میرزا مهدی آشتیانی

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو

حكيم فرزانه و فيلسوف عالى قدر حکیم میرزا مهدی آشتیانی از نظر تدریس فردی بی‌نظیر بود و توان تقریر بسیار بالایی داشت و همین خصیصه بسیاری از حکمای بعد از ایشان را شاگرد او نمود.

ولادت و خاندان

ميرزا مهدى آشتيانى در ذی القعده سال 1306 قمرى در تهران پا به عرصه عرصه وجود گذاشت. نياكان ميرزا مهدى همه از علماى بزرگ اسلام بوده اند. پدرش آيت الله ميرزا جعفر آشتيانى (م، 1324 ق)، برادرزاده و داماد آيت الله ميرزا محمدحسن آشتيانى (م، 1319 ق) است. وی از شاگردان حكيم ميرزا ابوالحسن جلوه بود و در ادبيات و رياضيات سرآمد علماى عصر خود و به طب و نجوم و هندسه و عرفان نيز تسلط داشت.

تحصیل و استادان

ميرزا مهدى بعد از سپرى كردن دوران خردسالى، فراگيرى مقدمات علوم را آغاز كرد و در سن پنج سالگى به تلاوت كامل قرآن مجيد موفق گرديد.[۱]

ميرزا مهدى علوم ادبى مانند صرف، نحو، معانى، بيان، بديع و همچنين منطق و مقدمات فلسفه را نزد پدر دانشمند خود فراگرفت و سپس به درس اساتيد تهران در علوم و معارف مختلف حاضر شد.

آشتيانى براى آموختن فقه و اصول، نزد بزرگانى همچون آقا شيخ مسيح طالقانى، آخوند ملا عبدالرسول مازندرانى، آقا سيد عبدالكريم لاهيجى و شهيد شيخ فضل الله نورى حاضر شد و نيز رياضى را نزد آقا شيخ عبدالحسين سيبويه، ميرز اغفار خان نجم الدوله، ميرزا جهانبخش منجم بروجردى و آقا شيخ محمدحسين رياضى فراگرفت. ايشان همچنين طب قديم را از محضر ميرزا محمدحسين حكيم و آقا ميرزا ابوالقاسم نائينى و طب جديد را از ميرزا على اكبر خان ناظم الاطبا و ميرزا ابوالحسن خان رئيس الاطبا آموخت.[۲]

ميرزا مهدى با جديت تمام همه علوم و معارف فوق را نزد دانشمندان و بزرگان عصر آموخت و از بسيارى اساتيد خود به اخذ اجازه و گواهى نامه علمى نائل شد.[۳] ايشان اگرچه در فقه و اصول و رياضى و طب صاحب نظر و داراى مقامى ارجمند بود، ولى آن چه بيشتر براى او جاذبه داشت گام نهادن در وادى علوم عقلى و فلسفى بود.

ذهن نقاد انديشه ژرف و جستجوگر او لحظه اى نمى آرميد و در تكاپوى درك معارف بلند عقلى و براى رسيدن به زلال دانش به درس خداوندان حكمت و فلسفه اسلامى عصر شتافت. اساتيد او در مباحث فلسفه، حكمت و عرفان عبارتند از:

  • 1- سيد الحكماء ميرزا ابوالحسن جلوه (م، 1314 ق): اگر چه ملا على واعظ خيابانى در «علماء معاصرين» از خود ميرزا مهدى آشتيانى نقل كرده است كه ايشان نزد حكيم جلوه درس گرفته؛[۴] ولى همان طور كه آقاى صدوقى سُها در مقدمه «اساس التوحيد» ذكر نموده، شاگردى آشتيانى نزد حكيم جلوه بعيد است. چرا كه سيد ابوالحسن جلوه در سال 1314 درگذشت حال آن كه در اين سال آشتيانى تنها هشت سال داشته است. البته ممكن است بگوئيم پدر دانشمند ميرزا مهدى، يعنى مرحوم ميرزا جعفر آشتيانى - كه خود از شاگردان حكيم جلوه بوده است- ميرزا مهدى را با خود به مجلس درس استاد مى برده است و از اين طريق ميرزا مهدى از پرتو فيوض آن حكيم ارجمند نيز، مستفيض شده است.[۵]
  • 3- فيلسوف فرزانه آقا مير شهاب تبريزى: حكيم، فيلسوف و عارف گرانمايه صاحب «رسالة فى حقيقة الوجود» مى باشد. ميرزا مهدى آشتيانى، حکمت متعالیه را در محضر افادت او فراگرفته است.
  • 4- حكيم آقا ميرزا هاشم اشكورى: از بزرگترين فلاسفه و عرفاى معاصر است. مرحوم ميرزا مهدى عرفان و معرفت را از او آموخته است.

آيت الله آشتيانى در محضر اساتيد بزرگ عصر و ارباب فضل، حكمت فلسفه و عرفان را به كمال آموخت و خود به مرتبه بلندى از استادى در اين رشته ها نائل آمد. ايشان در سال 1329 ق، به عراق رفت و ساليانى طولانى به تكميل مبانى فقه و اصول پرداخت.

اساتيد ايشان در نجف اشرف

1- آيت الله آخوند خراسانى (م، 1329 ق)، صاحب «كفايه»؛

2- آيت الله سيد محمدكاظم يزدى (م، 1337 ق)؛ صاحب «عروه»؛

3- آيت الله سيد محمد فيروزآبادى (م، 1345 ق)؛

4- آيت الله ميرزا حسين نائينى؛

5- آيت الله آقا ضياءالدين عراقى (م، 1361 ق)؛

6- آيت الله سيد ابوالحسن اصفهانى (م، 1365 ق)؛

ميرزا مهدى آشتيانى طى سال ها تلاش مستمر و كوشش مداوم در حوزه نجف و در جوار آستان قدس علوى، موفق به اخذ اجازه اجتهاد از همه اساتيد خود شد.[۶]. ايشان مدتى را نيز در نجف اشرف به تدريس معقول اشتغال يافت و آن گاه به ايران بازگشت.

يكى از ويژگى هاى برجسته آشتيانى اين بودكه در يك محدوده جغرافيايى نمى ماند و مسافرت هاى متعددى را به مراكز علم و دانش جهان داشت. او طى سفرى به بخارا مدت يك سال در آنجا اقامت گزيد و به تدريس حكمت و فلسفه اسلامى مبادرت ورزيد. بعد از آن به مصر، اسكندريه، برلين، پاريس، رم، هند، بلژيك و ديگر نقاط اروپا مسافرت كرد و با فلاسفه و انديشمندان آن ديار مباحثاتى را انجام داد. ملاقات هاى ايشان كه در واقع نماينده فلسفه و عرفان اسلامى بود - در آشنايى فلاسفه غرب با مبانى بلند و ژرف فلسفه اسلام و ايران تأثير مطلوبى داشت.

آن بزرگوار از نوادر روزگار و مفاخر حوزه هاى علميه بشمار مى رود. در بسيارى از علوم تبحر داشت و البته بيشترين مهارتش در فلسفه و عرفان بود. بى گمان ايشان از شارحان و مدرسان چربدست و با مهارت فلسفه متعالى صدرايى و آثار ابن سيناست. دقت، ظرافت و تسلط او در تدريس، به اعتراف شاگردان و نزديكانش منحصر به فرد بود. آقا منوچهر صدوقى سها از استاد حاج شيخ على محمد جولستانى كه از شاگردان نزديك ميرزامهدى است، نقل مى كند: ميرزا مهدى در اوائل شباب تدريس منظومه مى كرد. شيخ المشايخ آقا ميرزا هاشم اشكورى با استماع غافلانه آن به ايشان فرموده بود، اگر شخص حاجى هم زنده بود بدين نحو درس نمى فرمود.[۷]

و نوشته اند كه ديباچه منظومه را به شش ماه مى گفت و گاهى دفتر اول مثنوى معنوى را به پانزده سال تدريس مى فرمود.[۸] او نه تنها يك عالم دينى متبحر و فيلسوفى بلند و آشنا به دانش هاى نظرى بود، بلكه انسانى متعبد و عالمى اهل سير و سلوك بود و ذوق عرفانيش بر مشرب عقل غلبه داشت.

آيت الله آشتيانى علاوه بر اين كه از بزرگترين فلاسفه عصر بشمار مى آيد، عارف كم نظيرى است كه مراتب ورع و تقواى باطنى و ارتباطش با دستگاه اهل بيت علیهم السلام، مورد اذعان همه كسانى است كه محضر نيك او را درك كرده اند. آقا شيخ محمد رازى صاحب گنجينه دانشمندان، در جلد چهارم اين مجموعه مكاشفه اى را از آن بزرگوار نقل كرده است بدين شرح: در ماه ذی الحجه سال 1368 ه.ق در منزل مرحوم آيت الله حجت بودم و مرحوم ميرزا مهدى آشتيانى در آن جا وارد بودند.

مرحوم آيت الله العظمى بروجردى و آيت الله سيد محمدتقى خوانسارى براى ديدن ايشان آمدند و بعد از تعارفات و تشريفات، آيت الله حجت به آيت الله بروجردى گفتند كه آقاى ميرزا مهدى آشتيانى مكاشفه عجيبى دارند و مناسب است خودشان نقل كنند.

مرحوم آشتيانى فرمودند: من مبتلا به يرقان هستم و براى همين مسافرت به خارج هم نموده ام ولى علاج نشده است. در سال 1365 ق كه توده اى ها - نهايت تسلط را در شمال و غرب ايران داشتند - به مشهد مشرف مى شدم. در اتوبوس حالم منقلب شد به طورى كه مسافرين و راننده خيال كردند من سكته كرده ام. ماشين را متوقف كردند و مرا بيرون آوردند و در آن حال ديدم كه در عرفات هستم و انوار بسيارى از آسمان به زمين مى آيد و ديدم كه مردم به يك طرف متوجه هستند. پرسيدم چه خبر است؟ گفتند: حضرت رسول صلی الله علیه و آله تشريف آورده اند. من به آن طرف رفتم و ديدم چهارده خيمه در كنار يكديگر نصب است.

خيمه بزرگى بود كه متعلق به حضرت رسول صلی الله علیه و آله بود من در آن خيمه مشرف شدم و حضرت را زيارت كردم. خواستم از كسالت خود و حوائج ديگرم بگويم. گفتند: چون زائر فرزندم امام رضا علیه السلام هستى برو به خيمه اي كه متعلق به اوست. پس من به خيمه آن حضرت شرفياب شدم و سه حاجت خود را اظهار كردم. اول راجع به كسالتم، فرمودند مقدر شده كه اين كسالت با تو باشد تا از دنيا بروى، دوم راجع به فتنه توده اى ها، فرمودند به همين زودى شر آن ها مرتفع خواهد شد و تا شما با قبور و مجالس سوگوارى ما ارتباط داريد در امان هستيد و سوم راجع به حاجت شخصى بود كه فرمودند: اين حاجت هم رواست».[۹] علامه سيد جلال الدين آشتيانى در مورد خلقيات آن بزرگوار نوشته اند: آقا ميرزا مهدى شخصى آرام و مؤدب و بى ادعا و داراى خلق ملكوتى بود و در عمر خود هرگز با كسى معارض يا تعارض در علميات نداشت و خويشتن را از احدى برتر نشان نمى داد. از عادات آن مرحوم اين بود كه از ديگران صحبت نمى كرد و اگر صحبت به ميان مى آمد به جرح كسى نمى پرداخت».[۱۰]

تدريس

آيت الله آشتيانى حدود 30 سال در مدرسه سپهسالار و مدرسه ميرزا محمدخان قزوينى تدريس داشت. معمولاً روزى سه ساعت و گاهى چهار ساعت تدريس مى كردند. علامه سيد جلال الدين آشتيانى نوشته اند: دوازده دوره الهيات شفا و چهار دوره طبيعيات اين كتاب عظيم را تدريس نموده اند. تمهيد القواعد را پنج بار و شرح فصوص را تا قبل از سال 1316 ش در طول هجده سال، شش دوره و مجلدات اسفار را در دوره هاى متوالى درس داده اند».[۱۱]


تسلط ايشان به مبانى حكمت و عرفان و تبحر در آثار ملاصدرا باعث مى شد تا محفل درس او مورد توجه اهل فضل قرار گيرد. علامه سيد جلال الدين آشتيانى باز نوشته اند: «مرحوم استاد آقا ميرزا مهدى سه سال ايام عيد را به مقصد زيارت حضرت معصومه سلام الله علیها در قم به اين شهر مسافرت كردند؛ و در سفر اخير مغفور له، حضرت امام خمينى درس اسفار خود را تعطيل كردند و فرمودند، آقاى آشتيانى در رتبه اساتيد من هستند...».[۱۲]

شاگردان

اگر چه آشتيانى به علت مسافرت هاى زياد و كسالت طولانى به صورت پيوسته و شايان نمى توانست به افاده بپردازد، ولى حوزه درس و محفل بحث او تا اواخر عمر شريفش ادامه داشت و جويندگان معارف ناب از زلال درياى علومش استفاده ها بردند. نام برخى از شاگردان زبده وى چنين است:

  • 1- آيت الله سيد على سيستانى.
  • 2- آيت الله ميرزا ابوالحسن شعرانى.
  • 3- آيت الله علامه سيد جلال الدين آشتيانى.
  • 4- آيت الله دكتر مهدى حائرى يزدى.
  • 5- آيت الله علامه محمدتقى جعفرى.
  • 6- آيت الله آخوند ملا على همدانى.
  • 7- آيت الله شيخ ابوطالب تجليل تبريزى.
  • 9- پرفسور عبدالجواد فلاطورى.
  • 10- استاد بديع الزمان فروزان فر.
  • 11- دكتر محمدتقى دانش پژوه.
  • 12- دكتر مهدى محقق.
  • 13- دكتر ابراهيم آيتى.
  • 14- دكتر محمد صادقى.
  • 15- دكتر محمدجعفر لنگرودى.
  • 16- دكتر موسى جوان.
  • 17- دكتر سيد صادق گوهرين.
  • 18- حكيم حاج شيخ على محمد جولستانى.
  • 19- حكيم شيخ محمدرضا ربانى تربتى.
  • 20- شيخ عبدالكريم روشنا تهرانى.
  • 21- آقا شيخ جعفر خندق آبادى.
  • 22- آقا ميرزا محمدعلى اديب تهرانى.
  • 23- آقا شيخ على محقق كاشمرى.
  • 24- آقا سيد مهدى لاجوردى كاشانى.
  • 25- آقا سيد هوشنگ ميرمطهرى.
  • 26- آقا سيد محمدتقى نقوى.
  • 27- آقا سيد محمدحسين آل طيب شوشترى و بسيارى ديگر.

همچنين از يادگارهاى آن بزرگوار فرزند دانشمندش، مهندس جلال الدين آشتيانى مى باشد كه از اساتيد و نويسندگان تواناى كشورمان بشمار مى رود. فرزند ديگر ايشان، آقاى ميرزا جعفر آشتيانى است.

آثار و تأليفات

آيت الله آشتيانى آثار متعددى در فقه و اصول و فلسفه و حكمت و عرفان از خود به يادگار گذاشته است كه بسيارى از آن ها هنوز به چاپ نرسيده است. لذا مناسب است اهل فن به اين مهم اقدام ورزند و آثار باارزش آن حكيم فرزانه را كه از ذخائر باارزش معارف اسلامى است احياء كنند.

تأليفات ايشان به اين شرح است:

  • 2- حاشيه بر كفاية الاصول ؛
  • 3- حاشيه بر فرائد الاصول ؛
  • 4- تعليقه بر حكمت منظومه سبزوارى، تهران، 1352.
  • 5- تعليقه بر منطق منظومه سبزوارى ؛

سيد جلال الدين آشتيانى نوشته اند: «تعليقات آن بزرگوار، بهترين تعليقه بر شرح منظومه است».[۱۳]

  • 6- تعليقه بر اسفار اربعه؛
  • 7- تعليقه بر اشارات بوعلى ؛
  • 8- تعليقه بر فصوص فارابى ؛
  • 9- تعليقه بر شفاء بوعلى ؛
  • 10- تعليقه بر فصوص ابن عربى ؛
  • 11- تعليقه بر مصباح الانس ؛
  • 12- اساس التوحيد، ط تهران، دانشگاه تهران. اين كتاب كه قبلاً با مقدمه آقاى منوچهر صدوقى سُها چاپ شده بود. اخيراً با مقدمه و تصحيح آيت الله سيد جلال الدين آشتيانى مجدداً به چاپ رسيده است.
  • 13- رساله اى در علم اجمالى و طلب و اراده ؛
  • 14- رساله در اثبات معراج جسمانى ؛
  • 16- رساله اى در شق القمر؛
  • 17- شرح حديث عمران صابى ؛
  • 18- شرح بر مشكلات حافظ؛
  • 19- ترجمه اى بر اشارات بوعلى ؛
  • 20- ترجمه اسفار اربعه ؛
  • 21- رساله اى در حقيقت كتاب و ميزان به مذاق عرفا، ط تهران، 1352؛
  • 22- رساله اى در جبر و تفويض .

افول آفتاب فرزانگى

سرانجام بعد از سال ها تحقيق و تدريس و عمرى سراسر پارسائى مرغ روح آن عارف فرزانه و فيلسوف و حكيم عالى قدر، پس از يك بيمارى طولانى در حوالى ساعت ده صبح روز پنج شنبه، سوم ارديبهشت 1332 ش، برابر با نهم شعبان 1372 ق در تهران و در حالى كه مشغول افاضه مطالبى در مسئله «شق القمر» بود و گاه گاه بلند مى فرمود: يا رحمن و يا رحيم يا ارحم الراحمين»، به عالم قدس پركشيد و خطه خاك را از انوار آن وجود تابناك محروم ساخت.[۱۴] پيكر مطهر آن مرحوم به قم منتقل شد و پس از تشييع باشكوهى، در جوار كريمه اهل بيت علیهم السلام، حضرت معصومه سلام الله علیها، نزديك مرقد مرحوم آيت الله حاج شيخ عبدالكريم حائرى در مسجد بالاسر مبارك به خاك سپرده شد.

پانویس

  1. علماء معاصرين، ص 257.
  2. علماء معاصرين، ص 258 و 257.
  3. علماء معاصرين، ص 258 و 257.
  4. ملا على واعظ خيابانى تبريزى، علماء معاصرين، ص 257.
  5. اساس التوحيد، مقدمه صدوقى سها، ص
  6. علماء معاصرين، ص 258 و 257
  7. مقدمه اساس التوحيد، از منوچهر صدوقى سُها، ص 11.
  8. همان منبع.
  9. گنجينه دانشمندان، ج 4، ص 369
  10. اساس التوحيد، ص 14 و 16.
  11. اساس التوحيد، با مقدمه سيد جلال الدين آشتيانى، ص 3.
  12. همان منبع، ص 6
  13. اساس التوحيد، ص 1، مقدمه سيد جلال الدين آشتيانى.
  14. اساس التوحيد، مقدمه آقاى صدوقى، ص 15.

منابع

  • مهدى سليمانى آشتيانى , ستارگان حرم، جلد 9.
  • هادی شاملو،میرزا مهدی آشتیانی، بزرگمرد عرفان و فلسفه ،خبرگزاری رسا،بازیابی: 31 اردیبهشت 1393.