الرسالة الذهبیة (کتاب)
رساله ذهبیه
رساله ای بود كه امام رضا علیه السلام درباره طب و بهداشت و صحت بدن توسط اغذیه برای مأمون عباسی نوشت و چون مأمون دستور داد آن را با آب طلا نوشتند، به رساله ذهبیه معروف گردید، شیخ طوسی در فهرست در ترجمه محمد بن حسن بن جمهور بصری از آن یاد كرده و فرماید: «وله الرساله الذهبیه عن الرضا علیه السلام».
علامه مجلسی رضوان الله علیه همه آن رساله را در بحارالانوار: جلد 59 صفحه 306 - 356 در پنجاه صفحه نقل كرده و در آخر فرموده: ابومحمد حسن قمی گوید: چون این رساله بدست مامون رسید، آن را خواند و شاد شد و گفت: با آب طلا نوشته شود و رساله مذهبیه مسمی گردد، نگارنده گوید: رساله ذهبیه و مذهبیه نامیده شده است، برای مزید اطلاع به مستدرك الوسائل: جلد 3 صفحه 335 رجوع شود.
علم امام رضا علیه السلام
قیام علمی، ارشاد مردم، تبیین احكام الله، بیان شریعت كه از وظایف خاص اولیاء الله است، هیچ وقت از امام رضا صلوات الله علیه فوت نشد و یكی از كارهای اساسی آن حضرت بود، چه در مدینه و چه در مرو. احكام بسیاری در كتب احادیث از یادگارهای آن حضرت است، كافی است در این باب فقط فهرست عیون اخبارالرضا را كه صدوق علیه الرحمه درباره آن حضرت نوشته است مطالعه كنیم.
شیخ طوسی علیه الرحمه در رجال خود سیصد و هفده نفر از روایان را تحت عنوان «اصحاب الرضا» نام برده كه همه از آن حضرت كسب فیض كرده و به افتخار حدیث رسیده اند.[۱] مردان بزرگی امثال احمد بن أبی نصر بزنطی، احمد بن محمد بن عیسای اشعری، ادریس بن عیسی اشعری، عبدالله بن جندب بجلی، حسن بن علی وشا، محمد بن فضیل كوفی و دیگران.
سید محسن امین فرموده: جماعتی از اهل تألیف از او نقل حدیث كرده اند، از جمله: ابوبكر خطیب در تاریخ خود، ثعالبی در تفسیرش، سمعانی در رساله اش، ابن معتز در كتابش، و دیگران. حافظ عبدالعزیز بن اخضر در كتاب معالم العتره الطاهره گوید: عبدالسلام بن صالح هروی، داوود بن سلیمان، عبدالله بن عباس قزوینی از وی نقل حدیث كرده اند.[۲]
علی بن محمد بن جهم با آن كه ناصبی و از دشمنان اهل بیت علیهم السلام است،[۳] نقل می كند: در مجلس مامون بودم كه علی بن موسی الرضا نیز حضور داشتند، مأمون از اخباری كه اشعار بر عدم عصمت انبیاء دارند از او سؤال می كرد، او به هر یك جواب می داد، مأمون پس از شنیدن جواب می گفت: «اشهد انك ابن رسول الله حقا».
و گاهی می گفت: «لِلّه درك یابن رسول الله» و گاهی می گفت: «بارك الله فیك یا اباالحسن» و نیز می گفت: «جزاك الله عن انبیائه خیراً یا أبا الحسن» و چون به همه سؤالات جواب داد، مأمون گفت: یا ابن رسول الله! قلبم را شفا دادی و آن چه بر من مشتبه بود روشن فرمودی، خدا تو را از جانب انبیاء خودش و از اسلام جزای خیر بدهد.
علی بن محمد بن جهم اضافه كرد: چون صحبت تمام شد، مأمون برای نماز برخاست و دست محمد بن جعفر را كه حاضر بود گرفت و من در پی آن دو روان شدم. مأمون به محمد بن جعفر گفت: پسر برادرت را چگونه دیدی؟ گفت: داناست، ندیده ایم كه از كسی علم آموخته باشد.
مأمون گفت: پسر برادرت از اهل بیت پیامبر اسلام است كه درباره آن ها فرموده: «ألا انّ ابرارَ عترتی و أَطائب أَرومتی، احكمُ الناس صغاراً و اعلم الناس كباراً، لاتُعِلّمُوهم فانّهم اعلم منكم، لایخرجونكم من بابِ هُدی، و لایُدخِلُونكم فی باب ضلال».[۴]
آن گاه حضرت امام رضا صلوات الله علیه به منزل خود بازگشت، فردای آن روز به محضر آن حضرت رفتم و سخن مأمون و جواب عمویش محمد بن جعفر را به وی رساندم، امام خندید و فرمود: پسر جهم! آن چه از مأمون شنیدی فریبت ندهد. به خدا قسم كه او بزودی با حیله مرا می كشد و خدا از او انتقام مرا خواهد گرفت. شیخ صدوق رحمه الله فرمود: این حدیث از طریق ابن جهم عجیب است كه او از دشمنان و مغبضین اهل بیت علیهم السلام بود.
پانویس
منابع
سيد علي اكبر قريشي، برگرفته از کتاب خاندان وحي، صفحه 570-604.
پیوند ها