بانو مجتهده امین
شکوفه علم بر درخت معرفت
در سنه 1265 هجری شمسی، مولودی گرانقدر در اصفهان از پدری مؤمن و سخاوتمند و مادری بسیار شریف، متعبد و خیرخواه پا به عرصه وجود نهاد و دریای هستی به رغم سرکوفتن بی امان بر صخره سرد دنیا، گوهری را در صدف خود از اعماق بحر بیکران ولایت بیرون راند تا مصلحت خداوند مبنی بر پروراندن گوهری این چنین ساطع و لامع نصیب کدامین دریا گردد. هر چند که در کار گلاب و گل حکم ازلی این گونه بود که یکی شاهد بازاری و دیگری پرده نشین باشد.
این مولود شریف که به نقل از کتاب «شجره طیبه»، تألیف سید مصلح الدین مهدوی موسوی اصفهانی، نسب پاکش با سی واسطه به امام علی بن ابی طالب علیه السلام می رسد به «نصرت» نامگذاری می شود و بعدها لقب «امین» زیبنده تارک رخشان علوم لدنی و افاضی او می گردد. آن گونه که نوشته های خویش را مدیون ارشاد و کمک «او» می دانست.[۱]
این دره نادره از شجره آل طیبه، بعد از رسیدن به سن چهار سالگی توسط مادر روشن بین خود عازم مکتب می شود در حالی که فضای حاکم بر آن ایام به گونه ای بود که کمتر خانواده ای به خود اجازه می داد دختری را برای کسب دانش به مکتب یا مدرسه بفرستد؛ چه والدین بسیاری یافت می شدند که آموزش و آشنایی با خط و نوشتن را برای دختران خود جایز نمی دانستند.
نصرت کوچک، بنا به تشویق مادر خویش در فضایی آمیخته به رعب مکتب خانه های همیشگی و خانم معلم پیری که همواره چوب بلند تنبیه در دست داشت و او را «گوشت ناپز» می پنداشت، تحصیل را آغاز می کند[۲] لکن به رغم شدت سختگیری معلم خویش تا حدود یازده سالگی به تحصیل زبان عربی می پردازد. حتی در اغلب مجالس عمومی باز هم در حال تفکر بود و در مقام این که پا را از جاده شریعت بیرون نگذارد.[۳] و در سنین بعد از بلوغ همواره لطف پروردگار بدرقه راهش بود و در حین تحصیل گهگاهی حالات خوش و نورانی نصیب وی می گردید تا سرانجام به دلیل اتصال به عالم عرفان و زحمات پیگیر در امر مطالعات حکمت الهی، به لقب «امین» مفتخر گشت.
«بانو امین» در حین علم آموزی سرانجام در سن 15 سالگی با پسرعموی خود به نام «حاج میرزا» ملقب به «معین التجار» که از بازرگانان سرشناس اصفهانی بوده ازدواج می کند و بار مسؤولیت سنگین خانه داری و تربیت فرزندان را بر دوش می کشد. لکن این قبیل مسایل مانع کسب فیوضات علمی او نمی گشت کما این که شاهد مرگ 7 تن از فرزندان خویش بود و هر از چندگاه با چشمانی اشکبار و قلبی لرزان پرپر شدن غنچههای ناشکفته بوستان زندگانی خویش را نظارهگر بود و در این باغ تنها یک گل از ساقه وجودش از گزند طوفان حادثه در امان ماند و آن را «ابتلا» و «آزمایش حق تعالی» تعبیر می نمود.[۴]
عجبا! استعداد خودشناسی در آینه وجود آدمی است لکن او بی خبر از این موهبت الهی همچنان بر زورق اشتیاق سرگشته دریای لایتناهی هستی است. گویا نمی داند یار در خانه است و او گرد جهان می گردد و آب در کوزه و او تشنه لبان...
بانو امین از آن هایی بود که برای نیل به سرمنزل مقصود، آینه وجود خویش را از غبار شبهات و خرافات بی اساس زدوده و اصالت اصیل خویشتن را به عیان در آینه صیقلی دل و در یک کلام «جام جم» خود نگریستند و بر غفلت خواب زدگان سپنج سرای گیتی تاختند و بر ثانیه های عزیز و هدر رفته واماندگان قافله انسانیت، افسوس ها خورده ولی باز هم نگران سیر «طلب» بوده که مبادا آتش شوق این لذت، در اثر لقای یار رو به خاموشی نهد که لذت طلب از مطلوب بهتر و به قول خواجه شیراز:
از آن به دیر مغانم عزیز می دارند × که آتشی که نمیرد همیشه در دل ماست.
این بانوی اندیشمند و عارف با پشتکار و تلاشی بی نظیر به تحصیل صرف، نحو، بلاغت، تفسیر، علم حدیث، فقه، اصول، فلسفه و عرفان می پردازد و با وجود مشکلات متعددی که در فضای حاکم بر آن زمان بود در سن چهل سالگی مرتبت و تسلط علمی ایشان مورد تأیید علماء و مراجع تقلید وقت قرار گرفته و به دریافت درجه اجتهاد و روایت نائل می گردد.
قدرت تفکر و طرز نگرش این بانوی فاضله و گوهره شریعت، نسبت به قشر زن به حدی بود که خوشبختی و راه وصول به سعادت را برای خانمها مرهون «آرامش قلب» می دانست؛ چه به خوبی به این نکته مهم واقف بود که عقیده عوام چه از زمان گذشته و چه اینک نسبت به سعادت واقعی زنان جامعه چندان خوشبینانه نیست!
ایشان به همین منظور یکی از تألیفات ارزنده خویش را به «روش خوشبختی و توصیه به خواهران ایمانی» اختصاص داده و به زنان مؤمن این پیام را آویزه گوش جان می نماید که:
«ای بانوان و دوشیزگان عزیز! بدانید که هیچ خوشبختی به قدر آرامش دل نیست و سعادت حقیقی بر روی فضیلت بنا شده است... آیا فضیلت و آرامش روح را چه وقت می توان بدست آورد؟ البته زمانی چنین سعادتی نصیب انسان خواهد گردید که در این دریای بی پایان زندگانی دنیا، دست آویزد به ریسمان محکم توحید، همان طور که قرآن می فرماید: «فَمَنْ یَکْفُر بالطّاغوتِ و یُؤمِن باللّه ِ فَقَدِ اسْتَمْسَکَ بِالعُرْوَةِ الوثقی لاَانفِصامَ لَها واللّه ُ سَمیعٌ عَلیِمٌ × اَللّه ُوَلیُ الّذینَ آمَنوُا یُخْرِجُهُم مِّنَ الظُلُماتِ اِلَی النُّورِ وَالَّذِینَ کَفَروُا أَوْلیاؤُهُمُ الطاغُوُت یُخْرِجُونَهُمْ مِنَ النُّورِ إِلَی الظُّلُماتِ أُولئِکَ أَصْحابُ النّارِ هُمْ فیها خالِدونْ». (سوره بقره / آیات 256ـ257) سعادت واقعی در اثر ایمان و یکتاپرستی و تقوا پدید خواهد آمد و اگر شما خواهان سعادت دنیا و دنیای ابدی دیگر که به نام آخرت خوانده شده هستید، پیرو قرآن گردید و قدم به قدم به سوی حق پا گذارید، آنگاه خوشبختی را احساس خواهید کرد».[۵]
بیهوده دست بر دل ما می نهد طبیب × با شور بحر پنجه مرجان چه می کند.[۶]
لازم به ذکر است که روش نیل به سعادت از دیدگاه حجت الاسلام بانو امین به دو جنبه «جسمانی» و «روحانی» بستگی دارد که باید مراقب هر دو بود. چه جنبه روحانی چیزی جز تکمیل صفات نیک انسانی، و جنبه جسمانی چیزی جز عنصر عفت و پاکدامنی که عمده شرافت یک زن است، نیست. همان گونه که عمده شرافت یک مرد در شجاعت وی قلمداد می گردد. جالب اینجاست که طرز نگرش این بانو دقیقاً، با نظریه خواجه نصیرالدین طوسی در ارتباط با عنصر عفت در زن و شجاعت در مرد همخوانی دارد.
آثار بانو امین از سن چهل سالگی تا واپسین دم حیات گهربار خویش به تألیف کتابهای مختلف، تدریس و پاسخگویی به پرسشهای دینی مردم و ارشاد زنان می پرداخت. او آثاری را از خود به یادگار نهاد که هر کدام مبین ذوق عرفانی و واردات روحانی وی قلمداد می گردد. اهم این آثار به قرار زیر است:
- 1- اربعین الهاشمیه (به زبان عربی)
- 2- جامع الشتات (به زبان عربی)
- 3- معاد یا آخرین سیر بشر
- 4- النفحات الرحمانیه فی الواردات القلبیه (به زبان عربی)
- 5- اخلاق (ترجمه کتاب ابن مسکویه)
- 7- روش خوشبختی و توصیه به خواهران ایمانی
- 8- مخزن اللئالی در مناقب مولی الموالی امیرالمؤمنین علی علیه السلام
- 9- سیر و سلوک در روش اولیاء و طریق سیر سعداء
در این جا به طور خلاصه به معرفی شرح آثار وی می پردازیم:
اربعین الهاشمیه
در مورد نوشته نخست (اربعین الهاشمیه) که در واقع اولین تألیف ایشان و مشتمل بر چهل حدیث در توحید و صفات حق تعالی و اخلاق و احکام شرع و متضمن بیانات فلسفی و عرفانی و اصولی و فقهی است باید دانست که انگیزه بانو امین از تقریر این کتاب استناد به حدیث نبوی «مَنْ حَفِظَ عَلی اُمَّتی اربعینَ حَدیثا مِمّا یَحتاجونَ اِلَیه مِنْ اَمْر دینَهُمُ بَعَثَهُ اللّه َ عَزَّوَجَلَّ یَوْمَ القیامة مَعَ النَّبییَنَ وَالصّدیقینَّ والشُّهَداءَ وَالصّالحینَ وَ حَسُنَ اولئکَ رفیقا» و «بَعَثهُ اللّه َفقیها عالِما» و «کُنْتُ لَهُ شفیعا» بود. ایشان در این زمینه می فرماید:
«...قصد داشتم کتابی را که مشتمل بر چهل حدیث باشد به اسناد اهل بیت نبوت و ولایت تألیف کنم به طوری که متضمن حل مشکلات و معضلات باشد تا اقتدا کرده باشم به علماء عاملین سَلَفَ رضوان الله تعالی علیهم اجمعین... پس از اندیشه بسیار با خود گفتم که من از سواران این میدان نیستم».[۷]
مؤلف در این کتاب اقوال بزرگانی چون فیض کاشانی، علامه مجلسی، محقق دوانی، شیخ مفید، محقق طوسی، غزالی، شیخ طنطاوی الجوهری، شهید ثانی، شیخ مرتضی انصاری، ابن فهد حلّی و... را نقل و با هم مقایسه می کند. لکن علی رغم اوج یافتن مقام این کتاب، شیخ عبدالله السبتی العاملی با در نظر گرفتن جو فاسد حاکم در رژیم رضاشاه و وضعیت زن در آن ایام، انتساب اربعین را به بانو امین مشکوک دانسته تا عاقبت از عراق برای دیدن ایشان به اصفهان آمده و مقام والای این بانو بر او اثبات گردید.
جامع الشتات
در کتاب جامع الشتات پی به پرسشهای متعدد از اساتیدی چون محمدعلی قاضی، طباطبایی و نهایتاً پاسخهای مبسوط این بانوی عالم که برای آنان تحریر کرده می بریم. در ارزش این کتاب ذکر این نکته بس که ماحصل پرسشها و پاسخهای مندرج در آن منجر به کسب درجه اجتهاد برای این عارفه فاضله گشت.
معاد یا آخرین سیر بشر
با کتاب معاد یا آخرین سیر بشر، به خوبی به نحوه سیر تکامل انسان از این دنیا به عالمی که فوق وی عالمی نیست پی خواهیم برد و آن عالم معاد یا قیامت است. این کتاب راهنمای بسیار ارزنده برای افرادی است که درصدد شناخت هویت آدمی پس از مرگ می باشند. شایان ذکر است که مطالب مندرج در این کتاب در نه مقاله با عناوین ذیل تقسیم بندی گردیده است:
سیر بشر از عالم علوی به سفلی و از سفلی به علوی، هر ذاتی قائم به مافوق خود است، انسان مجموعه عالم وجود است، انسان در عالم برزخ، انسان در نشأت قیامت، صراط، میزان، حساب و بهشت و جهنم و...
النفخات الرحمانیه
النفحات الرحمانیه، کتابی است در موضوع واردات قلبی و خاطراتی که مؤلف در سلوک الی اللّه به واسطه فیض حق درمییابد و به پیروی از یکی از آیات شریفه قرآن به چهار مطلب اشاره نموده است:
- مطلب اول: اطاعت از قول خدای تعالی: «وَ امّا بنعمةِ رَبِّکَ فَحَدِّث»؛ ولیکن به نعمت پروردگارت سخن گو.
- مطلب دوم: اعلام افزونی نعمت از جانب خدا بر بنده مشروط به شکرگزاری به درگه احدیت؛ چرا که اظهار فضل خدا و رحمتش نوعی تشکر است. «لَئِنْ شَکَرتُمْ لاَزَیَدَنَّکُمْ».
- مطلب سوم: اعلام آیه شریفه «وَلاتیأسوا مِنْ رَوحِ اللّه ِاِنَّهُ لاَیَیْاَسُ مِنْ رَوحِ اللّه ِاِلاّ القَومُ الکافرون» مبنی بر بیدار باش مردم در مضاجع جهل و غفلت آن هم به بهانه عدم توانایی بر معرفت و شناخت خدای قادر و متعال...
- مطلب چهارم: تشویق مردم به عبادت خداوند و حریص بودن بر طلب نیکی ها با توجه به آیه «وَ اَنْ لَیْسَ لِلاِنسانِ اِلاّ ما سَعی».
همان گونه که از عنوان این کتاب برمیآید یک سلسله نفحات رحمانی و فیوضات سبحانی بر قلب این عالمه ربانی وارد شده است.
اخلاق
کتاب اخلاق از «طهارة الاعراق» ابن مسکویه برگرفته شده است. بانو امین در مقدمه این کتاب می نوسید: «اقتباس می نمایم از آن دُرّ مکنون و آن دفتری که جامع و منطویّ بر طریق کسب کمالات انسانی است یعنی کتاب طهارة الاعراق...» این کتاب دارای جنبه علمی، عملی و اخلاقی است و مشتمل بر نکات و دقایق و لطایف فلسفی و نیز به عبارت فارسی رونوشت شده تا مورد استفاده زبانان باشد.
مخزن العرفان
کتاب مخزن العرفان تفسیر جامعی از قرآن کریم است که در 15 جلد منتشر گردیده و بنا به اظهار کمیسیون فرهنگی امور بانوان «اگر آثار پرارج این عالمه گرانقدر را دایره ای فرض کنیم، نقطه اصلی و مرکز این دایره تفسیر ایشان است و به حق جا دارد که این گونه رژف اندیشی و دقت نظر در این امر مهم مورد تحسین و تمجید اهل تحقیق قرار گیرد».
درباره کتاب روش «خوشبختی و توصیه به خواهران ایمانی» قبلاً توضیح دادیم.
مخزن اللئالی
حجت الاسلام بانو امین بعد از زیارت مرقد مطهر حضرت امام علی علیه السلام با خود عهد می بندد که کتابی در شأن فضایل آن امام راستین بنگارد و خود درباره علت شرح این کتاب می گوید: «چون این فقیره حقیره بی بضاعت در موقع تشرّف به نجف اشرف به جهت مهمی نذر کرد کتابی در فضایل علی علیه السلام تألیف کند، بعد از آن با خود فکر کرد که این کاری است بسیار خطیر و دریایی است بس عمیق...» و در پایان می افزاید: «...در نظر گرفته ام به قدری که ممکن است مطالب این کتاب ساده و مختصر باشد تا آن که همه کس به قدر فهم و سهم خود از او نتیجه ببرد...».
سیر و سلوک...
محتوای این کتاب همان گونه که از عنوان آن برمیآید در کشف و شهود و سیر الی اللّه است و به نظر می رسد تداعی بخش مناجات خواجه عبدالله انصاری است. ایشان در بحث «فنا» و «بقا» این چنین فرموده اند: «...تا از خود فانی نگردی به او باقی نباشی و تا هر چه داری از دست ندهی به حریم قدس او پی نبری...» بنا به اظهار یکی از شاگردانش، عطار مراحل سلوک را هفت گونه برشمرده اما ایشان هشت مرحله قائل شده است.[۸]
تأسیس حوزه خواهران
این بانوی مجتهده و نیکوکار با توجه به شناخت ارزش علم در جایگاه اجتماع به ویژه طبقه زنان علی رغم نامساعد بودن اوضاع اجتماعی آن زمان، به خوبی به محدودیت زمینه آموزش برای دختران پی برد. لذا به عنوان یک آموزگار متعهد در قبال خواسته های بر حق آنان احساس مسؤولیت کرده و در عین رنج بردن از وضعیت زنان، در سال 1344 اقدام به تأسیس حوزه ای به نام «مکتب حضرت فاطمه سلام الله علیها» نمود که حدود 600 تا 1000 شاگرد را جذب نمود و در آن مرکز علاوه بر تعلیم و تدریس علوم اسلامی در رشته های فقه، اصول، حکمت، عرفان، فلسفه و... که توسط خود ایشان انجام می گرفت به تدریج یک حرکت و نهضت علمی و فرهنگی در میان قشر زن پدید آمد و این حرکت علمی و فرهنگی نیز ادامه یافت.
این مکتب نه تنها از شاگردان شهریه دریافت نمی کرد بلکه کلیه هزینه های آن به وسیله بنیانگذار آموزشگاه یعنی حاجیه خانم امین پرداخت می گردید. همچنین به دلیل ممانعت خانواده های مذهبی از ادامه تحصیل دختران در مدراس دیگر، ایشان مبادرت به تأسیس دبیرستانی دخترانه نمود. در نتیجه با همت و پشتکار این بانوی فاضله راه تحصیل برای بسیاری از دختران سهل و میسر گردید.
نکته در خور توجه اینجاست که بانو امین علی رغم مسؤولیت های اجتماعی که بر دوش خویش احساس می نمود کمتر از خانه خارج می شده و برنامه تحصیل و تعلیم ایشان در منزل مهیا می شد به گونه ای که در خلال مطالعه مستمر و نوشتن کتاب های مختلف در منزل در صورت لزوم با علماء هم مباحثاتی داشت. حتی زمانی که اسلام از جهاتی در معرض خطر واقع شده بود دعوت کانون اسلام را برای سخنرانی پذیرفته و جلسات را به طور هفتگی برگزار نمود. توصیه این حکیم الهی به خانمهایی که قصد ادامه تحصیل داشتند چنین بود که مشکلات دوران تحصیل را تحمل کنند و درس را ادامه دهند زیرا کمبود افراد متعهد و آگاه در بسیاری جوامع به خوبی حس می شود.[۹]
حجت الاسلام بانو امین خود در یک مصاحبه علت گرایش خود را به تحصیل علوم الهی مرهون فضل و عنایت بی شائبه از جانب خدای خویش دانسته و در این راستا ضمن اشاره به خاطراتی از زمان کودکی خویش این چنین فرموده است:
«...درست به یاد دارم در اوقاتی که با بچههای همسن بودم مثل آنها تفریح و گردش نمی کردم بلکه مشتاق بودم بیشتر تنها باشم تا بهتر بتوانم فکر کنم زیرا گمشده ای در وجود خود داشتم و اگر به مجالس عمومی می رفتم باز در حال تفکر بودم و در این اندیشه که پا از جاده شریعت بیرون نگذارم. در میان علوم به «خداشناسی» و علومی که مربوط به خداوند بود بیشتر علاقه داشتم و دائم در طلب حقیقتی پویا بودم تا سرانجام درصدد برآمدم زبان عربی را بیاموزم شاید از این راه گمشده خود را پیدا کنم و به خدا نزدیک شوم.
حدود یازده ـ دوازده سالگی به تحصیل زبان عربی پرداختم ولی همواره لطف پروردگار بدرقه راهم بود و حین تحصیل هم گاهی حالات خوش و نورانی نصیبم می شد تا این که به نوشتن کتاب اربعین موفق شدم. علمای نجف که از نوشتن اربعین اطلاع حاصل کردند کتبا سؤالاتی راجع به فقه برایم فرستادند و پس از آن که جواب ایشان را دادم «درجه اجتهاد» به من عطا فرمودند.
از آن به بعد مشغول تألیف کتاب بوده ام و به ترتیب کتابهای: محزن اللئالی، سیر و سلوک، معاد، روش خوشبختی، اخلاق نوشته شد و سرانجام به تألیف تفاسیر (تفسیر محزن العرفان) پرداختم و هنوز هم مشغول به آن هستم در تمام این مراحل از تفضلات و الطاف الهی برخوردار بودهام و گاه به گاه جرقههای نورانی نصیبم می گردد و محظوظم می کند و «هَذا مِنْ فَضْلِ رَبّی».[۱۰]
و چه نیکو سروده شاعر معاصر اصفهان، مصطفی هادوی متخلص به «شهیر»:
بود سیمایش تجلیگاه نور کبریا × مادر گیتی کجا آرد دگر دختی چنین
به قول مرحوم حکیم سنایی غزنوی:
روزها باید که تا یک مشت پشم از پشت میش × زاهدی را خرقه گردد یا حماری را رُسَن
سال ها باید که تا یک سنگ اصلی ز آفتاب × لعل گردد در بدخشان یا عقیق اندر یمن
«مَنْ اَتَیَ اللّه» چه مفهومی دارد؟
یک روز مرحوم استاد علامه طباطبایی صاحب «تفسیر المیزان» به اصفهان آمده و با این بانوی اندیشمند دیدار نمود. فردای همان روز بانو امین به یکی از شاگردان خود گفت: «دیروز این مرد بزرگ و دانشمند با آن مراتب رفیع علمی خویش آمده و از این حقیر راجع به «اِلاّ مَنْ اَتیَ اللّه؛ بِقلبٍ سلیم» می پرسید یعنی چه؟ یعنی ایشان که استادند از من که شاگردم می پرسند: اِلاّ مَنْ اَتیَ اللّه؛ بِقلبٍ سلیم چه مفهومی دارد؟ در صورتی که خودشان مَنْ اَتیَ اللّه؛ بقلبٍ سلیم بودند».[۱۱]
از روحیات بارز ایشان نهایت فروتنی و تواضع بود و همچنین داشتن خصیصه «آرامش دل» که سعادت انسان را مرهون آن می دانست و علاوه بر مقام و مرتبت والای علمی کمال توجه را نسبت به خانه داری، همسرداری و تربیت فرزند مبذول می داشت و هیچ گاه ذرهای اسراف را جایز نمی دانست. همسر ایشان به دلیل هوش و ذکاوت این بانو همیشه در کارها با ایشان مشورت می نمود.
اول «معاهده» سپس «مراقبه»...
بنا به اظهار یکی از شاگردان، ایشان شخصی بود واقعا خدایی، هر چه می گفت توصیف حق بود. این بانو حکیم بود و در عین حال عارف، مجتهد و فقیه بود ولی عرفان بر سایر خصوصیاتش غلبه داشت... تواضع و جاذبه ایشان مرا به نزدشان می کشاند. یا می نوشت یا با خدا مناجات می کرد... دائما مکاشفاتی برایشان می شد که در نفحات الرحمانیه نقل شده است. می گفت از آثار پی به مؤثر ببرید و به یاد خدا بیفتید. مکرر می گفت ارتباط موجودات را با حق تعالی درک می کنم. اغلب این شعر را می خواند:
آن کس که تو را شناخت چه کند × فرزند و عیال و خانمان را چه کند؟
دیوانه کنی هر دو جهانش بخشی × دیوانه تو هر دو جهان را چه کند؟
ارزشی برای دنیا قائل نبود، زندگی طبیعی داشت؛ نه افراط و نه تفریط... اغلب، منازل السایرین خواجه عبدالله را مطالعه می کرد. به عفت و حجاب خیلی اهمیت می داد، حتی برای پنجاه سال به بالا مقید به مستور بودن بود... از لحاظ تربیت فرزند خیلی مقید بود. یک فرزند داشت دختر. پسرشان رفته بود خارج، اول ناراحت بود که چرا از بلاد اسلام به بلاد کفر رفته است ولی بعد می گفت از این که ناراحت شدم متأثرم. باید نفی خاطر کرد. من از ایشان از مجالسی مثل عقد و عروسی پرسیدم فرمود هر جا را که احتمال لهو و لعب می دهید نروید... مکرر می گفت: انسان باید مراقب حال خود باشد. در هر روز اول با خود «معاهده» کنید؛ بعد در طی روز «مراقبه» داشته باشید؛ در انتهای امر، خودتان را «محاسبه» کنید و اگر کار خلافی از شما سرزده است «معاتبه» داشته باشید. حال غیر از ذات است، ملکات برای انسان می ماند. سعی کنید صفات نیک، ذات شما باشد نه حال شما.[۱۲]
«جنّت» به جای «جانت»...
یک بار خانمی از سیاهپوستان آمریکا آمده بود و می گفت که من ادیان را بررسی می کنم و به این نتیجه رسیدهام که اسلام بهترین دین است و شنیده ام در جهان اسلام یک چنین بانوی مجتهدی وجود دارد و می خواهم که او را ببینم. اسمش «جانت» بود. می خواست اسمش را عوض کند، ولی وقتی معنای جنّت را فهمید اسم خود را جنّت گذاشت. 27 ساله بود و از همسرش طلاق گرفته بود و اسم پسر بچه خود را هم علی گذاشته بود. این خانم آمد پیش خانم امین و ایشان بر او کلمه شهادتین خواند و او مسلمان شد.[۱۳]
استاد محمدتقی جعفری در پاسخ به این پرسش که آیا مقامات علمی و روحانی را که خانم امین قائل شده اند یک جهش استثنایی است و برای زنهای دیگر این جهش امکان پذیر نیست می فرماید: «با نظر به تشویق و تمجیدی که آیین واقع بین اسلام درباره دانش و بینش و رشد روحی انسانها به طور عموم نموده است، شخصیت «خانم امین» روی اصل و قاعده بوده است و آنان که توانایی پیشرفت روحی داشته اند، و در همان وضع «خود طبیعی»شان میخکوب شده اند چه زن و چه مرد استثنایی می باشند...».[۱۴]
«من به آن نفس مطمئنه رسیده بودم.»
«...ایشان به حقایق فیض کاشانی و مقامات معنوی خواجه عبدالله انصاری خیلی علاقه داشتند. یک مدت پیش ایشان می رفتیم، مرتب روی این چند کتاب کار می کردند و می فرمودند: وقتی آدم با خدا باشد گوشش به دنیا و عوالم آن نیست... در روزهای آخر عمرشان که به دیدنشان رفته بودم. فرمودند: «من دیشب خدمت جدم رسول الله رسیدم و مرتبه نفس مطمئنه را مشاهده کردم. گریه می کردند و می گفتند: من نمی خواستم برگردم ولی نمی دانم چه شد که به زندگی برگشتم. دیشب از جدم رسول الله خواستم که حضرت علی علیه السلام را ملاقات کنم و یک دفعه دیدم در باز شد و حضرت امیر وارد شدند. دستم را روی شانه حضرت انداختم گفتم: یا مولا امیرالمؤمنین! من می خواهم خدمت شما برسم. حضرت علی لبخندی زدند گفتند: تو هستی؟ خلاصه ایشان مرتبا گریه می کردند و می گفتند: من چرا برگشتم؟ من به آن نفس مطمئنه رسیده بودم...».[۱۵]
«وصیتنامه» این بانوی شریف سراسر از حدیث نبوی و دعوت به جاده مستقیم حق و پرهیزکاری و... است. ایشان در خلال سفارشات، آیات قرآنی را به تناسب سخنان خویش آورده و این نشان دهنده دید عمیق و پیوند دیرینه این مجتهده با قرآن و زندگی است. البته هدف از نگاشتن وصیت را به گونه ای می داند که بر طبق فرمایش پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله هر کس که در هنگام مرگ وصیت خود را به بهترین وجه انجام ندهد این نشانه نقص در عقل و مروت او است.
حجت الاسلام امین در بدو سفارش خویش همه برادران و خواهران مؤمن خود را به پرهیزکاری فرامیخواند و این که در هیچ حال اعم از آسایش و تندرستی، سختی و مرض، در نعمت و تنگدستی، در عافیت و آفت زدگی و در فقر و بی نیازی... نبایستی از یاد خدا غفلت نمود و با قلب و زبان همیشه به یاد او بود... سپس این آیه شریفه را از سوره 24 (سوره نور) به عنوان گواه بارزی بر این مدعا می آورد...
«رِجالٌ لاتُلْهِیهَمْ تجارَةٌ وَ لابَیْعٌ عَنْ ذِکراللّه ِ وَاِقَامِ الصَّلوةِ وَایتَاءِ الزَّکَوةِ یَخَافُونَ یَوْما تَتَقَلَّبُ فِیهِ القُلُوبُ وَالأَبْصارُ لِیَجزِیَهُمُ اللّه ُاَحْسَنَ مَا عَمِلوُاْ وَ یَزِیدَهُمْ مِن فَضْلِهِ».[۱۶]
همچنین بعد از آوردن دو آیه دیگر مشابه آن، انسانها را به فراگرفتن دانش توأم با تقوا فرامیخواند. از دیدگاه وی، دانشی که به کسب و نظر حاصل می شود علم رسمی است و نور و ضیائی از آن حاصل نمی شود. چنان که شیخ بهایی قدس سره گفته است:
علم رسمی سر به سر قیل است و قال × نه از آن کیفیتی حاصل نه حال
سپس ما را به تحصیل معرفت و محبت الهی و امیدواری به ملاقات خدای سبحان سفارش می کند که: «واستَقِمْ کما اُمِرْتَ» سوره شورى / آیه 14 ثابت قدم باش چنان که فرموده شدی... در پاره ای از همین وصیتنامه، ایشان راه شناخت خدا و کسب رضای او را منحصر به پیروی از فرستاده او حضرت محمد صلی الله علیه و آله و محبت نزدیکان و یارانش می داند که: «بِنا عُرِفَ اللّه ُو بِنا عُبِدَاللّه، لَوْلا نا ما عُرِفَ اللّه».[۱۷]
نیز مخالفت با تمایلات نفس، اصلاح امور مسلمین، احسان نسبت به همنوعان، شکستن شهوات نفسانی در اثر ریاضت و زحمت و... تماما دال بر نصایح مشفقانه این مرحومه بزرگوار نسبت به بندگان خدا در امر احیای حدود الهی است. چه در اغلب وصیتنامه ها معمولاً سفارشاتی راجع به ارث و میراث و رسیدن حق هر صاحب حقی به مال خویش از سوی متوفی نسبت به بستگان می شود. لکن وصیتنامه این عالمه جلیله برای اعتصام به ریسمان محکم الهی و احیاء ارزش های اسلامی، آن هم برای تمامی افراد اجتماع می باشد نظیر متن وصیتنامه الهی ـ سیاسی امام راحل خمینی کبیر و بدین لحاظ این قبیل وصیتنامه ها سرمشق و الگوی تمام عیاری برای سعادت همه ما انسانهاست تا برحسب مقتضیات خویش از آن ها برای نیل به سر منزل مقصود ره توشه ها برگیریم.
رحلت بانو امین
این بانوی مؤمنه سرانجام پس از یک عمر خدمت خالصانه در سن 97 سالگی در بیست و سوم خرداد ماه 1362. به جوار رحمت الهی شتافت و مزارش در اصفهان زیارتگاه اهل علم و تقوا گردید. چندی از شاعران از جمله روان شاد سپیده کاشانی، مصطفی هادوی (شهیر)، سیدعباس حسّامی و حجت الاسلام مجتبی حاتمی لنکرانی از علمای نجف، در رثای او اشعار نغز و دلاویزی سروده اند و ما به عنوان «حسن ختام» سروده مرحومه سپیده کاشانی در مدح و ثنای مرحومه حجت الاسلام سیده نصرت امین را می آوریم و در پایان ترجمه متن اجازه اجتهاد آن بانو از طرف حضرت آیت الله حسینی شیرازی اصطهباناتی را نقل می کنیم.
خسوف هجر، رخ ماه ما گرفت
بانگ رحیل، خاک وطن را فرا گرفت × اسلام شد به ماتم و رنگ عزا گرفت
ماهی که نور معرفتش رشک مهر بود × دامن کشان به کنگره عرش جا گرفت
آیات را نماز بخوانیم دوستان × زیرا خسوف هجر، رخ ماه ما گرفت
رخشنده اخترش بشد از کهکشان علم × در عرش، جا به بارگه انبیاء گرفت
می رفت و داغ لاله فراوان به سینه داشت × زین خاکدان که مرتبه نینوا گرفت
گلچین ز شاخه چید، بسی گل در این دیار × فقدان این گل از چه چمن را فرا گرفت؟
فخر زنان، امینه ما درس عاشقی × از مکتب امین خدا، مصطفی گرفت
آن مرجع فضیلت و تقوا به راه علم × بر راهوار عشق مدد از خدا گرفت
بانوی بانوان جهان شد شفیع او × گر در کنار کوثر میعاد جا گرفت
جاوید خانه باد مبارک بر او که خاک × از آن گل معطر عصمت صفا گرفت
سپیده کاشانی ـ تیرماه 62
اجازه اجتهاد
همان گونه که اشاره شد مرحوم بانو امین از برخی علمای بزرگوار اجازه اجتهاد دریافت کرده بود که در این جا به ذکر ترجمه متن اجازه مرحوم آیت الله اصطهباناتی بسنده می کنیم:
«بسم اللّه الرحمن الرحیم. الحمدللّه ِ رَبِّ العالَمین وَ اَفْضَلُ الصَلَوات وَ اَکْمَلُ التَّحیاتِ عَلی اَشْرفِ الانبیاءِ وَالمرسلینَ وَ اَکْمَل السُفَراءِ وَالمُبَلَّغینَ مُحَّمد صلی الله علیه و آله و آلِهِ الکَهْفِ الحَصینِ وَ غیاثِ المُضطَّرِ المستکین وَ لَعْنَة اللّه عَلی اعدائِهِم اَبَدَ الاَبَدینِ وَ دَهْر الداهِرینَ».
بانوی گرامی، شریف، اصیل، عالم عامل، جامع علوم عقلی و نقلی، گوهر روزگار و حجت زنان زمان، دختر مرحوم حاج سید محمدعلی امین التجار اصفهانی ـ طاب ثراه ـ از کسانی است که مدت مدیدی از عمر عزیز و زمان درازی از زندگی گرانقدرش را در تحصیل علوم شرعی و معارف دینی و تکمیل مکارم اخلاق حسنه و تحقیق و تنقیح قواعد فقه و اصول گذرانده است تا جایی که به مراتب عالی علم و دانش نایل آمد و از کسانی گردید که او را با انگشت به یکدیگر نشان می دادند.
ایشان از این حقیر اجازه خواست و این بنده از وی در مسائل فقه و اصول کسب اطلاع نمودم. پاسخ های ارسالی، که به گواهی تعدادی از بزرگان مورد اطمینان ثابت می کرد آن جواب ها از خود ایشان است، از طول ید و کثرت اطلاعات و وجود قوه استنباط و دستیابی ایشان به درجه ای از اجتهاد، خبر می داد. پس برایشان باد عمل به احکامی که به روش شناخته شده بین علمای اسلام، استنباط می کند و این فضل و موهبتی الهی است که خداوند به هر کس از زنان و مردان که بخواهد عطا می کند و چه نیکو سروده است:
فَلَو کُنَّ النساءُ کَمِثلِ هذه × لَفَضَّلتِ النساءُ عَلَی الرجال
فَلا تأنیثُ اِسمِ الشَّمسِ عارٌ وَلا التَذکیرُ فخرُ للهلالِ[۱۸]
باید خدای را بر این نعمت ها و بخشش های گرانقدر که به او عطا کرده است سپاسگزار باشد. به ایشان اجازه دادم که روایت کند از من آن چه را که روایتش برای من صحیح است. به طرقی که مشایخ و دانشمندان جامع علوم ـ که خدا مقامشان را در بهشت عالی گرداند ـ منتهی گردد.
...توصیه ام به ایشان این است که در موارد شبهات جانب احتیاط را رها نکند زیرا این راه، نگاهدارنده انسان است و امیدوارم که مرا از دعای خیر فراموش نکند. صفر الخیر 1354 / ابراهیم حسینی شیرازی اصطهباناتی.
منابع
- پروین داوودی فرد ،نگاهی به زندگی و آثار مرحوم بانو امین،مجله پیام زن خرداد 1376، شماره 63،صفحه 12.
- سيد عليرضا كباري ، حوزههاي علميه شيعه در گستره جهان، با اندکی تغییرات،اندیشه قم، بازیابی: 8 اسفند 1392.
پانویس
- ↑ منظور از «او» همانا خداوند است. رجوع شود به مراحل تحصیل و مراتب علمی این بانو به نقل از یادنامه بانوی مجتهده، به کوشش واحد فرهنگی خواهران اداره کل فرهنگ و ارشاد اسلامی استان اصفهان.
- ↑ خاطرات حجت الاسلام بانو امین در مراحل تحصیل و مراتب علمی، یادنامه بانو مجتهد، امین، ص 12، ناشر امور فرهنگی اداره کل فرهنگ و ارشاد اسلامی استان اصفهان.
- ↑ رجوع به همین خاطرات، ص 13.
- ↑ نظری اجمالی به زندگی بانوی مجتهده، ص 10.
- ↑ پیام برای دختران جوان و شرط رستگاری آنان، ص 29 و 28.
- ↑ ابیات از صائب تبریزی است.
- ↑ انگیزه بانو امین از تقریر «اربعین الهاشمیه»، ص 31 یادنامه.
- ↑ به نقل از خانم ملاباشی از شاگردان حاجیه خانم امین، ص 41.
- ↑ رجوع به خدمات فرهنگی بانو امین، ص 36 و 35.
- ↑ مصاحبه با بانو امین، ص 26 و 25.
- ↑ به نقل از یکی از شاگردان حاجیه خانم، ص 48 و 47 یادنامه.
- ↑ خانم ملاباشی، ص 41 و 40 همین کتاب.
- ↑ به نقل از خانم صیرفیان پور از شاگردان بانو امین، ص 50، همین کتاب.
- ↑ مصاحبه با استاد محمدتقی جعفری درباره بانوی مجتهده، ص 42، همین کتاب.
- ↑ به نقل از خاطرات خانم نمازی، ص 47 و 46، همین کتاب.
- ↑ مضمون آیه به شرح ذیل است: مردانی که تجارت و خرید و فروش، آنان را از یاد خدا بازنمی دارد و می ترسند از روزی که در آن دل ها و چشم ها دگرگون است، تا این که خدا بهتر از آن چه انجام داده اند جز ایشان دهد و از فضل خود پاداش آنان را زیاد کند.
- ↑ مضمون حدیث این است: به وسیله ما است که خدا شناخته می گردد و به وسیله ما است که خدا مورد پرستش قرار می گیرد. اگر هر آینه ما نبودیم پس چه کسی خدا را می پرستید؟
- ↑ ترجمه ابیات چنین است: اگر زنان همانند این زن بودند، هر آینه زنان بر مردان برتری داشتند. پس خورشید را ننگی از مؤنث بودن اسمش و هلال را فخری بر مذکر بودنش نیست. (در کلام عربی «شمس» مؤنث مجازی و «هلال» مذکر است).