آیه 6 سوره مریم

از دانشنامه‌ی اسلامی
نسخهٔ تاریخ ‏۱۹ ژوئن ۲۰۱۹، ساعت ۰۵:۳۷ توسط مهدی موسوی (بحث | مشارکت‌ها)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)
پرش به ناوبری پرش به جستجو
مشاهده آیه در سوره

يَرِثُنِي وَيَرِثُ مِنْ آلِ يَعْقُوبَ ۖ وَاجْعَلْهُ رَبِّ رَضِيًّا

مشاهده آیه در سوره


<<5 آیه 6 سوره مریم 7>>
سوره : سوره مریم (19)
جزء : 16
نزول : مکه

ترجمه های فارسی

که او وارث من و همه آل یعقوب باشد و تو ای خدا او را وارثی پسندیده و صالح مقرر فرما.

که از من و خاندان یعقوب ارث ببرد، و او را پروردگارا! [از هر جهت] مورد رضایت [خود] قرار ده.

كه از من ارث برد و از خاندان يعقوب [نيز] ارث برد، و او را -اى پروردگار من- پسنديده گردان.

كه ميراثبر من و ميراثبر خاندان يعقوب باشد و او را، اى پروردگار من، شايسته و پسنديده گردان.

که وارث من و دودمان یعقوب باشد؛ و او را مورد رضایتت قرار ده!»

ترجمه های انگلیسی(English translations)

who may inherit from me and inherit from the House of Jacob, and make him, my Lord, pleasing [to You]!’

Who should inherit me and inherit from the children of Yaqoub, and make him, my Lord, one in whom Thou art well pleased.

Who shall inherit of me and inherit (also) of the house of Jacob. And make him, my Lord, acceptable (unto Thee).

"(One that) will (truly) represent me, and represent the posterity of Jacob; and make him, O my Lord! one with whom Thou art well-pleased!"

معانی کلمات آیه

رضى: خوشنود شده، راضى شده، آن به معنى مرضىّ است، طبرسى آن را مرضيّا عند اللَّه گفته است.[۱]

تفسیر آیه

تفسیر نور (محسن قرائتی)


يَرِثُنِي وَ يَرِثُ مِنْ آلِ يَعْقُوبَ وَ اجْعَلْهُ رَبِّ رَضِيًّا «6»

(خداوندا! به من جانشينى عطا كن) كه وارث من و دودمان يعقوب باشد و پروردگارا! او را پسنديده قرار ده.

يا زَكَرِيَّا إِنَّا نُبَشِّرُكَ بِغُلامٍ اسْمُهُ يَحْيى‌ لَمْ نَجْعَلْ لَهُ مِنْ قَبْلُ سَمِيًّا «7»

(خداوند فرمود:) اى زكريّا! ما تو را بشارت مى‌دهيم به پسرى كه نامش يحيى است (و) قبلًا همنامى براى او قرار نداده‌ايم.

قالَ رَبِّ أَنَّى يَكُونُ لِي غُلامٌ وَ كانَتِ امْرَأَتِي عاقِراً وَ قَدْ بَلَغْتُ مِنَ الْكِبَرِ عِتِيًّا «8»

(زكريّا) گفت: پروردگارا! چگونه براى من پسرى باشد در حالى كه همسرم نازاست و من از پيرى، ناتوان شده‌ام؟

جلد 5 - صفحه 246

نکته ها

در آيات قرآن، گاهى مراد از ارث، علم است: «وَ أَوْرَثْنا بَنِي إِسْرائِيلَ الْكِتابَ» «1» و گاهى حكومت: «وَ وَرِثَ سُلَيْمانُ داوُدَ» «2» ولى هر جا كه دليل خاصى نباشد، مراد از ارث، مال است. چنانكه در اين آيات، مراد از «يَرِثُنِي»، فرزندى است كه از پدر ارث مى‌برد. «3»

پيامبر صلى الله عليه و آله فرمودند: ميراث خداوند از بنده‌ى مؤمن، فرزند صالحى است كه پس از مرگ او، خدا را عبادت كند، آنگاه اين آيه را تلاوت فرمودند. «4»

كلمه‌ى «رضى» هم به معناى مرضىّ خداوند است و هم به معناى محبوب مردم. مقام رضايت خدا از انسان و انسان از خدا، بالاترين مقام‌ها و فوز عظيم است.

جمله‌ى‌ «مِنْ قَبْلُ سَمِيًّا» يا به معناى آن است كه نام يحيى بى‌سابقه است و يا آنكه ويژگى‌هاى شخصيّتى او سابقه ندارد.

«عِتِيًّا» به معناى از حدّ گذشتن است و درباره‌ى كسى گفته مى‌شود كه در اثر پيرى، اندامش خشكيده باشد.

سؤال زكريّا كه گفت: «أَنَّى يَكُونُ لِي غُلامٌ» به اين معناست كه آيا من و همسرم نيز جوان مى‌شويم يا در همين حالت پيرى بچه‌دار مى‌شويم. «5» آرى، دانش انبيا نيز محدود است و تعجّب از چيزى، با مقام نبوّت آنان منافاتى ندارد.

امام باقر عليه السلام فرمودند: ميان بشارت به فرزند و تولّد حضرت يحيى، پنج سال فاصله شد. «6»

پیام ها

1- قداست نبوّت با خواسته‌هاى فطرى و غريزى، همچون فرزندخواهى منافاتى ندارد. «يَرِثُنِي»

2- دنبال كردن خط انبيا يك ارزش معنوى است. «يَرِثُنِي»


«1». غافر، 53.

«2». نمل، 16.

«3». تفسير كبيرفخررازى.

«4». تفسير نورالثقلين.

«5». تفسير كبيرفخررازى.

«6». تفسير مجمع‌البيان؛ بحار، ج 14، ص 176.

جلد 5 - صفحه 247

3- انبيا هم مثل افراد عادّى ارث مى‌گذارند. «يَرِثُنِي»

4- مردان خدا حتّى در نيازهاى مادّى خود، به ارزشهاى معنوى نيز توجّه دارند. يَرِثُنِي‌ ... رَضِيًّا

5- اگر اولاد مورد رضايت خدا باشد، رحمت است. «وَ اجْعَلْهُ رَبِّ رَضِيًّا» در آيه 2 خوانديم: «ذِكْرُ رَحْمَتِ رَبِّكَ عَبْدَهُ زَكَرِيَّا»

6- براى صلاح و خوبى فرزند، حتّى قبل از انعقاد نطفه، بايد دعا كرد. «وَ اجْعَلْهُ رَبِّ رَضِيًّا»

7- از خداوند، فرزند صالح بخواهيم. «وَ اجْعَلْهُ رَبِّ رَضِيًّا»

8- نام‌گذارى را ساده ننگريم، بعضى از نامها از جانب خدا نازل شده است. «نُبَشِّرُكَ بِغُلامٍ اسْمُهُ يَحْيى‌» (نام، نشانه‌ى عقايد، فرهنگ، علاقه‌ها، وابستگى‌ها، اهداف، آرمان‌ها و ديدگاه‌هاى انسان است.)

9- مردان و زنان نازا، از لطف الهى مأيوس نباشند. إِنَّا نُبَشِّرُكَ بِغُلامٍ‌ ... عاقِراً ... عِتِيًّا

10- پسر يا دختر بودن فرزند، به دست خداست. «نُبَشِّرُكَ بِغُلامٍ»

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



يَرِثُنِي وَ يَرِثُ مِنْ آلِ يَعْقُوبَ وَ اجْعَلْهُ رَبِّ رَضِيًّا «6»

يَرِثُنِي‌: ميراث برد تركه مرا. وَ يَرِثُ مِنْ آلِ يَعْقُوبَ‌: و ميراث برد از اولاد يعقوب بن ماثان برادر عمران كه پدر مريم بوده. نزد بعضى‌ «1» مراد يعقوب پسر اسحق پسر ابراهيم است، زيرا زكريا متزوج بود به خواهر مريم بنت عمران، و نسب او متصل به يعقوب بود. وَ اجْعَلْهُ رَبِّ رَضِيًّا: و قرار ده فرزند مرا شايسته و پسنديده كه از گفتار و كردار او راضى باشى و هميشه مطيع و منقاد فرمان تو و ممتثل امر تو باشد.

تحقيق: اين مطلب محقق است كه مقام نبوت و ولايت مطلقه الهيه، جعل تشريعى استقلالى دارد. يعنى هيچيك از افراد بشر را حق مداخله در آن نباشد به غير از ذات احديت سبحانى به صريح آيات قرآنى:

1- نسبت به آدم عليه السلام فرمايد: «إِنِّي جاعِلٌ فِي الْأَرْضِ خَلِيفَةً» «2» يعنى من قرار دهنده‌ام در زمين خليفه.

«1» اين قول سدى است مجمع البيان ج 3 ص 503 و 502.

«2» سوره بقره آيه 30.

جلد 8 - صفحه 145

2- نسبت به داود عليه السلام فرمايد. «يا داوُدُ إِنَّا جَعَلْناكَ خَلِيفَةً فِي الْأَرْضِ» «1» اى داود ما قرار داديم تو را در زمين خليفه.

و اينها دال است بر آنكه جعل نبوت از جانب خدا، و وضع آن تعينى و تخصصى است نه تعيينى و تخصيصى. بنابراين چنين منصب بزرگ، متعقل نيست كه ذاتا ارثى باشد، پس مراد از آيه‌ «يَرِثُنِي وَ يَرِثُ مِنْ آلِ يَعْقُوبَ» ارث مال باشد نه مقام نبوت؛ و انبياء، مال را ميراث برده‌اند.

3- «ميراث» را در لغت اطلاق نكنند مگر بر آنچه نقل شود از مورث به وارث از اموال، و در غير آن مجاز و محتاج به دليل است.

4- اگر «ارث» در آيه شريفه محمول بر نبوت باشد، ذكر جمله‌ «وَ اجْعَلْهُ رَبِّ رَضِيًّا» بعد از آن بى‌معنى و لغو باشد، چنانچه مستحسن نيست كسى گويد (اللّهمّ ابعث الينا نبيّا و اجعله عاقلا مرضيّا فى اخلاقه) زيرا منصب نبوت حاوى اخلاق مرضيه است.

از اين مقدمه معلوم گرديد كه آنچه از پيغمبر نقل شده: (نحن معاشر الانبياء لا نورث و ما تركناه صدقة) صحت ندارد، بلكه مجعول و كذب باشد؛ و لذا حضرت فاطمه سلام اللّه عليها در رد استشهاد به آن در باب فدك، استدلال فرموده به آيه شريفه‌ «يَرِثُنِي وَ يَرِثُ مِنْ آلِ يَعْقُوبَ» «2».


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ‌

كهيعص «1» ذِكْرُ رَحْمَتِ رَبِّكَ عَبْدَهُ زَكَرِيَّا «2» إِذْ نادى‌ رَبَّهُ نِداءً خَفِيًّا «3» قالَ رَبِّ إِنِّي وَهَنَ الْعَظْمُ مِنِّي وَ اشْتَعَلَ الرَّأْسُ شَيْباً وَ لَمْ أَكُنْ بِدُعائِكَ رَبِّ شَقِيًّا «4»

وَ إِنِّي خِفْتُ الْمَوالِيَ مِنْ وَرائِي وَ كانَتِ امْرَأَتِي عاقِراً فَهَبْ لِي مِنْ لَدُنْكَ وَلِيًّا «5» يَرِثُنِي وَ يَرِثُ مِنْ آلِ يَعْقُوبَ وَ اجْعَلْهُ رَبِّ رَضِيًّا «6»

ترجمه‌

اين تذكّر رحمت پروردگار تو است بر بنده‌اش زكريّا

وقتى كه خواند پروردگارش را خواندنى پنهان‌

گفت پروردگار من همانا سست شد استخوان از من و مشتعل شد سر از پيرى و نبوده‌ام من در خواندن تو پروردگارا محروم‌

و همانا من ميترسم از وراث بعد از خودم و باشد زنم نازا پس ببخش مرا از جانب خودت وارثى‌

كه ميراث برد از من و ميراث برد از اولاد يعقوب و بگردان او را پروردگارا پسنديده.

تفسير

- در اوّل سوره بقره شرحى راجع بفواتح السّور گذشت و در اينجا از امام زمان عليه السّلام در كتب معتبره نقل شده كه حضرت زكريّا از خداوند خواست كه اسماء خمسه طيّبه را باو تعليم فرمايد و خداوند مسئول او را اجابت فرمود ولى آنحضرت هر وقت اسم محمّد و على و فاطمه و حسن عليهم السلام را مى‌برد و ياد ميكرد رفع همّ و غم از او ميشد و هر وقت اسم حسين عليه السّلام را ميبرد و ياد ميكرد محزون ميشد و گريه راه گلوى او را ميگرفت تا آنكه يكروز عرض كرد بار الها چرا در اين اسم اين اثر است پس خداوند اشاره فرمود باين حروف بواقعه كربلا و هلاك عترت طاهره و ظلم يزيد و عطش و صبر سيّد الشهداء پس حضرت زكريا سه روز از مسجد بيرون نيامد و مردم را از تشرّف خدمتش منع فرمود و مشغول بگريه و زارى شد و از خداوند خواست پسرى باو كرامت فرمايد كه موجب روشنائى چشم و محبوب او باشد و وصى و وارث او گردد و در ولادت و شهادت مانند

جلد 3 صفحه 460

سيد الشهداء عليه السّلام باشد تا آنكه او هم مانند پيغمبر خاتم بمصيبت آن فرزند مبتلا و مأجور گردد و خداوند باو يحيى عليه السّلام را كرامت كرد كه مانند حسين عليه السّلام شش ماهه از مادر متولد شد و بدرجه شهادت رسيد بنحو جانگدازى كه در تواريخ مذكور و مشهور است و در بعضى از روايات كه از امام صادق عليه السّلام نقل شده اين حروف را اشاره به انا الكافى الهادى الولى العالم الصّادق گرفته‌اند و در مجمع از امير المؤمنين عليه السّلام نقل نموده كه در دعاء خود عرض كرد اسئلك يا كهيعص در هر حال خداوند در اوّل اين سوره تذكّر داده و بيان فرموده رحمت خود را بر بنده‌اش حضرت زكريّاى پيغمبر در وقتى كه خواند پروردگار خود را در خفيه تا از ريا دور و با خلاص نزديك باشد و بنابراين ذكر خبر مبتداء محذوف است كه هذا باشد و اضافه بمفعول خود شده كه رحمت باشد و آن اضافه بفاعل خود شده كه رب باشد و عبد مفعول آنست و زكريّا بدل يا بيان است براى عبد ولى قمّى ره از امام باقر عليه السّلام نقل نموده كه مراد آنستكه ذكر كرد رحمت پروردگار را زكريا پس رحمت كرد بر او و در خبر است كه بهترين دعاها دعاى پنهان است و بهترين روزيها روزى بقدر كفايت و دعاى آنحضرت كه گفته‌اند در محراب بيت المقدس بوده آن بود كه عرض كرد بار الها سست و ضعيف شد استخوان من و مشتعل گرديد سرم از پيرى تشبيه فرموده سفيدى سر خود را در نورانيّت بآتش و انتشار آنرا در تمام موى سر باشتعال آن در علل از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه در مردم اثر پيرى كه سفيدى مو است ظاهر نميشد تا آنكه حضرت ابراهيم اثر پيرى را در محاسن خود مشاهده نمود عرض كرد بار الها اين چيست فرمود وقار است عرض كرد پروردگارا وقار مرا زياد كن و چون شخص كريم كسى را كه معتاد بعطاء خود فرمود مأيوس نميكند حضرت زكريّا عرض كرد خدايا هيچوقت مرا از در خانه خودت محروم نفرمودى لذا اميد من باجابت تو زياد است و هر قدر اميد بنده بخدا زياد باشد كرم خدا هم بر او زياد ميشود خصوصا اگر موجب اميد را خدا خودش فراهم نموده باشد آنهم در جوانى كه در پيرى هيچ سزاوار نيست او را مأيوس فرمايد و اكنون من ميترسم از ورثه خودم كه بعد از فوت من نتوانند بوظائف جانشينى من قيام نمايند و اين موجب شود كه امّتم گمراه گردند و در دين من خلل و فتورى روى دهد و بدعتهائى‌

جلد 3 صفحه 461

وارد گردد در مجمع از امام باقر عليه السّلام نقل نموده كه آنها عموها و پسر عموها بودند و ظاهرا مراد آنستكه بتدريج وارث او ميشدند والا آنها در يك رتبه ارث نميبرند يا مراد از موالى صاحب اختياران و جانشينان عرفى يا خويشان نزديك يا خصوص عمو زاده‌هاى اويند ولى قمّى ره در تفسير موالى نقل نموده كه مراد ورثه است و بنابراين معنى واضح است در هر حال و عرضه داشت زن من ايشاع دختر عمران نازا است و تاكنون اولادى نياورده و تو ببخش و عطا كن بمن از فضل و رحمت بى‌منتهاى خودت ولى و وارث و فرزند ارجمند ذكورى كه ارث ببرد از من وارث ببرد از اولاد يا اقارب يعقوب بن ماثان كه برادر عمران بوده يا اولاد يعقوب بن اسحق بن ابراهيم عليه السّلام كه حضرت زكريا از اولاد او بوده مسلّما ولى بعضى او را از اولاد سليمان بن داود عليه السّلام كه از نسل يهودا فرزند حضرت يعقوب بوده ميدانند و بعضى او را از نسل هرون برادر حضرت موسى دانسته‌اند كه آن دو از اولاد لاوى فرزند حضرت يعقوبند و ارث در هر دو مورد ظاهر در ارث مال است چون معناى حقيقى ارث اين است ولى در مورد اوّل مسلّم است و در مورد دوّم بعضى گفته‌اند مراد ارث مقام است و در هر حال دلالت دارد بر آنكه انبياء ارث مالى ميگذارند و حديث ابو بكر از پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم كه انبياء ارث مالى نميگذارند دروغ است و در مجمع از پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم و امام باقر عليه السّلام نقل نموده كه قرائت فرمودند يرثنى و أرث من آل يعقوب و بنابراين يك ارث بيش نيست آنهم مالى است و در خاتمه دعا فرمود كه خداوند آن پسر را از هر جهت مرضى و پسنديده خود قرار دهد و اينهم دليل است بر آنكه مراد ارث مقام نبوّت كه اهل خلاف گفته‌اند نيست چون اگر فرزندى كه وارث نبوّت باشد خواسته بود ديگر لازم بلكه مناسب نبود پسنديده بودن آنرا بخواهد چون پيغمبر برتر و بالاتر است از آنكه پسنديده باشد و قمّى ره فرموده در آنروز زكريّا اولادى نداشت كه قائم مقام او شود و از او ارث ببرد و هدايا و نذور بنى اسرائيل حق احبار بود و زكريّا رئيس احبار بود و زن او خواهر مريم بنت عمران بن ماثان بود و يعقوب بن ماثان و بنو ماثان آنروز رؤساء بنى- اسرائيل و شاهزادگان آنها بودند و از اولاد سليمان بن داود بودند و معلوم است كه هر كس مالى داشته باشد مايل است كه فرزند صالحى هم داشته باشد كه‌

جلد 3 صفحه 462

اموالش بدست نااهل نيفتد و مقامش محفوظ بماند ..

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


يَرِثُنِي‌ وَ يَرِث‌ُ مِن‌ آل‌ِ يَعقُوب‌َ وَ اجعَله‌ُ رَب‌ِّ رَضِيًّا «6»

‌که‌ ‌آن‌ ولي‌ وارث‌ ‌من‌ ‌باشد‌ و وارث‌ آل‌ يعقوب‌ و قرار ده‌ ‌او‌ ‌را‌ پروردگار ‌من‌ مرضي‌ّ ‌خود‌ ‌که‌ بنده‌ صالح‌ متقي‌ مطيع‌ اوامر تو عالم‌ عامل‌ عادل‌ معصوم‌ دارنده‌ مقام‌ نبوّت‌

جلد 12 - صفحه 419

‌باشد‌.

توضيح‌ آنكه‌ حضرت‌ زكريّا نسب‌ ‌او‌ منتهي‌ ميشود بلاوي‌ فرزند حضرت‌ يعقوب‌ و عيال‌ ‌او‌ خواهر مريم‌ مادر عيسي‌ نسب‌ ‌آن‌ منتهي‌ مي‌شود بحضرت‌ سليمان‌ و ‌از‌ سليمان‌ بيهودا ‌پس‌ يعقوب‌ ‌پس‌ ‌از‌ ‌هر‌ دو طرف‌ يحيي‌ نسبش‌ بآل‌ يعقوب‌ ميرسد لذا ‌گفت‌:

يَرِثُنِي‌ وَ يَرِث‌ُ مِن‌ آل‌ِ يَعقُوب‌َ و مراد ‌از‌ ارث‌ همان‌ اموال‌ زكريّا ‌است‌ و ‌اگر‌ فرزند نداشته‌ ‌باشد‌ اموال‌ ‌او‌ ‌را‌ بني‌ اعمامش‌ اشغال‌ مي‌كنند و چون‌ ‌از‌ اشرار هستند صرف‌ معاصي‌ و مفاسد مي‌كنند و اعانت‌ اهل‌ فساد و معصيت‌ نبايد كرد و بعضي‌ توهم‌ كردند ‌که‌ مراد ميراث‌ نبوت‌ ‌است‌ و ‌اينکه‌ توهم‌ ‌از‌ جهاتي‌ فاسد و باطل‌ و عاطل‌ ‌است‌.

يكي‌ ‌از‌ جهت‌ اينكه‌ اشخاص‌ فاسد فاسق‌ مسلما لياقت‌ نبوت‌ ندارند و زكريّا خوف‌ ‌از‌ ‌اينکه‌ جهت‌ نداشت‌ ديگر آنكه‌ مناسبت‌ ‌با‌ جمله‌ وَ اجعَله‌ُ رَب‌ِّ رَضِيًّا ندارد، زيرا مقام‌ نبوت‌ و رسالت‌ اعظم‌ افراد مرضي‌ّ الهي‌ ‌است‌ ديگر ‌اينکه‌ جمله‌ تكرار ميشود بلكه‌ لغو ميگردد.

(تنبيه‌) تحصيل‌ مقام‌ رضا مضاعف‌ ‌از‌ ايمان‌ و تقوي‌ و عمل‌ صالح‌ بايد ‌در‌ جميع‌ و ارادت‌ و بليّات‌ خشنود ‌باشد‌ بقضاي‌ الهي‌ و طلب‌ كند آنچه‌ خداوند ‌بر‌ ‌او‌ تقدير فرموده‌ چنانچه‌ ‌از‌ ابي‌ ‌عبد‌ اللّه‌ ‌عليه‌ السّلام‌ مرويست‌ ‌که‌ ‌در‌ مقتل‌ عرض‌ كرد

الهي‌ رضا بقضائك‌ صبرا ‌علي‌ بلائك‌

و ‌هم‌ چنين‌ ‌از‌ روي‌ ميل‌ و رغبت‌ انجام‌ تكاليف‌ الهي‌ دهد و ‌لو‌ ‌هر‌ چه‌ مشقّت‌ داشته‌ ‌باشد‌ بيشتر رغبت‌ داشته‌ ‌باشد‌ ‌که‌ گفتند

افضل‌ الاعمال‌ احمزها

‌در‌ قرآن‌ ميفرمايد قال‌َ اللّه‌ُ هذا يَوم‌ُ يَنفَع‌ُ الصّادِقِين‌َ صِدقُهُم‌ لَهُم‌ جَنّات‌ٌ تَجرِي‌ مِن‌ تَحتِهَا الأَنهارُ خالِدِين‌َ فِيها أَبَداً رَضِي‌َ اللّه‌ُ عَنهُم‌ وَ رَضُوا عَنه‌ُ ذلِك‌َ الفَوزُ العَظِيم‌ُ مائده‌ آيه 119 بلكه‌ ‌در‌ خبر ‌است‌ موقعي‌ ‌که‌ اهل‌ بهشت‌ ‌در‌ بهشت‌ قرار ميگيرند و متنعّم‌ بجميع‌ نعم‌ الهي‌ ميشوند خطاب‌ ميشود ‌که‌ آيا آرزوي‌ ديگري‌ داريد عرض‌ ميكنند

ربنا رضاك‌

‌که‌ مقام‌ رضا بالاترين‌ مقام‌ بهشت‌ ‌است‌.

420

برگزیده تفسیر نمونه


(آیه 6)- «جانشینی که وارث من و دودمان یعقوب باشد، و او را مورد رضایتت قرار ده!» (یَرِثُنِی وَ یَرِثُ مِنْ آلِ یَعْقُوبَ وَ اجْعَلْهُ رَبِّ رَضِیًّا).

به عقیده ما «ارث» در اینجا مفهوم وسیعی دارد که هم ارث اموال را شامل می‌شود و هم ارث مقامات معنوی را، چرا که اگر افراد فاسدی صاحب اختیار اموال فراوان او می‌شدند به راستی نگران کننده بود، و نیز اگر رهبری معنوی مردم به دست افراد ناصالح می‌افتاد آن نیز بسیار مایه نگرانی بود بنا بر این خوف زکریا در هر دو صورت قابل توجیه است.

سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:

تفسیر های فارسی

ترجمه تفسیر المیزان

تفسیر خسروی

تفسیر عاملی

تفسیر جامع

تفسیر های عربی

تفسیر المیزان

تفسیر مجمع البیان

تفسیر نور الثقلین

تفسیر الصافی

تفسیر الکاشف

پانویس

  1. تفسیر احسن الحدیث، سید علی اکبر قرشی

منابع