ستیز با رژیم شاه به شوق همکاری با شهید مطهری در دانشکده الهیات دانشگاه تهران به تدریس مشغول شد.
آن شهید بنا به دعوت مؤمنان و اهالی «مسجد الجواد» در این مکان مقدس به ایراد سخنرانی و انعقاد جلسات تفسیر پرداخت و از این طریق به روشنگری و ارتباط بیشتر بین دانشجویان و اقشار روحانی همت گمارد و در سال ۱۳۵۲ ش برای تجمع و تشکل نیروهای مسلمان امامت «مسجد جاوید» تهران را پذیرفت و در این مکان مبارک هسته مقاومتی تشکیل داد و طی برنامههای منظم و جهتداری از سخنران متعهد و مبارزی همچون شهید مطهری دعوت به عمل آورد تا در این مکان حاضرین را با حقایق اسلامی آشنا کند.
سرانجام در سوم آذر ۱۳۵۳ ش. پس از سخنرانی یار و همرزم شهید مفتح - آیت الله خامنهای - و با هجوم ساواک، «مسجد جاوید» تعطیل و دکتر مفتح و مقام معظم رهبری پس از دستگیری در زندان تحت شکنجههای سختی قرار گرفتند و دیگر ساواک به مفتح اجازه فعالیت در مسجد را نداد. هنوز دو سال از آزادی وی از زندان نگذشته بود که ایشان در سال ۱۳۵۵ امامت مسجد «قبا» را پذیرفت که چون مسجد قبای پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله، محراب و میعادگاه تشنگان حق و فضیلت گردید.
در سال ۱۳۵۶ ش. شهید مفتح اعلام کرد نماز عید فطر را در زمینهای قیطریه خواهند خواند که این حرکت با وجود برق سلاحها و ماشینهای مسلح ارتش شاهنشاهی با استقبال جمعیت نمازگزار مواجه شد و شهید مفتح در خطبههای نماز به افشاگری علیه طاغوت و استکبار و صهیونیستها پرداخت و نام مبارک حضرت امام را در حضور هزاران نفر جمعیت مسلمان بر زبان جاری ساخت و بر اطاعت از فرامینش تاکید کرد.
از این تاریخ تا رمضان سال ۱۳۵۷ ش. فعالیتهای مسجد قبا در قالب سخنرانیهای پرشور در کلاسهای پرمحتوا ادامه داشت. در صبح روز عید فطر (دوشنبه ۱۳/۶/۵۷) در حالی که جمعیت انبوه با مفتح همصدا بودند و فریاد فرحزای الله اکبر سر میدادند به سوی قیطریه حرکت کردند. پس از مراسم نماز عید فطر مردم مسلمان با برنامهریزی شهید مفتح از زمینهای قیطریه شروع به راهپیمایی کردند که شکوه آن شگفتی ناظران را برانگیخت.
در این تظاهرات سرنوشت ساز که از ساعت شش بامداد آغاز و تا نیمه شب ادامه داشت صفهای چند کیلومتری جمعیت طول و عرض چندین خیابان را احاطه کرده بودند. در آستانه پیروزی انقلاب اسلامی و ورود رهبر انقلاب به کشور ایران با سازماندهی و تدبیر خردمندانه شهید مفتح کمیته استقبال از امام برای این نمایش باشکوه مهیا گردید. آمارها جمعیت استقبال کننده را بین ۵ تا ۶ میلیون نفر گفتهاند که بخش مهمی از نظم دادن به چنین حرکت باشکوهی به عهده شهید دکتر مفتح بود و ایشان در سخنان پرشوری که در سیزدهم بهمن ۱۳۵۷ ش. ایراد نموده است به این حرکت با شوکت و عظمت اشاراتی جالب دارد.[۱۱]
شهادت
شهید مفتح ضمن پیگیری به وجود آوردن تحول در دانشگاه، از نظر خط فکری در زمینه مسائل عقیدتی با خطوط التقاطی سخت مخالفت داشت و در برابر احزاب و گروهک هایی که تفکر انحرافی داشتند لحظهای آرام نمیگرفت و در مواردی با آنان درگیر میشد و به سبب همین موضعگیری صریح بود که به ترور وی اقدام کردند. سرانجام در صبح روز ۲۷ آذر ۱۳۵۸ ش. در جلو دانشگاه الهیات تهران، مارقین انقلاب یعنی گروهک منحرف و منافق فرقان، آن متفکر وارسته را هدف چندین گلوله قرار دادند.
آری جهاد آن شهید در عرصه اندیشه آن جاهلان از خدا بیخبر را از میدان بدر کرده بود و راهی جز این ندیدند که قلمهای شکسته و فرسوده خود را بر زمین نهاده و گلوله برگیرند و مقر آن اندیشمند افشاگر را نشانه گیرند. آنان بزرگمردی را ترور کردند که اسلحهای جز قلم و سخن نداشت و کسی را به شهادت رساندند که کشتنش جز موج خشمآگین و نفرت و انزجار امت مسلمان نتیجهای نداشت و اگر بدن پاکش در خاک و خون طپید، فکرش بیشتر تجلی نمود و از برکت خونش تحرکی تازه در اندیشه و باورهای امت اسلام به وجود آمد.
پانویس
- ↑ مصاحبه با آیت الله دکتر بهشتی، ویژهنامه شهیدان روزنامه جمهوری اسلامی، ۲۷ آذر ۱۳۵۹ - ص ۱۲.
- ↑ افکار استاد شهید دکتر محمد مفتح، جمعی از نویسندگان، ص ۱۰-۹.
- ↑ فرازهایی از زندگی شهید دکتر مفتح، ص ۵.
- ↑ مجله اعتصام، شماره ۳۲، ص ۲۶۱.
- ↑ فرازهایی از زندگی شهید دکتر مفتح، ص ۵-۶.
- ↑ آیات اصول اعتقادی قرآن، شهید مفتح، ص ۵۵.
- ↑ افکار شهید مفتح، ص ۹.
- ↑ ویژهنامه شهیدان روزنامه جمهوری اسلامی، ۲۷ آذر ۱۳۵۹.
- ↑ ویژگیهای زعامت و رهبری، دکتر مفتح، ص ۳۶.
- ↑ برگرفته از سخنرانی شهید مفتح در دوران طاغوت تحت عنوان «ایجاد وحدت در امت اسلام»، پیام انقلاب شماره ۱۷۷.
- ↑ اقتباس از کتاب ویژگیهای زعامت و رهبری، ص ۷۰-۶۵.
منابع
- تلخیص از مجموعه گلشن ابرار، جلد ۲، زندگی نامه "شهید مفتح" از غلامرضا گلیزواره.
- عاتکه محمدی، دکتر محمد مفتح، دانشنامه پژوهه، بازیابی: ۷ اسفند ۱۳۹۲.
آرشیو عکس و تصویر
<gallery mode="packed" heights="170"> پرونده:شریعتی (11).jpg|alt=استاد شریعتی و شهید مفتح|از راست: محمد پیشگاهی فرد، محمدتقی شریعتی و شهید محمد مفتح پرونده:احمد جنتی (11).jpg|2. علی اکبر فیض آلنی (مشکینی)، 3. شهید مرتضی مطهری، 5. محمد صادق صادقی گیوی (خلخالی)، 6. شهید محمد مفتح، 7. محمدرضا توسلی محلاتی، 8. محمد محمدی دعوی سرایی (گیلانی)، 9. محمد موحدی (فاضل لنکرانی)، 10. محمد دانش زاده قمی، 11. احمد جنتی در تحصن دانشگاه تهران پرونده:حائری00 (5).jpg|شهید محمد مفتح و مهدی حائری تهرانی