میرزا محمد ارباب قمی
محتویات
خاندان حاج میرزا محمد ارباب قمی
مرحوم آيت الله حاج ميرزا محمد ارباب در سال 1273 ق، در بيت علم و فضل - در عين حال كشاورز - در شهر قم چشم به جهان گشود.[۱]
پدر بزرگوارش، مرحوم محمدتقى بيك ارباب - معروف به جانبابا - از فاضلان و اديبان و شاعران قم بشمار مى رفت. مرحوم ميرزا علىاكبر فيض درباره او مى نويسد: «ارباب: داهية الدهر، نابغة الزمان، طليق اللسان، رشيق البنان محمدتقى بيك خلف الصدع حسنعلى بيك كه در قريحه نظم و سليقه نثر و انارت رأى و كفايت معضلات و كفالت امورات و خيرت در عمل فلاحت و دانائى به رساتيق و مزارع حومه ولايت و تنقيح حساب و تشخيص جمع... واحدى است بى ثانى.[۲] فَتّشْتُ اهل ديارى لاارى احدٌ × منهم يشاكله فى العقل والعلم».
عبدالله مستوفى هم درباره اش مى نويسد: «محمدتقى بيك ارباب، با داشتن اطلاعات وسيعى از فلاحت و ساختمان و مقنى گرى... كه قول و تصديق او در نزد تمام استادان اين متون رهان قاطع بشمار مى رفت، اديب و شاعر و نويسنده و خوش خط و بذله گو و مجلس آرا هم بود... شعر را بسيار خوب مى گفت، در نويسندگى و اسلوب خط سبك قائم مقام را پيروى مى كرد، هم ساده و روان و هم اديبانه، سهل و ممتنع چيز مى نوشت... هيچ كس نمى توانست تصور كند كه در اين قباى راسته و (لباس) رعيتى... اين قدر اطلاع و فضل و ادب باشد... ممكن است امروز مطلعى مانند او در زراعت و كارهاى مربوط به آن و اديب و نويسنده اى مثل او باشد، ولى من در مدت عمر خود شخصى به اين جامعى هيچ نديده ام... حاجى ميرزا محمد مجتهد، پسرش هم ملاى جامع خوش محضر تام العيارى بود كه در عالم خود هيچ دست كمى از پدرش نداشت...».[۳]
وى در جمادى الاول 1311 ق بدرود حيات گفت و از او دو كتاب: مقتل منظوم امام حسين علیه السلام و تاريخ دارالايمان قم (كه به همت استاد سيد حسين مدرسى طباطبايى به چاپ رسيده است) به يادگار مانده است.[۴] نمونه اى از اشعار مراثى وى در كتاب تاريخ تكايا و عزادارى قم آمده است.[۵]
تحصيلات میرزا محمد
مرحوم آيت الله ارباب، پس از پشت سر نهادن دوران نوجوانى به تحصيل ادبيات همت گمارد و پس از آن به تهران رفت و نزد اساتيد هر فن از هنر علمى توشه اى و از هر خرمن خوشه اى برچيد تا مشار بالبنان گرديد.[۶] البته به نام اساتيدش در تهران تصريح نشده، ولى در آن زمان مدار تدريس علوم نقلى و عقلى بر عهده آيات عظام: شيخ عبدالرحيم نهاوندى، ميرزا ابوالحسن جلوه و آقا محمدرضا قمشه اى بوده است.
هجرت به سامرا
مرحوم حاج ميرزا محمد ارباب، به همراه دوستان گرانقدرش مرحوم آيت الله حاج ملا آقا حسين قمى (م 1327 ق) و آيت الله مولى عبدالله قمى به سامرا مهاجرت كردند و چندى در درسهاى آيت الله العظمى ميرزاى شيرازى شركت نمود. پس از آن به همراه ملا عبدالله قمى به نجف كوچيد.[۷] و ساليان بسيار در درسهاى آيات عظام، ميرزا حبيب الله رشتى و آخوند ملا محمدكاظم خراسانى حضور يافت، تا آن كه پس از تحصيل و تكميل علوم دينى، به درجه رفيع اجتهاد نائل آمد و با اخذ اجازات متعدد روايى (از آيات عظام: محدث نورى و شريعت اصفهانى و حاج ميرزا حسين خليلى تهرانى) و اجتهادى (از آخوند خراسانى و ميرزا حبيب الله رشتى) به زادگاهش بازگشت.[۸]
بازگشت حاج میرزا به قم
مرحوم ارباب، پس از مراجعت به تدريس و تاليف و اقامه جماعت و موعظه و حل و فصل دعاوى و رفع مخاصمات اشتغال داشت. وى در اين زمان رياستى عام و شهرتى تام پيدا كرد و آوازه فقاهت و فضيلت او به همه جا رسيد و مجلس درس و بحث او، يكى از پررونق ترين مجالس درسى حوزه بود. منبرى داشت شيرين و متين و محضرى بس نمكين، در نهى از منكر و منع اهل فجور قلبى قوى و قدمى راسخ داشت و در حفظ حدود شرعيه دقيقه اى فرونگذاشت... جماعت علما در محضر وى، خود را كوچك مى شمردند و بزرگان دين و دنيا نام مباركش را به حرمت تمام مى بردند.[۹]
شاگردان میرزا
آن فقيه بزرگ، همه روز به تدريس فقه و حديث اشتغال داشت و از مجلس درس وى گروهى بسيار به مدارج عاليه نائل آمدند. برخى از آنان عبارتند از:
- 1- آيت الله حاج شيخ عباس محدث قمى (1294-1359 ق) نويسنده «سفينةالبحار» و «الكنى والالقاب»؛
- 2- آيت الله حاج ميرزا محمد فيض قمى (1293-1370 ق) نويسنده «كتاب الفيض» و «ذخيرةالعباد»؛
- 3- آيت الله حاج ميرزا محمد كبير قمى (1290-1369 ق) نويسنده «مطالع الشموس» در علم اصول ؛
- 4- آيت الله حاج شيخ حسن نويسى قمى (1291-1371 ق)؛
- 5- مرحوم حاج شيخ على محمد باغ پنبه اى قمى؛
- 6- مرحوم حاج سيد علىاكبر برقعى قمى (1317-1407 ق) نويسنده «راهنماى دانشوران» و «كانون احساسات»؛
- 7- مرحوم حاج شيخ ابوالحسن فقيهى قمى ؛
- 9- حاج سيد محمدصادق طاهرى ؛
- 10- حاج شيخ محمدصادق فقيهى قمى؛
- 11- حاج شيخ احمد فقيهى قمى؛
- 12- آقا ميرزا محمدباقر ربانى - فرزند معظمله -؛
- 13- مرحوم آقا سيد ناصرالدين قمى (1300-1363 ق).
تأليفات حاج میرزا محمد ارباب قمی
آن مرد بزرگ، تمام اوقات خويش را به خدمت به دين مصروف داشت. او به غير از تدريس و منبر و اقامه جماعت، كتابهايى فراوان در فقه، حديث، شعر، تاريخ و كلام است كه عبارتند از:
- 1- الاربعين الحسينية. اين كتاب، معروفترين نوشتار وى است. مؤلف، در اين كتاب شريف چهل حديث درباره امام حسين علیه السلام را شرح نموده و در آن از مطالب بسيار در فنون حديث، تفسير، تاريخ، كلام، شعر عربى و فارسى، لغت و فقه سخن گفته است.[۱۰]
اين كتاب، آكنده از فوائد گوناگون و مطالب خواندنى بوده و نوشته اى توسط نگارنده پيرامون آن به چاپ رسيده است.[۱۱] مؤلف بزرگوار، بسيارى از اشعار عربى و فارسى خود را در اين كتاب - به تناسب مقام - ذكر نموده و چيره دستى خود را در فن قصيده سرايى نشان داده است. در سبب تأليف اين كتاب، آورده اند: از مرحوم محدث نورى مى خواهند كه بحارالانوار را براى چاپ، مقابله و تصحيح نمايد و ايشان، اين كار را به مرحوم آيت الله ارباب حواله مى دهد. معظم له نيز مى پذيرد، اما در اثر انجام اين كار سنگين و طاقت فرسا، نور چشم خود را از دست مى دهد و كم ديد مى شود. لذا نذر مى كند كه اگر خداوند او را شفا دهد كتاب اربعين را بنويسد. و خداوند متعال او را شفا داد و او هم اين كتاب را در سال 1328 ق نگاشت و در سال 1330 به چاپ رسيد.[۱۲]
مؤلف محترم، در آغاز سلسله سند خويش را به ائمه اطهار علیهم السلام از طريق محدث نورى، و در حديث 40، از طريق آيات عظام: حاج ميرزا حسين خليلى تهرانى، سيد محمد هندى نجفى، شيخ الشريعه اصفهانى و محدث نورى بازگو كرده است.
- 2- ديوان اشعار (مجموعه اى از اشعار عربى و فارسى، كه برخى از آنها بسيار معروف است و اگر گردآورى شود، ديوانى بزرگ خواهد شد.)؛
- 3- شرح كتاب «بيان» شهيد اول - دوره فقه -؛
- 4- شرح قصيده عينيه سيد حميرى (لامّ عمرو باللوى مربع)؛
- 5- رجوم الشياطين، در رد بر فرقه ضاله بابى و بهايى ؛
- 6- حاشيه بر كتاب «جواهر الكلام»؛ حاشيه بر كتابهاى بسيار، مانند: اسفار.[۱۳]
- 7- تصحيح و مقابله و طبع كتاب شريف «بحارالانوار»؛
- 8- تصحيح و مقابله و چاپ كتابهاى: غيبت نعمانى (چاپ 1318 ق)، اثبات الوصية مسعودى (چاپ 1320 ق)، كنزالعرفان فاضل مقداد و منهاج النجاة فيض كاشانى.
ويژگيهاى اخلاقى محمد ارباب
آن فقيه بزرگ داراى سجايا و صفاتى بود كه از ديگران، متمايزش ساخته بود. از جمله ويژگيهايش دستگيرى از مستمندان و كمك به مردم بود. جود و احسان شيوه او بود و به اين ويژگى مشهور چنان كه درباره اش نوشته اند: «وى از آيات الهيه و از براهين قاطعه طريقه جعفريه، در فقاهت و اجتهاد مقامى بسيار بلند و رتبه اى ارجمند داشت. به مقام بزرگوارى و بسط يد و نفاذ حكم و قبول عامه كه او داشت كمتر كسى رسيده است...».[۱۴]
مهربانى و دوستى اش با مردم به اندازه اى بود كه حتى مجرمين آن زمان به خود اجازه مى دادند بدو پناهنده شوند و در منزلش «بست» بنشينند و در امان باشند. بسيار متهجد و شب زنده دار بود و در سفر و حضر تهجدش ترك نمى شد. به عزادارى اهل بيت علیهم السلام اهميت بسيار مى داد و در مجالس ماتم ايشان با صداى بلند مى گريست. چنانكه شاگرد نامدارش مرحوم حاج شيخ عباس قمى مى نويسد: «وى - حفظه الله تعالى - مانند محمد بن احمد بن عبدالله بصرى، ملقب به مفجع و معروف به كثرت بكاء و گريه و زارى بر اهل بيت بود».[۱۵]
معظم له در دهه عاشورا و آخر ماه صفر و روز بيست و پنجم ماه رجب سالروز شهادت حضرت موسى بن جعفر - در مسجد بالاسر حرم حضرت معصومه سلام الله علیها - منبر مى رفتند و مردم را موعظه و ارشاد مى فرمود. در تفقد و دلجويى از سادات بسيار كوشا بود و به محرومان، فراوان رسيدگى مى كرد. متواضع و خوش مجلس و خوش برخورد بود و از علماى معاصر خود، تجليل فراوان مى نمود. چنان كه در سال 1322 ق، كه تازه شاگرد برازنده اش حاج شيخ عباس قمى به قصد زيارت حضرت امام رضا علیه السلام به مشهد مقدس مشرف شده بود، نامه اى عربى به وى نوشت و اشتياق فراوان خود را به او نماياند.[۱۶]
اخلاص و تواضع
آن مرحوم، در تواضع و اخلاص زبانزد همگان بود. گويند: در نخستين روزهايى كه آيت الله حاج شيخ عبدالكريم حايرى درس خود را شروع كرده بودند، معظم له رو به شاگردان خود نمود و فرمود: «ما سالها است «اهم» و «مهم» را به شما درس مى دهيم، در حال حاضر حضور در درس آيت الله حايرى «اهم» است، برخيزيد و در درس ايشان حاضر شويد. همه مى روند و تنها دو تن از فرزندانش (مرحوم ميرزا محمدتقى اشراقى و ميرزا محمدباقر ربانى) باقى مى مانند - كه از محضر پدر، استفاده كنند - ولى معظم له از آنان نيز مى خواهد كه در درس آيت الله حايرى حاضر شوند. نيز ايشان با ورود آيت الله حايرى به قم، نهايت تجليل و احترام را از ايشان نموده و در راه تأسيس حوزه علميه قم با ايشان كمال همكارى را نمود. به نوشته صاحب آثار الحجة «و ديگر از كسانى كه در تأسيس حوزه سهم بسزائى دارد، مرحوم حجةالاسلام والمسلمين آقاى حاج ميرزا محمد ارباب است كه بسيار ساعى و مصر بودند در توقف مرحوم آيت الله حايرى در قم»[۱۷] و در تأسيس اين دانشگاه روحانى با مرحوم آيت الله حايرى همكارى شايانى نمود».[۱۸]
امر به معروف و نهى از منكر
او وجود منكرات را در قم برنمى تافت و با آن شديداً به مبارزه مى پرداخت. به گونه اى كه صاحب تحفة الفاطميين مىنويسد: «...در حفظ حماى شريعت مصطفوى دقيقه اى فرونگذاشت و در اين باب اقدام و اهتمام او را ديگرى نداشت».
زمانى - ماه محرم كه تعزيه خوانى تكيه متولى باشى رونق فراوان داشت و عموم مردم قم - از زن و مرد - براى ديدن آن به تكيه مىرفتند - چند تن از فراشان و نوكران متولى باشى، خانمى شوهردار را - كه براى تعزيه به تكيه مىرفت - دزديده و متعرض آن مظلومه شدند تا اين كه آن خانم در سحرگاه روز چهارم خود را نجات داده و به خانه آيت الله ارباب شتافت و جريان را براى ايشان گفت.
آقا با شنيدن اين جريان تكان شديدى خورد و تصميم به خروج از شهر گرفت. مردم قم نيز به دنبال آقا از شهر خارج شدند. در بيرون شهر - قهوهخانه على سياه - ماژور ابوالقاسم لاهوتى - رئيس نظميه وقت - به خدمت ايشان رسيد و از او مىخواهد از اين كار صرفنظر نمايد. آقا فرمودند: شهرى كه دارالمؤمنين خوانند و چنين اعمالى در آن انجام گيرد، مرا در اين شهر ماندن خطا است. با اصرار لاهوتى و تعهد به مجازات مجرمان، آقا به شهر مراجعت مى كنند، ولى از آن طرف مجرمان كه در پناه متولى باشى - كه در قم، مرد بانفوذ و قدرتمندى بشمار مى رفت - بودند و دست كسى به آنها نمىرسيد، لذا آيت الله ارباب شخصاً براى او پيام داده و مجرمان را از او مىخواهد (تا تحويل مأموران حكومتى دهد) اصرار و پافشارى معظم له باعث شد تا مجرمان دستگير و در چهار سوق بازار، بسزاى عمل خود رسيده و حد خوردند.[۱۹]
دفاع از حقوق مردم
آن مرحوم، هماره در دفاع از حقوق عامه پيشقدم بود. در جنگ جهانى اول كه قواى روس وارد ايران شده همه جا را دستخوش ناامنى و چپاول و ناراحتى مردم ساخته بودند، شهر قم نيز از اين مصيبت در رنج و آزار بود. به گونهاى كه قواى روسى به غير از غارت و چپاول اموال مردم، كار را به جايى رساندهاند كه دست تعدى به ناموس مردم دراز كرده و امنيت را از شهر سلب نموده بودند. لذا مرحوم حاج ميرزا محمد ارباب -بزرگ علماى قم - به همراه چند تن از محترمين شهر به ديدن ژنرال «باراتف» روسى رفت و پس از گفتگوهاى بسيار ژنرال روسى را تحت تأثير قرار داد و او گفت: «من در خدمت شما هستم و دستور داد كه هيچ سربازى حق ندارد به كسى از مردم تعرض كند، و با اين كار هوشمندانه معظمله مردم قم از تعرض سربازان روس در امان مىمانند».[۲۰]
فرزندان وی
از آن فقيه بزرگ، فرزندانى والامقام بر جاى مانده كه عبارتند از: مرحوم حجةالاسلام ميرزا محمدباقر ربانى و ميرزا محسن اشراقى و در حال حاضر آقاى حاج آقا سعيد اشراقى از جمله فرزندان معظم له بشمارند. اما از همه معروفتر استاد سخن و خطيب شيرين شكرشكن مرحوم حجةالاسلام والمسلمين حاج ميرزا محمدتقى اشراقى است. وى در 1313 ق به دنيا آمد و پس از تحصيل سطوح عاليه نزد والد بزرگوارش و آيت الله حاج شيخ ابوالقاسم قمى، به درس آيت الله حاج شيخ عبدالكريم حايرى حاضر شد و به درجه اجتهاد نائل آمد. او علاوه بر فقه و اصول، در تفسير و حديث و حكمت و فلسفه و ادبيات دستى توانا داشت و يكى از مدرسين بزرگ حوزه علميه بشمار مىآمد. وى در فن خطابه و ابتكارات و تحقيق مطالب بى بديل و علم خود را به زيور حلم و وقار و تواضع و حسن اخلاق آراسته و در اين فضائل شُهره بود. در مقام وعظ و ارشاد، به قدرى مهارت و استادى در تطبيق مطالب داشت و حق مطلب را ادا مىكرد و داد سخن مىداد كه عقول مات و خردها حيران مىماند.
از تأليفات چاپ شده اش مىتوان از: تفسير سوره يوسف و تفسير سوره الأعلى و تفسير سوره قلم را نام برد و كتابهاى: اربعين حديث، تقريرات مكاسب آيت الله حايرى و تعليقات فراوان بر كتابهاى فقهى، اصولى و فلسفى او به چاپ نرسيده است. وى در 25 رمضان 1368 ق بدرود حيات گفت و در جوار استادش در مسجد بالاسر حرم حضرت معصومه سلام الله علیها به خاك سپرده شد.[۲۱] مرحوم حجةالاسلام حاج شيخ محمدعلى انصارى پدر نگارنده در رثاى وى قصيده اى بلند بامطلع:
تا كه اشراقى برون از دست ما شد × دين و دانش هر دو تا صاحب عزا شد.[۲۲]
و قصيده اى ديگر بامطلع:
برون زعقده دل نايدم سخن ز دهن × غمم فشرده گلو، سخت بسته راه سخن.[۲۳]
سرود و حزن و ماتم خود را نمايان ساخت.
يادگار ارزنده وى مرحوم آيت الله حاج آقا شهاب الدين اشراقى - داماد حضرت امام خمينى - بود. او از شاگردان والد بزرگوارش، حضرت امام خمينى و آيت الله محقق داماد و آيت الله العظمى بروجردى و صاحب نظر در فقه و تفسير و فلسفه بود. از تأليفات اوست:
- 1- تفسير سخن حق در 20 جلد (5 جلد آن به چاپ رسيده است)؛
- 2- چهره هاى درخشان در تفسير آيه تطهير؛
- 3- پاسداران وحى، در بحث امامت و نقد كتاب شهيد جاويد (اين دو كتاب را با همكارى آيت الله العظمى فاضل لنكرانى نگاشته است).
و كتابهاى غيرچاپى اش عبارتند از:
- 1- كتاب الطهارة؛
- 2- دانستنيهايى از اسلام؛
- 3- فى الاحوط والاقوى [۲۴]
وى در 1342 ق. به دنيا آمد و در 1402 ق. بدرود حيات گفت و در مسجد بالاسر حرم حضرت معصومه سلام الله علیها به خاك سپرده شد.
درگذشت حاج میرزا محمد ارباب قمی
سرانجام آن فقيه بزرگ قم، پس از عمرى تلاش و كوشش در ترويج دين و بزرگداشت شعاير الهى، در سال 1341 ق. در 68 سالگى چشم از جهان فروبست و به مواليان طاهرينش پيوست. در وفات ايشان، مردم و حوزه علميه قم يكپارچه عزادار شدند و به خصوص مرحوم آيت الله حايرى، بسيار متأثر و نگران شده و در تسليت مرحوم اشراقى و برادران او فرمود: «نه تنها شما يتيم شديد، بلكه برادرى هم از دست من رفته است».(26)
مردم حق شناس قم، پيكر پاكش را پس از يك تشييع باشكوه، در قبرستان شيخان - در جوار مرقد ميرزاى قمى - به خاك سپردند. عاش سعيدا و مات سعيدا.
پانویس
- ↑ اشراقى، مقدمه اربعين الحسينية، ص «ب».
- ↑ مستوفى، شرح زندگانى من، ج 1، ص 699-700.
- ↑ مدرسى طباطبايى، كتابشناسى آثار مربوط به قم. ص 73-78 (براى اطلاع بيشتر ببينيد).
- ↑ مهدى عباسى، تاريخ تكايا و عزادارى قم، ص 259-260.
- ↑ شريف رازى محمد، گنجينه دانشمندان، ج 1، ص 150.
- ↑ شيخ آقا بزرگ تهرانى، نقباءالبشر، ج 3، ص 1186 و هدية الرازى، ذيل شماره 290.
- ↑ شريف رازى محمد، گنجينه دانشمندان، ج 1، ص 152 به نقل از: شيخ حسين ارده شيره قمى، تحفة الفاطميين. ج 1.
- ↑ تحفة الفاطميين، ج 1 و مدرس خيابانى، ريحانة الادب، ج 3، ص 320.
- ↑ شيخ آقا بزرگ تهرانى، الذريعة، ج 1، ص 425.
- ↑ ناصرالدين انصارى، مجله مسجد.
- ↑ مجله نور علم، ش 16 (تيرماه 1365 ش)، ص 84.
- ↑ حاج شيخ عباس قمى، سفينةالبحار، ج 2، ص 17.
- ↑ آثار الحجة، ج 1، ص 221 و علماى معاصرين، ص 130 به نقل از تحفة الفاطميين، ج 1.
- ↑ محدث قمى، فوائد الرضوية، ص 602.
- ↑ على دوانى، مفاخر اسلام، ج 11، ص 240. در آن متن پاسخ محدث قمى و اشعارى در مدح مرحوم آيت الله ارباب - كه سروده محدث قمى است - ذكر شده.
- ↑ شريف رازى. آثار الحجة، ج 1، ص 16.
- ↑ همان، ج 1، ص 220.
- ↑ مهدى عباسى، تاريخ عزادارى قم، ص 128. مجله نور علم، ش 16، ص 89 (با اندكى تغيير).
- ↑ براى شرح و تفصيل بيشتر ر.ك: على دوانى، مفاخر اسلام. ج 11، ص 243 و مهدى عباسى. تاريخ تكايا و عزادارى قم، ص 269 و مجله نور علم، ص 16، ص 89.
- ↑ شريف رازى. آثار الحجة، ج 1، ص 135-137 و گنجينه دانشمندان، ج 2، ص 338.
- ↑ محمدعلى انصارى. ديوان اشعار. ص 195-197.
- ↑ همان، ديوان اشعار، ص 121-122.
- ↑ شريف رازى. گنجينه دانشمندان، ج 2، ص 70.
- ↑ آثارالحجة، ج 1، ص 220.
مشخصات منابع
- آثار الحجة يا دائرة المعارف حوزه علميه قم، محمد شريف رازى، قم، انتشارات نوين، 1335 ش
- اربعين الحسينية، حاج ميرزا محمد ارباب، چاپ انتشارات اسوه، 1372 ش.
(*).تاريخ تكايا و عزادارى قم، مهدى عباسى، چاپ قم.
- تحفة الفاطميين فى تاريخ قم والقميين، شيخ حسين قمى معروف به ارده شيره، چاپ قم.
(*).ديوان اشعار، حاج شيخ محمدعلى انصارى قمى، چاپ قم، 1342 ش.
- الذريعة الى تصانيف الشيعة، شيخ آقا بزرگ تهرانى، چاپ بيروت.
- ريحانة الادب فى تراجم المعروفين بالكنية واللقب. محمدعلى مدرس خيابانى، تهران، انتشارات علمى، 1335 ش.
- سفينة البحار و مدينة الحكم والآثار، حاج شيخ عباس قمى، تهران، كانون انتشارات عابدى.
- علماء معاصرين، حاج ملا على واعظ خيابانى. تبريز، انتشارات قرشى.
- فوائد الرضوية فى تراجم علماءالمذهب الجعفرية، حاج شيخ عباس قمى، چاپ قم.
- كتابشناسى آثار مربوط به قم، سيد حسين مدرسى طباطبايى، چاپ قم.
- گنجينه دانشمندان، محمد شريف رازى، تهران، كتابفروشى اسلاميه، 1352 ش.
- مجله نور علم، ش 16 (تيرماه 1365 ش) چاپ قم.
- مفاخر اسلام (ج 11). على دوانى، تهران، دفتر اسناد انقلاب اسلامى.
- هدية الرازى الى الامام المجدد الشيرازى. شيخ آقا بزرگ تهرانى. چاپ نجف.
منابع
ناصرالدين انصارى , ستارگان حرم، جلد 9