آیه 8 سوره علق
<<7 | آیه 8 سوره علق | 9>> | |||||||||||||
|
محتویات
ترجمه های فارسی
محققا (پس از مرگ) باز گشت به سوی پروردگار تو خواهد بود.
بی تردید بازگشت به سوی پروردگار توست.
در حقيقت، بازگشت به سوى پروردگار توست.
هر آينه بازگشت به سوى پروردگار توست.
و به یقین بازگشت (همه) به سوی پروردگار تو است!
ترجمه های انگلیسی(English translations)
معانی کلمات آیه
«الرُّجْعَی»: رجوع و بازگشت. مصدر ثلاثی مجرّد است.
تفسیر آیه
تفسیر نور (محسن قرائتی)
كَلَّا إِنَّ الْإِنْسانَ لَيَطْغى «6» أَنْ رَآهُ اسْتَغْنى «7» إِنَّ إِلى رَبِّكَ الرُّجْعى «8» أَ رَأَيْتَ الَّذِي يَنْهى «9» عَبْداً إِذا صَلَّى «10» أَ رَأَيْتَ إِنْ كانَ عَلَى الْهُدى «11» أَوْ أَمَرَ بِالتَّقْوى «12» أَ رَأَيْتَ إِنْ كَذَّبَ وَ تَوَلَّى «13» أَ لَمْ يَعْلَمْ بِأَنَّ اللَّهَ يَرى «14»
نه چنين است (كه مىپندارند). بىگمان آدمى طغيان مىكند. چون خود را بىنياز مىبيند. همانا بازگشت همه به سوى پروردگار توست. آيا ديدى آن كه منع مىكند. بندهاى را كه نماز مىخواند. آيا انديشيدهاى كه اگر (آن بنده) بر طريق هدايت باشد يا به تقوا سفارش كند. (سزاى نهى كننده او جز آتش نيست) آيا انديشيدهاى كه اگر تكذيب كند و روى برتابد (فقط خود را هلاك ساخته است؟) آيا او نمىداند كه خداوند مىبيند.
نکته ها
كلمه «كَلَّا» يا به معناى نفى گذشته است يعنى اين گونه نيست كه انسان به ياد گذشته خود باشد كه خداوند او را آفريد و به او آموخت، پس بنده او باشد، بلكه به جاى بندگى طغيان
جلد 10 - صفحه 536
مىكند و مانع بندگى ديگران نيز مىشود.
و ممكن است كلمه «كَلَّا» به معناى حقًا و براى تأكيد باشد. «1»
اگر انسان ظرفيّت نداشته باشد، يا ثروت او را مغرور مىكند، چنانكه قارون مىگفت: «إِنَّما أُوتِيتُهُ عَلى عِلْمٍ عِنْدِي» «2» يا قدرت او را مغرور مىكند، چنانكه فرعون مىگفت: «أَ لَيْسَ لِي مُلْكُ مِصْرَ» «3» يا علم او را مغرور مىكند. چنانكه بلعم باعورا به آن گرفتار شد. «آتَيْناهُ آياتِنا فَانْسَلَخَ مِنْها» «4» ولى اگر ظرفيّت باشد، حتى هر سه در يك نفر جمع مىشود مثل حضرت يوسف و سليمان ولى مغرور نمىشود، چون همه را از خداوند مىداند نه خود. چنانكه حضرت سليمان گفت: «هذا مِنْ فَضْلِ رَبِّي» «5» و حضرت يوسف گفت: «رَبِّ قَدْ آتَيْتَنِي مِنَ الْمُلْكِ وَ عَلَّمْتَنِي مِنْ تَأْوِيلِ الْأَحادِيثِ» «6» آرى خطر آنجاست كه انسان به خود بنگرد نه خدا. «7» «أَنْ رَآهُ اسْتَغْنى»
طغيانگر نه خدا را بنده است، نه دستورات الهى را به رسميّت مىشناسد، نه استدلال مىپذيرد و نه به نداى وجدان و ناله مظلومان گوش مىدهد.
مراد از عبدى كه نماز مىخواند «عَبْداً إِذا صَلَّى» چنانكه از آيات آخر سوره بر مىآيد، رسول خداست، چون در آن آيات، آن حضرت را از اطاعت آن شخص نهى نموده است و او را به سجده و قرب دعوت مىكند. از آنجا كه اين آيات، اولين آياتى است كه بر پيامبر نازل شده، پس آن حضرت قبل از رسيدن به مقام رسالت، نماز مىخوانده است. «8»
در احاديث مىخوانيم: ابوجهل از اطرافيان خود پرسيد: آيا پيامبر در ميان شما نيز براى سجده صورت به خاك مىگذارد؟ گفتند: آرى. گفت: سوگند به آنچه سوگند مىخوريم، اگر او را در چنين حالى ببينم، با پاى خود گردن او را له مىكنم. زمانى كه متوجه شد پيامبر در حال نماز است، تصميم گرفت با لگد بر سر مبارك آن حضرت در سجده بكوبد، همين كه نزديك شد، با حالتى عجيب عقب نشينى كرد و به مشركان گفت: وقتى به او نزديك شدم،
«1». تفسير نمونه.
«2». قصص، 78.
«3». زخرف، 51.
«4». اعراف، 175.
«5». نمل، 40.
«6». يوسف، 101.
«7». تفسير نوين.
«8». تفسير الميزان.
جلد 10 - صفحه 537
در مقابل خود خندقى از آتش ديدم. «1»
با اينكه مراد از «عَبْداً» شخص پيامبر است ولى نكره آوردن آن، به خاطر تعظيم و بزرگداشت است. «عَبْداً إِذا صَلَّى»
پيامها
1- انسان ناسپاس است. ما او را آفريديم و هر چه نمىدانست به او آموختيم. امّا او در برابر پروردگارش طغيان مىكند. «كَلَّا إِنَّ الْإِنْسانَ لَيَطْغى»
2- انسان به خاطر آنكه به غلط خود را بىنياز مىپندارد دست به طغيان مىزند.
«لَيَطْغى أَنْ رَآهُ اسْتَغْنى»
3- بازداشتن از نماز، روشنترين نوع منكرات است. «يَنْهى عَبْداً إِذا صَلَّى»
4- حتى اگر احتمال حقانيّت دهند نبايد اينگونه با پيامبر برخورد كنند. «إِنْ كانَ عَلَى الْهُدى»
5- انسان كم ظرفيّت است و پندار بىنيازى او را مست مىكند. «لَيَطْغى أَنْ رَآهُ اسْتَغْنى»
6- علم به تنهايى كافى نيست. با اينكه به انسان علم داديم امّا طغيان مىكند. «عَلَّمَ الْإِنْسانَ ما لَمْ يَعْلَمْ- إِنَّ الْإِنْسانَ لَيَطْغى»
7- غنى بودن كمال است، ولى خود را غنى ديدن زمينه لغزشهاست. «رَآهُ اسْتَغْنى»
8- ايمان به معاد مانع طغيان است. «إِنَّ إِلى رَبِّكَ الرُّجْعى»
9- هر چه داريم مىگذاريم و مىرويم خود را بى نياز نپنداريم. «إِنَّ إِلى رَبِّكَ الرُّجْعى»
10- انسان و هستى هدفدار و به سوى خداست. «إِنَّ إِلى رَبِّكَ الرُّجْعى»
11- طاغوتيان مخالف نمازند. «لَيَطْغى- يَنْهى عَبْداً إِذا صَلَّى» (رفتار ناروا زمانى مورد سرزنش قرار مىگيرد كه دوام داشته باشد.)
«1». تفاسير مجمع البيان و نمونه.
جلد 10 - صفحه 538
12- نشانه بندگى خدا نماز است. «عَبْداً إِذا صَلَّى»
13- طاغوتها از بندگى خدا ناراحتند. (نه از افراد بىتفاوت و يا بنده هوسهاى خود يا ديگران) «يَنْهى عَبْداً إِذا صَلَّى»
14- نام و نشان مهم نيست، عملكردها مهم است. (نام نهى كننده و نمازگزار نيامده است.) «يَنْهى- صَلَّى»
15- سزاوار است كسى كه امر به تقوا مىكند خودش از راه يافتگان باشد. «كانَ عَلَى الْهُدى أَوْ أَمَرَ بِالتَّقْوى»
16- ريشه طغيان دو چيز است: يكى آنكه خود را بىنياز مىبيند. «رَآهُ اسْتَغْنى» ديگر آنكه خدا را نمىبيند و گمان مىكند خدا هم او را نمىبيند. «أَ لَمْ يَعْلَمْ بِأَنَّ اللَّهَ يَرى»
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
إِنَّ إِلى رَبِّكَ الرُّجْعى «8»
بعد از آن به طريق التفات، خطاب به انسان فرمايد از روى تهديد و غايت طغيان:
إِنَّ إِلى رَبِّكَ: به درستى كه به سوى پروردگار تو است الرُّجْعى: بازگشتن همه در آخرت پس طاغى شونده در عبادت را به جزا و سزاى خود رساند و هرگاه مآل كار چنين باشد، چگونه شخص به سبب مال طاغى شود و عبادت و اطاعت را فرو گذارد. نزد بعضى اين آيه و آنچه بعد از اين است، در شأن ابو جهل نازل شده. به حضرت گفت تو دعوى كنى هر كه مستغنى باشد، طاغى شود؛ تو كوه مكه را طلا و نقره گردان، شايد ما بعضى آن را بگيريم و طاغى شويم و دست از دين خود برداريم و تابع تو شويم. جبرئيل نازل شد و گفت: اگر مىخواهى چنين كنيم، اما اگر بعد از آن ايمان نياورند، آنچه به اصحاب مائده به جا آورديم، با آنها خواهيم نمود. حضرت دست از دعا باز داشت.
شأن نزول- روزى ابو جهل به اصحاب خود گفت اين شخص در ميان شما
«1». بحار الانوار چ جديد، ج 94، ص 240 منقول از امير المؤمنين عليه السّلام.
جلد 14 - صفحه 283
نماز گذارد و روى به خاك مىمالد و شما او را وامىگذاريد و هيچ نمىگوئيد. به حق آن كسى كه به او سوگند مىخورند، اگر او را ببينم كه نماز گذارد پاى بر گردن او نهم و او را به زير پاى خود هلاك كنم. گفتند: اين ساعت نماز گذارد. او به شتاب تمام به جانب حضرت رفت و نرسيده، برگشت با رنگ زرد و لرزه بر اعضايش افتاده، گفتند يا أبا الحكم تو را چه رسيد؟ گفت:
رفتم كه قصد او كنم. ميان من و او خندقى آتش ديدم و اژدهائى دهن باز كرده و مرغان پر در پر بافته. اين خبر به حضرت رسيد: فرمود به خدائى كه جان من در قبضه قدرت او است، اگر به من نزديك شدى، ملائكه او را پاره پاره نمودى.
پس اين آيه نازل شد «1».
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ
اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّكَ الَّذِي خَلَقَ «1» خَلَقَ الْإِنْسانَ مِنْ عَلَقٍ «2» اقْرَأْ وَ رَبُّكَ الْأَكْرَمُ «3» الَّذِي عَلَّمَ بِالْقَلَمِ «4»
عَلَّمَ الْإِنْسانَ ما لَمْ يَعْلَمْ «5» كَلاَّ إِنَّ الْإِنْسانَ لَيَطْغى «6» أَنْ رَآهُ اسْتَغْنى «7» إِنَّ إِلى رَبِّكَ الرُّجْعى «8» أَ رَأَيْتَ الَّذِي يَنْهى «9»
عَبْداً إِذا صَلَّى «10» أَ رَأَيْتَ إِنْ كانَ عَلَى الْهُدى «11» أَوْ أَمَرَ بِالتَّقْوى «12» أَ رَأَيْتَ إِنْ كَذَّبَ وَ تَوَلَّى «13» أَ لَمْ يَعْلَمْ بِأَنَّ اللَّهَ يَرى «14»
كَلاَّ لَئِنْ لَمْ يَنْتَهِ لَنَسْفَعاً بِالنَّاصِيَةِ «15» ناصِيَةٍ كاذِبَةٍ خاطِئَةٍ «16» فَلْيَدْعُ نادِيَهُ «17» سَنَدْعُ الزَّبانِيَةَ «18» كَلاَّ لا تُطِعْهُ وَ اسْجُدْ وَ اقْتَرِبْ «19»
ترجمه
بخوان بنام پروردگارت آنكه آفريد
آدمى را از خون بسته
بخوان و پروردگار تو كريمتر است از هر كريمى
آنكه تعليم نمود نوشتن را بقلم
تعليم نمود بانسان چيزى را كه نميدانست
نبايد چنين بود همانا آدمى هر آينه تجاوز ميكند
براى آنكه ببيند خود را كه بىنياز شده
همانا بسوى پروردگار تو است بازگشت
آيا ديدى آن كس را كه نهى ميكند
بندهئى را وقتى نماز بخواند
آيا دانستى اگر بود بر راه حق
يا امر مينمود بپرهيزكارى
آيا دانستى اگر تكذيب كند و روى گرداند
آيا نميداند كه خدا ميبيند
نبايد چنين كند هر آينه اگر باز نايستد هر آينه بگيريم و بقهر بكشيم موى جلو سر او را
موى جلو سر دروغگوى خطا كار را
پس بايد بخواند اهل انجمن خود را
زود باشد كه بخوانيم موكّلان دوزخ را
نبايد چنين كند اطاعت مكن او را و سجود نما و بخدا نزديك شو.
تفسير
قمّى ره از امام باقر عليه السّلام نقل نموده كه اين اول سورهاى است كه نازل شده بر پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم جبرئيل نازل شد و عرضه داشت اى محمّد (ص) بخوان حضرت فرمود چه بخوانم عرضه داشت بخوان بنام پروردگارت كه خلق فرمود يعنى نور قديم تو را پيش از موجودات و ظاهرا مراد آن باشد كه ابتدا نما در
جلد 5 صفحه 410
تلاوت قرآن بنام خداوند رحمن رحيم و بعضى گفتهاند با زائده است يعنى بخوان اسم پروردگارت را و مقصود خواندن خدا است به اسماء جمال و جلال آن ذات مقدّسى كه خلق فرمود موجودات را بمقتضاى حكمت و بيرون آورد از كتم عدم بكمال قدرت و آفريد انسان را كه اشرف موجودات است از خون بسته شده كه قبلا نطفه بوده و از پستترين اشياء است در نظر يا از حيوان كوچك ذرهبينى شبيه بزالو كه اخيرا كشف نمودهاند و ميگويند مبدء نشو آدمى است بخوان قرآن را بر خلق و حقائق را از لوح محفوظ الهى و مپندار كه خوانا نيستى پروردگار تو كريمترين صاحبان كرم است كه كرم هر كريمى منتهى بكرامت او است آن ذات مقدسى كه تعليم نمود نويسندگان را كه بنويسند بقلم ميتواند هر ناخواندهاى را خوانا نماند چنانچه قمّى ره نقل نموده كه مراد تعليم خداوند است كتابت را بانسان كه بآن تمام ميشود امور دنيا در مشارق زمين و مغاربش و گفتهاند معلمين خط انبياء بودهاند بتعليم الهى و تعليم فرمود بانسان چيزى را كه نميدانست از علوم و معارف و هدايات و دلالات و ظاهرا مقصود بيان نعم الهيّه است كه از بدو پيدايش انسان و اصل باو شده تا از حضيض ذلّت باوج عزّت رسيده براى تقرير ربوبيت و تحقيق اكرميّت و ايجاب شكر نعمت و لذا ميفرمايد كلّا يعنى نبايد كفران نعمت خدا را نمود همانا انسان تجاوز ميكند از وظيفه عبوديت و سركشى مينمايد از فرامين صادره از مقام ربوبيّت وقتى كه خود را مستغنى و بىنياز ببيند اى انسان ناسپاس بدانكه بازگشت و مرجع تو در آخر عمر بحكم پروردگار تو است و جزاى اعمال تو را خواهد داد و چون بعضى از كفار مكّه منع مينمودند مسلمانان را از نماز خداوند به پيغمبر خود بر سبيل تعجب ميفرمايد آيا ديدى تو آن كافرى را كه نهى ميكند بنده خدائى را وقتى كه نماز بخواند و ميدانى جزاء او را چنانچه قمّى ره نقل فرموده كه وليد بن مغيره نهى مينمود مردم را از نماز و اطاعت خدا و پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم پس اين آيه نازل شد و در مجمع نقل نموده كه ابو جهل گفت آيا محمّد صورت خود را بخاك ميگذارد در ميان شما مردم گفتند بلى پس سوگند ياد نمود كه اگر ببينم اين كار را ميكند پاى بر گردن او ميگذارم پس گفتند الآن مشغول است و او رفت كه
جلد 5 صفحه 411
لگد كند پس ناگهان با اضطراب برگشت گفتند چرا برگشتى گفت ما بين خود و او خندقى از آتش ديدم و هياكل هولناك بال دارى و پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم سوگند ياد فرمود كه اگر نزديك بمن ميشد ملائكه يك يك اعضاء او را ربوده بودند پس اين آيه نازل شد تا آخر سوره و نيز در مجمع نقل نموده از بيشتر مفسرين كه اين سوره پنج آيه از اول آن اول قرآنى است كه بر پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم نازل شده و بنابر اين خداوند ميفرمايد بگو بدانم اگر آن شخص نماز گزار كه پيغمبر اكرم است ثابت بر هدايت الهى باشد و امر بتقوى و پرهيز از شرك و معاصى نمايد چگونه خواهد بود حال كسى كه او را منع از نماز نمايد كه ابو جهل است بگو بدانم اگر آن شخص مانع از نماز تكذيب كند پيغمبر خدا را و روى گرداند از ايمان و اطاعت احكام خدا چيست مجازات او آيا نميداند كه خدا مىبيند كه چه ميكند و ميداند كه چه قدر بد است كار او نبايد چنين كارى كند تا مستحق عقاب گردد اگر از اين كار دست بر ندارد هر آينه ميگيريم موى جلو سر او را و ميكشانيمش بجهنّم چون سفع گرفتن و جذب نمودن بشدت است چيزى را و نسفعن صيغه متكلم مع الغير از فعل مضارع مؤكّد بنون تأكيد خفيفه است و در قرآن معمولا برأى بصريون با الف نوشته ميشود آن موى جلو سرى كه دروغگوئى و خطا كارى صاحبش بقدرى است كه آنرا هم دروغگو و خطا كار نموده و مستحق توهين و عذاب كرده و شايد اشاره باشد بمعامله اصحاب با سر بريده او در جنگ بدر پس بايد اهل انجمن خود را بخواند و از آنها كمك بطلبد چون روايت شده كه روزى ابو جهل بر پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم گذشت ديد او نماز ميخواند گفت مگر من نگفتم بتو كه نماز مخوان و حضرت باو تندى نمود و او گفت مرا تهديد ميكنى با آنكه ياوران من در اين وادى از همه بيشتر است پس اين آيه نازل شد و قمّى ره نقل نموده كه چون حضرت ابو طالب وفات نمود ابو جهل و وليد خواندند اهل مكّه را براى قتل پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم و گفتند آن كس كه از او حمايت ميكرد فوت نمود پس خدا فرمود فليدع ناديه سندع الزّبانيه يعنى پس بايد بخواند اهل شهر خود را ما هم در آتيه ملائكه موكّل دوزخ را ميخوانيم براى كشيدن او بآتش و زبانيه كه بمعناى صاحب منصبان لشگرى ميباشد بر نوزده نفر زمامداران
جلد 5 صفحه 412
امور جهنّم از ملائكه اطلاق ميشود و در خاتمه باز براى تأكيد فرموده نبايد چنين غلطى بكند اطاعت منما اى پيغمبر يا اى انسان او را در نهى از نماز و سجده كن و نماز بخوان و باقى باش بر طريقه خود و تقرّب جوى بخدا در سجود خود و نمازت در كافى و عيون از امام رضا عليه السّلام نقل نموده كه نزديكترين اوقات از بنده بخدا وقتى است كه او ساجد باشد و اين مراد از قول خداوند است و اسجد و اقترب و در فقيه از امام صادق عليه السّلام و در مجمع از پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم اين معنى تأييد شده و در خصال و مجمع از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه چهار سورهاى كه از قرآن سجده واجب دارد اقرء باسم ربّك الّذى خلق و النّجم و الم سجده و حم سجده است و در سابق اشاره باحكام آن شد و در مجمع علاوه نقل نموده كه ما سواى اين چهار در تمام قرآن مستحب است و واجب نيست و در عيون از امام رضا عليه السّلام نقل نموده كه اول سورهاى كه نازل شد بسم اللّه الرّحمن الرّحيم اقرء باسم ربك است و آخر سورهاى كه نازل شد اذا جاء نصر اللّه است و در كافى از امام صادق عليه السّلام هم اين معنى نقل شده و در ثواب الاعمال و مجمع از آن حضرت نقل نموده كه كسيكه در روز يا شب خود قرائت نمايد سوره اقرء باسم ربك را پس بميرد در آن روز يا در آن شب شهيد مرده و خداوند او را مبعوث ميفرمايد شهيد و زنده مينمايد او را مانند كسيكه با شمشير خود در راه خدا جهاد نموده با پيغمبرش صلّى اللّه عليه و آله و الحمد للّه و سلام على عباده الّذين اصطفى.
جلد 5 صفحه 413
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
إِنَّ إِلي رَبِّكَ الرُّجعي «8»
محققا بازگشت او است بسوي پروردگار تو. از همان موقع که اجلش ميرسد و تمام آنچه در دست او بود گرفته ميشود تا وارد صحراي محشر شود با دست خالي که ميفرمايد: وَ لَقَد جِئتُمُونا فُرادي كَما خَلَقناكُم أَوَّلَ مَرَّةٍ وَ تَرَكتُم ما خَوَّلناكُم وَراءَ ظُهُورِكُم وَ ما نَري مَعَكُم شُفَعاءَكُمُ الَّذِينَ زَعَمتُم أَنَّهُم فِيكُم شُرَكاءُ لَقَد تَقَطَّعَ بَينَكُم وَ ضَلَّ عَنكُم ما كُنتُم تَزعُمُونَ انعام آيه 94. و آنجا خطاب ميرسد به ملائكه عذاب: خُذُوهُ فَاعتِلُوهُ إِلي سَواءِ الجَحِيمِ ثُمَّ صُبُّوا فَوقَ رَأسِهِ مِن عَذابِ الحَمِيمِ ذُق إِنَّكَ أَنتَ العَزِيزُ الكَرِيمُ إِنَّ هذا ما كُنتُم بِهِ تَمتَرُونَ دخان آيه 47 الي 50. و نيز خطاب ميرسد: خُذُوهُ فَغُلُّوهُ ثُمَّ الجَحِيمَ صَلُّوهُ ثُمَّ فِي سِلسِلَةٍ ذَرعُها سَبعُونَ ذِراعاً فَاسلُكُوهُ الحاقة آيه 30 الي 32. و امثال اينکه آيات. و بالجمله بدانند که بازگشت آنها فرداي قيامت در محكمه الهي است.
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 8)- سپس این طاغیان مستکبر را مورد تهدید قرار داده، میفرماید:
«و به یقین بازگشت (همه) به سوی پروردگار تو است» (ان الی ربک الرجعی)
.و اوست که طغیانگران را به کیفر اعمالشان میرساند.
و همان گونه که بازگشت همه چیز به سوی اوست، و همه میمیرند «و میراث آسمان و زمین برای ذات پاک او میماند» (آل عمران/ 180).
در آغاز نیز همه چیز از ناحیه او بوده، و جای این نیست که انسان خود را بینیاز بشمرد و مغرور گردد، و طغیان کند.
سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:
تفسیر های فارسی
ترجمه تفسیر المیزان
تفسیر خسروی
تفسیر عاملی
تفسیر جامع
تفسیر های عربی
تفسیر المیزان
تفسیر مجمع البیان
تفسیر نور الثقلین
تفسیر الصافی
تفسیر الکاشف
پانویس
منابع
- تفسیر نور، محسن قرائتی، تهران:مركز فرهنگى درسهايى از قرآن، 1383 ش، چاپ يازدهم
- اطیب البیان فی تفسیر القرآن، سید عبدالحسین طیب، تهران:انتشارات اسلام، 1378 ش، چاپ دوم
- تفسیر اثنی عشری، حسین حسینی شاه عبدالعظیمی، تهران:انتشارات ميقات، 1363 ش، چاپ اول
- تفسیر روان جاوید، محمد ثقفی تهرانی، تهران:انتشارات برهان، 1398 ق، چاپ سوم
- برگزیده تفسیر نمونه، ناصر مکارم شیرازی و جمعي از فضلا، تنظیم احمد علی بابایی، تهران: دارالکتب اسلامیه، ۱۳۸۶ش
- تفسیر راهنما، علی اکبر هاشمی رفسنجانی، قم:بوستان كتاب(انتشارات دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم)، 1386 ش، چاپ پنجم