آیه 19 سوره یس
<<18 | آیه 19 سوره یس | 20>> | |||||||||||||
|
محتویات
ترجمه های فارسی
رسولان گفتند: آن فال بد که میگویید اگر بفهمید و متذکر شوید (آن جهلی است که) با خود شماست، بلکه شما مردم مسرف (و پر هوا و هوس) هستید.
گفتند: شومی شما از خود شماست [و این شومی نتیجه کفر و طغیان و گناه است، شگفتا!] آیا اگر به شما تذکر دهند [آن تذکر سعادت بخش را به شومی و فال بد می گیرید؟ نه، شومی از ما نیست] بلکه شما مردمی تجاوزکارید.
[رسولان] گفتند: «شومىِ شما با خود شماست. آيا اگر شما را پند دهند [باز كفر مىورزيد]؟ نه! بلكه شما قومى اسرافكاريد.»
گفتند: شومى شما، با خود شماست. آيا اگر اندرزتان دهند چنين مىگوييد؟ نه، مردمى گزافكار هستيد.
(رسولان) گفتند: «شومی شما از خودتان است اگر درست بیندیشید، بلکه شما گروهی اسرافکارید!»
ترجمه های انگلیسی(English translations)
معانی کلمات آیه
«طَآئِرُکُمْ»: شوم و نحوست شما. بدبختی و تیرهروزیتان (نگا: نمل / ، اعراف / . «أَئِن ذُکِّرْتُمْ»: آیا اگر پند داده شدید و خدا و نیکیها و بدیها را به شما گوشزد کردند؟ جواب شرط محذوف است و تقدیر چنین است: أَئِن ذُکِّرْتُمْ، تَلَقَّیْتُمُ التَّذْکِیرَ وَ الإِنذَارَ بِالْکُفْرِ وَ الإِنکَارِ؟ «مُسْرِفُونَ»: اسراف پیشگان، متجاوزین از حدّ در طغیان و کفر و معاصی.
تفسیر آیه
تفسیر نور (محسن قرائتی)
قالُوا إِنَّا تَطَيَّرْنا بِكُمْ لَئِنْ لَمْ تَنْتَهُوا لَنَرْجُمَنَّكُمْ وَ لَيَمَسَّنَّكُمْ مِنَّا عَذابٌ أَلِيمٌ «18»
(كفّار به انبيا) گفتند: ما (حضور) شما را به فال بد گرفتهايم (وجود شما شوم است و مايهى بدبختى ما) و اگر از حرفتان دست بر نداريد قطعاً شما را طرد خواهيم كرد و از طرف ما عذاب دردناكى به شما خواهد رسيد.
قالُوا طائِرُكُمْ مَعَكُمْ أَ إِنْ ذُكِّرْتُمْ بَلْ أَنْتُمْ قَوْمٌ مُسْرِفُونَ «19»
(انبيا در پاسخ) گفتند: شومى شما از خود شماست، آيا اگر پند داده شديد (بايد فال بد بزنيد)؟ بلكه شما قومى اسرافكاريد.
جلد 7 - صفحه 529
نکته ها
فال بد يكى از خرافاتى است كه در قديم بوده و امروزه نيز در شرق و غرب هست و هر منطقه و قومى به چيزى فال بد مىزنند. اسلام آن را شرك دانسته و با جمله «الطيرة شرك» «1» بر آن خط بطلان كشيده و كفّارهى آن را توكّل بر خداوند دانسته است. «كفارة الطيرة التوكل» «2»
فال بد آثار شومى دارد، از جمله: سوء ظن به افراد، ركود در كارها، تلقين شكست و احساس حقّارت. بدترين آن، فال بد به مقدّسات و اولياى الهى است.
پیام ها
1- در برابر هر سخن انحرافى بايد پاسخى روشن عرضه داشت. «قالُوا إِنَّا تَطَيَّرْنا بِكُمْ، قالُوا طائِرُكُمْ مَعَكُمْ»
2- تكذيب «فَكَذَّبُوهُما»، تحقير «تَطَيَّرْنا بِكُمْ» و تهديد «لَنَرْجُمَنَّكُمْ» از حربههاى كفّار است.
3- فالگيرى و فال زدن، از آداب و رسوم جاهلى است. «تَطَيَّرْنا بِكُمْ»
4- كسى كه منطق ندارد به خرافات متوسّل مىشود. «تَطَيَّرْنا بِكُمْ»
5- انحراف فكرى مقدّمهى انحراف عملى است. تَطَيَّرْنا بِكُمْ ... لَنَرْجُمَنَّكُمْ
6- كفر، مايه سنگدلى و جسارت به انبيا است. «لَنَرْجُمَنَّكُمْ»
7- كفّار كه در برابر منطق و روش پيامبران منطقى ندارند، پس از تكذيب، دست به تهديد مىزنند. لَنَرْجُمَنَّكُمْ وَ ...
8- كار انبيا، غفلت زدايى و توجّه دادن مردم به فطرت سالم است. «ذُكِّرْتُمْ»
9- يكى از جلوههاى اسراف، سركشى و طغيان است. «بَلْ أَنْتُمْ قَوْمٌ مُسْرِفُونَ»
10- ريشهى بدبختىها طغيان و اسراف است، نه ايمان به خدا و پيامبران. «بَلْ أَنْتُمْ قَوْمٌ مُسْرِفُونَ»
«1». بحار، ج 55، ص 322.
«2». كافى، ج 8، ص 198.
تفسير نور(10جلدى)، ج7، ص: 530
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
قالُوا طائِرُكُمْ مَعَكُمْ أَ إِنْ ذُكِّرْتُمْ بَلْ أَنْتُمْ قَوْمٌ مُسْرِفُونَ «19»
جلد 11 - صفحه 68
قالُوا طائِرُكُمْ مَعَكُمْ: گفتند فال بد شما با شماست، يعنى سبب شآمت، عقايد فاسده و اعمال باطله شماست، زيرا دعوت به توحيد و عبادت خدا غايت خير و بركت و ميمنت است. أَ إِنْ ذُكِّرْتُمْ: آيا اگر پند داده و موعظه شويد، آن را به فال بد مىگيريد و به كشتن مىترسانيد، بَلْ أَنْتُمْ قَوْمٌ مُسْرِفُونَ: بلكه شما گروهى هستيد از حد در گذشتگان در عصيان و به جهت فرط و عناد و طغيان است، جماعتى كه بر شما واجب است اطاعت ايشان نمائيد، تطير و تشأم خود را به ايشان نسبت مىدهيد. پس متفق الكلمه شده قصد كشتن رسولان كردند.
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
وَ اضْرِبْ لَهُمْ مَثَلاً أَصْحابَ الْقَرْيَةِ إِذْ جاءَهَا الْمُرْسَلُونَ «13» إِذْ أَرْسَلْنا إِلَيْهِمُ اثْنَيْنِ فَكَذَّبُوهُما فَعَزَّزْنا بِثالِثٍ فَقالُوا إِنَّا إِلَيْكُمْ مُرْسَلُونَ «14» قالُوا ما أَنْتُمْ إِلاَّ بَشَرٌ مِثْلُنا وَ ما أَنْزَلَ الرَّحْمنُ مِنْ شَيْءٍ إِنْ أَنْتُمْ إِلاَّ تَكْذِبُونَ «15» قالُوا رَبُّنا يَعْلَمُ إِنَّا إِلَيْكُمْ لَمُرْسَلُونَ «16» وَ ما عَلَيْنا إِلاَّ الْبَلاغُ الْمُبِينُ «17»
قالُوا إِنَّا تَطَيَّرْنا بِكُمْ لَئِنْ لَمْ تَنْتَهُوا لَنَرْجُمَنَّكُمْ وَ لَيَمَسَّنَّكُمْ مِنَّا عَذابٌ أَلِيمٌ «18» قالُوا طائِرُكُمْ مَعَكُمْ أَ إِنْ ذُكِّرْتُمْ بَلْ أَنْتُمْ قَوْمٌ مُسْرِفُونَ «19»
ترجمه
و بزن براى آنها مثلى مثل اهل آن بلد هنگاميكه آمدند آنها را فرستادگان
هنگاميكه فرستاديم بسوى آنها دو تن پس تكذيب كردند آن دو را پس تقويت نموديم به سومى پس گفتند همانا ما بسوى شما فرستادگانيم
گفتند نيستيد شما مگر انسانى مانند ما و فرو نفرستاده خداى بخشنده چيزى نيستيد شما مگر آنكه دروغ ميگوئيد
گفتند پروردگار ما ميداند كه همانا ما بسوى شما هر آينه فرستاده شدگانيم
و نيست بر ما مگر رسانيدن آشكار
گفتند همانا ما فال بد زديم بشما هر آينه اگر باز نه ايستاديد سنگسار ميكنيم البته شما را و هر آينه ميرسد البته شما را از ما عذابى دردناك
گفتند منشأ فال بد شما با شما است آيا اگر پند داده شويد فال ميزنيد بلكه شما گروهى باشيد تجاوز كنندگان.
تفسير
خداوند سبحان براى تذكر و تنبّه كفار مكّه به پيغمبر خود دستور فرمود كه براى آنها قصّه شگفتآورى را كه از آن تعبير بمثل ميشود نقل فرمايد و آن حكايت اهل شهر انطاكيه است و خلاصه مستفاد از روايات متعدّده در اينمقام آنستكه دو نفر از حواريّون حضرت عيسى مأمور شدند از جانب خداوند كه بشهر انطاكيّه روند و آنها را دعوت بدين حقّ نمايند و آن دو بوظيفه خود عمل نمودند و مغضوب پادشاه شدند و او آن دو را حبس نمود و چون اينخبر بسمع حضرت عيسى رسيد وصى خود شمعون الصّفا را در پى آن دو روانه فرمود و او با خواصّ پادشاه آشنا شد و آنها او را نزد شاه بردند و او مايل بصحبت با شمعون گرديد و مقرّب پيش شاه شد تا روزى باو گفت شنيدهام چندى قبل دو نفر را حبس فرموديد چون دعوت بدين تازهاى مينمودند با آنكه با آن دو صحبت نفرموديد خوب است مقرّر فرمائيد آن دو را بياورند با آنها مذاكراتى شود كه كشف گردد حالشان
جلد 4 صفحه 401
شاه گفت آنروز غضب بر من مستولى شد و بدون استنطاق آنها را حبس نمودم و امر باحضارشان نمود و چون حاضر شدند و مقصد خودشان را كه دعوت به توحيد بود اظهار داشتند شمعون از آن دو طلب معجزه نمود ايشان گفتند هرچه بخواهيد ما انجام ميدهيم پادشاه امر كرد كور مادرزادى آوردند كه جاى چشمش مانند پيشانى صاف بود و آن دو دعا نمودند جاى دو چشمش شكافته شد و دو گلوله از گل گذاردند در جاى دو چشمش و دعا نمودند دو چشم بينا شد و پادشاه تعجّب نمود و شمعون باو گفت معبود شما چنين كارى ميتواند بكند پادشاه آهسته گفت من از تو چيزيرا پنهان نميكنم معبود ما هيچ كار نميتواند بكند و بآن دو گفت اگر مردهاى را كه هفت روز است مرده زنده كنيد من بشما و خدايتان ايمان ميآورم و مردهاى را كه هفت روز بود مرده بود و دفنش نكرده بودند براى آنكه پدرش حاضر نبود و جسدش متغيّر شده و بو گرفته بود حاضر كردند و آن دو دعا نمودند و شمعون هم با آنها موافقت در دعاء كرد ولى در خفاء و آنمرده زنده شد و گفت هفت روز من در هفت وادى آتش بودم شما بخداى ناديده ايمان بياوريد و دست از پرستش بت برداريد و چون شمعون ديد كه اين مشاهده در پادشاه مؤثر شد او را دعوت بتوحيد نمود و پادشاه ايمان آورد و اهل مملكت بعضى ايمان آوردند و بعضى بر كفر باقى ماندند و در بعضى از روايات آنمرده پسر پادشاه معرّفى شده كه از قبر بيرون آمد و خاك را از سر خود پاك ميكرد و شاه از او پرسيد پسر جان حالت چگونه است گفت مرده بودم دو نفر را ديدم دعا ميكنند خدا مرا زنده كند شاه گفت اگر آن دو نفر را به بينى ميشناسى گفت بلى پس شاه امر نمود كه مردم از مقابل او عبور نمايند و آن دو نفر هم در رديف آنها باشند و چون عدّهئى عبور نمودند او اوّل يكى از آن دو و بعدا ديگرى را شناخت و با انگشت بجانب هر يك از آن دو اشاره نمود پس شمعون گفت من بخداى شما دو نفر ايمان آوردم و بعد شاه گفت منهم ايمان آوردم و بعد تمام اهل مملكت ايمان آوردند و حاصل مفاد آيات شريفه آنستكه بدوا ما دو نفر را برسالت نزد آنها فرستاديم و بعدا تقويت نموديم آن دو را بسومى و آنها دعوى رسالت نمودند و قوم نپذيرفتند و منكر فضل و مزيّت ايشان شدند و ايشان دعوى خودشان را مؤكّد بقسم نمودند چون شاهد گرفتن خدا در حكم
جلد 4 صفحه 402
قسم است و گفتند وظيفه ما فقط اداء رسالت است واضح و آشكار و بآن عمل نموديم ديگر تكليفى نداريم شما اگر قبول نمائيد از نفع آن بهرهمند خواهيد شد و الّا بعذاب الهى گرفتار خواهيد گشت و گفتهاند اين سخن را بعد از اظهار معجزه گفته بودند و آنها در جواب گفتند از وقتى شما بشهر ما آمديد ما در عسرت و مشقّت افتاديم يا دست برداشتن از دين آباء و اجداد براى ما ميمنت ندارد لذا ما بوجود يا دعوت شما فال بد ميزنيم و اگر دست از عقيده خود بر نداريد شما را سنگسار ميكنيم و از طرف ما بسياست و عقوبت شديدى گرفتار خواهيد شد و ايشان در جواب گفتند افعال و اعمال بد شما موجب فال بد است آيا اگر كسانى شما را نصيحت كنند و متذكّر بدبختى خود شويد براى آنها فال بد ميزنيد يا تهديدشان ميكنيد و بنابراين جواب شرط در آيه شريفه براى دلالت كلام بر آن حذف شده و اگر ان ذكّرتم بدون همزه باشد چنانچه بعضى قرائت نمودند محتمل است مراد آن باشد كه منشأ فال بد شما با شما است اگر متذكر شده باشيد كه عيب در خودتان است بلى شما متعدّى و متجاوز از حقّ و حدّ خودتانيد كه بايد به پيام خدا گوش بدهيد و نميدهيد و ظاهرا منافات ندارد اين گفتگو با آنچه ذكر شد كه بر حسب بعضى از روايات همه ايمان آوردند چون ممكن است بعد از آنكه پاى عمل بتكاليف ميان آمده باشد مرتدّ شده باشند چنانچه غالبا معمول است كه براى فرار از تكليف مردم كافر ميشوند.
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
قالُوا طائِرُكُم مَعَكُم أَ إِن ذُكِّرتُم بَل أَنتُم قَومٌ مُسرِفُونَ «19»
گفتند مرسلين که اينکه تطيّر که ميزنيد از شومي خود شما است اگر بوديد متذكّر ميشديد بلكه شما قومي هستيد که اسراف ميكنيد.
قالُوا طائِرُكُم مَعَكُم شومي و بدبختي و بليّات دنيوي و عذابهاي مهلكه و عقوبات اخروي تمام در اثر كفر و شرك و معاصي شما است ما آمدهايم که شما را از اينکه نكبتها و مهالك و بدبختيها و عقوبات دنيوي و عذابهاي اخروي نجات دهيم بايد به آمدن ما تفأل بخير بزنيد که اينها آمدهاند ما را سعادتمند و رستگار نمايند دعوت بتوحيد و تصديق انبياء و ترك معاصي و بيرون رفتن از شرك و كفر و ايمان بخدا و رسول و ساير عقايد حقّه و اتيان به اعمال صالحه عين سعادت است لكن عيب در اينکه است که شما متذكّر نميشويد.
جلد 15 - صفحه 59
أَ إِن ذُكِّرتُم! چنان هواهاي نفساني و اخلاق فاسده و اعمال سيّئه شما پرده غفلت روي آينه قلب شما انداخته و عناد و عصبيّت و هزار عيب ديگر نميگذارد شما بخود بيائيد و بيدار شويد و بياد دين و آخرت بيفتيد.
بَل أَنتُم قَومٌ مُسرِفُونَ اسراف در كفر و شرك و معاصي كار شما را به جايي رسانده که سه نفر از فرستادگان خدا را با معجزات باهرات و بيانات شيوا و ادلّه متقنه و حجج واضحه تكذيب ميكنيد و ميخواهيد آنها را رجم كنيد و در شكنجه عذاب هاي مؤلمه بيندازيد و بآنها تطيّر ميزنيد.
برگزیده تفسیر نمونه
(آیه 19)- اینجا بود که رسولان الهی با منطق گویای خود به پاسخ هذیانهای آنها پرداختند، و «گفتند: شومی شما از خودتان است اگر درست بیندیشید به این حقیقت واقف خواهید شد» (قالُوا طائِرُکُمْ مَعَکُمْ أَ إِنْ ذُکِّرْتُمْ).
اگر بدبختی و تیره روزی و حوادث شوم محیط جامعه شما را فراگرفته، و برکات الهی از میان شما رخت بر بسته، عامل آن را در درون جان خود، در افکار منحط و اعمال زشت و شومتان جستجو کنید، نه در دعوت ما.
و سر انجام آخرین سخن این فرستادگان پروردگار به آنان این بود که: «شما گروهی اسرافکارید» (بَلْ أَنْتُمْ قَوْمٌ مُسْرِفُونَ).
اگر توحید را انکار کرده، به شرک روی میآورید، دلیل آن اسراف و تجاوز از حق است، و اگر جامعه شما گرفتار سرنوشت شوم شده است سبب آن نیز اسراف در گناه و آلودگی به شهوات است.
سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:
تفسیر های فارسی
ترجمه تفسیر المیزان
تفسیر خسروی
تفسیر عاملی
تفسیر جامع
تفسیر های عربی
تفسیر المیزان
تفسیر مجمع البیان
تفسیر نور الثقلین
تفسیر الصافی
تفسیر الکاشف
پانویس
منابع
- تفسیر نور، محسن قرائتی، تهران:مركز فرهنگى درسهايى از قرآن، 1383 ش، چاپ يازدهم
- اطیب البیان فی تفسیر القرآن، سید عبدالحسین طیب، تهران:انتشارات اسلام، 1378 ش، چاپ دوم
- تفسیر اثنی عشری، حسین حسینی شاه عبدالعظیمی، تهران:انتشارات ميقات، 1363 ش، چاپ اول
- تفسیر روان جاوید، محمد ثقفی تهرانی، تهران:انتشارات برهان، 1398 ق، چاپ سوم
- برگزیده تفسیر نمونه، ناصر مکارم شیرازی و جمعي از فضلا، تنظیم احمد علی بابایی، تهران: دارالکتب اسلامیه، ۱۳۸۶ش
- تفسیر راهنما، علی اکبر هاشمی رفسنجانی، قم:بوستان كتاب(انتشارات دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم)، 1386 ش، چاپ پنجم