عثمان بن سعید عمری
عثمان بن سعيد بن عمرو عَمرى،[۱] نخستين نايب خاص امام مهدى عجل الله تعالی فرجه است كه اين منصب را در دوره امام هادى علیه السلام و امام عسكرى علیه السلام نيز بر عهده داشته و نهاد وكالت را رهبرى كرده است. او پس از شهادت امام عسكرى علیه السلام در مدّت كوتاهى،[۲] مسئوليت نيابت از امام عصر عجل الله تعالی فرجه را به عهده داشت.
اولین نائب خاص از نواب اربعه
عثمان بن سعيد عَمرى نخست، وكيل امام هادى عليه السلام و سپس وكيل فرزندش امام حسن عسكرى عليه السلام بود كه در زمان حيات آن دو بزرگوار، به انجام دادن امور آنان پرداخت و بعد از آن نيز به امور امام زمان عليه السلام رسيدگى مى كرد. او از قبيله بنى اسد بود[۳] و برخى وی را از نوادگان عمّار بن ياسر دانسته اند.[۴] كنيه او «ابو عمرو» و «ابو محمّد»[۵] است و القابش عبارت اند از: «العمرى»، «السمان»،[۶] «الزيات»[۷] و «العسكرى»[۸] .
لقب هاى سه گانه اخير نشان مى دهد كه وى براى مخفى نگه داشتن ارتباط خود با امامان عليهم السلام، شغل پوششىِ روغن فروشى در سپاه زمامداران حاكم را انتخاب كرده بود.
توقيعات و پاسخ امام عليه السلام به مسائل، به واسطه او صورت مى گرفت.
وى جليل القدر، مورد وثوق و امين بود. در توقيعى از امام عسكرى عليه السلام در باره او آمده است: «عَمرى و پسرش مورد وثوق اند. پس هر چه از جانب من به تو برسانند، از جانب من رسانده اند و آنچه به تو بگويند، از جانب من مى گويند. بنا بر اين، از آن دو، حرف شنوى و اطاعت كن ؛ چرا كه هر دو موثّق و امين اند»[۹].
بر پايه اسنادى كه ارائه مى گردد، او محضر سه امام از امامان اهل بيت عليهم السلام يعنى امام هادى علیه السلام، امام عسكرى علیه السلام و امام مهدى عجل الله تعالی فرجه را درك كرده است. برخى او را از اصحاب امام جواد علیه السلام نيز شمرده اند كه ظاهراً صحيح نيست.[۱۰]
اول ایشان (نواب اربعه) «عثمان بن سعید عَمرى» است که آن جناب (امام زمان علیه السلام) کمال وثوق و امانت به او داشت و معتمد در نزد امام علىالنقى و امام حسن عسکری علیهماالسلام و وکیل ایشان در زمان حیات ایشان بود و از طایفه اسدى به جدش جعفر عمرى منسوب بود و او را «سمّان» یعنى روغنفروش هم مىگفتند و این شغل به جهت بعضى از مصالح بود که به جهت تقیه و اخفاء امر سفارت از اعداءالله، روغنفروشى مىکرد و شیعیان اموالى که از براى امام حسن عسکرى علیه السلام مىآوردند به او تسلیم مىکردند و او آنها را در مال التجارة خود مىگذاشت و به خدمت آن بزرگوار مىفرستاد.
و در روایت احمد بن اسحاق قمى که از اجلاء علما شیعه است چنین مذکور است که روزى به خدمت حضرت امام علىالنقى علیه السلام مشرف شدم عرض کردم: اى سید و مولاى من! همیشه از براى من میسر نمىشود که خدمت شما مشرف شوم پس سخن که را قبول کنم و به امر کى اطاعت نمایم؟ فرمود که این ابوعمرو مردى است ثقه و امین من، هر چه به شما بگوید از جانب من مىگوید، و آنچه به شما مىرساند از جانب من مىرساند.
و چون حضرت امام علىالنقى علیه السلام به دار بقا رحلت نمود روزى به خدمت حضرت امام حسن عسکرى علیه السلام رسیدم و به آن حضرت نیز عرض کردم به مثل آنچه به پدر بزرگوارش عرض کره بودم، فرمود که این ابوعمرو مرد ثقه و امین است، هم ثقه امام گذشته بود و هم ثقه من است، هم در حال حیات و هم بعد از وفات من، هر چه به شما مىگوید از جانب من مىگوید و آن چه به شما مىرساند از جانب من مىرساند.[۱۱]
علامه مجلسى رحمه اللّه در بحار نقل کرده است که جماعتى از ثقات اهل حدیث روایت کردهاند که جمعى از اهل یمن به خدمت حضرت امام حسن عسکرى علیه السلام مشرف شدند و اموالى به خدمت آن امام عالمیان آورده بودند، پس آن بزرگوار فرمود: اى عثمان! به درستى که تو وکیل و امین مال خدایى، برو اموالى را که آوردهاند از اهل یمن قبض کن، اهل یمن عرض کردند که اى مولاى ما! به خدا سوگند که هر آینه عثمان از برگزیدگان شیعه توست، به درستى که آن چه در نزد ما بود از منزلت و مرتبت او در نزد شما امروز زیاد نمودى، به درستى که او معتمد در نزد شما است در خصوص مال خدا؟ فرمود: بلى، شاهد باشید که عثمان بن سعید عمرى وکیل من است و پسرش محمد بن عثمان وکیل پسرم مهدى است.[۱۲]
و نیز در بحار به سند خود روایت کرده است که بعد از وفات امام حسن عسکری علیه السلام به حسب ظاهر عثمان بن سعید مشغول به تجهیز آن بزرگوار بود و حضرت صاحب الامر علیه السلام بعد از وفات پدر بزرگوارش او را به منصب جلالت و وکالت و نیابت برقرار فرمود و جواب مسائل شیعیان به توسط او به شیعیان مىرسید و آن چه اموال از سهم امام علیه السلام بود به او تسلیم مىنمودند و به برکت وجود صاحب الامر علیه السلام مشاهده مىنمودند از او امور غریبه و اخبار به مغیبات و اموالى را که مىخواستند به او تسلیم نمایند وصف او را از حلیت و حرمت و مقدار آن را قبل از تسلیم آنها خبر مىداد و آن که صاحبان اموال کیانند و همه آنها از جانب حجة الله به او اعلام مىشد و او اخبار مىنمود.[۱۳]
و همچنین بود حال باقى وکلاء و سفراء آن حضرت که به دلایل و کرامات از جانب آن حضرت سفارت و نیابت داشتند.
پانویس
- ↑ در رجال الكشّى (ج ۲ ص ۸۱۳ ح ۱۰۱۵) از حفص بن عمرو المعروف بالعمرى ياد شده كه مراد، عثمان بن سعيد است؛ زيرا او را وكيل امام عسكرى علیه السلام و فرزند او محمّد را وكيل ناحيه معرفى كرده است. ظاهراً در رجال الكشّى، تصحيف صورت گرفته است.
- ↑ ر.ك: ص ۳۱۹ (وفات عثمان بن سعيد).
- ↑ طوسى، الغيبه، تهران، مكتبه نينوى الحديثه، ص 214.
- ↑ الذريعة: ج ۱ ص ۳۱۸ و ج ۲ ص ۱۰۶.
- ↑ المقنع فى الإمامة: ص ۱۴۶.
- ↑ الغيبة ، طوسى: ص ۳۵۴.
- ↑ ر . ك : خلاصة الأقوال: ص ۲۲۰، رجال ابن داوود: ص ۱۳۳.
- ↑ الغيبة ، طوسى: ص ۳۵۴.
- ↑ الكافى : ج ۱ ص ۳۲۹ ح ۱ ، بحار الأنوار : ج ۵۱ ص ۳۴۷ .
- ↑ بر پايه تاريخ تقريبى وفات عثمان بن سعيد - كه در اوايل غيبت صغرا - (حدود سال هاى ۲۷۵ ق) اتفاق افتاده است - و با احتساب عمر طبيعى انسان ، مى توان او را متولّد حدود سال دويست هجرى دانست كه در اين صورت ، در دوره امامت امام جواد(ع) (۲۰۳ تا ۲۲۰ ق) و در دوره كودكى و جوانى به سر مى برده و به طور عادى نمى تواند باب و وكيل و سفير امام(ع) باشد ، اگر چه همنشينى و همراهى او با امام جواد(ع) ممكن است. از اين رو ، نظر ابن شهر آشوب در المناقب (ج ۳ ص ۴۸۷) پذيرفتنى نيست (ر . ك : معجم رجال الحديث : ج ۱۲ ص ۱۲۴ ش ۷۶۰۴ .
- ↑ فایة الموحدین، ۳/۳۳۴۵.
- ↑ کفایة الموحدین، ۳/۳۴۵، بحارالانوار، ۵۱/۳۴۵، ۳۴۶.
- ↑ کفایة الموحدین، ۳/۳۴۶، بحارالانوار، ۵۱/۳۴۶.
منابع
- شیخ عباس قمی، منتهی الآمال، قسمت دوم، باب چهاردهم: در تاریخ امام دوازدهم.