سید رضا بهاءالدینی
منبع: تلخيص از كتاب گلشن ابرار، جلد 2، صفحه 964
نویسنده: احمد لقماني
طلوع حیات
نهمین روز فروردین ماه 1287 ش. سپیده حیات طفلی پاك طینت از خانوادهای مذهبی سر زد. شور و اشتیاق آن روز با جشن ولایت و عید غدیر سال 1327 قمری همراه بود و این میلاد، شادی افزونتری برای اطرافیان كودك به ارمغان آورد.
نام فرزند را «سید رضا» نهادند تا به بركت این نام و نورانیت آن ایام برای همیشه «بهاءالدین» باشد. نسب نیاكان ارجمند وی به امام سجاد علیه السلام میرسد و اجداد و پدران والامقام او هر یك بسان گوهر تابناكی در دوران ظلمت درخشش خاصی داشتهاند. برخی از آنان عهدهدار تولیت حرم حضرت معصومه سلام علیها السلام بودند و تنی چند از خادمان مخلص بارگاه آن پاك بانوی بلند اختر محسوب میشدند.
پدر سید رضا، سید صفی الدین بود كه افتخار خدمتگزاری آستان مقدس حضرت معصومه سلام الله علیها را داشت. انس فراوان او با قرآن، عشق وافر به قرائت آیات الهی و حافظه چشمگیر وی موجب اعتماد علما به اندوختههای ذهنی سید صفی الدین شده بود، به طوری كه او را «كشف الآیات علما» مینامیدند. آن چه صفات برجستهای به وی بخشید مناعت طبع، بلند نظری و اشتیاق خدمت به جامعه بود.
مادر سید رضا، فاطمه سلطان ـ معروف به زن آقا ـ بانویی مؤمن و مخلص بود كه همسری مهربان و زیرك برای سید صفی الدین محسوب میشد. وی از نوادگان اندیشمند والامقام ملاصدرا شیرازی بوده است. بانویی كه صفا و صمیمیت در زندگانی، قناعت و سادهزیستی در دوران حیات و عشق و علاقه به همسر و فرزندان وی را از دیگران ممتاز ساخته بود و انسی فراگیر با قرآن و الفتی چشمگیر با دعاهای معصومان علیهم السلام داشت و هماره دامن وجود خود را لبریز از معنویت و نورانیت مینمود.
دوران كودكی
اوان كودكی سید رضا همراه با نشانههایی چون حافظه فوقالعاده، استعداد بسیار و درك جهان اطراف بود به طوری كه خود درباره آن دوران این چنین میفرماید: «یك ساله كه بودم افراد پاك طینت و نیكوسرشت را دوست داشتم و علاقهای قلبی به آنان پیدا میكردم. خیر و شر را میفهمیدم و بین انسانهای خیر و نیكوكار و افراد شرور و طغیانگر فرق میگذاشتم».
سید رضا چون به دو سالگی رسید به مكتبخانه پای گذاشت. حمد و سوره، اذان و اقامه و سپس قرائت قرآن را یاد گرفت و آن گاه خواندن و نوشتن را آغاز كرد. در شش سالگی دوره مكتب تمام شد و برای آموختن درسهای دیگر به مكتب دیگری رفت تا در این محل نصاب الصبیان ـ كه معانی لغات را به صورت شعر بیان میكند ـ و دیگر كتابها را بیاموزد. روزهای تابناك این ایام همراه با طلوع آفتاب بهروزی و شادكامی سید رضا بود. زیرا خبر موفقیتهای او به گوش آیت الله سید ابوالقاسم قمی رسید و ایشان كه فردی فروتن و دانشمندی پارسا و مردی پراخلاص بود، شیرینترین لحظات شوق و شادمانی را با تشویقهای پی در پی و فراگیر برای سید رضا فراهم ساخت.
شوق بیپایان
آن لطف خداوندی و این تلاش و پشتكار فراگیر مقدمهای خجسته برای سید رضا فراهم میكند. به طوری كه شوقی فراگیر و عشقی فراوان به تحصیل پیدا نموده، كتابهای مقدمات را یكی پس از دیگری فرامیگیرد. پیش از دوازده سال نداشت كه آمادگی خود را برای امتحان نزد حاج شیخ عبدالكریم حائری ـ مؤسس حوزه علمیه قم ـ اعلام كرد و موفقیت تحسین برانگیز وی در مقابل حاج شیخ، شروعی خجسته برای ارتباط صمیمی با ایشان گردید.
در این زمان بود كه همنشین این طلبه سخت كوش درس و بحث و زندگیاش كتاب میشود. به گونهای كه نوجوانی حدود شانزده ساعت تلاش علمی نموده و لحظهای از فرصت خویش را از دست نمیدهد!! افزون بر كتابهای حوزوی، بسیاری از علوم مفیدی كه برای هر طلبه ضروری است فراگرفته، برای بهرهگیری بهتر از روزها و ساعات یك سال از مدرسه بیرون نمیرود، گرچه فاصله وی از مدرسه فیضیه تا منزل بیش از هزار قدم نبوده است. مادرش كه ساعت استراحت سید را میدانسته، در ساعت خاصی به فیضیه میرود تا فرزند خود را دیدار كند. روزهای پرفروغ و شبهای پرتوفیق آن ایام به گونهای سپری میشده كه پیش از طلوع آفتاب سه یا چهار مباحثه انجام داده، گاهی قبل از اذان صبح دو درس را به پایان برد.
شوق بیپایان و پشتكار فراوان وی در حوزه به آن جا انجامید كه مدرسی موفق و پذیرفته فراهم ساخت. درس وی در بسیاری از مدارس قم شروع گشت. چند دوره «جامع المقدمات»، «سیوطی»، «مطول» و «قوانین» و پس از آن «رسائل و مكاسب و كفایه» تدریس نمود و در پی این توفیقات، «درس خارج»، ایشان برای تربیت دانش پژوهان اجتهاد دوست آغاز گردید. و بدین سان مدرسی شصت ساله این پژوهشگر فرزانه و تدوین بسیاری از معارف نهج البلاغه و صحیفه سجادیه، شیرینترین لحظههای عمر را در گذر بیان و قلم فراهم نمود تا ساعاتی سبز و پرسعادت در صحیفه دوران این فقیه فرهیخته رقم خورد و سید رضا «بهاءالدین» گردید.
جلوههای جاودانه
«از عواملی كه باورهای اعتقادی انسان را سست میكند و مانع پیشرفت معنوی انسان میشود، شهرت بیجا و بیفایده است. علاقه به معروفیت و شوق به سر زبانها افتادن، نشانه ضعف ایمان و كمبودهای روحی فرد است.» بر اساس این اعتقاد، ایشان از قبول مصاحبههای تلویزیونی، معروفیت درباره مرجعیت، خرید منزل نزدیك حرم برای شناخته شدن بیشتر یا تهیه مهر و دایركردن دفتر مراجعات برای مرجعیت، سرباز زده و قبول نكرد.
گاهی كه با اصرار برخی ارادتمندان روبرو میشد، میفرمود: «بالاتر از اینها فكر كنید. گیرم نام بنده بر سر زبانها افتاد، وقتی پیش خدا دستم خالی است، آن شهرت برای من چه سودی دارد؟... نام بنده موضوعیت ندارد».
«رسیدگی به محرومان» عنوانی دیگر از صحیفه صفات این فقیه فرهیخته است. ایشان چون پدری مهربان، بیش از چهل سال رهگشای مستمندان و فقرای آبرومند بودهاند، گاهی كه صحبت از چگونگی امداد و كمك رسانی میشد، میفرمود: «كمكها را شب انجام دهید، رعایت آبروی افراد را بكنید، به گونهای كمك كنید كه شما را نشناسند. مبادا فردا شما را ببینند و خجالتزده گردند».
پهنه توكل و عظمت معرفت وی به قدری است كه چون سخن از داشتن و نداشتن میشود، میفرمایند: «هیچ گاه نمیگذارند درمانده شویم!». «آگاهی از حقایق عالم» صفحهای دیگر از كتاب شكوه و شخصیت ارجمند حضرت آیت الله بهاءالدینی است. به گوشهای از این حقایق میپردازیم: سالیان بسیاری كه برخی از شیفتگان دانش و دانایی با حضور در محضر پرفیضش از درس ایشان بهره میگرفتند. یكی از شاگردان آقا كه فردی متقی و پارسا بود اما استعداد شایانی نداشت از دنیا رفت. مدتها گذشت روزی سخن او به میان آمد.
ناگاه ایشان فرمود: «فلانی در برزخ چنان رشد علمی پیدا كرده و حرفهایی میزند كه اگر در حیاتش برای او گفته میشد نمیفهمید! درباره موضوعی در باب طهارت با ما بحث كرد و نظر ما را تغییر داد».
یكی از دانش پژوهان و طلبههای قم كه در ایام ماه مبارك رمضان به تبلیغ رفته، پس از بازگشت به قم برای زیارت حضرت معصومه سلام الله علیها به حرم مطهر مشرف میشود به هنگام خروج از حرم دوستی را دیده كه با چهرهای غمگین و محزون با وی روبرو میشود. چون علت را جویا میشود. خبر از تنگدستی و شدت فقر میدهد و آمدن به حرم را برای گشایش این مشكل یاد میكند، این طلبه چون وضع را این گونه میبیند مبلغی را كه در ماه مبارك به او داده بودند به وی میدهد و پس از خداحافظی به سوی صحن مطهر رهسپار میشود.
ناگاه یادی از حضرت آیت الله بهاءالدینی كرد. زیارت این فقیه اهل بیت را ره توشهای فردوس گونه برای خود میداند به سوی منزل ایشان حركت میكند و پس از دیدار آقا اجازه مرخصی میطلبد. یك باره ایشان میفرماید: «صبر كن» و در پی آن از جا برخاسته، به اتاق دیگر رفته، چند لحظه بعد مبلغی پول همراه میآورند و میفرمایند: «كار امروز شما، كار بسیار پسندیدهای بود!!!» و او پس از خداحافظی رهسپار منزل شد و مبلغ اهدایی آقا را شمرد، ناگهان متوجه میشود كه این پول به اندازهای است كه به آن فرد در حرم داده است!
قدر و سپاس
قدرشناسی و روشن بینی این پیر فروتن زمینهساز گرامی داشتن یاد و نام امام خمینی گشته و هماره خاطرههای بهجت آفرین آن مراد سبز قامت در قابِ خاطرِ این دوست والامقام به چشم میخورد. پاس نعمت وجود انقلاب اسلامی ایران، یاد عظمت حركت امام و بركات خجسته نهضت و تمدن شگرف سخنان ملكوتی ایشان به همراه دهها خاطره، مناسبت های مختلفی در گفتار آن وجود ارجمند و همگی بیانگر روحیه سپاسگزار ایشان است.
...روزی صحبت از شعر و شاعری به میان آمد. با جملهای كوتاه فرمودند: «بنده اشعار زیادی درباره اهل بیت علیهم السلام به ویژه حضرت امام علی علیه السلام شنیدهام ولی برای من هیچ شعری همچون اشعار شهریار تبریزی، جذابیت نداشته است، به همین جهت او را دعا كردم، بعداً دیدم برزخ را از وی برداشتهاند». گاهی كه سخن از دوران كودكی به میان میآید، به گونهای سخن میگویند كه درمییابیم همه را از خدا میداند، از طفولیت تا دوران بلوغ، از تحصیل تا تدریس و از قم تا كربلا و...
روزی در ملاقات با برخی علاقهمندان و ارادتمندان فرمودند: «حالم خیلی بد بود. اهل خانه هفتاد حمد برایم خواندند، چون ختم سوره حمد آنان تمام شد، حال ما نیز خوب شد ما بارها تجربه كردهایم، غیر از خدا از هیچ كس كاری ساخته نیست، صلاح فعلی بنده در بیماری و خانهنشینی است... تاكنون چندین نفر را برای معالجه ما آوردهاند اما ما را به زحمت انداختهاند و هیچ كاری از آنان ساخته نبوده است. از هیچ كس غیر از خدا كاری ساخته نیست».
احترام و ارادت به استادان به طور چشمگیر در سخنان آیت الله بهاءالدینی به چشم میخورد. گاهی از مرحوم بافقی و مجاهدتهای كمنظیر ایشان یاد كرده و نسبت به نیكیها و مهربانیهای وی به طلبهها سخن میگویند و چون نام حاج شیخ عبدالكریم حائری به میان میآید هالهای از عظمت در كلام ایشان نسبت به آن عالم سخت كوش موج میزند. از یك رنگی و صمیمیت، قداست و محبت و همدردی و احترام وی سخن گفته و یاد و خاطره وی را گرامی میدارند: درباره آیات بزرگ و چهرههای سترگ حوزه علمیه قم؛ آیت الله بهجت، آیت الله خوانساری و آیت الله صدر رحمت خداوند بر آنان باد ـ و انس با ایشان حكایتهای فراوانی در یاد وی وجود دارد و چون از آیت الله سید محمدتقی خوانساری صحبت میشود، اشارهای به صدور اجازه اجتهاد خود توسط آن عالم پارسا و فقیه متقی در بیست و پنج سالگی میكنند.