آیه 66 سوره طه
<<65 | آیه 66 سوره طه | 67>> | |||||||||||||
|
محتویات
ترجمه های فارسی
موسی گفت: شما اول بساط خود درافکنید، (آنها بساط خویش افکندند) که ناگاه در اثر سحر آنان رسنها و چوبهاشان پنداشتی در نظر به جنبش و رفتار آمد.
گفت: بلکه شما بیفکنید. پس [چون افکندند] ناگهان ریسمان ها و چوب دستی هایشان بر اثر جادویشان در خیال، چنان وانمود شد که با سرعت به راه افتادند.
گفت: «[نه،] بلكه شما بيندازيد.» پس ناگهان ريسمانها و چوبدستىهايشان، بر اثر سِحْرشان، در خيال او، [چنين] مىنمود كه آنها به شتاب مىخزند.
گفت: شما بيفكنيد. ناگهان از جادويى كه كردند چنان در نظرش آمد كه آن رسنها و عصاها به هر سو مىدوند.
گفت: «شما اول بیفکنید!» در این هنگام طنابها و عصاهای آنان بر اثر سحرشان چنان به نظر میرسید که حرکت میکند!
ترجمه های انگلیسی(English translations)
معانی کلمات آیه
حبالهم: حبال: ريسمانها. مفرد آن حبل است. عصيهم: چوبدستىها. مفرد آن عصا است. يخيل: خيل (بر وزن علم و عقل): گمان. «خال الشيء: ظنه» يُخَيَّلُ إِلَيْهِ: گمان مىرفت براى او.
.[۱]
تفسیر آیه
تفسیر نور (محسن قرائتی)
قالُوا يا مُوسى إِمَّا أَنْ تُلْقِيَ وَ إِمَّا أَنْ نَكُونَ أَوَّلَ مَنْ أَلْقى «65»
(ساحران) گفتند: اى موسى! آيا تو (ابتدا عصاى خود را) مىافكنى يا ما اوّل كسى باشيم كه بيفكند؟!
قالَ بَلْ أَلْقُوا فَإِذا حِبالُهُمْ وَ عِصِيُّهُمْ يُخَيَّلُ إِلَيْهِ مِنْ سِحْرِهِمْ أَنَّها تَسْعى «66»
(موسى) گفت: بلكه شما بيفكنيد. پس (همين كه آنان بساط خود را افكندند) ناگهان طنابها و عصاهاى آنان در اثر سحرشان چنان به نظر او (موسى) آمد كه حركت مىكنند!
فَأَوْجَسَ فِي نَفْسِهِ خِيفَةً مُوسى «67»
پس موسى در دل خود احساس ترس كرد (كه مبادا مردم فريب بخورند).
نکته ها
«حبال» جمع «حبل» به معناى ريسمان و «عصى» جمع «عصا» است.
«اوجس» از «وجس» به معناى صداى پنهانى است و «ايجاس» به چيز پنهان در باطن گفته مىشود.
حضرت على عليه السلام در خطبه 6 نهجالبلاغه در تفسير «فَأَوْجَسَ فِي نَفْسِهِ» مىفرمايند: ترس موسى عليه السلام از تأثير سحر در مردم جاهل بود.
جلد 5 - صفحه 361
پیام ها
1- آزاد گذاشتنها هميشه نشانهى حقانيّت نيست. إِمَّا أَنْ تُلْقِيَ وَ إِمَّا ... (طرفداران فرعون و ساحران، موسى را در انتخاب يكى از دو راه آزاد گذاشتند.)
2- به مخالفين اجازه آزادى عملى دهيم، آنگاه با جواب محكم و منطقى آنها را رد كنيم. «أَلْقُوا»
3- اجازه القاى شبهه جهت پاسخگويى و رفع اشكال مانعى ندارد. «أَلْقُوا»
4- سحر، حقيقت اشيا را تغيير نمىدهد، بلكه نمودها را دگرگون مىسازد و در ادارك انسان تأثير مىگذارد. «يُخَيَّلُ إِلَيْهِ»
5- رهبران نبايد نگرانى خود را در برابر دشمن اظهار كنند. «فَأَوْجَسَ فِي نَفْسِهِ»
6- پيامبر نيز مانند عموم مردم حالات وروحيات مختلفى دارد. «فَأَوْجَسَ فِي نَفْسِهِ»
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
قالَ بَلْ أَلْقُوا فَإِذا حِبالُهُمْ وَ عِصِيُّهُمْ يُخَيَّلُ إِلَيْهِ مِنْ سِحْرِهِمْ أَنَّها تَسْعى (66)
خلاصه چون سحره در مقام معارضه، ادب نمودند، حضرت موسى از روى
«1» بحار الانوار، ج 13، ص 411، باب قصص لقمان و حكمه، روايت دوّم.
جلد 8 - صفحه 292
مقابله ادب به ادب، يا بروجه بىاعتبارى و عدم مبالات به آن:
قالَ بَلْ أَلْقُوا: گفت: بلكه بيندازيد شما.
رفع شبهه: چگونه حضرت موسى اجازه داد به انداختن سحر؟!.
جواب: 1- آنكه تسليم نداريم كه نفس انداختن كفر و معصيت باشد، زيرا سحره وقتى آلات و ادوات سحر را انداختند غرضشان آن بود كه فرق در اين انداختن و معجزه حضرت موسى ظاهر گردد. پس اين انداختن ايمان بود، و القاء در صورتى كفر بود كه به قصد تكذيب موسى باشد. و حضرت به انداختن اجازه داد، نه به قصد تكذيب.
2- آنكه مراد آنست كه هرگاه شما اراده آن داريد، پس شما را حسا از آن مانعى نيست تا حق منكشف و روشن شود.
3- آنكه اين امر مشروط بود، يعنى بيندازيد اگر محق مىباشيد نظير آيه (فَأْتُوا بِسُورَةٍ* ... إِنْ كُنْتُمْ صادِقِينَ*- اى- ان كنتم قادرين).
4- اين مقدمه ثابت است كه موسى عليه السلام از سحر به غايت كاره بود و ايشان را هم از آن نهى فرموده بقوله (لا تَفْتَرُوا عَلَى اللَّهِ كَذِباً) «1» پس محال است كه آنها را امر فرمايد، زيرا اجتماع امر و نهى محال خواهد بود در يك چيز.
5- آنكه در مقام مناظره، وقتى محق دانست كه در قلب طرف، شبهه باقيمانده كه اگر رفع آن نشود هر آينه حقانيت بر او ثابت نشود، براى اتمام حجت، مطالبه آن شبهه نمايد تا در مقام جواب برآيد. در اين واقعه هم چون حضرت موسى دانست كه سحره در حقانيت دين او شبهه دارند، لذا براى رفع ترديد و الزام آنها فرمود: بياندازيد آنچه داريد تا حقيقت امر آشكارا گردد.
خلاصه سحره آلات و ادوات سحر خود را انداختند، به سبب حرارت آفتاب زيبق به اضطراب آمد. فَإِذا حِبالُهُمْ وَ عِصِيُّهُمْ: پس آنجا رسنها و عصاهاى ايشان. يُخَيَّلُ إِلَيْهِ مِنْ سِحْرِهِمْ: نمودار شد به موسى از جادوى ايشان. أَنَّها تَسْعى: گوئى بدرستى كه آنها مىروند و مىشتابند از هر جانب.
«1» سوره طه، آيه 61.
جلد 8 - صفحه 293
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
قالَ أَ جِئْتَنا لِتُخْرِجَنا مِنْ أَرْضِنا بِسِحْرِكَ يا مُوسى (57) فَلَنَأْتِيَنَّكَ بِسِحْرٍ مِثْلِهِ فَاجْعَلْ بَيْنَنا وَ بَيْنَكَ مَوْعِداً لا نُخْلِفُهُ نَحْنُ وَ لا أَنْتَ مَكاناً سُوىً (58) قالَ مَوْعِدُكُمْ يَوْمُ الزِّينَةِ وَ أَنْ يُحْشَرَ النَّاسُ ضُحًى (59) فَتَوَلَّى فِرْعَوْنُ فَجَمَعَ كَيْدَهُ ثُمَّ أَتى (60) قالَ لَهُمْ مُوسى وَيْلَكُمْ لا تَفْتَرُوا عَلَى اللَّهِ كَذِباً فَيُسْحِتَكُمْ بِعَذابٍ وَ قَدْ خابَ مَنِ افْتَرى (61)
فَتَنازَعُوا أَمْرَهُمْ بَيْنَهُمْ وَ أَسَرُّوا النَّجْوى (62) قالُوا إِنْ هذانِ لَساحِرانِ يُرِيدانِ أَنْ يُخْرِجاكُمْ مِنْ أَرْضِكُمْ بِسِحْرِهِما وَ يَذْهَبا بِطَرِيقَتِكُمُ الْمُثْلى (63) فَأَجْمِعُوا كَيْدَكُمْ ثُمَّ ائْتُوا صَفًّا وَ قَدْ أَفْلَحَ الْيَوْمَ مَنِ اسْتَعْلى (64) قالُوا يا مُوسى إِمَّا أَنْ تُلْقِيَ وَ إِمَّا أَنْ نَكُونَ أَوَّلَ مَنْ أَلْقى (65) قالَ بَلْ أَلْقُوا فَإِذا حِبالُهُمْ وَ عِصِيُّهُمْ يُخَيَّلُ إِلَيْهِ مِنْ سِحْرِهِمْ أَنَّها تَسْعى (66)
ترجمه
گفت آيا آمدى نزد ما تا بيرون كنى ما را از زمين ما بسحر خود اى موسى
پس هر آينه آوريم تو را بسحرى مانند آن پس قرار ده ميان ما و ميان خود ميعادى كه تخلف نكنيم از آن ما و نه تو در مكانى كه مساوى باشد نسبت آن بدو طرف
گفت ميعاد شما روز آرايش است و آنكه جمع كرده شوند مردم در بلندى آفتاب
پس رو گردان شد فرعون و جمعآورى نمود وسائل مكر خود را پس آمد
گفت مر آنها را موسى واى بر شما مبنديد بر خدا دروغ را پس نابود كند شما را بعذابى و بتحقيق محروم ماند كسيكه افترا بست
پس كشانيدند بنزاع كارشان را ميان خودشان و پنهان داشتند راز گوئى را
گفتند همانا اين دو نفر هر آينه دو ساحرند ميخواهند كه بيرون كنند شما را از زمينتان بسحرشان و براندازند آئين شما را كه بهتر است
پس جمع كنيد وسائل مكرتان را پس بيائيد صف كشيده و بتحقيق رستگار شد امروز كسيكه غلبه نمود
گفتند اى موسى يا اين است كه مىاندازى و يا آنكه باشيم ما اوّل كسيكه انداخت
گفت بلكه بيندازيد پس آنگاه ريسمانهاشان و عصاهاشان بخيال او افتاده ميشد از سحر آنان كه آنها مىشتابند.
تفسير
- پس از طى مذاكرات سابقه بين فرعون و حضرت موسى آن ملعون از محاجّه طفره زد و از روى تعجّب بآنحضرت گفت پس از آنكه از مصر گريختى
جلد 3 صفحه 512
و سالها فرارى بودى اينك آمدى بطمع آنكه مملكت ما را بوسيله جادو و نيرنگهائى كه در اينمدت آموختى تصرف كنى و بهانه كردهاى كه من ميخواهم بنى اسرائيل را با خود ببرم بشامات اين خيال خام را از سر بدر كن كه هرگز بمقصود نخواهى رسيد ولى باطنا ترسيده بود از غلبه آنحضرت و زوال ملك خودش لذا در مقام معارضه بمثل با آنحضرت بر آمد باعتقاد خود كه گفت پس هر آينه ما هم ميآوريم براى تو سحرى مانند سحر تو پس قرار ده ميان ما و خود وعدهاى كه تخلّف از آن ننمائيم در مكانى كه فاصله آن از ما و شما يكسان و مساوى باشد و بعضى گفتهاند مراد مكانى است كه مستوى و هموار باشد و پست و بلند نباشد و سوى بكسر سين نيز قرائت شده است حضرت موسى فرمود وعده شما با ما روز عيد باشد كه مردم زينت و زيور مينمايند و آن در سال يكروز بود و تمام مردم جمع شوند در وقت بلندى آفتاب كه موقع چاشت است براى آنكه خوب حقّ و باطل بر همه واضح و آشكار گردد و خبرش بتمام نواحى و اقطار برسد و همه مطّلع گردند فرعون هم قبول نمود و از مجلس بيرون آمد و امر كرد كه هر قدر ممكن باشد از جادو گران و وسائل جادو و نيرنگ تهيّه نمايند و مهيا شد و در موعد مقرّر و مكان مقدّر حاضر و ناظر گرديدند و حضرت موسى زبان بنصيحت و دلالت آنها گشود كه بيائيد از خدا بترسيد و افترا بخدا نزنيد كه معجزات او را بگوئيد سحر است و براى او شريك قرار دهيد چون كسيكه مرتكب اين قبيل امور گردد بعذاب الهى در دنيا و آخرت گرفتار خواهد شد و نيست و نابود ميگردد و محروم از هر خير و نا اميد از هر ثواب خواهد بود در اين وقت كلام حضرت موسى در بعضى از سحره اثر كرد و گفتند از لحن اين شخص معلوم است كه جادو گر نيست و نبايد با او طرفيّت نمود ولى بعضى ديگر مخالفت نمودند و محرمانه با يكديگر صحبت كردند و گفتند اگر موسى بر ما غالب شد تبعيّت از او ميكنيم و اگر ما بر او غلبه نموديم معلوم ميشود ساحر بوده و فرعون و كسانش گفتند مسلّما اين دو نفر ساحرند ميخواهند شما را از مملكت خودتان بيرون كنند بواسطه سحرشان و طريقه شما را كه بهترين طريقه و مذهب است از ميان ببرند و دين خودشان را رواج دهند و بعضى گفتهاند مراد از طريقه مثلى صاحبان آن ميباشند و باين كلمه از اشراف و وجوه قوم تعبير ميشود
جلد 3 صفحه 513
يعنى ميخواهند بزرگان و اشراف شما را از بين ببرند و كلمه ان ظاهرا مخفّفه از مثقّله است و ملغى از عمل شده بدليل دخول لام بر خبر و محتمل است نافيه باشد و لام بمعناى الا باشد و بعضى انّ بتشديد قرائت نمودهاند و بنابراين اختصاص بلغت بعضى دارد كه الف تثنيه را در احوال سه گانه اعراب ثابت قرار دادهاند و بعضى هذين خواندهاند و بنابراين اشكالى نيست و وجوه ديگرى هم نقل شده كه ذكرش لزوم ندارد و در خاتمه مذاكرات با يكديگر تصميم گرفتند و گفتند هر وسيلهاى كه داريد براى جادوگرى جمعآورى كنيد و بيائيد باتفاق صف بسته تا مهابت شما زيادتر شود و گفتهاند هفتاد هزار نفر بودند كه هر يك با عصا و ريسمانى وارد ميدان شدند و در مقابل حضرت موسى صف بستند و با خود گفتند امروز روزى است كه كامران شود كسيكه غالب گردد و بآنحضرت گفتند تو اوّل عصاى خود را مىاندازى يا ما اوّل بيندازيم و چون آنها بمراعات ادب اين اظهار را نموده بودند حضرت موسى هم در مقابل تأدّب فرمود و جواب داد شما بيندازيد و شايد مقصود حضرت اين بود كه آنها هر چه تهيّه كردهاند بكار بزنند بعد او معجزه الهيّه را ظاهر نمايد و سحر و نيرنجات آنها را ضايع و باطل كند علاوه بر آنكه مستظهر بلطف الهى بود و از عمليّات آنها باكى نداشت و آنها عصاها و ريسمانهاشان را انداختند و چون بصورت مار تعبيه نموده بودند و آلوده بجيوه كرده بودند و آفتاب بآنها تابيد همه بحركت آمدند بطوريكه در نظر حضرت موسى نمودار شد و بخيال او در آمد براى اين سحرى كه نموده بودند كه آن عصاها و ريسمانها به تندى حركت ميكنند و روى زمين راه ميروند و بعضى بجاى يخيّل بصيغه مجهول با ياء كه قرائت مشهور است تخيّل با تاء بصيغه معلوم قرائت نمودهاند و بنابراين معنى واضحتر است چون فاعل آن ضمير مستتر راجع بحبال و عصى است و جمله انّها تسعى بدل اشتمال از ضمير است و بقرائت مشهور جمله فاعل يخيّل است و بعضى گفتهاند زيبق را در باطن آنها جا داده بودند و چون حرارت آفتاب بآنها رسيد زيبق ميل بصعود نمود و بحركت در آمدند و بعضى گفتهاند فرعون بخيال افتاد كه آنها حركت ميكنند و راه ميروند و اين خلاف ظاهر است.
جلد 3 صفحه 514
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
قالَ بَل أَلقُوا فَإِذا حِبالُهُم وَ عِصِيُّهُم يُخَيَّلُ إِلَيهِ مِن سِحرِهِم أَنَّها تَسعي (66)
حضرت موسي فرمود بلكه شما ابتداء كنيد و القاء سحر خود نمائيد پس چنان نمايش دادند از ريسمانهاي خود و عصاهاي خود که بنظر ميآيد که آنها بحركت افتادند و براه افتادند (اشكال) سحر حرام است چه گونه موسي امر بفعل حرام كرد! بلكه حرمت آن في الجمله از ضروريات دين است و اخبار بر حرمتش متظافر است و مستفيض است در بعض اخبار ميفرمايد
(الساحر كالكافر)
و نيز ميفرمايد
(من تعلم شيئا من السحر قليلا او كثيرا فقد كفر و کان اخر عهده بربّه وحّده ان يقتل الّا ان يتوب)
و از حضرت صادق عليه السلام از حضرت رسول صلّي اللّه عليه و سلّم فرمود
(ساحر المسلمين يقتل و ساحر الكفّار لا يقتل قيل يا رسول اللّه لم لا يقتل ساحر الكفّار قال لان الشرك اعظم من السحر لان السحر و الشرك مقرونان)
و در خبر ديگر ميفرمايد
(ثلاثة لا يدخلون الجنة مدمن خمر و مدمن سحر و قاطع رحم)
و غير اينها از اخبار (جواب) سحره القاء ميكردند چه موسي بفرمايد يا نفرمايد بلكه اگر ميفرمود که القاء نكنيد معجزه او ثابت نميشد و قبلا هم بسحره فرمود (وَيلَكُم لا تَفتَرُوا عَلَي اللّهِ كَذِباً) فقط سؤال در تقديم و تأخير بود و البته تأخير موسي ابلغ در معجزه عصا بود که سحر سحره را بكلي ببلعد و اثري باقي نگذارد لذا:
(قالَ بَل أَلقُوا) در مجمع البحرين دارد (قيل عددهم اثني عشر الفا كلّهم اقرّ بحقّ عند آية موسي) اگر چنين باشد معلوم ميشود که چه مقدار از زمين تحت سحر آنها بوده که بعضي گفتند چهار فرسخ در چهار فرسخ بود.
(فَإِذا حِبالُهُم وَ عِصِيُّهُم) يك جمله در تقدير است بواسطه وضوح و دلالت اينکه
جلد 13 - صفحه 57
جمله يعني بعد از آنكه موسي فرمود (بَل أَلقُوا) (فالقوا) و پس از القاء آنها.
(فَإِذا حِبالُهُم) ريسمانها و طنابهاي آنها.
(وَ عِصِيُّهُم) چوبهاي آنها که تمام مجوف بوده و باشكال مختلفه در آورده بودند و در جوف آنها جيوه داخل كرده بودند و چون آفتاب بر آنها تابيد بحركت در آمدند.
(يُخَيَّلُ إِلَيهِ) بعضي گفتند ضمير اليه راجع بموسي است که او همچه تخيّلي كرده و بعضي گفتند راجع بفرعون است بنظر او چنين آمد و بعيد نيست که راجع بناظر باشد يعني هر که نظر كند چنين توهّم ميكند.
(أَنَّها تَسعي) و تعبير بتخيّل براي اينست که حقيقة ندارد مجرد توهّم و تخيّل است فقط بنظر ميآمد که مثل حيّات مشي بر بطن ميكردند و بزبان ما تعبير بچشم بندانك ميكنيم چنانچه حقير مشاهده كردم که يك قطعه پنبه را بصورت عصفور كرد و پرواز نمود پس از آن در دست او همان پنبه بود و بصورت عقرب در آورد حركت كرد نيز همان پنبه بود لذا حالت خوفي بر موسي عارض شد خطاب رسيد نترس.
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 66)- ولی موسی بیآنکه عجلهای نشان بدهد، چرا که به پیروزی نهایی خود کاملا اطمینان داشت و حتی قطع نظر از آن در این گونه مبارزهها معمولا برنده کسی است که پیشقدم نمیشود، لذا به آنها «گفت: شما اول بیفکنید»! (قالَ بَلْ أَلْقُوا).
ساحران نیز پذیرفتند و آنچه عصا و طناب برای سحر کردن با خود آورده بودند یکباره به میان میدان افکندند، و اگر روایتی را که میگوید: آنها هزاران نفر بودند بپذیریم مفهومش این میشود که در یک لحظه هزاران عصا و طناب که مواد مخصوصی در درون آنها ذخیره شده بود، به وسط میدان انداختند.
«پس ناگهان طنابها و عصاهایشان به خاطر سحر آنها، چنان به نظر (مردم و) موسی میرسید که دارند حرکت میکنند»! (فَإِذا حِبالُهُمْ وَ عِصِیُّهُمْ یُخَیَّلُ إِلَیْهِ مِنْ سِحْرِهِمْ أَنَّها تَسْعی).
آری به صورت مارهایی کوچک و بزرگ، رنگارنگ در اشکال مختلف به جنب و جوش در آمدند.
صحنه بسیار عجیبی بود، ساحران که هم تعدادشان زیاد بود و هم طرز استفاده از خواص مرموز فیزیکی و شیمیایی اجسام و مانند آن را به خوبی میدانستند، توانستند آن چنان در افکار حاضران نفوذ کنند که این باور برای آنها پیدا شود که این همه موجودات بیجان، جان گرفتند.
غریو شادی از فرعونیان برخاست، گروهی از ترس و وحشت فریاد زدند و خود را عقب میکشیدند!
سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:
تفسیر های فارسی
ترجمه تفسیر المیزان
تفسیر خسروی
تفسیر عاملی
تفسیر جامع
تفسیر های عربی
تفسیر المیزان
تفسیر مجمع البیان
تفسیر نور الثقلین
تفسیر الصافی
تفسیر الکاشف
پانویس
- ↑ تفسیر احسن الحدیث، سید علی اکبر قرشی
منابع
- تفسیر نور، محسن قرائتی، تهران:مركز فرهنگى درسهايى از قرآن، 1383 ش، چاپ يازدهم
- اطیب البیان فی تفسیر القرآن، سید عبدالحسین طیب، تهران:انتشارات اسلام، 1378 ش، چاپ دوم
- تفسیر اثنی عشری، حسین حسینی شاه عبدالعظیمی، تهران:انتشارات ميقات، 1363 ش، چاپ اول
- تفسیر روان جاوید، محمد ثقفی تهرانی، تهران:انتشارات برهان، 1398 ق، چاپ سوم
- برگزیده تفسیر نمونه، ناصر مکارم شیرازی و جمعي از فضلا، تنظیم احمد علی بابایی، تهران: دارالکتب اسلامیه، ۱۳۸۶ش
- تفسیر راهنما، علی اکبر هاشمی رفسنجانی، قم:بوستان كتاب(انتشارات دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم)، 1386 ش، چاپ پنجم