یقین
يقين اعتقاد و باور محكم و استوارى است كه مطابق با حقيقت باشد و به هيچ وجه امكان زوال و احتمال خلاف در او راه ندارد.[۱]
محتویات
يقین در قرآن
در آيات قرآن، يقين در چند معنى استعمال گرديده است:
مراتب يقین
از نظر عارفان، يقين داراى سه مرتبه است:
- علم اليقين.
- عين اليقين.
- حقّ اليقين.
علم اليقين به معناى تصوّر و تصديق موضوع به صورتى است كه در واقع چنان است و البته حصول اين يقين جز به كمك دانش و علم و استدلال و منطق ميسّر نيست.
عين اليقين به معناى ديدن و مشاهده كردن واقعيّت است و اين مرتبه درجهاى از مرتبه قبل بالاتر است، چون بين چيزى را به چشم ديدن و باور كردن تا شنيدن و قبول كردن خيلى فرق است.
حق اليقين به معناى متّحد شدن وجود با واقعيّت است؛ به نحوى كه هيچگونه راه شك و ترديدى به آن براى انسان نماند و واقعيّت خارجى يا موجوديّت انسان يكى گردد، حق اليقين به معناى فناى در حق و بقاى به اوست، علماً و شهوداً و حالًا و مراد از لقاى حق در آيات قرآن همين مرتبه است، مرتبهاى كه كار دليل و برهان كار ديده نيست، بلكه نتيجه حركت الهى قلب است، قلبى كه خانه اوست و عرصه تجلّى نور او و چون ديده قلب كه از آن تعبير به بصيرت مىشود، به نور يقين روشن گردد انسان مستحقّ عنايات خاصّه و الطاف رحمانيه مىگردد و مىشنود آنچه را قبل از اين يقين نمىشنيد و مىبيند آنچه را نمىديد و مىيابد، آنچه را نمىيافت.[۶]
برخی دیگر مراتب یقین را با مثال آتش به این صورت توضیح داده اند:
- علم الیقین و آن اين است كه انسان از دلائل مختلف به چيزى ايمان آورد مانند كسى كه با مشاهده دود ايمان به وجود آتش پيدا مىكند.
- عين الیقین و آن در جایی است كه انسان به مرحله مشاهده مىرسد و با" چشم" خود مثلا آتش را مشاهده مىكند.
- حق الیقین و آن همانند كسى است كه وارد در آتش شود و سوزش آن را لمس كند و به صفات آتش متصف گردد و اين بالاترين مرحله يقين است. [۷]
یقین در روایات
حقیقت یقین
اولین مرحله ایمان، معرفت و سپس يقين[۸] و بالاترين درجه يقين، خشنود بودن به قضاى الهي -كه ناخوشايند است- مىباشد.[۹]
در كلام معصومين علیهم السلام حقيقت يقين را توكل بر خدا و تسليم در برابر امر خدا و رضا به مقدرات خدا و واگذارى كارها به خدا دانست.[۱۰]
در حديثي از رسول خدا صلی الله علیه و آله روايت شده كه فرمود: به جبرئيل گفتم: تفسير يقين چيست. فرمود: مؤمن براى خدا كارى مىكند كه گويا او را مشاهده مىنمايد و اگر او خداوند را مشاهده نمىكند خداوند او را مىنگرد و يقين كند كه هر چه به او مىرسد بايد مىرسيد و خطا نمىكرد و هر چه به او اصابت نمىكند بايد هم اصابت نمىكرد.[۱۱]
یقین در پرسش و پاسخ پیامبر از جوان اهل یقین
در باب حقيقة الايمان و اليقين اصول كافى كلينى رضوان اللّه تعالى عليه روايت شده است كه رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله نماز صبح بگزارد و بعد از نماز جوانى را در مسجد ديد كه پينگى مىزد و سرش را فرود مىآورد. رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله بدو گفت: اى فلان چگونه صبح كردهاى؟ گفت: يا رسول اللّه صبح كردهام درحالىكه صاحب يقينم. رسول اللّه از گفتار وى به شگفت آمد و گفت هر يقينى را حقيقتى است، حقيقت يقين تو چيست؟ گفت اى رسول اللّه يقينم مرا اندوهگين كرد و شبم را به بيدارى و روزهاى گرمم را به تشنگى كشانيده است تا آنكه گويا من اكنون به عرش پروردگار نگاه مىكنم كه براى حساب واداشته شده است و خلائق براى حساب محشورند و من در ميان آنانم و گويا كه به اهل بهشت مىنگرم كه در بهشت متنعّمند و يكديگر را مىشناسند و بر اريكهها تكيه دادهاند و گويا كه اهل آتش را مىبينم كه در آتش معذّبند و فرياد برمىآورند و گويا كه من اكنون آواز زبانه آتش را مىشنوم كه بر گوشهاى من مىپيچد.
رسول اللّه به اصحاب خود فرمود: «هذا عبد نوّر اللّه قلبه» اين بندهاى است كه خداوند دل او را به ايمان روشن كرده است.
سپس رسول اللّه بدو فرمود: «الزم ما انت عليه» از اين حال جدا مشو. آن جوان گفت: يا رسول اللّه براى من از خداوند بخواه كه در خدمت تو شهادت را روزى من گرداند. رسول اللّه بخواست كه طولى نكشيد آن جوان در بعضى از غزوات نبىّ صلّى اللّه عليه و آله بعد از نه نفر كه وى دهمين بود شربت شهادت چشيد.[۱۲]
فضيلت يقین
يقين افضل كمالات، اشرف فضايل و اهم اخلاق است و در كلام معصومين علیهم السلام و سخنان بزرگان آمده است كه:
- هيچ نورى همچون نور يقين نيست.[۱۳]
- يقين از ايمان و اسلام بافضيلت تر است.[۱۴]
- عمل كم و هميشگى با يقين بهتر از اعمال زياد بدون يقين است.[۱۵]
- چيزى گرامىتر و عزيزتر از يقين نيست.[۱۶]
- بهترين چيزى كه به قلب داده شده، يقين است.[۱۷]
- خيرى كه همواره در قلب جاى دارد، يقين است.[۱۸]
- يقين ثروتى است كه از همه چيز كفايت مىكند.[۱۹]
- اهل يقين مورد غبطه ديگران مي باشد.[۲۰]
- كمتر از يقين چيزى بين مردم تقسيم نشده است.[۲۱]
- با ارزشترين چيزى كه در دل انسان راه مي يابد، يقين است.[۲۲]
- رأس دين، درستى يقين است.[۲۳]
حدّ يقین
براي دانستن حد و نهايت يقين مي توان به كلام امام صادق علیه السلام اشاره داشت كه فرمودند: حد يقين اين است كه فقط از خداوند بترسى.[۲۴]
متعلق يقین
آنچه يقين به آن تعلق مي گيرد يا از اجزاء و لوازم ايمان است مانند وجود خداوند و صفات كماليه او و مباحث متعلق به نبوت و امامت و احوال نشئه آخرت و يا اموري كه در ايمان مدخليتي ندارد.[۲۵]
در روايات، يقين بنابر نقلي بر چهار شعبه؛ تيزهوشى، رسيدن به حقايق، عبرتشناسى، سنّت و روش پيشينيان[۲۶]و بنابر نقل ديگر بر چهار شاخه؛ شوق و ترس و زهد و انتظار تقسيم مي شود. [۲۷]
زمينه يقین
با توجه به آيه 99، سوره حجر، عبادت، زمينه ساز يقين[۲۸] است: «و پروردگارت را عبادت كن تا يقين [مرگ] تو فرا رسد!»[۲۹]
گويا كه معناى آيه چنين است: اگر مىخواهى به يقين و مراتب آن برسى و معلوم را به تفصيل به دست آورى به عبادت پروردگارت مشغول باش تا مراتب يقين كه مطلوب تو است بدست آيد[۳۰] كه تداوم بر بندگى حق، سبب پيدا شدن يقين است.[۳۱] و نيز احتمال است كه مراد از آمدن يقين، رسيدن اجل مرگ است كه با فرا رسيدنش غيب، مبدل به شهادت و خبر مبدل به عيان مىشود.[۳۲]
امر ديگري كه انسان را به مقام رفيع يقين مي رساند، تسليم محض خداوند بودن است؛ زيرا كسي به اين مقام مي رسد كه در قلب او جز خواسته خدا چيزي نباشد. [۳۳]
نشانه صحت يقین
در حديث شريفي از امام صادق علیه السلام دو چيز علامت صحت و سلامت يقين شمرده شده: يكى آن كه سخط و غضب حق را به رضاى مردم نفروشد. ديگر آن كه مردم را ملامت نكند به آنچه خدا به آنها نداده. كه اين دو از ثمرات كمال يقين است، چنانچه مقابل آنها از ضعف يقين و علت و مرض ايمان است. [۳۴] همچنين نترسيدن از مرگ نيز، نشانه ديگري بر صحت يقين برشمرده شده است.[۳۵]
نشانه های ضعف يقین
در روايتي ديگر از امام صادق علیه السلام نشانه ضعف يقين براي ما روشن مي شود: «كسى كه يقين او ضعيف و سست باشد:
- در جريان زندگى خود پيوسته متوجه به وسائل و اسباب شده و تمسك و توسل به آنها پيدا مىكند و اين را نزد خود جايز و صحيح تصور نموده و برخلاف اخلاص و توحيد نمىداند.
- در امور زندگى خود بدون دقت و تحقيق حق، از رسوم و عادات مردم پيروى كرده و گفتار و اقوال ديگران را معتبر مىشمارد.
- در امور مربوط به زندگى مادى دنيوى، كمال كوشش و سعى بليغ نموده و در جمع دنيا و نگهدارى و امساك آن اهتمام خواهد داشت. او اظهار مىكند كه مانع و معطى و دهنده و گيرندهاى به جز پروردگار متعال نيست و هر بندهاى نمىرسد مگر به آنچه روزى و قسمت و نصيب او باشد و به زبان مىگويد كه سعى و كوشش اثرى در تغيير مقدرات و در زيادى قسمت ندارد ولى از لحاظ عمل و از باطن و قلب خود مخالف اين اظهار و گفتار است.»[۳۶]
نشانه های صاحب يقین
براي اهل يقين نشانه هايي برشمردند:
- نشانهاش اين است كه از غيرخدا قطع اميد مىكند و به حول و قوه خدا پناه مىبرد. [۳۷]
- و در پيروى از اوامر او استقامت مىكند.
- و در ظاهر و باطن خدا را عبادت مىنمايد. [۳۸]
- صاحب كرامت است؛ زيرا هر قدر يقين انسان زياد شود قوه تصرف براي او در جميع كائنات حاصل مي شود.[۳۹]
- به وجود پروردگار از روى حقيقت يقين داشته و بدو ايمان آورد.
- محقّق بودن مرگ را باور داشته و از آن بترسد.
- مطمئن باشد كه قيامت حقّ است.
- يقين داشته باشد كه بهشت حقّ است.
- همچنين به دوزخ و عذاب يقين دارد.
- به حقيقت سؤال و جواب روز رستاخيز باور داشته آنگاه به حساب كردار خود برسد. [۴۰]
آثار يقین
يقين نصیبی است كه هر كس به آن مزين شد، محرم خلوتخانه انس مي گردد كه به سبب آن مي توان به اصلاح و تهذيب نفس،[۴۱] آرامش و سكونت،[۴۲] درك آيات الهي،[۴۳] صبر و شكيبائى،[۴۴] اميدواري،[۴۵] كسب بسياري از امور علمي وعملي،[۴۶] برطرف كردن غم واندوهها[۴۷]و به برترين درجه مقصود[۴۸]و به جايگاه بلندى كه موجب شگفتى مىشود[۴۹] كه منجر به هدايت[۵۰]مي شود، رسيد.
ملاك ايمان،[۵۱] نشانهي پرهيزكاران،[۵۲] نشانهي مؤمن،[۵۳] اخلاص در عمل و تقوى و پرهيز از گناه،[۵۴] رفع وساوس نفسانيه،[۵۵] بزرگترين بي نيازى،[۵۶] كوشش در زندگي،[۵۷] نيرومند شدن،[۵۸] كوتاهي آرزوها،[۵۹] دوركردن حوادث و مشكلات زندگى[۶۰] جلب نكردن رضايت مردم با عملى كه موجب خشم خدا است[۶۱] ملامت نكردن مردم در تنگناها[۶۲] برتري عمل اندك و مداوم به واسطه يقين در نزد خداوند[۶۳] حرص نورزيدن به دنيا[۶۴]، فراموش كردن دنيا[۶۵] و... همه از آثار يقين مي باشد.
آثار عدم يقین
- پذيرفته نشدن دعا [۶۶]
- كم ارزش بودن عمل فراوان بدون يقين[۶۷]
- آن كه قلبش به يقين نرسيده است، عملش به فرمان او نيست. [۶۸]
- هيچ بيخردیی همچون كمى يقين نيست.[۶۹]
- خوابيدن همراه با يقين، برتر از نمازگزاردن با شك و ترديد است.[۷۰]
پانویس
- پرش به بالا ↑ طوسي، خواجه نصيرالدين ؛اوصاف الاشراف، سيد محمد رضا غياثي كرماني، قم، مؤسسه فرهنگي-انتشاراتي حضور، 1382ه. ش، سوم، ص96
- پرش به بالا ↑ سوره نساء، آيه 157 «ما لَهُمْ بِهِ مِنْ عِلْمٍ إِلَّا اتِّباعَ الظَّنِّ وَ ما قَتَلُوهُ يَقِيناً يعنى و ما قتلوه من غير شك».
- پرش به بالا ↑ سوره حجر، آيه 99 «وَاعْبُدْ رَبَّكَ حَتَّى يَأْتِيَكَ الْيَقِينُ يعنى حتّى يأتيك الموت».
- پرش به بالا ↑ آيه 5 سوره تكاثر «كَلَّا لَوْ تَعْلَمُونَ عِلْمَ الْيَقِينِ». يعنى اگر حادثه بزرگ عالم آخرت براى شما روشن و آشكار مي شد
- پرش به بالا ↑ أنوار العرفان في تفسير القرآن، ج1، ص 176.
- پرش به بالا ↑ انصاریان، حسین، عرفان اسلامى، ج1، ص385 و 386
- پرش به بالا ↑ تفسير نمونه، ج27، ص 285
- پرش به بالا ↑ ديلمي، حسن بن ابي الحسن؛ ارشاد القلوب الي الصواب، ترجمه علي سلگي نهاوندي، قم، نشر ناصر، 1376 هـ.ش ج1، ص 332
- پرش به بالا ↑ حرّانى، حسن بن شعبه؛ تحف العقول، ترجمه بهراد جعفرى، تهران، اسلاميه، اول، 1380 ش، ص 258
- پرش به بالا ↑ علامه مجلسي؛ ترجمه الإيمان و الكفر بحارالانوار، عزيزالله عطاردى، تهران، انتشارات عطارد، 1378 ش، ج1، ص615
- پرش به بالا ↑ ايمان و كفر-ترجمه الإيمان و الكفر بحار الانوار، ج1، ص 616
- پرش به بالا ↑ حسن زاده آملی، حسن،هزار و يك كلمه، ج2، ص 413
- پرش به بالا ↑ حكيمى اخوان، آرام احمد؛الحياة با ترجمه احمد آرام، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامى، 1380 ش، ج1، ص 128.
- پرش به بالا ↑ ايمان و كفر، همان، ج1، ص643.
- پرش به بالا ↑ همان، ص616.
- پرش به بالا ↑ همان، ص 643.
- پرش به بالا ↑ همان، ص 616.
- پرش به بالا ↑ همان، ص632.
- پرش به بالا ↑ همان، ص635.
- پرش به بالا ↑ همان، ص 632.
- پرش به بالا ↑ همان، ص 635.
- پرش به بالا ↑ علامه مجلسي؛ بحارالانوار - ترجمه جلد 67 و 68، سيد ابوالحسن موسوى همدانى، تهران، كتابخانه مسجد ولى عصر، اولج1، ص142.
- پرش به بالا ↑ تحف العقول - ترجمه جعفرى، ص 66.
- پرش به بالا ↑ ايمان و كفر - ترجمه الإيمان والكفر بحارالانوار، ج1، ص 615.
- پرش به بالا ↑ مولامهدي، نراقي؛علم اخلاق اسلامي (ترجمه كتاب جامع السعادات)، ترجمه سيد جلال الدين مجتبوي، انتشارات حكمت، 1366ه. ش، اول، ج1، ص176.
- پرش به بالا ↑ تحف العقول-ترجمه جعفرى، ص 149
- پرش به بالا ↑ انصارى زنجانى خوئينى، اسماعيل؛ اسرار آل محمد عليهم السلام، قم، نشر الهادى، اول، 1416 ق، ص 259
- پرش به بالا ↑ گنجينه معارف، ص794
- پرش به بالا ↑ «وَاعْبُدْ رَبَّكَ حَتىَ يَأْتِيَكَ الْيَقِينُ».
- پرش به بالا ↑ گنابادي، سلطان محمد؛ ترجمه بيان السعادة فى مقامات العبادة، خانى رضا/ حشمت الله رياضى، تهران، مركز چاپ و انتشارات دانشگاه پيامنور، 1372 ش، اول، ج8، ص83
- پرش به بالا ↑ قرائتى محسن؛ تفسير نور، تهران، مركز فرهنگى درس هايى از قرآن، 1383 ش، يازدهم، ج6، ص 363.
- پرش به بالا ↑ طباطبايي، محمدحسين؛ ترجمه تفسير الميزان، موسوى همدانى سيد محمدباقر، قم، دفتر انتشارات اسلامى جامعهى مدرسين حوزه علميه قم، 1374 ش، پنجم، ج12، ص289
- پرش به بالا ↑ جوادي آملي، عبدالله؛ مراحل اخلاق در قرآن كريم (تفسير موضوعي قرآن كريم)، قم، مركز نشر اسراء اول، 1377، ج11، ص355
- پرش به بالا ↑ موسوي خميني، روحالله؛ شرح چهل حديث، تهران، موسسه تنظيم و نشر آثار امام خميني، 1385هـ.ش، سي و ششم، ص 560
- پرش به بالا ↑ گنجينه معارف، فص799.
- پرش به بالا ↑ منسوب به امام جعفر صادق عليه السلام؛ مصباح الشريعة، حسن مصطفوى، تهران، انجمن اسلامى حكمت و فلسف ايران، اول، 1360 ش، ص 394.
- پرش به بالا ↑ ايمان و كفر - ترجمه الإيمان والكفر بحارالانوار، ج1، ص636.
- پرش به بالا ↑ علم اخلاق اسلامي، ج1، ص178.
- پرش به بالا ↑ نراقي، ملا احمد؛ معراج السعاده، قم، زهير، 1386ه.ش، اول، ص96.
- پرش به بالا ↑ تحف العقول-ترجمه جعفرى، ص 26.
- پرش به بالا ↑ امام خميني؛جهاد اكبر، ص 33.
- پرش به بالا ↑ شرح چهل حديث، ص 557
- پرش به بالا ↑ سوره جاثيه، آيات 3-4«إِنَّ فىِ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ لاََيَاتٍ لِّلْمُؤْمِنِينَ*وَ فىِ خَلْقِكمُْ وَ مَا يَبُثُّ مِن دَابَّةٍ ءَايَاتٌ لِّقَوْمٍ يُوقِنُونَ*»بىشكّ در آسمانها و زمين نشانههاى (فراوانى) براى مؤمنان وجود دارد * و نيز در آفرينش شما و جنبندگانى كه (در سراسر زمين) پراكنده ساخته، نشانههايى است براى جمعيّتى كه اهل يقينند. *
- پرش به بالا ↑ ايمان و كفر-ترجمه الإيمان و الكفر بحار الانوار، ج1، ص 639
- پرش به بالا ↑ خوانساري، جمال الدين؛ شرح آقا جمال الدين خوانساري بر غرر الحكم، دانشگاه تهران، 1366 ش، ج5، ص 466
- پرش به بالا ↑ مراحل اخلاق در قرآن كريم (تفسير موضوعي قرآن كريم )، ص353
- پرش به بالا ↑ الحياة با ترجمه احمد آرام، ج1، ص128
- پرش به بالا ↑ تحف العقول-ترجمه جعفرى، ص 182
- پرش به بالا ↑ ايمان و كفر-ترجمه الإيمان و الكفر بحار الانوار، ج1، ص 635
- پرش به بالا ↑ شرح آقا جمال الدين خوانسارى بر غرر الحكم، ج6، ص 192
- پرش به بالا ↑ الحياة با ترجمه احمد آرام، ج1، ص 188.
- پرش به بالا ↑ سيد رضي؛ نهج البلاغة، محمد دشتى، قم، مشهور، 1379 ش، اول، ص 405.
- پرش به بالا ↑ صابرى يزدى، على رضا/انصارى محلاتى، محمدرضا الحكم الزاهرة با ترجمه انصارى، قم، مركز چاپ و نشر سازمان تبليغات اسلامى، دوم، 1375 ش، ص 458.
- پرش به بالا ↑ حسن بن ابى الحسن ديلمى؛ ارشاد القلوب، سيد هدايت الله مسترحمى، تهران، مصطفوى، سوم، 1349 ش، ج2، ص 107.
- پرش به بالا ↑ ارشاد القلوب - ترجمه مسترحمى، ج2، ص107.
- پرش به بالا ↑ الحياة با ترجمه احمد آرام، ج1، ص 165.
- پرش به بالا ↑ الحياة با ترجمه احمد آرام، ج1، ص 169.
- پرش به بالا ↑ الحياة با ترجمه احمد آرام، ج1، ص 169.
- پرش به بالا ↑ ارشاد القلوب - ترجمه مسترحمى، ج2، ص 103.
- پرش به بالا ↑ ايمان و كفر - ترجمه الإيمان والكفر بحارالانوار، ج1، ص 637
- پرش به بالا ↑ بحارالانوار-ترجمه جلد 67 و 68، ج1، ص 142
- پرش به بالا ↑ همان، ص 142
- پرش به بالا ↑ الحياة با ترجمه احمد آرام، ج1، ص165.
- پرش به بالا ↑ الحكم الزاهرة با ترجمه انصارى، ص 686
- پرش به بالا ↑ شرح آقا جمال الدين خوانسارى بر غرر الحكم، ج5، ص 342
- پرش به بالا ↑ خرمشاهى، بهاءالدين – انصارى، مسعود؛ پيام پيامبر، تهران، منفرد، اول، 1376 ش، ص 697.
- پرش به بالا ↑ الحياة با ترجمه احمد آرام، ج1، ص 493.
- پرش به بالا ↑ الحياة با ترجمه احمد آرام، ج1، ص 169.
- پرش به بالا ↑ الحياة با ترجمه احمد آرام، ج1، ص 76.
- پرش به بالا ↑ نهج البلاغة-ترجمه دشتى، ص645.
منابع
- زینب طاهری، یقین، دانشنامه پژوهه، تاریخ بازیابی: 2 خرداد 1391.
- هزار و يك كلمه، حسن حسن زاده آملى، بوستان كتاب، قم، 1381
- عرفان اسلامى: شرح و تفسيرمصباح الشريعه و مفتاح الحقيقه، حسین انصاريان، انتشارات دارالعرفان، قم، 1386، چاپ اول