آیه 34 سوره طه

از دانشنامه‌ی اسلامی
نسخهٔ تاریخ ‏۱۴ مهٔ ۲۰۱۸، ساعت ۰۶:۲۸ توسط مهدی موسوی (بحث | مشارکت‌ها) (تفسیر آیه)
پرش به ناوبری پرش به جستجو
مشاهده آیه در سوره

وَنَذْكُرَكَ كَثِيرًا

مشاهده آیه در سوره


<<33 آیه 34 سوره طه 35>>
سوره : سوره طه (20)
جزء : 16
نزول : مکه

ترجمه های فارسی

و تو را بسیار یاد کنیم.

وبسیار به یادت باشیم،

و بسيار به ياد تو باشيم،

و تو را فراوان ياد كنيم.

و تو را بسیار یاد کنیم؛

ترجمه های انگلیسی(English translations)

and remember You greatly.

And remember Thee oft.

And much remember Thee.

"And remember Thee without stint:

معانی کلمات آیه

«نَذْکُرَکَ»: اسماء حُسنای تو را بر زبان رانیم. ذکر تو گوئیم. به یا تو باشیم‌

تفسیر آیه

تفسیر نور (محسن قرائتی)


وَ اجْعَلْ لِي وَزِيراً مِنْ أَهْلِي «29»

و از خاندانم (ياور و) وزيرى برايم قرار بده.

هارُونَ أَخِي «30»

برادرم هارون را.

تفسير نور(10جلدى)، ج‌5، ص: 337

اشْدُدْ بِهِ أَزْرِي «31»

(و اينگونه) پشت مرا با او استوار ساز.

وَ أَشْرِكْهُ فِي أَمْرِي «32»

و او را در كارم شريك گردان.

كَيْ نُسَبِّحَكَ كَثِيراً «33»

تا ما تورا بسيار به پاكى بستاييم.

وَ نَذْكُرَكَ كَثِيراً «34»

و تورا بسيار ياد نماييم.

نکته ها

«وزير» از «وزر» به معناى بار سنگين، به كسى گفته مى‌شود كه بار مسئوليت ديگرى را نيز بر دوش مى‌كشد. كلمه‌ى‌ «أَزْرِي»، نيز به معناى «پُشت من» است.

در تفاسير آمده است كه پيامبر گرامى اسلام صلى الله عليه و آله بارها اين آيات را مى‌خواند و مى‌فرمود:

خدايا من نيز مثل موسى عليه السلام وزيرى از اهل خودم مى‌خواهم. «1»

حضرت موسى عليه السلام در دريافت وحى مشكلى نداشت و وزير خواستن او تنها به خاطر سنگينى مسئوليت رسالت و سختى تبليغ بود.

هارون عليه السلام سه سال از حضرت موسى بزرگ‌تر بود و به همين مقدار، زودتر از موسى عليه السلام از دنيا رفت. «2» و انبياى بعدى، همه از نسل هارون عليه السلام هستند.

علامه طباطبايى در تفسير الميزان مى‌فرمايد: حديث منزلت كه پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله به حضرت على عليه السلام فرمود: «انت منى بمنزلة هارون من موسى الا أنه لا نبى بعدى» از صد طريق از اهل سنّت و هفتاد طريق از شيعه نقل شده است.

استمداد از مردم، منافاتى با توكّل و كمك از خداوند نداشته و شرك نيست. در قرآن بارها به مسئله‌ى استمداد و تعاون اشاره شده است، از جمله: «تَعاوَنُوا عَلَى الْبِرِّ وَ التَّقْوى‌» «3» يكديگر را در كار خير يارى كنيد. چنانكه حضرت عيسى فرمود: «مَنْ أَنْصارِي إِلَى اللَّهِ» «4»، ياور من به سوى خدا كيست؟ يا خداوند در جواب پيامبر صلى الله عليه و آله مى‌فرمايد:

«1». تفاسير درّالمنثور و نورالثقلين.

«2». تفسير مجمع‌البيان.

«3». مائده، 2.

«4». آل‌عمران، 52.

جلد 5 - صفحه 338

«حَسْبُكَ اللَّهُ وَ مَنِ اتَّبَعَكَ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ» «1»، خداوند و مؤمنان پيرو، براى تو كافى هستند. يا ذوالقرنين از مردم براى ساختن سد كمك درخواست كرد وفرمود: فَأَعِينُونِي بِقُوَّةٍ ... «2» با نيروى خود مرا كمك كنيد. و در اين ماجرا نيز حضرت موسى از خداوند انسانى شايسته را به كمك مى‌طلبد تا او را در امر تبليغ دين يارى نمايد.

پیام ها

1- مبارزه با طاغوتى مثل فرعون به تنهايى ممكن نيست. «اجْعَلْ لِي وَزِيراً»

2- هرچه كار مهم‌تر باشد، انتخاب وزير و همراه نيز حسّاس‌تر است، وزير پيشنهادى موسى عليه السلام را بايد خداوند تأييد فرمايد. «اجْعَلْ لِي وَزِيراً»

3- اگر همكار انسان از اهل خود او باشد بهتر است. «3» «مِنْ أَهْلِي»

4- رهبرى و مديريّت بايد متمركز در شخص واحد باشد و ديگران با او همكارى كنند. «اشْدُدْ بِهِ أَزْرِي‌ أَشْرِكْهُ فِي أَمْرِي»

5- همكارى مايه پيشرفت امور است كه همفكر و همراه باشد، نه در مقابل. «أَشْرِكْهُ فِي أَمْرِي»

6- تسبيح واقعى، در فضاى مبارزه با طاغوت است. «إِنَّهُ طَغى‌، كَيْ نُسَبِّحَكَ»

7- فلسفه‌ى حكومت و قدرت، برپايى و ارتقاى معنويّت در جامعه است. «اشْدُدْ بِهِ أَزْرِي‌ ... كَيْ نُسَبِّحَكَ كَثِيراً وَ نَذْكُرَكَ كَثِيراً»

8- وظيفه‌ى انبيا، تنزيه خداوند از شرك، اوهام و خرافات است. «نُسَبِّحَكَ»

9- مسئوليّت زياد، تسبيح زياد لازم دارد. «نُسَبِّحَكَ، كَثِيراً»

10- ابتدا خداوند را از هر عيب و نقصى تنزيه كنيم، سپس به ذكر و شكر او بپردازيم. «نُسَبِّحَكَ‌ نَذْكُرَكَ»

«1». انفال، 64.

«2». كهف، 95.

«3». البته در صورتى كه لياقت و صلاحيت لازم را دارا باشد، چنانكه حضرت موسى انتخاب هارون را فصاحت او دانست و فرمود: «هو افصح منّى»

جلد 5 - صفحه 339

11- آنچه ارزش دارد ذكر كثير است وگرنه هر انسانى هنگام خطر و گرفتارى ياد خدا مى‌كند. «نَذْكُرَكَ كَثِيراً»

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



وَ نَذْكُرَكَ كَثِيراً (34)

وَ نَذْكُرَكَ كَثِيراً: و ياد كنيم تو را به حمد و ثنا و دعا ياد بسيار، يا در حين بسيار، چه تعاون مهيج رغبات و مؤدى به تكاثر خيرات و زيادتى مبرات.


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


وَ ما تِلْكَ بِيَمِينِكَ يا مُوسى‌ «17» قالَ هِيَ عَصايَ أَتَوَكَّؤُا عَلَيْها وَ أَهُشُّ بِها عَلى‌ غَنَمِي وَ لِيَ فِيها مَآرِبُ أُخْرى‌ «18» قالَ أَلْقِها يا مُوسى‌ «19» فَأَلْقاها فَإِذا هِيَ حَيَّةٌ تَسْعى‌ «20» قالَ خُذْها وَ لا تَخَفْ سَنُعِيدُها سِيرَتَهَا الْأُولى‌ «21»

وَ اضْمُمْ يَدَكَ إِلى‌ جَناحِكَ تَخْرُجْ بَيْضاءَ مِنْ غَيْرِ سُوءٍ آيَةً أُخْرى‌ «22» لِنُرِيَكَ مِنْ آياتِنَا الْكُبْرى‌ «23» اذْهَبْ إِلى‌ فِرْعَوْنَ إِنَّهُ طَغى‌ «24» قالَ رَبِّ اشْرَحْ لِي صَدْرِي «25» وَ يَسِّرْ لِي أَمْرِي «26»

وَ احْلُلْ عُقْدَةً مِنْ لِسانِي «27» يَفْقَهُوا قَوْلِي «28» وَ اجْعَلْ لِي وَزِيراً مِنْ أَهْلِي «29» هارُونَ أَخِي (30) اشْدُدْ بِهِ أَزْرِي (31)

وَ أَشْرِكْهُ فِي أَمْرِي (32) كَيْ نُسَبِّحَكَ كَثِيراً (33) وَ نَذْكُرَكَ كَثِيراً (34) إِنَّكَ كُنْتَ بِنا بَصِيراً (35) قالَ قَدْ أُوتِيتَ سُؤْلَكَ يا مُوسى‌ (36)

ترجمه‌

- و چيست اينكه در دست راست تو است اى موسى‌

گفت آن عصاى من است تكيه ميكنم بر آن و فرو ميريزم برگ درخت را به آن براى گوسفندم و مرا در آن حوائج ديگرى است‌

گفت بيندازش اى موسى‌

پس انداخت آنرا پس آنگاه آن مارى بود كه ميشتافت‌

گفت بگير آنرا و نترس زود باشد كه برگردانيم آنرا بحال اوّلش‌

و متّصل كن دستت را بزير بازويت بيرون ميآيد سفيد نورانى بدون عيب كه معجزه ديگرى است‌

تا بنمايانيم بتو از معجزات ما كه بزرگ است‌

برو بسوى فرعون همانا او طغيان نموده‌

گفت پروردگار من گشاده گردان براى من سينه‌ام را

و آسان كن براى من كارم را

و بگشاى گره را از زبان من‌

كه بفهمند گفتار مرا

و قرار ده براى من معاونى از كسانم‌

هارون برادرم را

قوى ساز باو پشتم را

و شريك كن او را در كار من‌

تا تسبيح گوئيم تو را بسيار

و ياد كنيم تو را بسيار

همانا تو باشى باحوال ما بينا

گفت بتحقيق داده شدى خواسته‌ات را اى موسى.

تفسير

- خداوند پس از بيان اصول شرائع حقّه در آيات سابقه كه آشنا نمودن خلق است بتوحيد و معاد و ياد خدا در تمام احوال براى حضرت موسى خواست معجزه او را باو ارائه دهد لذا سؤال فرمود كه چيست اينكه در دست تو است و او چون مشتاق بمكالمه با محبوب حقيقى بود و احتمال ميداد مقصود بيان‌

جلد 3 صفحه 503

فوائد و آثار باشد بمجرد ذكر اسم اكتفا ننمود و عرضه داشت آن عصاى من است تكيه ميكنم بآن در وقت راه رفتن و خسته شدن يا ايستادن بر سر گله گوسفند و ميريزم برگ درختان سبز را بر سر گوسفندانم با آن و حوائج ديگرى هم از من بوسيله آن رفع ميشود مانند آنكه بدوش ميگذارم و خرجينم را بآن مى‌آويزم و اگر بخواهم از چاهى آب بيرون آورم و ريسمان كوتاه باشد بآن متصل ميكنم و اگر درنده‌ئى بخواهد بگوسفندانم حمله كند با آن دفاع ميكنم و از اين قبيل فوائد بسيار دارد خداوند فرمود بينداز آنرا و آنحضرت اطاعت نمود و انداخت ناگاه مار قوى هيكلى شد كه بسرعت حركت ميكرد لذا ترسيد و فرار كرد خدا فرمود بگير آنرا و نترس بزودى بر ميگردانيم آنرا بصورت و سيرت اوّليه خودش و موسى عليه السّلام اطاعت نمود و بحال اوّل برگشت گفته‌اند آن عصا بقدر قامت آنحضرت بود و از شعيب عليه السّلام باو رسيده بود بعد خداوند فرمود دستت را ببر زير بغلت و چون بيرون آورى سفيد نورانى شود بدون عيب پيسى كه مرض بدى است و اين معجزه ديگرى خواهد بود براى تو در مجمع فرموده مراد از غير سوء غير برص است بقول جميع و در طب الائمه از امام باقر عليه السّلام اينمعنى را نقل نموده و قمّى ره از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه مراد بدون علّت است و آنكه حضرت موسى گندم گون شديدى بود و چون دستش را از زير بغلش در آورد دنيا برايش روشن شد و گفته‌اند چون بار ديگر دستش را زير بغلش ميبرد بحال اوّل بر ميگشت و ارائه اين قبيل معجزات بآنحضرت در بدو امر بعثت براى آن بود كه بعضى از آيات بزرگ قدرت و عظمت الهى را مشاهده نمايد و از فرعون و فرعونيان نترسد و در امر دعوت قوى دل و مستظهر بالطاف الهيّه گردد لذا بعدا فرمود با اين دو معجزه برو بجانب فرعون كه او از حدّ خود تجاوز نموده و سركشى و تمرّد و طغيان كرده موسى عليه السّلام عرضه داشت حال كه چنين مأموريت بزرگى بمن عطا فرمودى پروردگارا وسعت صدر و گشايش قلب و سرعت فهم و سهولت امر بمن عنايت فرما تا بتوانم با مشكلات و ناملائماتى كه در اين مقصد مواجه ميشوم سازگار شوم و حلّ و هموار نمايم و در شدائد صبور و بردبار باشم و گره از زبان من بگشاى تا بسهولت بتوانم با فرعون و فرعونيان سخن بگويم و آنها سخن مرا بفهمند و بپذيرند و قمّى ره از امام‌

جلد 3 صفحه 504

صادق عليه السّلام نقل نموده كه موسى عليه السّلام اوقاتيكه در تحت تربيت فرعون بود يكروز عطسه كرد و گفت الحمد للّه رب العالمين فرعون بدش آمد و لطمه‌اى بصورت آنحضرت زد و گفت اين چه حرفى بود زدى موسى عليه السّلام از جا جست و ريش فرعون را كه دراز بود گرفت و كند و فرعون خيلى دردش آمد و عزم قتل او را نمود پس زنش گفت اين پسر كوچك نميداند چه ميگويد فرعون گفت خير ميداند زنش گفت يك مقدار خرما و قدرى آتش در مقابل خود بگذار اگر آن دو را از يكديگر تميز داد حقّ با شما است فرعون بهمان دستور عمل كرد و بموسى گفت بخور موسى دستش بطرف خرما دراز شد پس جبرئيل دستش را برگرداند بطرف آتش و آنرا در دهان گذارد و زبانش سوخت و فرياد زد و گريه كرد پس آسيه بفرعون گفت نگفتم اين عقل ندارد پس فرعون عفو كرد او را و گفته‌اند لكنت يا كندى زبانش در اثر آن سوختن بود و نيز آنحضرت از خداوند خواست كه هارون برادرش را معاون و وزير و كمك او قرار دهد كه موجب قوّت پشت او باشد و شريك در امر رسالت او گردد تا بيشتر راغب بكمك او شود و گفته‌اند هارون سه سال بزرگتر از حضرت موسى عليه السّلام بود و هيكلش درشت‌تر و رنگش سفيدتر و زبانش گوياتر بود و سه سال زودتر از آنحضرت از دنيا رحلت نمود و در خاتمه حوائج خود عرضه داشت كه هارون در تسبيح و تقديس و دعا و ثناى توهم با من كمك و معاونت خواهد نمود ولى باز اختيار در قبول اين ملتمسات با تو است چون تو از حال ما كاملا آگاهى و بهتر ميدانى كه من محتاج بكمك هستم و هارون كفايت اين مهمّ را مينمايد و خداوند فرمود حوائج تو بر آورده شد ..

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


كَي‌ نُسَبِّحَك‌َ كَثِيراً (33) وَ نَذكُرَك‌َ كَثِيراً (34) إِنَّك‌َ كُنت‌َ بِنا بَصِيراً (35)

‌تا‌ اينكه‌ تسبيح‌ كنيم‌ ترا بسيار و ياد كنيم‌ ترا بسيار محققا تو ‌بما‌ بينا و بصير هستي‌.

(كَي‌ نُسَبِّحَك‌َ كَثِيراً) تسبيح‌ تنزيه‌ حق‌ ‌است‌ ‌از‌ جميع‌ عيوب‌ و نواقص‌ ذاتا و صفة و فعلا اما ذاتا ذات‌ اقدسش‌ صرف‌ وجود ازلا و ابدا و مثل‌ و ضد و ندي‌ ‌از‌ ‌براي‌ ‌او‌ نيست‌ واجب‌ الوجود ‌است‌ مركب‌ ‌از‌ اجزاء نيست‌ نه‌ جزء خارجي‌ مثل‌ اجسام‌ و نه‌ جزء ذهني‌ مثل‌ جنس‌ و فصل‌ و نه‌ جزء و همي‌ مثل‌ وجود و ماهيت‌ ‌که‌ مكرر توضيح‌ داده‌ايم‌ و اما صفة صفات‌ نقص‌ ‌در‌ ‌او‌ نيست‌ مثل‌ جهل‌ و عجز و احتياج‌ و امثال‌ اينها و اما فعلا افعال‌ قبيحه‌ مثل‌ ظلم‌ و لغو و امثال‌ اينها ‌از‌ ‌او‌ صادر نميشود محل‌ّ عوارض‌ نيست‌

جلد 13 - صفحه 27

حلول‌ ‌در‌ شي‌ء نميكند محل‌ شي‌ء واقع‌ نميشود حالات‌ مختلفه‌ ‌بر‌ ‌او‌ عارض‌ نميشود ‌حتي‌ ‌اينکه‌ عباراتي‌ ‌که‌ ‌در‌ آيات‌ و اخبار داريم‌ مثل‌ حب‌ و بغض‌ و رحمت‌ و غضب‌ و رضا و سخت‌ معنايش‌ ترتيب‌ ‌اينکه‌ آثار ‌است‌ نه‌ عروض‌ ‌اينکه‌ حالات‌ ‌بر‌ ذات‌ مقدسش‌.

(وَ نَذكُرَك‌َ كَثِيراً) دو قسم‌ ذكر داريم‌ ذكر لساني‌ مثل‌ تحميد و تهليل‌ و تكبير ‌که‌ زبان‌ بايد دائما بذكر ‌خدا‌ مشغول‌ ‌باشد‌ و ذكر قلبي‌ ‌در‌ ‌هر‌ حالي‌ ‌خدا‌ ‌را‌ ‌در‌ نظر داشته‌ ‌باشد‌ و ‌از‌ ‌خدا‌ غافل‌ نباشد ميفرمايد (يا أَيُّهَا الَّذِين‌َ آمَنُوا اذكُرُوا اللّه‌َ ذِكراً كَثِيراً وَ سَبِّحُوه‌ُ بُكرَةً وَ أَصِيلًا احزاب‌ آيه 41 و نيز مي‌فرمايد: (وَ اذكُرِ اسم‌َ رَبِّك‌َ بُكرَةً وَ أَصِيلًا) دهر آيه 25 (إِنَّك‌َ كُنت‌َ بِنا بَصِيراً) بصير عالم‌ بمبصرات‌ ‌است‌ سميع‌ عالم‌ بمسموعات‌ ‌است‌ مدرك‌ عالم‌ بمدركات‌ ‌است‌ حكيم‌ عالم‌ بحكم‌ و مصالح‌ ‌است‌ مريد عالم‌ بصلاح‌ و فساد ‌است‌ تمام‌ ‌از‌ شئونات‌ علم‌ ‌است‌ نه‌ حالات‌ مختلفه‌ چنانچه‌ علم‌ و قدرت‌ ‌هم‌ ‌از‌ شئونات‌ ذات‌ ‌است‌ ‌که‌ صرف‌ وجود ‌است‌ ‌در‌ مجمع‌ ‌از‌ حضرت‌ صادق‌ ‌عليه‌ ‌السلام‌ ‌از‌ پدرش‌ ‌از‌ جدش‌ ‌از‌ امير المؤمنين‌ حديثي‌ روايت‌ كرده‌ ‌که‌ فرموده‌

(كن‌ ‌لما‌ ‌لا‌ ترجو ارجي‌ منك‌ ‌لما‌ ترجو فان‌ موسي‌ ‌بن‌ عمران‌ خرج‌ يقتبس‌ لاهله‌ نارا فكلمه‌ اللّه‌ فرجع‌ نبيا و خرجت‌ ملكة سبا كافرة فاسلمت‌ ‌مع‌ سليمان‌ و خرج‌ سحرة فرعون‌ يطلبون‌ العزّة لفرعون‌ فرجعوا مؤمنين‌)

و خداوند ميفرمايد (وَ مَن‌ يَتَّق‌ِ اللّه‌َ يَجعَل‌ لَه‌ُ مَخرَجاً وَ يَرزُقه‌ُ مِن‌ حَيث‌ُ لا يَحتَسِب‌ُ) طلاق‌ آيه 2 و بنا ‌بر‌ آنچه‌ گفتيم‌ ‌که‌ رزق‌ فقط مأكولات‌ و مشروبات‌ نيست‌ بلكه‌ آنچه‌ خداوند عنايت‌ فرمايد ‌از‌ ايمان‌ و علم‌ و صحت‌ و سلامت‌ و مال‌ و اولاد و ساير نعم‌ الهيّه‌ تمام‌ صدق‌ رزق‌ ميكند و آيات‌ قرآني‌ ‌بر‌ ‌او‌ ناطق‌ ‌است‌ مقام‌ نبوّت‌ بموسي‌ و اسلام‌ ببلقيس‌ و ايمان‌ بسحره‌ تمام‌ رزق‌ ‌است‌ ‌با‌ اينكه‌ اميد نداشتند مِن‌ حَيث‌ُ لا يَحتَسِب‌ُ.

برگزیده تفسیر نمونه


]

(آیه 34)- «و تو را بسیار یاد کنیم» (وَ نَذْکُرَکَ کَثِیراً).

سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:

تفسیر های فارسی

ترجمه تفسیر المیزان

تفسیر خسروی

تفسیر عاملی

تفسیر جامع

تفسیر های عربی

تفسیر المیزان

تفسیر مجمع البیان

تفسیر نور الثقلین

تفسیر الصافی

تفسیر الکاشف

پانویس

منابع