آیه 22 سوره یس

از دانشنامه‌ی اسلامی
نسخهٔ تاریخ ‏۷ ژوئیهٔ ۲۰۲۰، ساعت ۰۵:۲۲ توسط Aghajani (بحث | مشارکت‌ها) (معانی کلمات آیه)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)
پرش به ناوبری پرش به جستجو
مشاهده آیه در سوره

وَمَا لِيَ لَا أَعْبُدُ الَّذِي فَطَرَنِي وَإِلَيْهِ تُرْجَعُونَ

مشاهده آیه در سوره


<<21 آیه 22 سوره یس 23>>
سوره : سوره یس (36)
جزء : 22
نزول : مکه

ترجمه های فارسی

و چرا باید من خدای آفریننده خود را نپرستم در صورتی که بازگشت شما (و همه خلایق) به سوی اوست.

و مرا چیست که [از روی یقین] کسی را نپرستم که مرا آفریده و به سوی او بازگردانده می شوید؟

آخر چرا كسى را نپرستم كه مرا آفريده است و [همه‌] شما به سوى او بازگشت مى‌يابيد؟

چرا خدايى را كه مرا آفريده و به نزد او بازگردانده مى‌شويد، نپرستم؟

من چرا کسی را پرستش نکنم که مرا آفریده، و همگی به سوی او بازگشت داده می‌شوید؟!

ترجمه های انگلیسی(English translations)

Why should I not worship Him who has originated me, and to whom you shall be brought back?

And what reason have I that I should not serve Him Who brought me into existence? And to Him you shall be brought back;

For what cause should I not serve Him Who hath created me, and unto Whom ye will be brought back?

"It would not be reasonable in me if I did not serve Him Who created me, and to Whom ye shall (all) be brought back.

معانی کلمات آیه

«مَا لِیَ ...»: چرا من نباید؟ مرا نسزد و نرسد که. این آیه تا آخر آیه سخن مرد مؤمن است و مخاطب او فرستادگان خدا و یا این که ساکنان شهر است و آنچه را برای خود می‌پسندد، برای ایشان هم می‌پسندد. «فَطَرَنِی»: مرا آفریده است .

تفسیر آیه

تفسیر نور (محسن قرائتی)


وَ ما لِيَ لا أَعْبُدُ الَّذِي فَطَرَنِي وَ إِلَيْهِ تُرْجَعُونَ «22»

چه شده است مرا كه نپرستم آنكه مرا آفريده است و همگى به سوى او بازگشت داده مى‌شويد.

أَ أَتَّخِذُ مِنْ دُونِهِ آلِهَةً إِنْ يُرِدْنِ الرَّحْمنُ بِضُرٍّ لا تُغْنِ عَنِّي شَفاعَتُهُمْ شَيْئاً وَ لا يُنْقِذُونِ «23»

آيا به جاى او خدايانى را برگزينم كه اگر خداوند رحمان اراده‌ى گزندى به من نمايد، شفاعت آنها كمترين سودى براى من ندارد و مرا نمى‌رهانند؟

إِنِّي إِذاً لَفِي ضَلالٍ مُبِينٍ «24» إِنِّي آمَنْتُ بِرَبِّكُمْ فَاسْمَعُونِ «25»

در اين صورت من در گمراهى آشكارى خواهم بود. (اى مردم! بدانيد) من به پروردگارتان ايمان آوردم، پس (شما نيز سخن مرا) بشنويد (و ايمان آوريد).

إِنِّي إِذاً لَفِي ضَلالٍ مُبِينٍ «24» إِنِّي آمَنْتُ بِرَبِّكُمْ فَاسْمَعُونِ «25»

در اين صورت من در گمراهى آشكارى خواهم بود. (اى مردم! بدانيد) من به پروردگارتان ايمان آوردم، پس (شما نيز سخن مرا) بشنويد (و ايمان آوريد).

قِيلَ ادْخُلِ الْجَنَّةَ قالَ يا لَيْتَ قَوْمِي يَعْلَمُونَ «26»

(سرانجام او را شهيد كردند) به او گفته شد: به بهشت وارد شو. گفت: اى كاش قوم من مى‌دانستند.

بِما غَفَرَ لِي رَبِّي وَ جَعَلَنِي مِنَ الْمُكْرَمِينَ «27»

كه پروردگارم مرا بخشيد و از گرامى داشتگان قرارم داد.

نکته ها

بر اساس آنچه در تفسير مجمع‌البيان آمده است، ماجرا مربوط به زمان حضرت عيسى است كه دو تن از حواريين خود را براى دعوت مردم به شهر انطاكيه فرستاد و آنها در بين راه به حبيب نجّار برخوردند و او با معجزه‌اى كه اين دو تن نشان دادند، ايمان آورد.

جلد 7 - صفحه 532

آن دو به شهر وارد شدند، ولى مردم سخن آنها را نپذيرفتند و تكذيبشان كردند. حضرت مسيح، «شمعون» بزرگ‌ترين حوارى خود را به كمك آنها فرستاد و او توانست با به دست آوردن دل پادشاه، نظر او را به دست آورد و اكثر مردم به خدا ايمان آوردند.

البتّه اين روايت كه در ديگر كتب تفسيرى نيز آمده است، از دو جهت با متن قرآن سازگار نيست: زيرا اوّلًا ظاهر آيات قرآن، فرستادن پيامبر از سوى خدا براى اين قوم است، نه ياران يك پيامبر و ثانياً اگر اكثر مردم ايمان مى‌آوردند كه عذاب بر آنها نازل نمى‌شد. «1»

بر اساس روايات، فردى كه براى حمايت از فرستادگان الهى به شهر انطاكيه آمد، حبيب نجّار بود كه از او به «صاحب يس» نيز تعبير شده و در رديف مؤمنِ آل فرعون كه به حمايت حضرت موسى برخاست، شمرده شده است. «2»

امروزه شهر انطاكيه كه ميان حَلب و اسكندريه واقع است و جزو خاك تركيه مى‌باشد، پس از «بيت‌المقدّس» دومين شهر مورد توجّه مسيحيان است.

پیام ها

1- كسانى كه در برابر آفريدگار خود بندگى نكنند در دادگاه وجدان محكومند. «وَ ما لِيَ لا أَعْبُدُ»

2- يكى از راه‌هاى دعوت ديگران، بيان اعتقادات منطقى خود است. ما لِيَ لا أَعْبُدُ الَّذِي‌ ...

3- توجّه به مبدء و معاد سرچشمه‌ى بندگى است. «فَطَرَنِي وَ إِلَيْهِ تُرْجَعُونَ»

4- مقايسه، از بهترين راههاى آموزش است. خدا مرا آفريده، ولى بت‌ها برايم ذرّه‌اى فايده ندارند. «فَطَرَنِي‌- لا تُغْنِ عَنِّي شَفاعَتُهُمْ»

5- سختى‌هايى را كه انسان مى‌بيند، با اراده خداوند و در مدار رحمت اوست. «إِنْ يُرِدْنِ الرَّحْمنُ بِضُرٍّ»

6- براى توجّه به خداوند، كافى است شرايط سخت و فوق العاده را در پيش خود

«1». تفسير نمونه.

«2». تفاسير مجمع البيان و نورالثقلين.

جلد 7 - صفحه 533

مجسّم سازيم. «إِنْ يُرِدْنِ الرَّحْمنُ بِضُرٍّ»

7- براى جريحه‌دار نكردن عواطف مردم، از خود مثال بزنيم. إِنْ يُرِدْنِ الرَّحْمنُ بِضُرٍّ ...

8- بهترين راه دعوت، دعوت عملى است. «إِنِّي آمَنْتُ»

9- شهادت در راه حمايت از رهبر آسمانى و امر به معروف سابقه‌اى بس طولانى دارد. «قِيلَ ادْخُلِ الْجَنَّةَ»

10- ميان شهادت و بهشت فاصله‌اى نيست. «قِيلَ ادْخُلِ الْجَنَّةَ»

11- مردان خدا حتّى بعد از مرگ و شهادت نيز در فكر زنده‌ها هستند. «يا لَيْتَ قَوْمِي يَعْلَمُونَ»

12- حيات و بهشت برزخى قبل از بهشت موعود است. «قِيلَ ادْخُلِ الْجَنَّةَ»

13- شهادت سبب مغفرت است. «بِما غَفَرَ لِي»

جلد 7 - صفحه 534

جزء «23»

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



وَ ما لِيَ لا أَعْبُدُ الَّذِي فَطَرَنِي وَ إِلَيْهِ تُرْجَعُونَ «22»

وَ ما لِيَ لا أَعْبُدُ: و نيست مرا كه از روى اعتقاد پرستش نكنم، الَّذِي فَطَرَنِي‌: آن ذاتى را كه آفريده است و از عدم به وجود آورده، وَ إِلَيْهِ تُرْجَعُونَ‌: و بسوى حكم و جزاى او باز گردانيده خواهيد شد.

بيان:

اضافه آفرينش به خود، دال است بر اظهار شكر و لطف ارشاد و نصح، زيرا چيزى كه براى نفس خود خواسته، از براى ايشان اراده نموده. و مراد توبيخ آنهاست بر ترك عبادت خالق و آفريدگار خود.

تنبيه:

آيه شريفه اشاره است به سرعت در تعاون به ارشاد و هدايت به مرتبه‌اى كه اگر راه دور هم باشد، بر معين به خير لازم باشد اقدام؛ چنانچه حبيب نجار از منتهاى شهر براى مساعدت داعيان به هدايت به سرعت آمد و به حمايت آنان در مقام نصيحت قوم برآمد كه پيروى كنيد كسانى كه خيرخواه شما و بدون اجر شما را دعوت نمايند، و در مقابل تهديد قوم استقامت ورزيده با كمال رشادت با آنان تكلم نمود.


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


وَ جاءَ مِنْ أَقْصَا الْمَدِينَةِ رَجُلٌ يَسْعى‌ قالَ يا قَوْمِ اتَّبِعُوا الْمُرْسَلِينَ «20» اتَّبِعُوا مَنْ لا يَسْئَلُكُمْ أَجْراً وَ هُمْ مُهْتَدُونَ «21» وَ ما لِيَ لا أَعْبُدُ الَّذِي فَطَرَنِي وَ إِلَيْهِ تُرْجَعُونَ «22» أَ أَتَّخِذُ مِنْ دُونِهِ آلِهَةً إِنْ يُرِدْنِ الرَّحْمنُ بِضُرٍّ لا تُغْنِ عَنِّي شَفاعَتُهُمْ شَيْئاً وَ لا يُنْقِذُونِ «23» إِنِّي إِذاً لَفِي ضَلالٍ مُبِينٍ «24»

إِنِّي آمَنْتُ بِرَبِّكُمْ فَاسْمَعُونِ «25» قِيلَ ادْخُلِ الْجَنَّةَ قالَ يا لَيْتَ قَوْمِي يَعْلَمُونَ «26» بِما غَفَرَ لِي رَبِّي وَ جَعَلَنِي مِنَ الْمُكْرَمِينَ «27»

ترجمه‌

و آمد از منتهاى شهر مردى كه ميشتافت گفت اى قوم من پيروى كنيد فرستادگان را

پيروى كنيد كسانى را كه نميخواهند از شما مزدى و ايشان هدايت يافتگانند

و چيست مرا كه نپرستم آنرا كه آفريد مرا و بسوى او باز گردانيده ميشويد

آيا بگيرم غير از او خدايانى كه اگر بخواهد خداى بخشنده برساند مرا ضررى دفع نكند از من شفاعت آنها چيزيرا و خلاص نكنند مرا

همانا من‌

جلد 4 صفحه 403

آنگاه هر آينه در گمراهى آشكارم‌

همانا من گرويدم بپروردگار شما پس بشنويد

از من گفته شد داخل شو در بهشت گفت اى كاش قوم من آگاه ميشدند

بآنكه آمرزيد مرا پروردگارم و گردانيد مرا از گرامى داشتگان.

تفسير

قمّى ره نقل فرموده كه اين آيات تمامى در شأن حبيب نجّار نازل شده است و گفته شده كه او ششصد سال قبل از پيغمبر خاتم بآنحضرت ايمان آورده بود و در غارى عبادت ميكرد وقتى خبر پيمبرانى كه در آيات سابقه ذكر شد باو رسيد دين خود را اظهار نمود و در مجالس از پيغمبر صلى اللّه عليه و اله نقل نموده كه صدّيقها سه نفر بودند حبيب نجّار كه مؤمن آل يس است آنكه گفت يا قوم اتّبعوا المرسلين و حزقيل كه مؤمن آل فرعون است و على بن ابى طالب كه افضل آنها است و در جوامع از آنحضرت نقل نموده كه پيش قدمترين امّتها بايمان سه نفرند كه كافر نشدند بخدا يك چشم بهمزدن على ابن ابى طالب عليه السّلام و صاحب يس و مؤمن آل فرعون و ايشان صدّيقانند و على عليه السّلام افضل آنها است و گفته شده كه حبيب نجّار در وقت ورود آندو نفر پيمبر سابق الذّكر با آنها ملاقات نموده بود و ايمان آورده بود ولى اظهار نمينمود تا وقتى كه شنيد اهل انطاكيه ميخواهند پيمبران را بكشند بشتاب خود را بشهر رسانيد و مستفاد از آيات آنستكه شروع بنصيحت مردم نمود و با كمال ملايمت و ملاطفت گفت اى خويشاوندان من متابعت كنيد پيمبران را اينها كه از شما مزدى بر اداء رسالت نميخواهند كه احتمال بدهيد براى نفع خودشان سخن ميگويند اينها از جانب خدا راه يافته‌اند بآنچه خير و نفع و صلاح شما در آن است من وقتى تأمّل ميكنم ميبينم جهت ندارد كه عبادت نكنم خدائيرا كه مرا خلق كرده و نگهدارى نموده و روزى داده من با شما اهل يك آب و خاكيم آنچه براى خودم ميخواهم براى شما هم بايد بخواهم فردا بازگشت شما بحكم آفريدگارتان است شما را بر عبادت بت عقاب ميكند آيا سزاوار است من براى خود معبودهائى اتّخاذ كنم غير از خالق خود كه اگر خداوند بخشنده حيات و روزى بخواهد مرا عقاب كند بر ترك عبادت خود و عبادت آنها نتوانند شفاعت مرا كنند و بر فرض بتوانند و بكنند بقدر ذرّه‌ئى بحال من فائده نداشته باشد و احتياج مرا بخدا كم نكند و نتوانند مرا از عذاب نجات دهند و در اين صورت اگر

جلد 4 صفحه 404

من چنين كارى بنمايم در جهالت و گمراهى هويدا و آشكارى خواهم بود حال كه چنين است من ايمان آوردم بخداونديكه پروردگار شما است پس بشنويد اقرار مرا و شهادت دهيد نزد خدا يا پيمبران او و بعضى گفته‌اند كه چون قوم اراده كشتن او را نمودند روى به پيمبران نمود و اين سخن را كه متضمّن اداء شهادت و استشهاد از آنها است با ايشان گفت و اهل انطاكيه او را بضرب سنگ و لگد كشتند و از طرف خداوند بشارت دخول در بهشت باو داده شد و ملائكه رحمت مقدم او را در عالم برزخ گرامى داشتند و متنعّم بنعيم آن گرديد و او آرزو ميكرد كه كسانش از حال او خبر داشتند و ميدانستند كه مشمول مغفرت و كرامت الهى شده است و براى قوم خود بعد از مرگ هم دلسوزى نمود چنانچه قبل از آن مينمود و اين دليل است بر ثواب قبر و كاشف است از عذاب آن.

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


وَ ما لِي‌َ لا أَعبُدُ الَّذِي‌ فَطَرَنِي‌ وَ إِلَيه‌ِ تُرجَعُون‌َ «22»

و چه‌ ميشود مرا ‌که‌ عبادت‌ نكنم‌ ‌آن‌ خداوندي‌ ‌را‌ ‌که‌ مرا ايجاد فرمود و بسوي‌ ‌او‌ ‌است‌ برگشت‌ ‌شما‌.

وَ ما لِي‌َ چه‌ دليل‌ و برهان‌ منطقي‌ داريد ‌که‌ ‌من‌ اصنام‌ ‌شما‌ ‌را‌ بپرستم‌ و

جلد 15 - صفحه 61

دست‌ ‌از‌ توحيد بردارم‌.

لا أَعبُدُ الَّذِي‌ فَطَرَنِي‌ فطر بمعني‌ خلق‌ و ايجاد و اختراع‌ ‌است‌ ابتداء ‌که‌ مي‌گويي‌: الحَمدُ لِلّه‌ِ فاطِرِ السَّماوات‌ِ وَ الأَرض‌ِ فاطر آيه 1 ‌يعني‌ پديد آورنده‌، چرا ‌من‌ عبادت‌ نكنم‌ ‌آن‌ خدايي‌ ‌را‌ ‌که‌ مرا ‌از‌ كتم‌ عدم‌ بعرصه وجود آورده‌ و تحوّلاتي‌ پيدا كردم‌ ‌از‌ نطفه‌ و علقه‌ و مضغه‌ و لحم‌ و عظم‌ و اعضاء و جوارح‌ و قوا و عقل‌ و رشد ‌که‌ ‌آن‌ ‌به‌ ‌آن‌ افاضه وجود ميكند مثل‌ شعله آتش‌ ‌که‌ ‌آن‌ ‌به‌ ‌آن‌ فاني‌ ميشود و وجود ديگري‌ پيدا ميكند و مثل‌ حركت‌ ‌که‌ ‌هر‌ آني‌ ‌در‌ حركت‌ دوري‌ ‌در‌ يك‌ نقطه‌ ‌است‌ ولي‌ چون‌ متّصل‌ ‌به‌ يكديگر ‌است‌ تشكيل‌ دايره‌ ميدهد (‌هر‌ نفسي‌ ‌که‌ فرو ميرود ممدّ حيات‌ ‌است‌ و چون‌ ‌بر‌ مي‌آيد مفرّح‌ ذات‌ ‌پس‌ ‌در‌ ‌هر‌ نفسي‌ دو نعمت‌ موجود و ‌بر‌ ‌هر‌ نعمتي‌ شكري‌ واجب‌:

‌از‌ دست‌ و زبان‌ ‌که‌ ‌بر‌ آيد

برگزیده تفسیر نمونه


(آیه 22)- سپس به دلیل دیگری می‌پردازد و به سراغ اصل توحید که

ج4، ص89

عمده‌ترین نکته دعوت این رسولان بوده است می‌رود و می‌گوید: «من چرا کسی را پرستش نکنم که مرا آفریده است»؟ (وَ ما لِیَ لا أَعْبُدُ الَّذِی فَطَرَنِی).

فطرت سلیم می‌گوید: کسی شایسته پرستش است که خالق و مالک و بخشنده مواهب باشد نه این بتها که هیچ کاری از آنان ساخته نیست.

و به دنبال آن هشدار می‌دهد که مراقب باشید «همه شما سر انجام تنها به سوی او باز می‌گردید» (وَ إِلَیْهِ تُرْجَعُونَ).

یعنی نه تنها سر و کار شما در زندگی این جهان با اوست که در جهان دیگر نیز تمام سرنوشت شما در دست قدرت او می‌باشد، آری به سراغ کسی بروید که در هر دو جهان سرنوشت شما را به دست گرفته.

سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:

تفسیر های فارسی

ترجمه تفسیر المیزان

تفسیر خسروی

تفسیر عاملی

تفسیر جامع

تفسیر های عربی

تفسیر المیزان

تفسیر مجمع البیان

تفسیر نور الثقلین

تفسیر الصافی

تفسیر الکاشف

پانویس

منابع