آیه 14 سوره مریم
<<13 | آیه 14 سوره مریم | 15>> | |||||||||||||
|
محتویات
ترجمه های فارسی
و هم در حق پدر و مادر خود بسیار نیکوکار بود و هرگز به احدی ستم نکرد و معصیت خدا را مرتکب نگردید.
و به پدر و مادرش نیکوکار بود و سرکش و نافرمان نبود.
و با پدر و مادر خود نيكرفتار بود و زورگويى نافرمان نبود.
به پدر و مادر نيكى مىكرد و جبار و گردنكش نبود.
او نسبت به پدر و مادرش نیکوکار بود؛ و جبّار (و متکّبر) و عصیانگر نبود!
ترجمه های انگلیسی(English translations)
معانی کلمات آیه
برا: برّ: نيكوكار. برّ در اصل به معنى خشكى است، خشكى توأم با وسعت است لذا به خوبى وسيع برّ (به كسر باء) و به بسيار نيكوكار برّ (به فتح باء) گفتهاند (قاموس قرآن).
جبارا: اين كلمه در خدا به معنى مصلح و در انسان به معنى ستمگر است چون معناى اوّلى جبر، اصلاح شىء به نوعى از قهر است، در انسان معناى قهر و تحميل اخذ شده و در خدا معناى اصلاح.
عصيا: عصيان: نافرمانى. «عصى عصيانا: خرج عن الصاعة» عصى (بر وزن شريف): نافرمان.[۱]
تفسیر آیه
تفسیر نور (محسن قرائتی)
وَ بَرًّا بِوالِدَيْهِ وَ لَمْ يَكُنْ جَبَّاراً عَصِيًّا «14»
و نسبت به پدر ومادرش نيكوكار بود و (نسبت به مردم، زورگويى) سركش و نافرمان نبود.
وَ سَلامٌ عَلَيْهِ يَوْمَ وُلِدَ وَ يَوْمَ يَمُوتُ وَ يَوْمَ يُبْعَثُ حَيًّا «15»
و سلامى (شايسته) بر او باد روزى كه متولّد شد و روزى كه مىميرد و روزى كه زنده برانگيخته مىشود.
نکته ها
خداوند در اين آيات، اوصاف گوناگونى را درباره حضرت يحيى برشمرده است: او در پيشگاه خداوند پرهيزكار بود، «تَقِيًّا» نسبت به والدين نيكوكار بود، «بَرًّا» و در برابر مردم، سركش
جلد 5 - صفحه 252
و عصيانگر نبود. «1» «لَمْ يَكُنْ جَبَّاراً عَصِيًّا»
مراد از سلامت هنگام مرگ، سلامت عقيده و با ايمان مردن است.
پیام ها
1- مقام و منصب، ما را از ياد والدين غافل نكند، پيامبر هم بايد نسبت به والدين نيكى كند. «وَ بَرًّا بِوالِدَيْهِ»
2- نيكى به پدر ومادر، نمودار تقواى الهى است. «كانَ تَقِيًّا وَ بَرًّا بِوالِدَيْهِ»
3- آن نيكى به والدين مورد ستايش است كه در آن هيچ گونه نافرمانى و سلطهجويى نباشد. «بَرًّا بِوالِدَيْهِ وَ لَمْ يَكُنْ جَبَّاراً عَصِيًّا»
4- ترك نيكى به والدين، نشانهى عصيان و سركشى است. «وَ لَمْ يَكُنْ جَبَّاراً عَصِيًّا»
5- سلام و درود فرستادن بر اولياى خدا مخصوص زمان حيات آنان نيست. سَلامٌ عَلَيْهِ يَوْمَ وُلِدَ وَ يَوْمَ يَمُوتُ وَ يَوْمَ ...
6- سلام كردن، نشانهى كوچكى نيست، زيرا خداى بزرگ هم سلام مىكند.
«سَلامٌ عَلَيْهِ»، «سَلامٌ عَلى إِبْراهِيمَ» «2» و «سَلامٌ عَلى مُوسى وَ هارُونَ» «3»
7- يحيى تمام فراز و نشيبها را با سلامتِ دين و ايمان به خدا سير كرد. سَلامٌ عَلَيْهِ يَوْمَ وُلِدَ وَ يَوْمَ يَمُوتُ وَ ...
8- گراميداشتِ روز تولّد و يادبود روز وفاتِ اولياى خدا، امرى قرآنى است. سَلامٌ عَلَيْهِ يَوْمَ وُلِدَ وَ يَوْمَ يَمُوتُ وَ ...
9- خواندن زيارتنامه كه سلام بر اولياى خدا در طول زندگى آنهاست، امرى قرآنى است. سَلامٌ عَلَيْهِ يَوْمَ وُلِدَ وَ يَوْمَ يَمُوتُ وَ ...
10- كليد سالم زندگى كردن و سالم مردن و سلامتى در قيامت، تقوا، نيكى به والدين و پرهيز از گناه و طغيان است. كانَ تَقِيًّا وَ بَرًّا بِوالِدَيْهِ وَ لَمْ يَكُنْ جَبَّاراً عَصِيًّا وَ سَلامٌ عَلَيْهِ يَوْمَ ...
«1». تفسير الميزان.
«2». صافّات، 109.
«3». صافّات، 120.
تفسير نور(10جلدى)، ج5، ص: 253
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
وَ بَرًّا بِوالِدَيْهِ وَ لَمْ يَكُنْ جَبَّاراً عَصِيًّا «14»
صفت ششم: وَ بَرًّا بِوالِدَيْهِ: و بود نيكوكار بر پدر و مادر خود و فرمان بردار و طالب مرضات ايشان و مشفق و مهربان و خدمتگزار نسبت به ايشان.
صفت هفتم: وَ لَمْ يَكُنْ جَبَّاراً: و نبود سركش، يعنى عاق والدين و متكبر و متطاول بر ساير بندگان.
صفت هشتم: عَصِيًّا: و نبود او نافرمان مر پروردگار خود را و ترك كننده اوامر او.
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
يا يَحْيى خُذِ الْكِتابَ بِقُوَّةٍ وَ آتَيْناهُ الْحُكْمَ صَبِيًّا «12» وَ حَناناً مِنْ لَدُنَّا وَ زَكاةً وَ كانَ تَقِيًّا «13» وَ بَرًّا بِوالِدَيْهِ وَ لَمْ يَكُنْ جَبَّاراً عَصِيًّا «14» وَ سَلامٌ عَلَيْهِ يَوْمَ وُلِدَ وَ يَوْمَ يَمُوتُ وَ يَوْمَ يُبْعَثُ حَيًّا «15»
ترجمه
اى يحيى بگير كتاب را به نيروى يزدانى و داديم او را فرمان در كودكى
و مهربانى از جانب خودمان و پاكى را و بود پرهيزكار
و نيكوكار با پدر و مادرش و نبود سركش معصيت كار
و نازل شد سلامتى بر او در روز كه متولد شد و روز كه ميميرد و روز كه مبعوث ميشود در حاليكه زنده است..
جلد 3 صفحه 464
تفسير
- خداوند تعالى در اين مقام اختصار عجيبى در كلام فرموده چون معلوم است مراد آنستكه يحيى متولّد شد و بر شد رسيد و ما باو گفتيم اى يحيى بگير تورية را با قوّت تمام و عزم بر عمل بآن بتوفيق ربّانى و تأييد سبحانى و كمك يزدانى و عطا نموديم باو حكمت و منصب نبوّت را در حال صباوت و كودكى از ابن عباس نقل شده كه آنحضرت در سه سالگى باين مقام فائز گرديد در كافى از امام باقر عليه السّلام نقل نموده كه فرمود زكريا وفات نمود پس ارث برد از او يحيى كتاب و حكمت را با آنكه صبى و صغير بود و اين آيه را تلاوت فرمود و نيز از امام جواد عليه السّلام نقل نموده كه استدلال فرمود باين آيه بر امامت خود چون امامت هم مانند نبوّت است كه اگر خدا بخواهد بصبى هم عطا ميفرمايد و در مجمع از امام رضا عليه السّلام نقل نموده كه بچّهها به يحيى گفتند بيا برويم بازى كنيم فرمود ما براى بازى خلق نشديم پس خداى تعالى فرمود در باره او كه ما باو حكم داديم در كودكى و كلمه حنان ظاهرا مشتقّ از حنين است كه آن ناله ناقه است وقتى مشتاق به بچهاش شود و بر رحمت و عطوفت و مهربانى و دلسوزى اطلاق ميشود و از اين قبيل است تحنّن و تعطّف لذا در كافى از امام باقر عليه السّلام نقل نموده كه پرسيدند مراد خداوند از حنانا من لدنّا چيست كه در باره حضرت يحيى فرموده جواب فرمود مراد تحنّن خدا است عرض كردند چه تحننى خدا در باره او داشت فرمود وقتى كه ميگفت پروردگارا خدا ميفرمود لبّيك اى يحيى و در مجمع از آنحضرت اينمعنى نقل شده و در محاسن از امام صادق عليه السّلام علاوه بر اين معنى نقل شده كه ميفرمود بخواه حاجت خود را و كلمه زكوة ظاهرا مأخوذ از تزكيه باشد بمعناى پاكى و پاكيزگى از اخلاق رذيله و صفات خبيثه و اعمال ناشايسته كه انبياء عظام منزّه و مبرّى از آنها هستند خلاصه آنكه اشاره بمقام عصمت است كه از جانب خداوند براى پيغمبر و امام مقدّر شده و آنحضرت باين مقام نرسيد مگر براى آنكه ذاتا متّقى و پرهيزكار و خدا ترس و نيكوكار و فرمانبردار نسبت بپدر و مادر بود و نبود سركش و متمرّد و طاغى و باغى نسبت بآن دو و ساير خلق چه رسد بخدا و خود و در تفسير امام عليه السّلام است كه خداوند ملحق نفرمود بمردها كودكى را مگر چهار نفر عيسى بن مريم و يحيى بن زكريا و حسن و حسين عليهم السلام را و شمهاى از احوال هر يك را بيان
جلد 3 صفحه 465
فرموده و در ضمن قصّه حضرت يحيى فرموده كه خداوند باو در كودكى حكم داد و براى اين بود كه در كودكى وقتى كودكان او را ببازى دعوت مينمودند ميفرمود بخدا ما براى بازى خلق نشديم ما براى سعى و كوشش در امر بزرگى خلق شديم و خداوند باو عطوفت و مهربانى داد نسبت بپدر و مادرش و ساير خلق و طهارت عطا فرمود براى كسانيكه باو ايمان آورند و تصديق او كنند و پرهيز مينمود از شرور و معاصى و نيكى ميكرد بپدر و مادر و احسان مينمود نسبت بآنها و اطاعت ميكرد اوامرشان را و نبود جبّار معصيت كار كه بكشد از روى غضب و بزند از روى غضب بلكه مأمور بامر خدا بود و هيچ بنده خدائى نبود كه خطائى يا قصد خطائى از او سر نزد مگر يحيى بن زكريا كه گناهى نكرد و قصد گناهى هم ننمود و بنابراين شايسته است كه خداوند در سه موقع مناسب سلام و تحيّت فرستد بر او اوّل روز ولادت دوّم روز وفات سوّم روز بعث و حيات ابدى كه اين سه روز روز نزول در دنيا و ورود بعالم برزخ و قيام در برابر حضرت احديّت است يا آنكه سلامتى و ايمنى نازل فرمايد بر او از شرّ شيطان در دنيا روز تولّد و از سكرات موت و وحشت قبر و عذاب برزخ روز وفات و از هول مطّلع و عقبات محشر و آتش جهنّم روز قيامت و اينكه از روز ولادت بماضى و از روز وفات و بعث بمستقبل تعبير شده براى آنستكه وقت تقدير نزول سلامتى بعد از ولادت و قبل از موت و بعث بوده و اين مرجّح معناى دوّم است بر معناى اوّل با آنكه آن اظهر است بنظر بدوى و نيز مؤيّد اينمعنى است روايتى كه در عيون از حضرت رضا عليه السّلام نقل شده كه فرمود پر وحشتترين اوقات خلق سه موطن است روز كه از مادر متولّد ميشود و دنيا را ميبيند و روز كه ميميرد و آخرت را معاينه ميكند با اهلش و روز كه مبعوث ميشود از قبر و مشاهده ميكند خود و آثار اعمال خود را در محشر و بتحقيق سلام كرد خدا بر يحيى در اين سه موطن و ايمن فرمود او را از ترس پس فرمود و سلام عليه يوم ولد و يوم يموت و يوم يبعث حيّا و حضرت عيسى هم بر خود سلام كرد در اين سه موطن پس گفت و السّلام على يوم ولدت و يوم اموت و يوم ابعث حيّا چه قدر شبيه است احوال اين دو پسر خاله بيكديگر و چه قدر شبيه است احوال حضرت سيد الشهداء بحضرت يحيى سلام اللّه عليهم اجمعين و معناى حقيقى سلام سلامتى است و در اين مقام معناى
جلد 3 صفحه 466
ديگر مناسب نيست اگر چه مراد تحيّت الهى باشد و بنابراين مئال هر دو معنى يكى است چنانچه در حديث اشاره بآن شده است و اگر كسى طالب تحقيق باشد بشفاء الصّدور مرحوم والد ماجد قدس سره در شرح السّلام عليك يا ابا عبد اللّه مراجعه نمايد ..
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
وَ بَرًّا بِوالِدَيهِ وَ لَم يَكُن جَبّاراً عَصِيًّا «14»
و احسان كننده بپدر و مادر و نبود جبر و ظلم كننده و مرتكب معاصي وَ بَرًّا بِوالِدَيهِ.
يكي از واجبات مهمه اطاعت والدين است و يكي از معاصي بزرگ عاقّ والدين است.
و خداوند عدل توحيد قرار داده احسان بوالدين را و عدل شرك قرار داده عقوق آنها را لا تَعبُدُونَ إِلَّا اللّهَ وَ بِالوالِدَينِ إِحساناً بقره آيه 83 و در اخبار سه قسم والد معين فرموده
اب يولدك و اب يزوجك و اب يعلمك
و اطاعت تمام آنها را بايد نمود بلكه بالاتر از همه آنها انبياء و اوصياء انبياء هستند چنانچه در حديث از پيغمبر اكرم است فرمود:
انا و علي أبوا هذه الامة
پدر حقيقي که اصل وجود كليه ممكنات طفيل آنها بوده چنانچه در حديث كساء دارد.
ما خلقت سماء مبنيّة و لا ارضا مدحيّة و لا شمسا مضيئة و لا قمرا منيرا و لا فلكا يدور و لا بحرا يجري الا لهؤلاء الخمسة
وَ لَم يَكُن جَبّاراً جبر ظلم و تعدي و منع حقوق و تكليف شاق است و گفتيم ظلم سه قسم است ظلم در دين و ظلم بغير و ظلم بنفس عصيّا.
شقاوت مقابل سعادت است سعيد عاقبت بخيريست و شقاوت عاقبت بشريست سعيد مؤمن صالح است و شقي كافر فاسق و ضال معاند سعادت دارين تنعّم بنعم دو عالم و شقاوت نشئتين عقوبت در دو عالم دنيا و آخرت است و معصيت موجب شقاوت ميشود و اطاعت مورث سعادت ميشود.
برگزیده تفسیر نمونه
(آیه 14)- پنجم: «او نسبت به پدر و مادرش نیکو کار بود» (وَ بَرًّا بِوالِدَیْهِ)
.6- «و جبّار (و متکبر) و عصیانگر نبود» (وَ لَمْ یَکُنْ جَبَّاراً)
.7- «او معصیت کار و آلوده به گناه نبود» (عَصِیًّا)
سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:
تفسیر های فارسی
ترجمه تفسیر المیزان
تفسیر خسروی
تفسیر عاملی
تفسیر جامع
تفسیر های عربی
تفسیر المیزان
تفسیر مجمع البیان
تفسیر نور الثقلین
تفسیر الصافی
تفسیر الکاشف
پانویس
- ↑ تفسیر احسن الحدیث، سید علی اکبر قرشی
منابع
- تفسیر نور، محسن قرائتی، تهران:مركز فرهنگى درسهايى از قرآن، 1383 ش، چاپ يازدهم
- اطیب البیان فی تفسیر القرآن، سید عبدالحسین طیب، تهران:انتشارات اسلام، 1378 ش، چاپ دوم
- تفسیر اثنی عشری، حسین حسینی شاه عبدالعظیمی، تهران:انتشارات ميقات، 1363 ش، چاپ اول
- تفسیر روان جاوید، محمد ثقفی تهرانی، تهران:انتشارات برهان، 1398 ق، چاپ سوم
- برگزیده تفسیر نمونه، ناصر مکارم شیرازی و جمعي از فضلا، تنظیم احمد علی بابایی، تهران: دارالکتب اسلامیه، ۱۳۸۶ش
- تفسیر راهنما، علی اکبر هاشمی رفسنجانی، قم:بوستان كتاب(انتشارات دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم)، 1386 ش، چاپ پنجم